چندی پیش، در انبوه گزارشها و شرح و تفصیلها و مصاحبههائی که چپ و راست دربارۀ بیماری عالمگیر کووید-۱۹ منتشر میشود، این نظر هم مطرح شد که ممکن است در آیندهای نزدیک بیماری عالمگیر دیگری با شدت و حدتی بیشتر در جائی دیگر از کرۀ ما ظهور کند. میتوان از این هم فراتر رفت و این احتمال را مطرح کرد که اگر هم اکنون که بیماری کووید-۱۹ در حال کشتار مردمان و درب و داعان کردن نظم معمول دنیاست، بیماری عالمگیر دیگری از گوشهای دیگر ظهور کند، چه باید کرد؟
برای فرار از آثار هولناک چنین احتمالی ناچار باید به تاریخ پناه برد که خوشبختانه نشان نمیدهد این گونه بیماریها همزمان با هم ظهور کرده باشند. اما مشکل اینجاست که مدتهاست میدانیم به تاریخ اعتماد چندانی نمیتوان کرد. تنها میتوان چنین همزمانیای را جزو نوادر تاریخ شمرد و نه جزو رویدادهای عیرممکن.
خواننده میتواند مطمئن باشد که طرح چنین احتمالی ناشی از گرایش یا غریزۀ سادیستی با هدف افزودن بر نگرانی و اندوهی که فعلا عالم را فرا گرفته نیست. منظور تنها یادآوری این واقعیت آشکار، انکارناپذیر و هولناک است که بشریت به گونهای باورنکردنی و کودکانه، هنوز و همچنان در برابر رویدادهای روزگار سخت آسیبپذیر است. و آنچه در این میان حیرتانگیزتر است، این واقعیت است که بشریت به وقوع چنین رویدادهائی آگاهی دارد و برای تکمیل این آگاهی تدابیر مهمی نیز اندیشیده است. با این همه، به رغم این آگاهی نمیخواهد بر سر عقل آید و به راستی محدودیتها و تنگناهائی را که طبیعت بر او تحمیل میکند، بپذیرد و خواستها و آرزوها و بلندپروازیهای خود را متناسب با آنها شکل دهد یا تعیین کند.
نحوۀ مقابله با بیماری کوویدـ۱۹ در کشورهای مختلف متفاوت بوده است، اما بیشتر آنها رعایت نوعی قرنطینۀ متناسب با رفع نیازهای روزمره را در پیش گرفتهاند. چند کشور اروپائی، از جمله بریتانیا، هلند و سوئد، روش سرایت «گلهای» یا امید به مصونیت عمومی را انتخاب کردند. از اعمال قرنطینۀ نسبی خودداری کردند و عملا گذاشتند تا ویروس به گردش آزاد خود ادامه دهد و کسانی را که میتواند، بیمار کند، تا سرانجام نوعی مصونیت عمومی در برابر آن ایجاد شود.
با بالارفتن شمار تلفات و بویژه با افزایش شمار بیمارانی که به بستری شدن نیازمند بودند، بریتانیا و هلند این شیوه را رها کردند و به قرنطینٖۀ نسبی روی آوردند. سوئد همان سیاست را ادامه داد و تنها درخواست کرد که کلمۀ «گلهای» در توصیف آن به کار برده نشود. بیش از دو هزار دانشمند و پزشک این کشور در نامهای دولت سوئد را به قتل عام مردم متهم کردهاند. یکی از معضلات اصلی این روش این است که هنوز دانسته نیست که کسانی که به این بیماری مبتلا میشوند، در برابر آن مصونیت پیدا میکنند یا نه.
موفقترین کشورها در مبارزه با کووید- ۱۹ تایوان و کرۀ جنوبی بودهاند که در نزدیکی چین قرار دارند. علت این موفقیت را قاعدتاَ باید در این دانست که آنها تجربۀ بیماری کرونائی پیشین را، در سال ۲۰۰۳ در آسیای جنوب شرقی، فراموش نکرده و آگاهی و آمادگی لازم را از همان زمان فراهم آورده بودهاند.
در میان کشورهای بزرگ اروپائی موفقیت آلمان در مقابله با کوویدـ۱۹ چشمگیر بوده است. به علت آمادگی سیستم بیمارپذیری و فراوانی وسائل درمانی، همراه با آمادگی برای انجام آزمایش بیماری در مقیاسی بسی پرشمارتر از دیگر کشورها، تلفات در آلمان به مراتب کمتر از چهار کشور دیگر ــ اسپانیا و ایتالیا و فرانسه و بریتانیا ــ بوده است. شمار تختهای مجهز به دستگاههای درمانی در آلمان ۲۵۰۰۰، در فرانسه ۷۰۰۰ و در ایتالیا ۵۰۰۰ بوده است. آلمان حتی شماری از بیماران بدحال فرانسه را در بیمارستانهای خود پذیرفت. (مصاحبۀ یکی از این بیماران پس از بهبودی با یکی از تلویزیونهای فرانسه از لحظههای آموزنده و قوی آن ایدهآلی بود که قرار است ــ یا قرار بود ــ اروپا و اتحاد آن باشد.)
مردم این کشورها با سیاستها و تصمیمات دولتهایشان، با وجود کوتاهیها و نقایص آشکار، به طرز مؤثری همکاری کردهاند. فرانسویها که در شکوه و شکایت از دولتهایشان شهرهاند، حتی بیش از سه کشور دیگر در اجرای مقررات قرنطینه از خود مایه گذاشتند. در مقابل، دولتها نیز کم و بیش همٖ امکانات بالفعل و بالقوۀ خود را برای مقابله با بیماری و نجات بیماران به کار گرفتند و هم از آمادگی برای صرف صدها میلیارد یورو دریغ نکردند.
در این میان، دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده نشان داد که کمسوادی و تنگنظری یک رهبر سیاسی چه عواقب هولناکی برای مردم و کشور به بار میآورد. آخرین شاهکار ترامپ این بوده است که از مردم سه ایالتی که فرمانداران دموکرات دارند خواسته است که این سه ایالت را (برای پایان دادن به مقررات قرنطینه و رفتن به سر کار) «آزاد» کنند. با این همه فراموش نباید کرد که ایالات متحده ــ حداقل از لحاظ وسعت، بدون در نظر گرفتن کانادا– بزرگترین دموکراسی دنیاست. به همین علت میتواند رفتار اوبوئسک رئیس جمهور خود را تا حدود زیادی کنترل کند. مصیبت واقعی در کشوری میگذرد که دزدان و دیوانگانِ قدرت بر آن حکومت میکنند.
پیداشدن ویروس کرونا در چین شک و تردیدها و شایغات فراوانی میان عوامالناس برانگیخت. روش قاطعانه و آمرانه و همراه با قدرت بسیج و کنترل حکومت آن کشور آمیزهای از اعجاب و حسرت در پی آورد. هنگامی که با گرفتار شدن دیگر کشورها به بیماری، سیل ماسک چینی به چهارگوشۀ جهان سرازیر شد، تحسین همگان را برانگیخت و سپس باعث نگرانی شد. (همزمان فیلمی از اجرای سرود همیشه و همچنان نیرومند و هیجان انگیز «انترناسیونال» در شیکههای اجتماعی پخش شد. اجرای این سرود تاریخی به زبان فرانسهای بسیار فصیح و به سبکی کلاسیک شروع میشد و به زبان چینی و با اداـ اطوارهای پاپ و راک ادامه مییافت ــ در سالنی شبیه به سالن مسابقههای آوازخوانی یورونیوز با حضور جمعیتی چند هزار نفری. دیدن این فیلم، آن هم در روزهای پیروزی چین بر کرونا و دست و پازدن دیگر کشورها در مقابله با آن، این پرسش را دامن میزد که آیا پس از ملغمٖۀ کمونیسم-نئولیبرالیسم باید شاهد ترکیب کمونیسم ـ امپریالیسم چینی یاشیم؟ با کمی کنکاش در انترنت معلوم شد که سرود جاودانی اوژن پوتیه در سال ۲۰۱۶ اجرا شده بوده و ربطی به وضعیتی که کرونا ایجاد کرده، ندارد.)
بگوـمگو دربارۀ چین و راه و چارهاش برای کنترل بیماری کرونا، هم در گرماگرم دریافت کمکهای آن کشور، بالا گرفت. بسیاری چین را به دروغگوئی دربارۀ شمار تلفات بیماری و کوتاهی در اطلاعرسانی دربارۀ آن متهم کردند. یکی از مسئولان حکومت اسلامی هم از «شوخی تلخ» چین سخن گفت. در ایران این مسئول را فوراَ سر جابش نشاندند؛ ولی در دیگر کشورها بگو-مگو همچنان ادامه دارد و ادامه خواهد یافت – بی آنکه امید چندانی به آشکار شدن حقیقت، یا قانع شدن یکی از طرفهای دعوا باشد.
ویروس کرونا این فرصت را نیز فراهم کرده است تا ما یک یار دیگر شاهد پیروزی احساسات و علایق و همبستگی انسانی در دنیائی باشیم که به این گونه خصلتها مجال بروز چندانی نمیدهد و حتی میکوشد آنها را از دایرۀ رفتار و اخلاق انسانی خارج کند و به جای آنها قوانین ناظر بر بده-بستان و معامله را جا بیاندازد. کارکنان بیمارستانها، پرستاران و پزشکان در سراسر دنیا و فارغ از نوع حکومت و ادارۀ مملکتشان، گوئی بیش از هر چیز به سوگندی که به هنگام پذیرفتن این حرفه یاد کردهاند، دل بستهاند. و به حرمت این سوگند تا پای جان در کمک به دیگران و نجات بیماران میکوشند. (بنا به اخباری که این اواخر درز کرده، فرانسه و انگلستان از اعلام شمار واقعی پرستاران و پزشکهائی که تا به حال به بیماری کووید- ۱۹ مبتلا شده یا بر اثر ابتلا به آن درگذشتهاند، خودداری میکنند.) نیازی به گفتن ندارد که اینان در کار خود تنها نیستند و بسیار کسان دیگر نیز که به اقتضای شغل خود برای تامین نیازهای روزمرۀ مردم خطر بیشتری را میپذیرند، در تقویت این حس همبستگی و فداکاری شریکاند. اگر این گفتۀ رئیس جمهور فرانسه را بپذیریم که «ما در حال جنگیم»، پرستاران و پزشکان و کارگران و کارمندانی که با به خطر انداختن جان خود به بقا و حفظ نظم جامعه کمک میکنند، سربازان خط مقدم این جنگاند. این همه درس بزرگی است در برابر به اصطلاح نظم حاکم بر جهان امروز، که همه چیز را، حتی همبستگی انسانی و فداکاری برای دیگری را، فقط در برابر مزد میفهمد و میخواهد.
بیش از نیمی از جمعیت دنیا خانهنشین، نزدیک به ۲،۵ میلیون نفر بیمار، ۱۸۰هزار مرگ… امۤا آنچه تا به حال کرونا برای ما به ارمغان آورده تنها ارقام نیستند. و ما نیز ماَموران سرشماری و نظرسنجی یا معلم حساب نیستیم تا این ارقام را فقط کمیتی مجرد و ریاضی بدانیم. این ارقام حامل بار و معنائی انسانیاند و با وجدان ما سر و کار دارند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در برابر آنها مسئولیم. کرونا حتی آداب و مراسم خاکسپاری و وداع با عزیزان را هم از ما گرفته است – آداب و مراسمی که هنوز پیوندها و احساسات انسانی را در ما زنده نگه میدارد. یورش کور و بیاعتنای کرونا به سالمندان ــ بزرگان خانوادهها — که پیشتر حکم تبعید غمانگیزِ دوری از خانه و عزیزان خود را پذیرفته بودند، انسان را در برابر پرسشی جانکاه و انتخابی وجودی قرار میدهد. آیا در این که آنان را، و نه جوانان و کودکان ما را، انتخاب کرده است، شریک او، و در واقع شریک جرم او، نیستیم؟ آیا از این که در این انتخاب هیچ گونه مسئولیتی بر گردن ما ننهاده و در واقع ما را از هر کوتاهی یا گناهی مبرا کرده، احساس آرامش وجدان نمیکنیم و این آرامش وجدان را مدیون او نیستیم؟ آیا کش دادن این بحث مسئولیت و وجدان و رضادادنِ رندانه به «واقعیتهای فراتر از اختیارات و امکانات ما» سکوت و بیخبری و فراموشی ما را در برابر مرگ نه میلیون نفر در سال، که بیش از سه میلیون آنها کودکان زیر پنج سالاند، بر اثر کمبود مواد غذائی، یعنی گرسنگی، توضیح نمیدهد؟…
از فردای شیوع سراسری بیماری کوویدـ ۱۹ و آشکارشدن عمق و وسعت آثار و عوارضی که بر جای خواهد گذاشت، طبعاَ پیشبینی دربارۀ دوران پس از کرونا گریزناپذیر بود. صاحبنظرانی که حد معقولی از واقعبینی را رعایت میکردند از پیشبینی برخی اصلاحات در قلمرو اقتصاد فراتر نرفتند : نوعی بازگشت احتیاطآمیز به برخی روشهای دولت رفاه، بویژه در حوزۀ بهداشت و بیمۀ اجتماعی، برخوردی احتیاطآمیزتر با جهانی شدن یا تداوم جهانی کردن اقتصاد، کوشش برای کاهش وابستگی به اقتصاد جهانی شده، بویژه در مورد کالاها و موادی که امنیت و سلامت هر کشور مستقیماَ بدانها وابسته است… و نهایتاَ دخالت بیشتر دولت در بازار.
اینها نهایت چیزهائی است که میتوان در فردای پیروری بر کرونا انتظار داشت – اگر پیروزیای درکار باشد، چرا که احتمال زنده ماندن ویروس و، ناچار، پذیرفتن نوعی سازش و «همزیستی» با آن به هیچ روی منتفی نیست. پیش راندن توسن خیال در دوران بعد از کرونا تا تصور دگرگونی نظام اقتصادی-سیاسی مسلط بر جهان، جز خیالپردازی نیست. برای تعمیم این نظر به کشوری که در سیاهچالۀ ولایت فقیه دست و پا میزند، باید از خیالپردازی هم فراتر رفت.
در توضیح منشاَ یا علت انتقال ویروس کرونا به انسان از تخریب جنگلها، و در نتیجه از میان رفتن محل زیست خفاشها سخن گفتهاند و این که خفاشها ناچار به محل سکونت انسان نزدیک شده و ویروس را که به طور طبیعی در بدن آنها میزید، به او منتقل کردهاند. تحقیق بیشتر در مورد صحت و سقم چنین توضیحی با متخصصان محیط زیست است. اما برای دریافتِ نه نزدیک بودن فاجعۀ محیط زیست، بلکه فهمیدن و پذیرفتن این واقعیت که فاجعه از مدتها پیش، از انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم به این سو، آغاز شده، نیازی به طرح این گونه احتمالات و حتۤی نیازی به نازل شدن بلای کرونا نبوده است. چندی پیش دو پژوهشگر «مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه» ۱۳ هزار مقالۀ منتشر شده در بزرگترین نشریات زیستشناسی را که بیش از ۱۰۰ هزار دانشمند در تهیۀ آنها شرکت داشتهاند، تحلیل کردند. با این تحلیل روشن شد که هیچ گونه تردیدی در مورد فاجعۀ زیستمحیطی در حال وقوع وجود ندارد.
حداقل دهها سال است که هم دانشمندان، هم مردم و هم حکومتها وقوع فاجعه را دریافته و پذیرفتهاند؛ اما به علت گرفتار بودن در نظام سیاسی-اقتصادی کنونی، با وجود ناهنجاری و مغایرت اساسی آن با معیارهای انسانی، قادر به هیچ گونه پیشگیری یا مقابلۀ با معنی و مؤثری با آن نیستند.
بیماری سراسری کووید- ۱۹ ، همراه با همۀ مصیبتی که بر ما نازل کرد، به وضوح به همگان، هم به مردم و هم به حکومتها، نشان داد – درس داد—که بشریت آنگاه که بفهمد و لازم بداند، قادر به دستزدن به اقدامهائی است که تا یک روز پیش از آن حتۤی جراَت اندیشیدن بدانها را هم نداشته است. اگر آنچه از ظرفیتها و توانائیهای انسان در فداکاری و همبستگی و خودداری و قناعت در تجربۀ کرونا یاد گرفتیم، در تلاش و چالش حفظ محیط زیست به کار ببندیم، در آینده از این بیماری عالمگیر نه به عنوان یک بلا، که به مثابۀ یک نعمت یاد خواهیم کرد.