زندگی و کارنامۀ علیاصغر حاجسیّدجوادی بیش از هر چیز با مسئلۀ «مسئولیت و تعهد» نویسنده گره خورده است و به همین علت کم و بیش همۀ دشواریها و بغرنجهای این مسئله و رعایت آن را در برابر ما مینهد و به ما امکان میدهد تا با دراختیار داشتن به یک نمونۀ برجسته و مؤثر یک بار دیگر بدان بیاندیشیم.
تنها از سالهای چهل خورشیدی (دهۀ شصت میلادی) نبود که موضوع مسئولیت و تعهد نویسنده – یا هنرمند –مطرح شد و در کشور ما به یکی از مباحث پرشور و پرسرو صدا میان اهل قلم تبدیل گردید. موافق و مخالف دربارۀ آن سخن گفتند و هر یک تعریف و آداب و حدودی خاص خود برای آن ارائه کردند.
مسئولیت و تعهد خصوصیت یا عارضه یا گرفتاریای است که به گونهای خود-به-خودی و اجتنابناپذیر. فارغ از خواست یا قصدِ کسی که مینویسد یا اثری میآفریند، با نوشته یا اثر همراه است. آن که مینویسد یا میآفریند و نوشته یا اثر خود را منتشر یا عرضه میکند (یعنی دیگران را به شریکشدن در آن فرامیخواند)، چه بخواهد و چه نخواهد، نه تنها نسبت به آنان که دعوت او را میپذیرند، بلکه نسبت به همگان، یعنی حتّی کسانی که نوشتۀ او را نخوانده یا اثر او را ندیدهاند، مسئولیتی پذیرفته و تعهدی به گردن گرفته است.
در میان اینان، کسان بسیار از پیش نسبت به مسئولیت و تعهد خویش آگاهی ندارند و در نتیجه در آغاز حتّی بدان نمیاندیشند؛ و تنها پس از عرضۀ اثر خویس است که بدان آگاهی مییابند. برخی – بیهوده — آن را انکار میکنند یا میکوشند آن را انکار کنند. برخی دیگر، خواه-نا-خواه آن را میپذیرند و به عواقب و آثارش گردن مینهند. ارائه و رواج ایدۀ اجتماعیبودن انسان، طبعاً با رشد و نضج علوم انسانی، پذیرفتن مسئولیت و تعهد در برابر دیگران را هم آسانتر و هم گریزناپذیر کردهاست. کم نیستند پژوهشگرانی که حتّی در مطالعۀ آثار کهن یا کلاسیک، مسئولیت و تعهد را به عنوان معیاری مهم در بررسی و سنجش اثر مورد نظرخود به کار میگیرند.
علیاصغر حاجسیدجوادی هم از آغاز، پیش از آن که دست به قلم ببرد، به ملاحظۀ مسئولیت و تعهدش مینوشت. او مینوشت چون خود را نسبت به آنچه در برابرش میگذشت و دربارهاش مینوشت، مسئول میدانست. بنابراین، تعهد و مسئولیت برای او، نه عارضهای ثانوی یا ناخواسته، که جزئی جدائیناپذیر از «وظیفۀ» قلمزدن بود. نوشتههای او بیش و پیش از هر چیز این تاثیر را بر خواننده میگذارد – یا میگذاشتهاست – که نویسنده نکتهای را میداند یا به حقیقتی دست یافته که بیخبر گذاشتن خواننده را از آن گناهی نابخشودنی میشمرد. کاملاً ممکن است که چنین ادعائی رنگی از عوالم رسالت یا پیامبری و معجزات قلم را تداعی کند. لحن متواضعانه و احتیاطآمیز نوشتههای حاجسیدجوادی، که تباینی با اعتمادبه نفس و اطمینان او نسبت به حقانیّت نوشتهاش نداشت، شائبۀ چنین ادعائی را درجا از میان برمیدارد.
نوشتن و منتشرکردن، زیر فشار ضرورت و فوریت، خواه-ناخواه مستلزم صرفنظر کردن از غور و تفحّص و بازنگری و سنجشی است که قاعدتاً به نوشته غنا و عمق و اعتبار بیشتری میبخشند. امّا این ویژگی و امتیاز نویسندگانی است که در عالم روزنامهنگاری و سرعت عمل و موقعشناسی آن، بالیدهاند؛ و هم به اهمیت موضعگیری بهموقع، نه زودتر از فراهم آمدن شرایط مناسب و نه دیرتر از آن که این شرایط از دست برود و موضوع نوشته زیر هجوم رویدادهای دیگر کهنه و تلف شود، آگاهی دارند.
کم نیستند نویسندگان و اندیشمندانی که برای پرهیز از داوریهای شتابزده و موضعگیریهای نسنجیده به خود وقت و فرصت میدهند – گاه تا آنجا که وقت و فرصت از دست میرود و، همراه با آن، معنی و فایدۀ هرگونه داوری و موضعگیری. با این حال، در اهمیت و ارزش، همچنان که در تاًثیر کار اینان تردیدی نیست. بدون برخورداری از داوری و شناخت مبتنی بر غور و متکّی بر احاطۀ بر موضوع، دانش و در نتیجه عمل ما همواره خودانگیخته، شتابزده و بسا نسنجیده خواهد ماند.
در دوران آشوبزده و تیره-و-تاری که هم اینک از سرمیگذرانیم، بیش از هر زمان دیگر نیازمند اظهارنظرها و موضعگیریهائی هستیم که هم از دانش و سنجیدگی برخوردار باشند و هم از احساس فوریت و ضرورت ناشی از احساس مسئولیت و تعهد. پاسخدادن به این نیاز، شاید، بهترین راه قدردانی و پاسداری از خاطره یا میراث پرارجی است که علی اصغر حاجسیّدجوادی برای ما برجاگذاشت.