مردم پرده تزویر و چهره پردازی برای امارت شیعی را کنار زده‌اند (طلبه ها در ایران، طالبان در افغانستان)

6sd5f4dfgdg حسن شریعتمداری hassan shariatmadariجمهوری اسلامی٬ در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری٬ برای اولین بار در طول ۴۲ سال تداوم نمایش انتخاباتی خویش٬ جواب رد قاطعی از مردم دریافت نمود . این نه قاطع به حاکمیت مکار٬که هربار بنحوی موفق به فریب مردم و کشاندن آنان به پای صندوق رآی شده بود٬ همراه با کمپین موفق ٬ نه به جمهوری اسلامی ٬ و اعتراضات گسترده ای که در دیماه ۹۶ و آبان سال ۹۸ اتفاق افتاده و نظام را دوبار٬ درعرض مدت نسبتا کوتاهی٬ رودرروی مردم قرار داده و منجر به کشتارعده زیادی از مردم بیگناه شده بود٬ همه دست بدست هم داده وباعث قطع آخرین رشته های اعتماد بین مردم و حکومت شد . این تصمیم بزرگ مردم٬ یک اتفاق ساده تلقی نمیشود . معنای آن چیزی فراتر از عدم شرکت در انتخابات و حتی قهرو بی اعتمادی نسبت به رژیم میباشد .

این تصمیمی نبود که مردم به یکباره و از روی احساس گرفته باشند. حداقل از دوره احمدی نژاد٬ انتخاب آین مردم همواره بین بد و بدتربوده است . یعنی برای مردم و اذعان خود حاکمیت نیز ٬ این یقین ایجاد شده که نظام متشکل از بدها و بدترهاست . اصلاح طلبان حکومتی٬ با همدستی جناحهای دیگر حاکم٬ در پیشبرد سیاست خامنه ای و برای همراهی با آن٬ مردم را به انتخاب بد تشویق میکردند واستدلالی که بمردم فروخته میشداین بود که اقتدار نظام امری مطلق است و گذار از این نظام ممکن نیست و اگر هم روزی ممکن شود٬ اینده پس از آن چنان تیره و تار است که نباید٬ اجازه به رشد چنین امکانی داده شود. در سقوط این نظام خطر سوریه ای شدن کشور و تجزیه آن وجود دارد و اصولا اپوزیسیونی وجود ندارد تا بیاید و حکومت را دردست بگیرد . سقوط نظام یعنی وضعی بسیار وحشتناکتر ازآنچه که هست . باید به بد رضایت داد تا بدام بدتر نیافتید واقتدار نظام هم خدشه ناپزیر است و اگرهم روزی سقوط کند٬ انروز آغاز سرنوشتی وحشتناک برای شما مردم خواهد بود. باید به بدها و بدترهای همین نظام بسازید.

اما این روایتها در طول زمان اعتبار ذهنی خود را برای ساده اندیش ترین ومحتاط ترین گروهها و افراد نیز از دست داد.

تحریم های کمرشکن٬ جنگ قدرت داخلی٬ فساد باندهای مافیائی٬ کشتار بیرحمانه مردم دی ۹۶و ابان ۹۸ که مطالباتی عمدتا اقتصادی و ناشی از به پایان رسیدن آخرین حد تحمل برای ادامه امور معیشتی خود داشتند٬ به همراه افتضاحی که حاکمیت سود جو و خامنه ای نادان و تبه کار دربرابر کشتاروسیع ناشی ازشیوع کرونا٬ برای لجبازی با جهان از سوئی و زراندوزی ناشی از فروش واکسن داخلی بی کیفیت از سوی دیگر از خود نشان دادند٬ و تقذم منافع مداحان و روحانیون در برگذاری مراسم مذهبی پی در پی و عدم توجه به فاصله گذاری مناسب اجتماعی٬ اخرین پرده های فریب و ریا را از جلوی چشمان اکثریتی از مردم پس زد و نظام را چنان عریان کرد٬ که دیگر  پوشاندن چهره کریه و واقعی ٬ با بزک اصلاح طلبی دینی و دموکراسی دینی٬ معنای خود را حتی برای خامنه ای و دیگر نقشه کشان نظام از دست داده است .هم برای جامعه و هم برای جهان توهمی دراین مورد که در شرایطی نامعلوم و در آینده ای پیش نادیدنی٬  این نظام شاید بتواند دست به اصلاحات اساسی بزند٬ نمانده است .

این تصمیم اساسی مردم٬ ناشی از آگاهی تدریجی و مرحله بمرحله آنان ودر اثر فشار روزانه زندگی واقعی  بود . در هر مرحله ای از آگاهی مردم٬ و متناسب با آن مرحله ٬ اطاق فکرهای نظام فریب دیگری٬ ابداع نموده و نعل وارونه دیگری زده بودند .

خامنه ای خوب این مراحل را پیش آمده بود. اکثریت مردم پس از زوال اندیشه و جنون ناشی از دلباختگی به انقلابی متحجرانه و رهبری سنگدل و بیرحم وعقب افتاده ای٬ چون خمینی٬ و پس از فقدان وی٬ تلاش نمودند تا همراه با رشد تقاضاهایشان از حکومت  وفادارانه به بازماندگان و اصحاب اونیز فرصت دهند که با آنان هم مسیر شوندو تدریجا خود را در هماهنگی با توده های مردم٬ از آن دهه وحشتناک و سالهای جنگ و جنون جدا کنند. آنان رفسنجانی نقشه کش٬ خاتمی تدارکات چی٬ احمدی نژاد عوام فریب و جاهل و روحانی مکار را ٬ اغلب به گمان این که بعلت داشتن زاویه با خامنه ای لجباز و یک دنده٬ به آنان نزدیک تر است ٬ یک به یک آزمودند .

جمهوری اسلامی٬ در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری٬ برای اولین بار در طول ۴۲ سال تداوم نمایش انتخاباتی خویش٬ جواب رد قاطعی از مردم دریافت نمود . این نه قاطع به حاکمیت مکار٬که هربار بنحوی موفق به فریب مردم و کشاندن آنان به پای صندوق رآی شده بود٬ همراه با کمپین موفق ٬ نه به جمهوری اسلامی ٬ و اعتراضات گسترده ای که در دیماه ۹۶ و آبان سال ۹۸ اتفاق افتاده و نظام را دوبار٬ درعرض مدت نسبتا کوتاهی٬ رودرروی مردم قرار داده و منجر به کشتارعده زیادی از مردم بیگناه شده بود٬ همه دست بدست هم داده وباعث قطع آخرین رشته های اعتماد بین مردم و حکومت شد .

نظام خود اغلب بخصوص از دوره دوم احمدی نژاد٬  این ها را بعنوان بد در مقابل بدتر٬ به مردم میفروخت و رای آنان را میخرید . لاجرم در چنین مسیری٬ با شکست متوالی  بدها٬ و بی کفایتی شان در حل مسائل مردم٬ عاقبتی جز این نبود که مردم دریابند٬ این ها همه سروته یک کرباسند و دراین تئاتر بزرگ٬ فقط نقشها برای سرگرمی آنان تقسیم میشود و بس . وگرنه آنچا که پای انتخاب بین منافع مردم و منافع روحانیت حاکم است٬ هیچ فرقی بین هیچ یک ازآنان نیست . باین ترتیب ٬ مردم لایه به لایه ٬ لباسهای رنگارنگ نظام را از تن اندام ناقوار و کریه آن کندند و کلیت نظام را عریان نمود و به تماشای آن ایستادنر و به آن نه گفتند .

خامنه ای در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ گزینه های زیادی در پیش رو نداشت . نظرسنجیهای داخلی بخصوص از سوی وزارت اطلاعات٬ از ماهها قبل از انتخابات٬ همگی نشان از عدم استقبال مردم و پایان تاثیر سحر اجبار و اکراه مردم برای انتخاب بین بین بد و بدتربود . او یا باید طرح برداشتن سمت رئیس جمهوری را برمی گزید. طرحی که سالها بود مطرح شده بود . ولی این طرح ٬ حتی در صورت اجرا نیز٬ مشکل انتخابات را فقط برای انتخاب رئیس جمهور حل میکرد. مشکل نبودن احزاب واقعی که در انتخاباتی آزاد اکثریت را برای دوره ای از آن خود کنند و نخست وزیر را برگزینند٬ در جای خود٬ همچنان وجود داشت.

بدون وجود این احزاب ٬ تجربه لبنان و عراق نشان میدادکه انتخاب رئیس دولت تا چه انداره میتواند تحت تاثیر اختلافات جناحی منجر به شکست و ایجاد بحران شود. او دیگرحتی مطمئن به تاثیر حکم حکومتی٬ در مواردی که منافع جناحی سخت در مقابل هم قرار گیرد نبوده و نیست . او دیگر عمود خیمه نظام نمی باشد. مترسکی است که همه باندهای مافیائی برای تداوم غارت ٬ همچنان به او احتیاج دارند و او برای حفظ تعادل با آنها محتاج است .

از سوی دیگر انتخابات مجلس بی رونق تراز انتخابات ریاست جمهوری نیز میباشد و در صورت حذف این مقام٬ مشارکت کمتر نیز خواهد بود. او برای نجات نظام همواره و هنوز هم٬ به هجوم مردم به صندوقهای بیعت چشم دوخته است . حذف مقام ریاست جمهوری این امکان را که برای او هنوز نمرده است ٬ در آینده ضعیف تر نیز مینماید .

اما در صورت وجود مقام ریاست جمهوری و انتخابات برای آن٬ یا باید او به انتخاباتی واقعی و سالم و عادلانه تن میداد٬ که عملا٬ بخصوص در تعادل قوای موجود و وضعیت تقابلی جامعه با شخص او٬ علاوه بر کلیت نظام٬ بمعنای پایان تسلط او بر کلیت نظام بود و یا باید با واقعیت موجود سر کند وعدم مشارکت مردم در انتخابات را درونی نموده و دستور رای سازی و تقابل گسترده در نتیجه انتخابات رابدهد.

حال که نظام در دید مردم و جهانیان عریان میشود٬ چرا او از این موفقیت برای آوردن جانیان ومفسدین ظاهرا وفادار به او و چاپلوس و تملق گو استفاده نکند؟ . مگر او اعلام ورود به مرحله دوم انقلاب ننموده است؟ عریان شدن برای او بمعنی توفیق جبری در آشکار نمودن چهره واقعی و بزک نشده نظام و حرکت بسوی آمارت شیعی، اسلامی ٬ هر جند در دوره زوال و فروپاشی است . شاید هم این راه ٬ امکانات نوینی برایش که بشدت کاسه چه کنم را در دست گرفته است٬ ایجاد نماید.

او این تصمیم سخت را گرفت . رئیسی عریانترین چهره نظام و سمبل واقعی٬ حکومت اسلامی بود. انتخاب اوهزینه بین المللی و داخلی بسیاری داشت ولی اگر او انتخاب نمیشد یا باید به سراغ نظامیها میرفت و یا جبهه اصلاحات. درهر دو این جناحها هم٬ عده ای به این امکان بالقوه دل بسته بودند ٬ ولی او در نهایت کسی را انتخاب کرد٬ که شرکت در جنایت٬های فراوان٬ شانسی برای پا پس کشیدن از نظام در روزهای بحرانی آینده٬وجدائی از خامنه ای برای او نمی گذاشت و میشد در این روزگار وانفسا اطمینان داشت که پیش پای او راه دیگری جز ماندن در حیطه خراجات شاه نیست .

مردم خامنه ای را وادار کردند تا این بار٬ او بین بدها بدتر را انتخاب کند . نوبتی هم که باشد٬ این بار نوبت او بود .

تحریم های کمرشکن٬ جنگ قدرت داخلی٬ فساد باندهای مافیائی٬ کشتار بیرحمانه مردم دی ۹۶و ابان ۹۸ که مطالباتی عمدتا اقتصادی و ناشی از به پایان رسیدن آخرین حد تحمل برای ادامه امور معیشتی خود داشتند٬ به همراه افتضاحی که حاکمیت سود جو و خامنه ای نادان و تبه کار دربرابر کشتاروسیع ناشی ازشیوع کرونا٬ برای لجبازی با جهان از سوئی و زراندوزی ناشی از فروش واکسن داخلی بی کیفیت از سوی دیگر از خود نشان دادند٬ و تقذم منافع مداحان و روحانیون در برگذاری مراسم مذهبی پی در پی و عدم توجه به فاصله گذاری مناسب اجتماعی٬ اخرین پرده های فریب و ریا را از جلوی چشمان اکثریتی از مردم پس زد و نظام را چنان عریان کرد٬ که دیگر  پوشاندن چهره کریه و واقعی ٬ با بزک اصلاح طلبی دینی و دموکراسی دینی٬ معنای خود را حتی برای خامنه ای و دیگر نقشه کشان نظام از دست داده است .هم برای جامعه و هم برای جهان توهمی دراین مورد که در شرایطی نامعلوم و در آینده ای پیش نادیدنی٬  این نظام شاید بتواند دست به اصلاحات اساسی بزند٬ نمانده است .

مطمئن باشید٬او حتی اگر این بار نیز٬ نظرسنجیهای دستگاههای امنیتی ٬ دریچه ای را باز می دیدند٬ ترجیح میداد که به بازی بد و بدتر مورد علاقه خود ادامه دهد و شخصی را که مردم گمان خواهند نمود٬ به او دورتراز دیگر کاندیداهای دست چین شده است اجازه دهد تا بجای رئیسی انتخاب شود . ولی در این صورت احتمال قوی این بود که هم چوب را بخورد و هم پیاز را. هم مردم شرکت نکنند و هم شخص دلخواه او انتخاب نشود. اوبالاخره تصمیم گرفت که با وجود همه مشکلات پایان این بازی را پذیرا شود .

پس گزیدن رئیسی ٬ نه نشانه تصمیم مبتکرانه و از روی مصلحتی سنجیده و نه نشان اقتدار و یا آغاز آگاهانه دوره ای جدید با تصمیم رهبر٬ که آغاز انتخاب بدتر از میان بدها٬ آنهم بناچار و در اثر عدم اقبال مردم به رفتن پای صندوق بیعت و ادامه ذلت است. او گزینه بهتری پیش رو نداشت وناچار تسلیم تقدیر شد .

حال در اوضاعی بغایت آشفته ٬ هم از لحاظ داخلی و هم دراوضاع درهم بین المللی٬ ضعیف ترین رئیس جمهور و عقب افتاده ترین افراد و ناکارآمدترین اشخاص بعنوان وزرای او و مسوولین درجه اول جمهوری اسلامی برسر کار می آیند. کابینه سپاهی امنیتی او در مجلس دست نشانده نیز٬ مساله دار خواهد بود و کار به دخالت پنهان و آشکار خامنه ای خواهد کشید.

آیا خامنه ای نیز مجبور شده که بطور غیر رسمی و در عمل مانند طالبان صریحا امارت اسلامی شیعی اعلام نماید٬ تا از رقیب تازه نفس عقب نماند؟

حکومت ایران ٬ از حکومت آیت الله ها به حکومت مداحها و طلاب مدرسه حقانی تقلیل پیدا کرده و همزمان طالبان نیز در افغانستان قدرت را در دست گرفته اند.

از نظر قائلین به ستاره شناسی تقدیری٬اوضاع قمر در عقرب است وتقارن نحسین پیش آمده است .

طالبان شاید مدت کوتاهی بتوانند در افعانستان٬ با فساد حکومت قبلی مبارزه نسبتا موفقی بنمایند٬ زیرا هنوز طعم قدرت و رفاه را نچشیده اند و تازه کارند. ولی کادر بغایت فاسد و عقب مانده دولت رئیسی خود از عوامل درجه یک فساد میباشند . با وجود مخبرها در راس دولت ٬ این کار نیز شعاری توخالی بیش نیست .

خامنه ای خوب میداند٬ مردم ایران پذیرای وضع فعلی او نیز نیستند و رفتن این نظام را میخواهند و برای آن نیز حاضر به مبارزه و تلاش میباشند . پس این فرار به آینده تاریک و بی سرنوشت٬ برای چیست ؟

او تنها عرض(آبروی) خود می برد و زحمت مردم را فزونی میبخشد .

کرونا ٬ بیرحمانه مردم را میکشد و سران فاسد نظام و شخص خامنه ای مسئول مستقیم بخش عمده ای از این کشتارمیباشند. مردمی که با فاصله گذاری صحیح اجتماعی و واکسیناسیون بموقع میتوانستند و میتوانند زنده بمانند.

شالوده کارها از هم گسیخته و مملکت بحال خود رها شده است . درست مانند اواخر دوران شاه سلطان حسین صفوی است .

در افغانستان هم٬ طالبان  کپی برابر اصل محمود افغان میباشد. طالبانی که خامنه ای را مانند سلطان صفوی کافر رافضی میداند و در آرزوی گسترش امارت اسلامی به خراسان بزرگ است . جمهوری اسلامی٬ با نبود آمریکا در منطقه٬ خود را یکه تازعرصه قدرت تصور میکرد و در خیال خام خود هرگز فکر رقیب جدی سنی خود نبود . آنها اخوان المسلمین را که عمدتا در کشورهایی با مذهب شافعی نفوذ گسترده دارند٬ محافظه کار و سیاست پیشه دانسته و رقیبی برای خود نمی دیدند.

القاعده نیز تار و مار شده است و داعش نیزنتوانست حکومتی با ثبات تشکیل دهد و سرکوب شد . اما حالا در همسایگی ما با همکاری دولت آمریکا٬ امارت اسلامی تازه نفس تاسیس گردیده است .

جمهوری اسلامی سالهاست که بر سر شاخ نشسته است و بن میبرد . آنها اکنون نیز٬ شعارگونه رفتن آمریکا را از افغانستان جشن گرفته اند. آیا این همان آمریکائیهائی نیستند که رفسنجانی پس از حمله طالبان به سفارت و کنسولگریهای ایران در افعانستان٬ فرودگاه مشهد را در اختیار آنان گذاشت تا طالبان را سرکوب نمایند؟ . اما این بار خامنه ای نادان٬ پشت اسماعیل خان والی هرات و پسرشاه مسعود٬ را خالی کرد. هرات سقوط کرد و اسماعیل خان اسیر و سپس آزاد شد و به مشهد آمد تا زندگی در تبعید را دوباره شروع کند .

از لشگر فاطمیون هم در مقاومت بر علیه طالبان خبری نبوده و نیست . آنها در کنفرانس تهران با طالبان٬ قبلا معامله شده بودند .

این پیش کشی هرات٬ آنهم از روی ترس به طالبان ٬ البته اتفاقی نبود و رژیم سالهاست که بذر دوستی با گروههائی از آنان را میکارد. ولی اکنون دیگر٬ آینده سخت تاریک و پیش نادیدنی است .

همین فرداست که عربستان سعودی سعی نماید اهداف خود را بواسطه گروه حقانی پیاده کند و تلافی کمک به حوثیها را در یمن بوسیله جمهوری اسلامی در آورد . قطر هم که ام القرای گروههای تکفیری شده است و با وجود دوستی ظاهری با جمهوری اسلامی٬ هرگز اخوان المسلمین را بپای آنها نخواهد فروخت . اخوان المسلمینی که خود را منشاء رستاخیز اسلام سیاسی در جهان اسلام پس از شکست امپراطوری اسلامی میداند و گهواره معنوی همه این گروههای مسلح اسلام گرا میباشد .

نظامی برمبنای دین ٬ ناهمسرشت با مقتضیات تمدنی جهان و اداره یک کشورمانند افعانستان٬ آنهم درجهان کنونی بوده و با روشها و راهکارهای معمولی مبتنی برخرد انسانی مخاصمه و جدال دائمی خواهد داشت . طالبان حتی در بازگشت دوباره خود٬ باحتمال قوی هیج درسی از گذشته نیاموخته و استثنائی بر قاعده حکومتهای مذهبی نیستند . آنها قبایلی متعصب از اقوام پشتون میباشند. هویت آنها را سخت دینی و تعصبات نژادی و قومی شکل داده است . امارت اسلامی در نهایت یک بروکراسی قبیله ای با ملاط غلیظ مذهبی بیش نیست . روش آنها نیزدیر یا زود٬ بسته به مقاومت دیگران٬ سرکوب غیر خودیها یعنی جامعه نورس مدنی افغانستان و تبعیض فاحش نسبت به اقوام دیگر و عدم تحمل ادیان دیگر و اندیشه های مخالف خواهد بود.

روش تصمیم گیری آنها باحتمال قوی مبتنی بر مصالحه بین سران قوم پشتون وگاها همراه با حذف همدیگر خواهد بود.

خشونت و توسل به اسلحه٬تنها آموخته آنان است . وسائل و روشهای مقدسی که آنها را بقدرت حکومت رسانده است . طبیعی است که آن ها را قدر بدانند و هرگزاز خود دور نکنند.

در آینده ای نزدیک میتوان گمان داشت٬ که حتی اگر آنان نیز خود بسراغ هم اندیشان فراوانشان در خارج از مرزهای افغانستان نروند٬ دیگران بسراغ آنها خواهند امد.

بقول سعدی :

تشنه سوخته بر چشمه روشن چو رسید
تو مپندار که از پیل دمان اندیشد

ملحد گرسنه در خانه خالی٬ بر خوان
عقل باور نکند٬ کز رمضان اندیشد

تنفری که از شیعه دوازده امامی هزاره٬ قوم رقیب و در پندار او رافضی و مرتد٬ سالها بوسیله ملایان سنی در اعماق وجود او آشیانه یافته است ٬ بهیچ وجه کمتر از تنفر او از روسی و آمریکائی که سالها با آنان جنگیده و هر دو را بیرون کرده است نیست . او خود را پیروز بی رقیب میدان مبارزه با خارجی اشغال گر میداند و برای خود حقی انحصاری قائل است .

آنها نیک میدانند٬ که در بحبوحه نبرد آنان با حکومت مرکزی٬ ایران شیعیان افعانستان را در لشگر فاطمیون٬ به میدان نبرد اهل تسننی که در سوریه بر علیه بشار اسد علوی میجنگیدند٬ میفرستاد. این لشگر اگر تار و مار نشود٬ برای آنان این خطر را خواهد داشت که مدل آینده حزب الله لبنان و عامل جمهوری اسلامی در افغانستان شود و سهم خواهی نماید. طبیعی است که آنها وجود چنین لشگر مسلح متکی به جمهوری اسلامی را خطری امنیتی تلقی کنند.

علاوه بر آن٬ برای پوشاندن ناکارآمدی داخلی و بهانه تراشی برای سرکوب دیگران ٬ دشمن پنداری بیگانگان و همسایگان٬ وسیله ایده آلی برای کوشش درصدور انقلاب تکفیری ٬ گسترش حوزه نفوذ در همسایگان میباشد.

آلبته آنها کشور نفتی نیستند و برخلاف ایران از خود بودجه ای برای این کارها ندارند. ولی باندازه کافی ٬ قدرتهائی در جهان یافت میشوند٬ که احتیاج به استفاده از چنین ظرفیتهائی را دارند .

خطر بیخ گوش کشور ماست . عقل سخیف سپاه مبتنی بر آموزه های خمینی و خامنه ای٬ بهمنی را که با به حکومت رساندن اسلام سیاسی٬ در منطقه براه انداختند٬ نه در گذشته دید و نه اکنون می بیند. مدتهاست این بهمن دهشتناک از قله سرازیر شده و هر روز بزرگتر و وحشتناکتر میشود .

همین فرداست که عربستان سعودی سعی نماید اهداف خود را بواسطه گروه حقانی پیاده کند و تلافی کمک به حوثیها را در یمن بوسیله جمهوری اسلامی در آورد . قطر هم که ام القرای گروههای تکفیری شده است و با وجود دوستی ظاهری با جمهوری اسلامی٬ هرگز اخوان المسلمین را بپای آنها نخواهد فروخت . اخوان المسلمینی که خود را منشاء رستاخیز اسلام سیاسی در جهان اسلام پس از شکست امپراطوری اسلامی میداند و گهواره معنوی همه این گروههای مسلح اسلام گرا میباشد .

علمای سنی بلوچستان ما نیز٬ همه به حکومت اسلامی که در دست اهل تسنن باشد باور دارند و انرا در راستای منافع خود می بینند . تبعیض سالیان دراز که بر قوم بلوچ رفته است زمینه مناسبی برای نفوذ افکار تکفیری در بین بلوچها ایجاد کرده است . تبریک مولوی عبدالحمید معروف به میانه روی گواهی آشکار بر این باور است .جنوب خراسان نیز وضع بهتری ندارد.

جمهوری اسلامی برای خروج آمریکائیها ازافعانستان٬ سالها تلاش کرده است . این بیخردان بدون توجه به خطرات مهلک برای ایران٬ فکر میکردند که در صورت خروج آمریکائیها از افغانستان٬ انجا نیز مانند لبنان و عراق و سوریه تبدیل به حیات خلوت سپاه قدس خواهد شد . غافل از این که این بار نوبت پاکستان است که آس خود را رو کند و پشتون را که سالها پروریده بود به حکومت برساند . رئیس سابق امنیت پاکستان گفت: ما به کمک آمریکائیها طالبان را بوجود آوردیم و روسها را بیرون کردیم و باز بکمک خود آمریکائیها این بار عذر خودشان را خواستیم .

حال میلیاردها دلاررشوه و کمک مالی و تجهیزاتی که به امیدهای واهی در افغانستان خرج شد٬ همچون دودی از کیسه ملت به هوارفت ٬ و آمریکای آماده معامله با سران جمهوری اسلامی ٬نیز جای خود را به دشمنی مذهبی و قسم خورده ای مانند طالبان داد.

وقتی ادعا میشود که خامنه ای سبک مغزی لجوج است و بیش نیست ٬ سخنی به گزافه نیست بلکه عین واقعیت است .

ملت ما باید این خطرها را ببیند و بداند . اگربه هر دلیلی ما نتوانیم٬ عذر این حکومت را آنهم بموقع بخواهیم٬ آینده نامعلومی پیش روی ماست . عده ای بیهوده منتظر تحول طبیعی و دراز مدت این نظام به دموکراسی نشسته و وقت خود ودیگران را تلف میکنند. همه تحولات جهان و منطقه در جهتی عکس پیش می رود.   از صمیم قلب امید دارم که پیش بینی های من ٬ در مورد وقوع جنگ مذهبی با طالبان ریشه در واقعیت پیدا نکند . ولی خود را نمیتوانم ساده دلانه ٬ فریب دهم . ملت ما باید با ارده ای مبتنی بر گذار از این نظام تبهکار و ناکارآمد٬ خود  و ایران را نجات دهد.

باید از هم اکنون بفکر بود. فردا دیگر دیر است .