جنبش عظیم کنونی ایران هرچند ادامه همه جنبش های اعتراضی از سال 88 به این سو به شمار می رود، اما ویژگیهای آن از جمله موارد زیر بشارت دهنده پیروزی نهائی ایرانیان بر قدرت اهریمنی و تروریستی حاکم است.
1-پیشگام بودن زنان. هرچند آدم کشان جنایتکار میان زن و مرد تفاوتی نمی گذارند، اما بدنه ارگانهای سرکوب با سرکوب و کشتن زنان، زنانی که طبیعی ترین حق خود را طلب می کنند بیشتردچار تناقض وتردید می شود تا سرکوب و کشتار مردان.
2- علاوه بر این جنبش زنان آنهم با مشخصاتی که امروز دارد بهتر می تواند همه زنان و مردان جامعه ایران را علیه رژیم بیداد بسیج کند، توجه و حمایت جهانی را نیز آسان تر و گسترده تر به جنبش ملی آزادیخواهانه ایران جلب می کند.
3-همراهی وسیع هنرمندان، نویسندگان، ورزشکاران، شاعران و هزاران هزار پزشک، پرستار، استاد دانشگاه و حتی گروهی از کارکنان سابق صداوسیما و رسانه های رسمی دراین جنبش چنان بارز و بی سابقه است که همه آحاد مردم را غرق امید کرده است. چنین حمایتی در این ابعاد تاکنون سابقه نداشته است.
4-شجاعت حماسی و خستگی ناپذیری زنان و مردان که گویی نشانه بی تاثیر و یا کم تاثیر شدن سرکوب ومصونیت جامعه ایران از ترس و تهدید و سرکوب است. سران رژیم را مستاصل کرده و در بدنه رژیمی که خامنه ای به تصور خود آن را یکدست کرده بود، ترک ایجاد کرده است که نشانه های آن را از هم اکنون می توان دید. سکوت کامل برخی از مهره های سرشناس رژیم مثلا علی لاریجانی، محمد رضا باهنر، ناطق نوری، احمد توکلی، حسن روحانی و در برخی موارد هم انتقاد آشکار بخشی از چهره های رژیم از جمله شخصی مثل حسن ظریف که در محافظه کاری شهره است می گوید: نمی شود مردم را با سرکوب و کشتار با خود همراه کرد، خدا هم به پیغمبر می گوید تو هم نمی توانی (نقل به معنی) یا نامه رئیس سابق بانک مرکزی به رئیسی که با صراحت از شرایط کنونی و سرکوب ها انتقاد می کند. این چند مورد که نوک یخ نارضایتی در بدنه رژیم را نشان می دهد حاکی از ترک خوردگی وعمیق تر شدن شکافهای درون رژیم است.
5-خستگی بدنه نیروهای سرکوب و نافرمانی گروههای فعلا کوچکی از آنان که نمی خواهند هم میهنان خود را بکشند، بسیار پرمعنا و نوید بخش است.
6-این واقعیت عریان همراه بودن، ادامه دار بودن و سراسری بودن و همزمان بودن بی سابقه جنبش سراسری که لازمه پیروزی همه انقلاب های سیاسی است.
7-حمایت بی سابقه افکار عمومی جهانی و هنرمندان، فیلسوفان، نویسندگان، احزاب سیاسی، رسانه های آزادیخواه بین المللی و سیاستمداران جهان از این جنبش بی سابقه است.
8-شکست تهاجم روسیه در اکراین و همراهی همه جانبه خامنه ای و رسانه های رسمی چه در عمل و چه در موضع گیری های سیاسی با این تهاجم جنایتکارانه روسیه علیه اکراین به زودی عواقب آن چه در ارگانهای مسلح و چه در بدنه رژیم ظاهر خواهد شد. جمهوری اسلامی روی پیروزی سریع روسیه حساب کرده بود و برآن بود که حمایت از این جنگ امپریالیستی موقعیت رژیم را در داخل و خارج تقویت می کند. اما این حمایت قطعا نتایج عکس و زیانباری برای رژیم در برابر خواهد داشت و به سود جنبش ملی و آزادیخواهانه کنونی تمام می شود.
از این گذشته برخی ویژگیهای دیگرش نشانه آن است که جنبش ملی آزادیخواهانه ایران به سوی یک قیام پیروزمند گام برداشته که وقتی با اعتصابات کارگران و معلمان و دانشگاهیان همراه شود و بازهم گسترش پیدا کند بطور قطع بدنه نیروهای سرکوب اولا قادر به سرکوب و خاموش کردن چنین جنبش سراسری و پیگیری نخواهد بود و ثانیا بسیار محتمل است که بسیاری از افراد این ارگانها با طولانی و همگانی شدن اعتراضات ضد رژیم حساب خود را از فرماندهان و سران رژیم جدا کنند که در این صورت حکومتی که فقط به سرکوب و کشتار متکی است به سرعت سقوط خواهد کرد.
این جنبش عظیم اگرهم موقتا دچار افت شود، آتش خاموش ناشدنی آن زیر خاکسترهای داغی که همه پهنه ایران را فراگرفته به زودی و با قدرت بیشتری سربلند می کند. برای پیروزی یعنی سرنگونی رژیم تروریستی –مذهبی حاکم و جایگزین کردن جمهوری سکولار بر ویرانه های آن باید مدام بر ضرورت همراه و همگام بودن همه ایرانیان فارغ از هرعقیده و گرایش سیاسی که خوشبختانه مردم آن را به خوبی فهمیده اند تاکید کرد. حالا هم استراتژی این جنبش ملی معلوم است و هم شعارها، خواسته ها و تاکتیک های هوشمندانه مبارزاتی آن را در خیابان و میادین ایران مشاهده می کنیم.
من بنابه تجربه طولانی خود این چند سطر زیر را به جنبشی بالغ و بزرگ، به زنان و مردان جوان و شجاعی که با جنایتکارترین رژیم تاریخ ایران دست به گریبان هستند، و در حقیقت با ایثارگری و فداکاری اشتباه تاریخی ما پدران این نسل بیدار و آزادیخواه را جبران می کنند، یادآور می شوم و مایلم پیش از حرفهای خود به این شعر زیبا و شجاعانه شفیعی کدکنی که برای زن آزادیخواه ایران سروده اشاره کنم:
اگر مردی بیا ایران و زن باش
حریف اژدها و اهرمن باش
آهای بیژن، سیاووش! آی فرهاد
منیژه یا نسیم یا یاسمن باش
ببین اینجا سپاه کرگدنهاست
اگر شیری حریف کرگدن باش
اگر رودابه ای، در جنگ شیخان
نه یک تن، بلکه صد تا تهمتن باش
به پیش صد حریف ناجوانمر
تو یک زن، اهل جنگ تن به تن باش
به هرگوشه کمین کرده گرازی
مهیای ز هرسو تاختن باش
به جنگ گرگ تا دندان مسلح
زره واکرده، یک تا پیرهن باش
به دست دشمنان تیغ و اسید است
بیا آماده بهر سوختن باش
ز سوز آتش سطل اسیدش
بیا بی چشم و بینی، بی دهن باش
کهن شد شرح شیرآهنکوه مردی
بیا تو شیرآهنکوه زن باش
دفاع از خویش کن پیش مهاجم
سپس در رقص، آویز از رسن باش
جوانمردی دگر رسمی نوین نیست
جوانزن باش و هم سنت شکن باش
دلیری این زمان در یک کلام است
اگر مردی بیا ایران و زن باش
مبارزه مسالمت آمیزِ خالص، سراب است
مبارزه مسالمت آمیز در نظام های دیکتاتوری علی القاعده توسط این گونه رژیم ها به خشونت کشیده می شوند و اگر قرار باشد هر بار ملتی که به دنبال آزادی خویش است با دست خالی به خیابانها بیاید و آدم کشان رژیم خواسته های عادلانه و مسالمت جویانه آنان را با گلوله پاسخ دهند، سرکوب این جنبش ها برای دیکتاتوری حاکم آسان و عادت می شود. هر چند که در هر یک از این سرکوبها رژیم نیز منفورتر و فاصله اش با ملت بیشتر می شود و بدنه ارگانهای سرکوب نیز خسته تر و با تناقضات و سئوالات بیشتری که می تواند نهایتا به شکاف در این دستگاهها بیانجامد، مواجه می شوند.
فراموش نکنیم که در نظام های خودکامه نه مبارزه در چارچوب قوانین رژیم حاکم -که البته آن نیز تحمل نمی شود- به جائی می رسد و نه مبارزه مسالمت آمیز خالص که با سرکوب های خونین و وحشیانه مواجه می شود، این گونه رژیم ها را متلاشی می کند. مبارزه در چارچوب قانون و اعتراضات کاملا مسالمت آمیز فقط در نظام های مبتنی بر دموکراسی می تواند به موفقیت برسد. هر چند در همین گونه نظام ها هم گهگاه در حاشیه متن مبارزه قانونی و مسالمت آمیز برخوردهای خشونت آمیز میان پلیس و مردم رخ می دهد.
تجربه بسیاری از انقلاب های سیاسی علیه رژیم های خودکامه در آمریکای لاتین(مثلا شیلی، آرژانتین، برزیل و…)، آفریقا(مثلا آفریقای جنوبی، سومالی، کنگو…)، آسیا(مثلا نپال و حتی هندوستان) و بارزتر از هر جای دیگر در خود ایران نشان داده است که نباید در مبارزه علیه نظام های خود کامه از اصطلاح جنبش مسالمت آمیز و عدم خشونت این معنی مستفاد شود که شرکت کنندگان در این جنبش ها در مقابله با سرکوب خونین نظام حاکم به هیچ گونه مقابله به مثلی متوسل نمی شوند، چنین برداشتی از جنبش عدم خشونت، به کژراهه رفتن و پذیرش شکست همیشگی این جنبش هاست. وقتی می گوئیم ما طرفدار جنبش عدم خشونت هستیم یعنی آن که می خواهیم و آرزو داریم بدون خشونت و خونریزی به خواسته های عادلانه مان دست پیدا کنیم.
مقابله به مثل با قهر رژیم شرط پیروزی است
اما در نظام های توتالیتر که جان مردم پشیزی ارزش ندارد و هیچ گونه قانون و مرجعی برای پاسخ گو کردن آدم کشان، که در واقع تکیه گاه اصلی و پاره تن رژیم حاکم هستند، وجود ندارد، مقابله به مثل و مقاومت در برابر سرکوب مسلحانه مردم از راههای مختلف از جمله مقابله قهرآمیز لازمه پیروزی این جنبش هاست.
در منشور جهانی حقوق بشر تصریح شده است که هر ملتی آنگاه که از آزادیها و حقوق طبیعی اش توسط نظام دیکتاتوری و خود کامه پایمال می شود حق دارد به قیام مسلحانه متوسل شود. ما ایرانیان هرچند همچنان باید بر جنبش مسالمت آمیز که تعداد هرچه بیشتری از مردم را بسیج می کند تاکید کنیم، و حتی الامکان بکوشیم از طریق گذار مسالمت آمیز دموکراسی سکولار در ایران برقرار شود اما نباید در آنجا که برای حمایت از جنبش ملی دموکراسی خواهی و ممانعت از سرکوب و خاموش شدن آن به مقاومت و مقابله به مثل قهرآمیز نیاز است از آن رویگردان شویم.
جنبشی که به گوهر و در متن مسالمت آمیز است وقتی با سرکوب خونین مواجه می شود در حاشیه این متن مسالمت جو و بی خشونت مردم، مقابله با آدم کشان به هر شیوه ممکن ضرورت پیدا می کند. و البته فعالان جنبش اعتراضی ایران در اعتراضات مدام خود با رژیم تروریستی حاکم خود به تجربه اهمیت مقابله به مثل با آدم کشان در حمایت از متن جنبش مسالمت آمیز عمومی پی برده اند و به هوشیاری عمل می کنند.
مردم معترض بویژه جوانان وقتی مزدوران آدمکش آنان را به گلوله می بندد باید تا می توانند آنان را خلع سلاح کنند، تفنگشان را بشکنند و موتور و یا وسیله نقلیه اشان را از کار بیندازند. آدم کشان را نشانه کنند و اگر توانستند به نحوی سازمان یافته به سزای اعمالشان برسانند. این دفاع مشروع و منطقی به هیچ وجه ماهیت جنبش مسالمت آمیز مردم را خدشه دار نمی کند. چنین دفاعی دقیقا برای حفظ روحیه مردم و جلوگیری از کشتار مردم توسط نیروهای سرکوب لازم است و اجازه نمی دهد که چند مزدور مسلح هزاران هزار مردم تظاهر کننده و مسالمت جو را بترسانند و آنان را از خیابانها به خانه هایشان فراری دهند.
تحریف مفهوم جنبش مسالمت آمیز
مفهوم جنبش مسالمت آمیز در ایران عمدتا توسط طرفداران رژیم و یا کسانی که رژیم را دارای ظرفیت اصلاح شدن و پذیرش خواسته های مردم می دانند، تحریف شده و آن را به یک اصطلاح بی خاصیت که جنبش را برای همیشه خلع سلاح می کند تبدیل کرده است.
1-در همه جنبش های بزرگ مسالمت آمیزی که به پیروزی رسیده اند مقاومت در برابر آدم کشان و خلع سلاح آنان و سوزاندن اتومبیل های آنان و تلاش برای جلوگیری از تحرک آنان همراه با دعوت مداوم از بدنه نیروهای سرکوب که خود از مردم ایران اند به خودداری از خشونت و همراهی با مردم حافظ تداوم این جنبش ها و ارتقاء روحیه مردم و بر عکس مایه افت روحیه و شکاف در نیروهای سرکوب بوده است. علاوه بر این هرگاه در حاشیه جنبش مسالمت آمیز عمومی چنین مقاومتی سازماندهی شود رژیم برای سرکوب جنبش سراسری به نیروهای سرکوبگر بسیار بیشتری نیاز دارد که از عهده آن به آسانی برنمی آید. برعکس اگر چنین مقاومتی که در ایران می تواند به تلفیق متن جنبش مسالمت آمیز با حاشیه آن که مقابله به مثل خواهد بود همراه نشود همواره چند مامور مسلح آدم کش می توانند به آسانی هزاران معترض را به خانه هایش بفرستند.
2-لازم است که همه فعالان جنبش بکوشند هویت نیروهای سرکوب که دست به کشتار می زنند را شناسائی کنند، نام و نام خانوادگی، تصویر و آدرس آنان را تهیه کنند و در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذرانند. این مساله از یکسو با توجه به معرفی فعالان سرکوب به مردم، می تواند از تظاهرات مسالمت آمیز مردم بهتر حفاظت کند و حتی الامکان تحرک این نیروها را محدود و اقدامات آنان را تا اندازه ای خنثی نماید. علاوه بر این شناسائی هویت سرکوبگران هشداری است به همه آنان که بدانند که جنایات آنان بی پاسخ نمی ماند و این جنایتکاران دیر یا زود باید پاسخگوی اعمال خود باشند. همین مساله خود نقشی بازدارنده در فعالیت سرکوبگران و ایجاد تردید در میان آنان ایفا می کند. ضمنا رژیم گاهی سرکوبگران را به میان مردم می فرستد، تا مثلا با آتش زدن اماکن و اقدامات خرابکارانه بهانه لازم برای سرکوب های خونین فراهم آورند و یا چهره های فعال سرکوب را برای ناشناخته ماندن از محله ای و شهری به محله و شهرهای دیگر می فرستد که اگر چهره های آنان برای مردم شناخته شده باشد پیش بینی وتدارک مقابله با اقدامات آنان آسان تر خواهد بود.
3-بالاخره آن که هر چه تعداد بیشتری از مردم در اعتراضات و نافرمانی های مدنی شرکت کنند، و هرچه این اعتراضات در سراسر ایران هم زمان تر باشد کار سرکوب گران دشوار تر می شود، پس یکی از وظایف همه معترضان بویژه عناصر فعال رهبری کننده تلاش در جهت جلب افراد هرچه بیشتری به اعتراضات و برگزاری همزمان اعتراضات با اعتصابات کارگران، معلمان و کارمندان و دانشگاهیان است.
4-از این گذشته جنبش ملی و آزادیخوهانه باید همه شعارهای عادلانه کنونی ملت یعنی نفی حجاب اجباری، رفع هرگونه تبعیض از زنان، رفع تبعیضات مذهبی و قومی، مبارزه با فقر و بیکاری، مبارزه با فساد و غارتگری منابع کشور و دفاع از آزادی های سیاسی و مدنی را در اعتراضات خود منعکس کند و بویژه کارگران صنایع بخصوص نفت، گاز، پتروشیمی و نیز معلمان و دانشگاهیان را به اعتصابات ادامه دار فراخواند. روزی که سرانجام تظاهرات گسترده و سراسری خیابانی با اعتصاب وسیع کارگران و معلمان و دانشگاهیان همراه گردد و مقاومت و مقابله به مثل در برابر عناصر سرکوب معمول شود، رژیم از ادامه سرکوب در می ماند و فروپاشی آن هموار می شود.
5- کردها و بلوچ های ایران از آنجا که سنی مذهب اند توسط انتگریسم شیعه حاکم با سبعیت وحشیانه تر و بیشتری سرکوب می شوند. این دو قوم ایرانی بویژه کردها سالیان درازی است که به مبارزه و مقابله مسلحانه علیه ارگانهای سرکوبگر رژیم اسلامی روی آورده اند. من به یاد دارم که زنده یاد دکتر عبدالرحمان قاسملو می گفت از همراهی با رژیم صدام خسته شده ایم و به این نتیجه رسیده ایم که دعوت هاشمی رفسنجانی(رئیس جمهور وقت) برای دستیابی به خودمختاری و کنار گذاردن مبارزه مسلحانه را بپذیریم درست دو روز بعد از این گفته که به غیر از من دو نفر دیگر از فدائیان هم اکنون ساکن پاریس نیز حضور داشتند(علیرضا هادی طلب و ه-غ)، قاسملو بر سر میز مذاکره در شهر وین ترور شد. به باور من به این مبارزه مسلحانه کردها و بلوچ ها و موارد احتمالی دیگر عملا توسط رژیمی که هیچ راه دیگری نگذاشته به آنان تحمیل شده است و باید به عنوان مکمل جنبش دموکراسی خواهانه ایرانیان نگریست.
6-جلب حمایت بین المللی از مبارزات مردم ایران در مقابله تروریسم اسلامی حاکم بر ایران در خور اهمیت ویژه ای است. ایرانیان در خارج از کشور باید بکوشند ضمن جلب حمایت نهادها، حکومت ها، مجالس و رسانه های جهانی از مبارزه مردم ایران، از حکومتهای آمریکا و اتحادیه اروپا بخواهند که با رژیم تروریستی جمهوری اسلامی همکاری نکنند، جنایات ضد بشری آنان را مدام محکوم کنند و بیش از این منافع حقوق بشر را قربانی مطامع اقتصادی خویش نکنند. یادآوری کنیم که بقای جمهوری اسلامی منافع دراز مدت ایالات متحده و اتحادیه اروپا و متحدان آنان را تامین نمی کند بلکه با از میان بردن ثبات سیاسی منطقه و تلاش دائم برای گسترش نفوذ حکومت اسلامی به سایر کشورهای خاورمیانه و نزدیک به صلح جهانی و منافع همه همسایگان و متحدان آمریکا و اتحادیه اروپا را در مخاطره دائم قرار می دهد. باید آنان را دعوت کنیم که در فروپاشی این نظام تروریستی که نابودی آن به سود دموکراسی و صلح جهانی است از جنبش ملی ایرانیان دفاع کنند. جهان امروز به یک ایران دموکراتیک که با همه جهان و همه همسایگان خود مناسبات دوستانه برقرار کند، نیازمند است.
7-با فروپاشی جمهوری اسلامی شاید ایران نخستین کشوری در جهان باشد که انقلاب سیاسی آن به رهبری زنان به دموکراسی و نابودی همه تبعیضات جنسی، مذهبی و قومی بیانجامد.