چرا اعتراضات مردمی در ایران نتیجه نمی دهد؟

محمد معین mohamad moeinدر هفته های اخیر با افزایش بدون اعلام قبلی بهای بنزین و گرانی سایر اجناس، نارضایتی گسترده ای را در شهرهای ایران ایجاد کرد که همین نارضایتی ها باعث شعله ور شدن خشم و اعتراضات عمومی مردم شده است. با این اقدام  مردم در اعتراض به سیاست های غلط اقتصادی دولت و افزایش ناگهانی قیمت ها و کاهش توان خرید خود  به خیابان ها آمده و تلاش کردند تا صدای خود را از بحث تورم و گرانی ها به گوش  مسئولین برسانند، چراکه براساس اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اعتراض  حقی است که قانونگذار در اختیار معترضان قرار داده. طبق این اصل «تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است».‌‏ اما مقامات جمهوری اسلامی همچون گذشته پاسخ مناسبی به مطالبه معیشتی مردم ندادند و نه تنها هیچ تلاشی هم برای اقناع مردم و تامین نیاز اقتصادی آنها نکردند، بلکه پاسخ حکومت به این اعتراضات دستگیری و سرکوب گسترده معترضان بود. به بیان دیگر حکومت جمهوری اسلامی هر اعتراض را یک تهدید علیه خود می داند و گویی زبان دیگری جز زبان سرکوب و کشتار مردم را در طول عمر خود نیاموخته تا پاسخی مناسب و شایسته به اعتراضات مسالمت آمیز مردم و حل معضل معیشتی و فقر اقتصادی آنها بدهد. البته مردم هم در این اعتراضات و در طول این سالها نسبت به بی عدالتی حکومت ساکت نبوده و از هر فرصتی برای اعتراض به سیاست های سلطه گرانه حکومت به خیابان ها امده، به گونه ای که در سال های اخیر میزان گستردگی اعتراضات در سطح وسیعی از کشور رشد پیدا کرده و همچنین به تعداد اعتراضات در بازه های زمانی کوتاه مدت اضافه شده و اینکه به شدت خشم و طغیان مردم نیز افزوده شده است.

در تائید این موضوع رحمانی فضلی، وزیر کشور دولت روحانی گفته است: «در این اغتشاشات به بیش از ۵۰ پایگاه و پاسگاه نظامی و انتظامی حمله شد و ۳۴ آمبولانس، ۷۳۱ بانک، ۱۴۰، مکان عمومی، ۹ مرکز مذهبی، ۷۰ پمپ بنزین، ۳۰۷ خودروی شخصی و غیر دولتی، ۱۸۳ خودرو انتظامی و ۱۰۷۶ موتور سیکلت شخصی مورد حمله قرار گرفتند». وی همچنین بیان داشت: «بنابر برآوردهای امنیتی، میزان گستردگی تجمعات، تعداد کشته ها و حجم تخریب ها از سال ۹۶ بیشتر بوده است».البته به تبع افزایش اعتراضات مردمی ماشین سرکوب، سانسور و کشتار حکومت هم در همه این سال ها هر ساله خونبارتر و گسترده تر شده است. بطوریکه نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران از بازداشت حدود ۷ هزار نفر در اعتراضات اخیر ایران خبر داده است. سازمان عفو بین‌الملل نیز در آخرین گزارش خود اعلام کرد که: «طبق اطلاعات موثقی که دریافت کرده در جریان اعتراضات ایران تاکنون حداقل  بیش از ۲۰۰ نفر کشته شده‌ است».اما بنابر اخبار غیر رسمی میزان کشته و زخمی ها بسیار بالاتر از آمار اعلام شده است و حکومت سعی در کتمان آمار واقعی کشته شدگان دارد.

در ادامه این مطلب این پرسش مطرح می شود که چرا با این سطح گستردگی اعتراضات و آمار بالای کشته ها و دستگیر شدگان، این اعتراضات و تظاهرات پیشین به سرانجام مشخصی نرسیده و نمی رسد؟

برای پاسخ به این پرسش کارشناسان و تحلیلگران استدلال های زیادی را ارائه کرده اند که هر کدام به نوبه خود می تواند حائز اهمیت باشد. اما نوک پیکان بسیاری از تحلیل ها معطوف به حکومت است و سایر دلایل اساسی آن با توجیهات گوناگون مغفول مانده است از این رو نمی توان با ساده انگاری  تنها یک دلیل را برای به سرانجام نرسیدن این اعتراضات گسترده ذکر کرد. برای این موضوع نگارنده می کوشد تا تصویر روشنی از دلایل گوناگون به سرانجام نرسیدن اعتراضات را بدون هیچ جهت گیری سیاسی ارائه کند.

خشونت گرایی و اغتشاشگری برخی معترضان

اینک این  پرسش مطرح می شود که چرا با این سطح گستردگی اعتراضات و آمار بالای کشته ها و دستگیر شدگان، این اعتراضات و تظاهرات پیشین به سرانجام مشخصی نرسیده و نمی رسد؟ در  پاسخ اما نوک پیکان بسیاری از تحلیل ها معطوف به حکومت است و سایر دلایل با توجیهات گوناگون مغفول مانده است. در زیر نگارنده می کوشد تا تصویر روشنی از دلایل گوناگون به سرانجام نرسیدن اعتراضات را بدون هیچ جهت گیری سیاسی ارائه کند.

در مورد تعریف اعتراضات مدنی و یا نافرمانی مدنی، کارشناسان و اندیشمندان نظرات مختلفی را ارائه کرده اند. ایده اصلی نافرمانی مدنی آن است که معترضان به یک قانون خاص راهپیمایی و اجتماع اعتراضی داشته باشند که انجام آن قانون خاص را دولت یا مجموعه حکومت لغو کنند به بیان دیگر معترضان آگاهانه و کاملا دمکراتیک سعی می کنند که از فرمان مقامات رسمی، آشکارا سرپیچی کنند. اما یکی از بهترین تعریف ها را در مورد این مفهوم، «جان راولز» در کتاب معروف خود تحت عنوان «نظریه عدالت» ارائه داده است. «راولز» می نویسد: «نافرمانی مدنی، خود را در کنشی علنی، مسالمت آمیز و وجدانی، اما مغایر قانون و معمولا با هدف تغییر قوانین و یا تغییر سیاست حکومت متجلی می سازد». با این توضیح یکی از دلایل به سرانجام نرسیدن اعتراضات اخیر و اعتراضات سال های پیشین همانا باید توسل به خشونت و اغتشاش برخی معترضان  دانست، چرا که عموم مردم با مواجهه با هرگونه خشونت از سوی معترضان تلاش می کنند صف خود را از اغتشاشگران جدا کنند. شواهد تاریخی هم گواه همین موضوع است که اگر اعتراضات سراسری انتخابات ۸۸ یا اعتراضات دی ماه ۹۶ و همچنین اعتراضات اخیر به سرانجام نرسید به دلیل به خشونت کشیده شدن اعتراض معترضان بود. البته این استدلال هم وجود دارد که این حکومت است که مردم را به خشونت ترغیب می کند اما معترضان باید به درستی بدانند که برای به سرانجام رسیدن هر اعتراض مدنی تنها باید از خشونت و آشوب چه از سوی مردم و چه از سوی حکومت جلوگیری کنند و اجازه ندهند برخی اغتشاشگران یا مجموعه حکومت، اعتراضات مردمی را به قهقرا بکشانند.

نبود جامعه مدنی

در تعریف جامعه مدنی آمده است که جامعه مدنی عرصه‌ای از جامعه است که مستقل از دولت یا حکومت ها و در آن نهاد ها، جنبش‌ها، انجمن ها و نیروهای اجتماعی، داوطلبانه و خودسازمان‌یافته برای تحدید قدرت سیاسی، دفاع از حقوق‌بشر، حقوق شهروندان، توسعه، دموکراسی و دفاع از حقوق صنفی‌شان فعالیت می‌کنند. با این توضیح در می یابیم که یکی اصلی ترین دلایل عمده به سرانجام نرسیدن اعتراضات در ایران به طور یقین نبود جامعه مدنی است، چراکه در نبود جامعه مدنی است که جنبش ها چه از نوع کارگری، زنان، دانشجویی، محیط زیستی و…هیچ کدام به نتیجه ملموسی نمی رسند و حکومت هم به راحتی هر اعتراضی را سرکوب می کند. به عنوان مثال در اعتراضات اخیر و اعتراضات دی ماه ۹۶ که عمدتاً در حاشیه شهر ها و شهرهای کوچک به ثمر نشست، چون معترضان به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی به خیابان ها آمده بودند؛ دغدغه این قشر از جامعه تنها نیاز اقتصادی نه صرفا سیاسی بود. با همین توجیه قشر روشنفکر و اِلیت جامعه این اعتراضات را جنبش گرسنگان تعبیر کرد و از آنجایی که این قشر از جامعه در اعتراض به انتخابات ۸۸ هیچ گونه همراهی با روشنفکران نکرده بود آنها نیز با جنبش فرودستان همراستایی و همگرایی نشان ندادند. به باور روشنفکران و نخبگان جامعه، جنبش گرسنگان چون تنها به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی به خیابان ها می آیند بنابراین اگر حکومت هرچند محدود، نیاز مالی آنها را تامین کند این قشر از جامعه به آغوش حکومت باز می گردند و از اعتراضات و اعتصابات خود دست می کشند. توجیه روشنفکران از همراهی نکردن اعتراضات اخیر این جمله ناپلئون بناپارت، نخستین امپراتور فرانسه است که می گوید: «تنها انقلاب خطرناک، انقلاب گرسنگان است. من از شورشهایی که دلیل آن بی نانی باشد، بیش از نبرد با یک ارتش ۲۰۰ هزار نفری بیم دارم!».

در نبود جامعه مدنی مشکلات دیگری نیز در اعتراضات اخیر بسیار مشهود بود که از جمله می توان به مسائلی همچون:

-نبود رهبری در تظاهرات

-همراستایی نکردن اقشار مختلف جامعه اعم از کارگران، زنان، دانشجویان و روشنفکران در اعتراضات

-بی توجهی به موضوع نسل ها، فرهنگ ها، مذاهب و..

-نبود احزاب و گروه های سیاسی

-ضعف در هدفمندی، سیاست گذاری و ساماندهی اعتراضات و…  نیز اشاره کرد.

اما اینکه چرا جامعه ایران در طول  ۴۰ سال توانایی تشکیل جامعه مدنی  نداشته می توان چند دلیل عمده برای آن بیان کرد که مهمترین آن سرکوب انجمن ها و تَشکل های اجتماعی و مردم نهاد از یک سو و فقر سیاسی و رشد نیافتگی فرهنگ مشارکتی مردم است.

قطع اینترنت و شبکه های اجتماعی

شواهد تاریخی گواه است که اگر اعتراضات سراسری انتخابات ۸۸ یا اعتراضات دی ماه ۹۶ و همچنین اعتراضات اخیر به سرانجام نرسید به دلیل به خشونت کشیده شدن اعتراض معترضان بود. البته این استدلال هم وجود دارد که این حکومت است که مردم را به خشونت ترغیب می کند اما معترضان باید به درستی بدانند که برای به سرانجام رسیدن هر اعتراض مدنی تنها باید از خشونت و آشوب چه از سوی مردم و چه از سوی حکومت جلوگیری کنند و اجازه ندهند برخی اغتشاشگران یا مجموعه حکومت، اعتراضات مردمی را به قهقرا بکشانند.

با شروع اعتراضات گسترده در ایران، مقامات جمهوری اسلامی بار دیگر نشان دادند که عقلانیت در این حکومت جایگاه و معنایی ندارد و پاسخ به مطالبات مردم تنها در سانسور و محدود سازی آنها تجلی پیدا می کند در این میان قطع اینترنت و سانسور رسانه ها راهکار آسان و در دسترس برای حکومت بود. سیاستی که در طول ۴۰ سال اخیر به شیوه های گوناگونی از آن بهره گرفته اند تا به نوعی مردم را در بی خبری و خلا اطلاعاتی قرار دهند، چراکه در عصر کنونی رسانه ها (روزنامه، ماهواره، اینترنت و شبکه های اجتماعی) نقش بسزایی در به نتیجه رسیدن اعتراضات در سراسر دنیا ایفا می کنند و این مهم را مقامات جمهوری اسلامی به روشنی می دانند و کاملا  به آن آگاه هستند. از این روی تلاش می کنند که با تعطیلی روزنامه ها، پارازیت ماهواره ها، اختلال در شبکه اینترنت ، فیلتر و مسدود سازی سایت ها و اپلیکیشن ها و در نهایت با اجرای طرح شبکه ملی اطلاعات، فضایی رسانه ای را در سیطره و اختیار خود نگه دارد.در پی اعتراضات روزهای اخیر  به گرانی بنزین و همچنین در اعتراضات دی ماه ۹۶ و انتخابات ۸۸ یکی از اقدام های مقامات حکومت برای سرکوب معترضان، قطع و مسدود سازی اینترنت بود تا معترضان امکان بهره گیری از این فضا را برای ساماندهی اعتراضات خود نداشته باشند. به بیان دیگر با قطع اینترنت، راه ارتباطی ایران برای مدت محدودی با کل دنیا عملا، کامل قطع شد، بطوری که براساس گزارش شرکت نت بلاکس که میزان ترافیک شبکه اینترنت را در کشورهای مختلف رصد می‌کند، دسترسی ۹۵ درصد مردم ایران از یک هفته تا ده روز به اینترنت جهانی کاملا قطع و مسدود شد. این در حالی بود که سازمان‌ها، نهادهای دولتی، بانک‌ها و شرکت‌ها در این مدت از طریق یک شبکه ملی اطلاعات به فعالیت خود ادامه می دادند. به گزارش نشریه لوموند فرانسه، شبکه ملی اطلاعات در ایران طوری طراحی شده که کارشناسان داخلی در صورت لزوم بتوانند راه‌هایی را که داده‌ها برای ورود انتخاب می‌کنند، کنترل کرده و در صورت لزوم آنها را به صورت گزینشی ببندند . همچنین در مصاحبه این نشریه با فردریک دوزه، پژوهشگران فرانسوی حوزه سایبری در مورد این که آیا کشور دیگری مانند ایران تا این حد توانایی بستن کامل اینترنت ظرف ۲۴ ساعت را دارد آمده‌ است: «در کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا زیرساخت شبکه اینترنتی به گونه‌ای است که دسترسی به آن آزاد و کاملا غیر متمرکز باشد و چرخش اطلاعات به سادگی انجام شود. این شبکه‌ها از طریق کانال‌های پرشماری به سایر شبکه‌های جهان متصل هستند و بنابراین بستن آن به راحتی مقدور نیست. قطع اینترنت در ایران نخستین نمونه از نظر سطح پیچیدگی در جهان است». این گزارش به روشنی نشان می دهد حکومت جمهوری اسلامی با نگاه سوداگرایانه و اختیار انحصاری و متمرکزی که در شبکه اینترنت دارد به پیشرفت زیادی در حوزه دانش فضای مجازی دست پیدا کرده است اما یقینا این اقدام حکومت در سرکوب افکار عمومی مُسکن مقطعی برای خاموش کردن اعتراضات است و در سوی دیگر معترضان در بهره گیری و استفاده از اینترنت و فضای مجازی چقدر ضعیف و ضربه پذیر هستند که نمی توانند صدای اعتراضی خودشان را در سطح جهان مخابره کنند.

نقش اپوزیسیون و رسانه های فارسی زبان خارج

در جریان اعتراضات و ناآرامی های اخیر، معترضان شاید تنها امیدی که برای به ثمر نشستن اعتراضاتشان داشتند، وجود و حضور اپوزیسیون و رسانه های فارسی زبان خارج کشور بود که از طرق مختلف اعم از روشنگری، برنامه ریزی، ساماندهی، اطلاع رسانی و حتی در نقش رهبری معترضان انجام وظیفه کنند. اما سرانجام عملکرد و نقش اپوزیسیون و رسانه های فارسی زبان چیزی جز به حاشیه بردن و به سخره گرفتن معترضان نبود. چرا که رسانه های فارسی زبان از یک سو و قشر بزرگی از اپوزیسیون از سوی دیگر کوشیدند که از این اعتراضات و اعتراضات پیشین، موج سواری، سهم خواهی و حتی متاسفانه در برخی موارد عقده گشایی های خود استفاده کنند. بطوری که در بخش رسانه ها، پوشش اخبار و اتفاقات اعتراضات به گونه ای بود که بیشتر تهییج و ترویج خشونت و عقده‌گشایی بیمارگونه بود و آنچه برای آنها اهمیت پیدا کرده بود دمیدن تنها به تنور اعتراضات بی هدف، پررنگ کردن کشته ها، پخش اظهار نظرهای جنجالی و… بود که ساعت برنامه های خود را  پر کنند. اوضاع رسانه ها و فیک نیوزها  آنچنان وخیم  بود که هر ویدئو و خبر حاشیه ای و شایعه ای را به عنوان پوشش اخبار اعتراضات پخش می کردند. این در حالی بود که رسانه های معتبر دنیا، اخبار ایران را بسیار محدود و کوتاه پوشش دادند چراکه می دانستند از آنجایی که ارتباط ایران با دنیای خارج با محدودیت های پیچیده و گسترده روبرو است و پخش خبر و ویدئو تاریخ گذشته و بدون اصالت و همچنین مصاحبه با اپوزیسیونی که ید طولانی در فریب افکار عمومی دارند و از مطالبات مردم تنها در پیشبرد خواسته های شخصی خود بهره می گیرند، تنها باعث می شود اعتبار رسانه ای آنها را زیر سوال  ببرد.

یکی دیگر از  اصلی ترین دلایل عمده به سرانجام نرسیدن اعتراضات در ایران نبود جامعه مدنی است. در نبود جامعه مدنی  جنبش ها چه از نوع کارگری، زنان، دانشجویی، محیط زیستی و…هیچ کدام به نتیجه ملموسی نمی رسند و حکومت هم به راحتی هر اعتراضی را سرکوب می کند. به عنوان مثال در اعتراضات اخیر و اعتراضات دی ماه ۹۶ که عمدتاً در حاشیه شهرها و شهرهای کوچک به ثمر نشست، چون معترضان به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی به خیابان ها آمده بودند؛ دغدغه این قشر از جامعه تنها نیاز اقتصادی نه سیاسی بود. به باور روشنفکران و نخبگان جامعه، جنبش گرسنگان چون تنها به دلیل مشکلات معیشتی  به خیابان ها می آیند بنابراین اگر حکومت هرچند محدود، نیاز مالی آنها را تامین کند این قشر از جامعه به آغوش حکومت باز می گردند.

به عنوان مثال یکی از شبکه های لندنی با یکی از اعضای سلطنت طلب، در روزهای نخست اعتراضات مصاحبه ای را انجام داد که شخص مصاحبه شونده سخنانی را از روی بی خردی و جوزدگی به زبان آورد که همین سخنان از یک سو برای صداوسیمای جمهوری اسلامی دست مایه تبلیغات و پروپاگاندای رسانه ای شد و از سوی دیگر سند اتهام مقامات قضائی برای دستگیر شدگان شد.

با این توضیح در می یابیم که جریان رسانه ای در خارج از ایران، متاسفانه نه قائل به رعایت اصل بی طرفی و حرفه ای گری است و نه به آنچنان درجه ای از بلوغ سیاسی و رسانه ای رسیده است که بداند که در مواجهه با این گونه اتفاقات و جریان ها چگونه رفتار کند تا برای جذب مخاطب بیشتر و ایجاد شور هیجانی در مخاطبین خود، مسابقه شایعه پراکنی و گفتگوی جنجالی نگذارد.

اما فاجعه تنها در بخش رسانه‌ها نیست بلکه بحران اپوزیسیون بسیار گسترده تر و عمیق تر از آن است. به گونه ای که بخش کوچکی از اپوزیسیون که مواضع عاقلانه و قابل دفاعی دارند اصولا جریان هایی هستند که متاسفانه چه در داخل و چه در خارج، اقبال عمومی چندانی ندارند و صدای این بخش به واسطه وجود نظرات روشنفکرانه و عاقبت اندیشی خردگرایانه، مورد توجه قرار نمی گیرد. اما آن بخش از اپوزیسیون که به واسطه حمایت، تطمیع و پشتیبانی دولت های غربی و عربی فعالیت می کنند (فعالیت صوری و وابسته به قدرت ها) عموما افرادی هستند که حب و بغض شخصی و حزبی خود را به اسم تحلیل و نظرات کارشناسی به مردم ارائه داده و سعی می کنند خود را در قامت رهبر و جریان ریشه دار سیاسی نشان دهند. این بخش از اپوزیسیون با هر تلنگر و ناآرامی در ایران به شوق می آیند و گمان می کنند با این اعتراضات کار حکومت به پایان رسیده و می کوشند تا با خود نمایی، ارائه آمار غلط و واهی، اظهار نظرات جنجالی، تخریب دیگران، شایعه پراکنی، تهییج و ترویج خشونت و در نهایت نشر و ترویج آمال و آرزوهای واهی خود، اعتراضات به حق مردم را به نفع خود مصادره کنند. در حالی که این بخش از اپوزیسیون حتی در خارج، توان بسیج تعداد انگشت شماری از مردم را هم ندارد و این  تکرار مکررات را  برای بیش از ۴۰ سال است که همچنان ادامه می دهند. در صورتی که کمی تامل کنند در خواهند یافت که با هر اعتراضات مقطعی و کوتاه مدت، تحولات و دگرگونی سیاسی الزاما روی نخواهد داد. همین امر باعث شده دیگر حنای این اپوزیسیون ها برای مردم رنگی نداشته باشد. البته دلبستن به اپوزیسیون وابسته و تحت سلطه قدرت های بزرگ غربی و سعودی خود خطایی بزرگ است چرا که این بخش از اپوزیسیون تنها به دنبال راضی نگهداشتن اربابان خود تلاش می کند و خیر و صلاح کشور برای آنها محلی از اِعراب ندارد. نمونه بارز آن جریان سلطنت طلب به رهبری رضا پهلوی که در این اعتراضات کوشید با بهره گیری گسترده و مستمر از شبکه های رسانه ای فارسی زبان و شبکه های اجتماعی، حضور پر رنگی داشته باشد و خود را در قامت رهبر معترضان با انتشار بیانیه ها و سخنرانی ها نشان دهد که این حضور رسانه ای پررنگ و پوشش خبری سخنان ایشان باعث شد نسبت به رقیبان دیگرش بیشتر جلوه کند. اما چنین جلوه ای برای مردم ایران به هیچ عنوان خوش نیامد چراکه حکومت جمهوری اسلامی محصول خروجی دیکتاتوری حکومت پدر ایشان بوده و کارنامه سیاه حقوق بشری و کودتای ننگین ۲۸ مرداد هنوز از یاد اذهان عمومی نرفته است.

خلاصه کلام اینکه آنچه در اعتراضات اخیر و اعتراضات گذشته روی داد به روشنی مبین این نکته است تا مادامی که در ایران جامعه مدنی رشد و بالنده نشود که در آن همه اقشار جامعه از جمله بازاریان، کارگران و دانشجویان و… در پی یک هدف و برنامه مشخص و کاملا ساماندهی شده که اصول پایه ای سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی جامعه را شامل می شود، شرکت نکنند عملا هیچ تظاهراتی سرانجام ملموسی برای جامعه ایران نخواهد داشت بلکه با اعتراضات کور و بی پشتوانه که حکومت با توسل به فضای امنیتی و خشونت آنها را سرکوب می کند جز یاس و نامیدی جامعه برایندی نخواهد داشت.