افت نسبی فعالیتهای جوانان ودختران و زنان انقلابی٬ بعلت سرکوب شدید و سبعانه جمهوری اسلامی٬ و رفتار دوگانه و متعارض جهان غرب در حمایت از مردم ایران٬ بهمراه توفیق مقطعی جمهوری اسلامی در آغاز نمودن مذاکرات مجدد با غرب و از سرگیری روابط با عربستان سعودی٬ بسیاری از افراد و گروههای مدنی و سیاسی را که سقوط نظام را نزدیک میدیدند٬ به بازنگری در فرضیات و مسلمات ذهنی خود واداشته است .
در این میان پیوستن یک تبار سیاسی وسیع ازدین باوران دموکراسی خواه٬ به جمع کوشندگان سیاسی و مدنی گذارمحور٬ طی کنفرانس موسوم به همایش مجازی گفتگو برای نجات ایران و عمدتا برحول پیشنهادات مذکور ردربیانیه آقای مهندس موسوی ٬ خود نشان ازپیروزی انقلاب زن٬ زندگی٬ آزادی٬ حداقل در سطح گفتمانی دارد . این انقلاب از جمله موفق شده است ٬ تحول طلبی را از اصلاح طلبی درون سیستمی بوضوح و قاطعانه جدا نماید .
دوران موقت سکون نسبی٬ نه تنها امیدها را به انتها نرسانده٬ بلکه دینامیسم گفتمانی آن را همچنان فعال نگه داشته است
این دینامیسم٬ کوشش عده ای را برحول تشکل نخبگانی معدود درجرج تاون و بر اساس منشور ملقب به مهسا به شکست کشانده و رهبری فردی را مورد مناقشه وعدم اقبال اجتماعی قرار داده است . مرز بین جمهوریخواهان و سلطنت طلبان را بر اساس نوع نگاهشان به این خیزش انقلابی٬ تفکیک نموده وتحرک امیدوارکننده ای به جمهوریخواهان عرفی ایران داده است .
خواست رفراندم٬ از سوی مهندس میرحسین موسوی نیز که در آخرین بیانیه اوعنوان گردید وعکس العمل های مثبتی که مجموع مواضع اخیر او در همراهی با انقلاب زنان وجوانان وهمگامی او با خواست آنان در گذار از نظام جمهوری اسلامی برانگیخته ٬ تحرکاتی را در صحنه سیاسی بوجود آورده که از جمله پیشنهاد کیوان صمیمی در تشکیل جبهه نجات ملی فراگیر و همایش فوق عمدتا ازچهره های اصلاح طلب وتحول خواه با موضع عبور از نظام جمهوری اسلامی و تاکید بربیانیه موسوی ٬ از نتایج آن بشمار میرود
نوشته زیر کوششی است درجهت واشکافی و تدقیق این دسته از پیشنهادات درجهت رفع ابهام از آنان و عملی کردن این خواسته ها که بنظر نگارنده در صورت تدقیق و رفع پاره ای ابهامات٬ میتوانند راهگشا و مفید باشند.
مهندس موسوی در بیانیه اخیر خود خواستار انجام رفراندمی برای به تصویب رساندن پیش نویس میثاقی جدید است که این پیش نویس باید از سوی نمایندگان منتخب مردم ازهر قومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود و در یک همه پرسی آزاد به تایید مردم ایران برسد .
او شرح زیادی درباره محتوای این میثاق بر اساس پیشنهاد خود نداده٬ ولی از آنجا که بطور صریح خواستار گذار از نظام کنونی است و بازگشت برطبق گفته های قبیل او دوران طلائی و اجرای بی تنازل قانون اساسی را نیز عملی نمیداند٬ پس میتوان این میثاق ملی جدید٬ را پیمانی نو و یک قرارداد اجتماعی جدید و جایگزین میثاقی تلقی کرد که نسل ۵۷ درطی رفراندوم پس از انقلاب اسلامی٬ آنرا پذیرفته بودند . یعنی این رفراندوم ضمن تاکید برگذار از جمهوری اسلامی٬ حاوی پذیرش ارزشها و رویکردهای جدید ملت ایران در راه تعیین سرنوشت جدید خود خواهد بود .
او در همین بیانیه یک پیشنهاد سه مرحله ای شامل برگزاری همه پرسی آزاد وسالم٬ تشکیل مجلس موسسان و همه پرسی درباره متن قانون اساسی مصوب مجلس موسسان مینماید .
البته خود او متوجه نقائص و ابهامات احتمالی این پیشنهادات میباشد و در همین بیانیه نیز برای رفع این ابهامات خواستار تامل و همکاری شده است .
این بیانیه از سوی بسیارانی قابل توجه تلقی شده و نقشه راه آن نیزحساسیتها را برانگیخته وبرخی از کلیت آن پشتیبانی نموده ودوستانی پیشنهادات تکمیلی داده و در سمینار موسوم به سمینار نجات ایران نیزبیشتر شکافته شده وشرکت کنندگان این نشست که اغلب در گذشته صراحت لازم را برای گذار از جمهوری اسلامی در مواضع خود نداشتند٬ اینبار در همگامی با مهندس موسوی ٬ اراده خود را برای گذار از این نظام و برپائی یک دموکراسی عرفی مبتنی بر حقوق بشرصریحا ابراز داشته اند .
این دستاورد را باید گرامی داشت ومحیط لازم را برای گفتگوهائی فراتر و بین طیفهای وسیعتری از کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری فراهم نمود.
تدقیق این پیشنهادها و ترکیب آنها با پیشنهادهای مشابه و همسو٬ علاوه بر این که زمینه گفتگوها را فنی تر ودقیق تر مینماید٬ با توچه به خاصیت ترکیبی همه پیشنهادهای داده شده از طیفهای مختلف٬ شائبه کوشش برای ایجاد هیرارشی از سوی یک گروه معین را نیز که در بین ایرانیان حساسیت زیادی نسبت به آن وجود دارد می زداید.
ابتدا برای تدقیق این پیشنهادات٬ باید به پیش شرطهائی که برای تحقق آنان لازم است بپردازیم . پیش شرطهائی که در خود پیش نهاد تصریح نشده است ولی بدون تحقق آنان٬ عملی شدن پیشنهادات ممکن نیست .
اصل همه پرسی از مردم یک کشور٬ مبتنی براصل اساسی حقوق بشر یعنی حق تعیین سرنوشت مردم یک کشور در درون مرزهای همان کشور است و چیزی نیست که در سطح آرمانی٬ کسی بتواند با آن مخالفت کند.
اما اگر منظور دهنده پیشنهاد٬ اجرای چنین اصل مهمی درحضور نظام سیاسی موجود در ایران است٬ تا هنگامی که نظامی شناخته شده از سوی سازمان ملل بعنوان نماینده قانونی این کشور در سطح بین الملل وجود دارد٬ فقط یا با رضایت حاکمان نظام و یا با تمکین آنان از روی اضطرار٬ به انجام همه پرسی ممکن است .
علاوه برآن٬ آقای مهندس موسوی انجام این رفراندوم را معلق برتهیه پیش نویس میثاق جدیدی از سوی نمایندگان انتخابی مردم از هرقومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی میدانند. یعنی قبل از رفراندم نیزباید محیط امنی برای کاندید شدن این افراد فراهم شود و اگر عضو حزبی بودند٬ فعالیت احزابی که به آن متعلق اند تامین گردد وداشتن شانس و فرصت برابر برای تبلیغ خود و ایده ها و برنامه های کاندیداها باید وجود داشته باشد٬ بطوری که نظام و سایر مخالفین دموکراسی نتوانند این امنیت را مختل نموده و بهم بزنند و آزادی گردهم آئی و تظاهرات و آزادی بیان و پس از بیان باید فراهم آمده باشد. سپس باید امکان گردهم آمدن امنای ملت برای نظارت بر جریان انتخابات بوجود آید و دستگاه وسیع اجرای انتخابات که تحت نفوذ نظام نبوده و مستقل باشد بوجود آمده و مجریان انتخابات تعلیمات لازم را برای اجرای وظائف خود دیده باشند. علاوه بر آن باید دستگاه قضائی برای رسیدگی سریع به شکایتهای انتخاباتی و حل و فصل سریع آن نیز بوجود آمده باشد. دستگاهی که تحت نفوذ قوه قضائیه فاسد جمهوری اسلامی نباشد.
آیا جمهوری اسلامی٬ اکنون در چنین موقعیت ضعیفی است که به انتخابات آزاد و رفراندوم متعاقب آن تمکین کرده و از روی ناچاری بپذیرد؟ یا ناگهان چنان عاقل شده که به آنها تن بدهد؟ جوابها ناپرسیده پیداست .
پس احتمالا در پیشنهادات آقای مهندس موسوی مربوط به دوره پس از سقوط و یا دوران اضمحلال و نزدیک به سقوط جمهوری اسلامی است؛ درحالتی که نتواند مانعی در راه انتخابات و رفراندوم ایجاد کند وگرنه پیشنهاد زمینه عملی واقعی نخواهد داشت .
پیشنهاد تکمیلی دوست گرامی کیوان صمیمی٬ سعی دارد تا این قسمت مبهم را پوشش دهد. او سخن از تشکیل یک جبهه فراگیر نجات ملی میزند ومنظورش تا آنجا که من میفهمم تحقق همان پیش شرطهای لازم برای انجام انتخابات آزاد و رفراندوم و تصویب میثاق جدید بوسیله ملت ایران است.
البته از مصاحبه او و صحبتش در همایش اخیر موسوم به همایش نجات ایران ٬ دقیقا می توان دریافت که منظور او نجات کشور از حاکمان کنونی است که ملت را باین حال و روز انداخته اند و میخواهد ملت ایران را از چنگ امت فاسد ذوب در ولی فقیه برهاند و برای این کار بزرگ خواستار همگامی و همسوئی نیروهای مختلف اجتماعی و گرایشات گوناگون حتی مشروطه خواهان قائل به دموکراسی است .
او بدرستی پیشنهادی برای ایجاد یک مرکزیت دموکراتیک برای گذار از نظام موجود و برقراری نظمی نوین میدهد تا در سایه آن بتوان مبادرت به انجام انتخابات آزاد و سالم و رفراندومی مبتنی بر آرای واقعی و سراسری مردم ایران نمود .
من متاسفانه بدلایلی که نمیدانم برای سمینار نجات ایران دعوت نشده بودم٬ ولی تا آنجا که توانستم بعدا به سخنان افراد شرکت کننده در سمینار گوش دهم٬ سخنان یکی از کسانی را که با نظرات خود بیشتر همسو یافتم٬ سخنان دکتر هاشم آغاجری بود .
او به نقیصه اصلی هر دو پیشنهاد صریحا میپردازد و کمبود نقشه راه و استراتژی گذار را در این پیشنهادها میبیند ولی شرح آنرا به جلسات بعدی حواله میدهد.
تنظیم نقشه راه و استراتژی گذار خود یک کار جمعی است ٬ زیرا همه کوشندگان سیاسی و مدنی و حقوق بشری باید در اجرای آن همکاری کنند و آن را پذیرفته باشند. بنا براین ابتدا باید جمعی را تشکیل داد که تنظیم چنین استراتژی و نقشه راه اجرائی آنرا در صلاحیت واجرای آن را در قدرت خود بداند. جامعه نیز باید بتواند به این جمع اعتماد کرده و به آن اعتبار ببخشد . پس تشکیل چنین جمعی که به پیشنهاد من ٬ شورای انتقال قدرت و به پیشنهاد کیوان صمیمی جبهه نجات ملی و به پیشنهاد جبهه ملی ایران٬ کنگره ملی موقت نام دارد و هرنام دیگری نیز میتواند بخود بگیرد٬ مقدم برتدوین استراتژی گذارمیباشد. اعضای این جمع در شرایط کنونی٬ نمیتوانند صلاحیت خود را طی یک انتخابات آزاد و سالم احراز کنند. اصرار بر این خواست صحیح ولی حداکثری تعلیق به محال نمودن تشکیل یک آلترناتیو جامع و شامل است . اما اعضای چنین جمعی میتوانند از میان کسانی انتخاب شوند که سابقه فعالیت سیاسی و اجتماعی کافی برای کسب اطمینان جامعه را داشته و متعلق به طیفهای گوناگون مطرح در جامعه ایران باشند. من در پیشنهادی که در تاریخ پنجم آذرماه ۱۴۰۱منتشر نموده ام٬ به تفصیل ترتیب این کار بسیار ضروری را شرح داده ام .
آنچه که در پایان این مقاله برای موفقیت این سلسله پیشنهادات ضروریست تا ذکر شود٬ فرا روئیدن ما از ساختار تباری و قبائل سیاسی به کوشندگان مدنی است . برای انجام این مهم باید پیشنهادات متنوع را که متعلق به تبارهای سیاسی گوناگون است جدی گرفت و سعی در ترکیب آنها و ادغام شان درهم نمود و با سعه صدر٬ آگاهانه از اعمال هیرارشی از هر قبیل حتی از نوع گفتمانی آن چشم پوشی کرد. علی الخصوص که اغلب پیشنهادات اخیر٬ بهیچ وجه جدید نیستند و دچار گاها تاخیری بیش از چند دهه میباشند.
دوستانی که همایش نجات ایران را بنا نهادند٬ باید بتوانند با دیگرانی که از مدتها قبل از آنان درهمین مسیر که اکنون آنان نیز به آن پیوسته اند٬ بوده اند تعاملی سازنده داشته و درعملی نمودن یک برآمد جمهوریخواه سکولارو دموکرات همکاری نمایند. پیشنهادات مهندس موسوی نباید اعلام مواضع یک تبار معین سیاسی٬ در فاصله گذاری بین تحول خواهان و سرنگونی طلبان تلقی شود.
بلکه باید از آن پلی برای وحدت این دو تعبیر بسیار نزدیک بهم٬ که تفکیک آنها به آسانی میسر نیست٬ برای تشکیل اتحادی فراگیر ساخته شود.
اصطلاح گذار در آینده این انقلاب هم میتواند روایتی براندازانه و هم روایتی حاوی گذار نرم را درخود بپذیرد و هر دو نمونه آن نیز در مثالهای تجربیات بین المللی وجود دارد و تحقق یکی از آن دو بیش از آن که به اراده ما بستگی داشته باشد تابعی ازادامه عملکرد حاکمیت حمهوری اسلامی در برخورد با مخالفین است٬ که تا کنون ترویج و تزریق خشونت به جامعه اساس برخورد با مخالفین بوده است.
خوشبختانه تاکنون جامعه از اعمال خشونت متقابل خویشتنداری نموده است و خواست اکثریت مخالفین حمهوری اسلامی نیز مبارزه مدنی و غیر خشونت آمیز بوده است . ولی پیدایش مفاهیمی مانند دفاع شرافتمندانه و یا خرابکاری شرافتمندانه خود گویای این واقعیت است که جامعه انقلابی تا ابد خود را در یک مفهوم از نوع مبارزه و آنهم به بنا به اراده و ترجیح ما حبس نخواهد نمود و دینامیسم مستقل خود را خواهد داشت . بنا بر این گفتمان ما باید نقطه ثقل اساسی خود را بر گذاراز جمهوری اسلامی و تاکید برخشونت پرهیزی تا سرحد امکان بگذارد و از این شرط باشگاه مستقلی برای عضویت جداگانه فعالین سیاسی و مدنی نسازد.
درفقدان یک جایگزین معتبرکه مورد اطمینان نسل های انقلابی و کوشندگان مدنی وتشکل های مدنی مطالبه محور و حقوق بشری واحزاب سیاسی و اتنیک ایران قرار داشته و علاوه بر آن بتواند قشر متوسط جامعه و اقشار خاکستری مردد را بخود جلب کند٬ اعتصابات و اعتراضات سراسری کمرشکن امکان وقوع عملی نخواهد داشت .
پیش دیدنی بود و همچنین قابل پیش بینی است که٬ عصیان و مقاومت و اعتراضات و جانفشانی های دختران٬ زنان و جوانان انقلابی و پشتیبانی کردستان و بلوچستان از آنان٬ با وجودی که دینامیزم گفتمانی را دامن زده و صفوف را مشخص نموده و به شکاف در حاکمیت خواهد افزود٬ ولی بعلت ریسک بسیار بالائی که فقط با جانفشانی و ایثار و فداکاری میتوان آنرا ندیده گرفت٬ گسترش آن در سراسر جامعه دشوار بوده و همچنان محدود خواهد ماند و منحصر به افراد و اقشار معینی عمدتا از دختران و جوانان مبارز خواهد بود٬ که با وجود جانفشانی های بسیار قابل تحسین٬ از عهده نیروی سرکوب برنخواهند آمد.
اگر کار به همین منوال پیش رود٬ نه رژیم قادر خواهد بود که از عهده مخالفین خود برآید و نه مخالفین قادر به شکست نظام و گذار همه جانبه از آن خواهند بود. این وضعیت که سالیانی ممکن است به درازا بکشد٬ همان حالت ایجاد یک حاکمیت فاقد اقتدار یا فیلد استیت است که نتایج تاسف باری تا سرحد فروپاشی اجتماعی را میتواند ببار آورد.
در چنین وضعیتی٬ سپاهی که هنوز در لیست تحریم سراسری کشورهای غربی قرارنگرفته است٬ بخصوص پس از خامنه ای٬ ممکن است با عنوان کردن عبور از ولایت فقیه٬ مورد مذاکره غرب قرار گیرد تا حاکمیت نامقتدر را به حاکمیت نظامی آن هم از جنس سپاه تبدیل کنند.
برای جلوگیری از هر دو این خطرها٬ باید بتوان توده های بیشمار مردمی را که احساسات و قلوبشان با جوانان انقلابی است و در ذهن خود نیز از این نظام عبور کرده اند٬ بهمراه جوانان به خیابانها و اعتصابات کشاند تا فرزندان خود را تنها نگذارند.
باید دقت کرد که این توده وسیع تنها دلیل تردیدشان در نپیوستن عملی به انقلاب مهسا٬ ریسک بالای فیزیکی اعمال شده از سوی نیروهای سرکوب نیست . بلکه علاوه بر مطالبات اساسی که همراه با جوانان از نظام حاکم دارند٬ در پیوستن به فرزندان خود همچنان مردد هستند. آنها سوالاتی نیز از آینده ای دارند که از آن بیمناکند. برای سوالات اساسی خود از آینده٬ تشکلی معتبر را نمی یابند٬ تا پاسخهایش را قابل اطمینان و قانع کننده بیابند .
نظام نیز در این میان بیکار ننشسته و برای آنان آینده بسیار وحشتناکی را ترسیم میکند و در ذهنها می کارد که در صورت نبودن او بوقوع خواهد پیوست . از نبود امنیت جانی و مالی٬ تا انتقام گیری کور٬ تجزیه ایران٬ دخالت خارجی٬ و بالاخره لیبیائی شدن ایران .
ایجاد امید به آینده درحدی که بتواند توده های ساکت بیشمار را به میدان مبارزه بکشاند٬ کار تبلیغات بدون پشتوانه و اشخاص سلیبریتی و نامدار به تنهائی نیست . تشکلی معتبر لازم است که مردم آنرا از آن خود و برخواسته از خود بدانند و سخنانش به دلشان بنشیند و بتوانند کارآئی عملی این جمع را در مطابقت با ادعاهایش ارزیابی کنند.
فقط پس از تشکیل چنین جمعی از زنان و دختران و جوانان و نخبگان سیاسی و مدنی و قهرمانان میدانی و زندانیان سیاسی و نمایندگانی از دانشجویان ٬ کارگران٬ کارمندان٬ فرهنگیان و اساتید دانشگاه و حقوقدانان و سینماگران و نویسندگان و هنرمندان و ارتشیان واحزاب سراسری و اتنیک و صاحبان ادیان مختلف تحت تبعیض و ستم ودیگرگروههای موثر است که از بخشهای مختلف جامعه ایران تشکیل میشود و میتواند از بین خود هیاتی برای تدوین و پیشبرد استراتژی گذار خشونت پرهیز از نظام را تعیین و آنرا اجرائی کند و از جامعه متوقع باشد که هماهنگ با این تشکل به اعتراضات و اعتصابات سراسری سامان دهند .
پس از جا افتادن این تشکل بتدریج بخشهائی از نظام نیز دیوارمحکمی برای تکیه خود می یابند و از نظام جداشده و به اپوزیسیون می پیوندند وصحنه بین المللی هم مخاطب مطمئنی برای مذاکره وتفاهم مییابد.
من از حدود چهارماه قبل پیشنهاد تفصیلی ایجاد چنین نهادی را داده ام . اما همه این طرحها در جمعی از نخبگان میتواند مورد بازبینی و ادغام در یکدیگر قرار گیرد . اصرار بر روی واژگان ابداعی هرتبار سیاسی ٬ بمعنای کوبیدن نشانی از آن تبار بر پیشانی لکوموتیو گذار تلقی میشود و مخل امر اتحاد خواهد بود . باید سعه صدر داشت و همانگونه که کیوان صمیمی خواسته در فکر نجات ملی از این منجلاب ظلم و فساد و جنایت و واپس گرائی بود .
به امید چنین روحیه کارجمعی و به امید ایرانی آباد و آزاد.