“برای” رنسانس ایرانی

6d5fg4dfg4 على کشتگر ali keshtgarچهار ماه از آغاز تحول همه جانبه‌ای که آن را رنسانس و نوزائی ایرانی نام نهاده‌ام می گذرد. به برکت انقلاب جهانی رسانه ای و مهمتر از آن با تکیه بر تجارب همه شکستهای از انقلاب مشروطه تا کنون بویژه تجارب درس آموز و دردناک ۴۴ سال حاکمیت تروریستی و فاسد و تبعیض گر مذهبی، ایران به بیداری بی سابقه ای رسیده و در این میان نسل های جوان و جوان تر بویژه دختران و زنان ایرانی که در این چهار دهه زیر فشار تبعیض و تحقیرهای همه جانبه بوده اند خواهان برافکندن تبعیض و برابری کامل زن و مرد در همه عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند و برای این خواسته های عادلانه مردان بویژه نسل جوان نیز اکثرا در کنار آنان به مبارزه برخاسته اند.

می توان گفت که جامعه ایران ۴۴ سال پس از حکومت نکبت بار تروریسم اسلامی از سنت دیرپای دین خوئی هزاران ساله عبور می کند و خواهان زدودن هر گونه دخالت و نفوذ دین در مناسبات اجتماعی و سیاسی و طبعا خواهان برابری کامل زن و مرد است. جنبش “زن زندگی آزادی” عصاره همه تجارب ایران و جهان را در خود منعکس کرده و به دنبال نوزائی ایران است. یعنی برابری کامل شهروندان، نابودی همه گونه تبعیض و استقرار دموکراسی سکولار و ممنوعیت دخالت هرگونه دین و مذهبی در دولت و سیاست.

ویژگی‌های نوزایی ایرانی

این قیام سراسری که با پیشاهنگی زنان آغاز شد و اینک همه ایرانیان از هر قوم و عقیده و مذهبی دوشادوش هم در آن مشارکت دارند، با سوزاندن حجاب، تبعیض جنسی اسلامی را در آتش می اندازد و خشم و نفرت از حکومت دین را به نمایش می گذارد.

این جنبش مدرن هم روشها وتاکتیک های مبارزاتی خاص خود، هم موسیقی، سرود، سینما، نقاشی و ادبیات خاص خود را آفریده، هم شعارهای مشخص، هم اهداف روشن خود و هم حتی چهره های شاخصی برای رهبری خود دارد. مقصودم البته این نیست که این جنبش افقی که دارای سلسله مراتب عمودی نیست دارای تشکیلات منسجم رهبری مشخص و مورد اعتماد جنبش است، اما می خواهم بگویم که نطفه این رهبری در بطن جنبش وجود دارد و در حال بالندگی است و کم نیستند زنان و مردانی از میان این جنبش آزادیخواهانه که مورد اعتماد وسیع مردم اند و شایستگی رهبری دارند.

دستاورد دیگر این جنبش نوزائی و انقلابی، وحدت خلل ناپذیر ایرانیان از هر مذهب، جنس، قوم و عقیده ای بر سر مساله نابودی رژیم اسلامی است. دیگر ترفند های کهنه رژیم که می خواست میان کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و عرب و یا سنی و شیعه و بهائی و مسلمان و یهودی و غیره اختلاف بیندازد و حکومت کند و یا این مدعای اصلاح طلبان و طرفداران رژیم که قیام علیه جمهوری اسلامی می تواند به تجزیه ایران و یا فروپاشی ایران منجر شود در نزد مردم هیچ اعتباری ندارد.

وقتی جنبش انقلابی شعار “کردستان، زاهدان چشم و چراغ ایران” می دهد و شهروندان هیچ فرقی میان زن و مرد و یا مسلمان، بهائی، یهودی، مسیحی، زرتشتی و بی دین در کسب حقوق شهروندی ندارند و همه مردم از هر دینی و عقیدتی و قومیتی در دفاع از آزادی و خواست سرنگونی بساط حکومت تروریستی، دست در دست هم دارند.

شگفتا که جریانات سیاسی در خارج از کشورهنوز فرسنگها از این تحول عظیم عقب مانده وهنوز در مواردی بخاطر رقابت های حقیر و بی آینده سیاسی نتوانسته اند مثل میلیونها جوان داخل ایران از این مرزهای عقیدتی و سیاسی فراتر روند و به این درک برسند که امروز نخست باید ایران از دست تروریسم مذهبی آزادی گردد و بعد از آن که دموکراسی سکولار قوام پیدا کرد تا نوبت به دعواها و رقابت های سیاسی که اموری طبیعی و لازم هستند و در همه دموکراسی ها هم موجب پیشرفت اندیشه سیاسی و رشد و توسعه جامعه است برسد.

این جنبش به مساله برابری کامل زن و مرد و نابودی هرگونه تبعیض در عرصه های مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی چه در شعار و گفتمان و چه درعمل باور دارد و بر آن است که بر ویرانه های دیکتاتوری دینی تمدن نوینی برپا کند که شایسته ملت بزرگ ایران است. و شگفتا که جریانات سیاسی در خارج از کشورهنوز فرسنگها از این تحول عظیم عقب مانده وهنوز در مواردی بخاطر رقابت های حقیر و بی آینده سیاسی نتوانسته اند مثل میلیونها جوان داخل ایران از این مرزهای عقیدتی و سیاسی فراتر روند و به این درک برسند که امروز نخست باید ایران از دست تروریسم مذهبی آزادی گردد و بعد از آن که دموکراسی سکولار قوام پیدا کرد تا نوبت به دعواها و رقابت های سیاسی که اموری طبیعی و لازم هستند و در همه دموکراسی ها هم موجب پیشرفت اندیشه سیاسی و رشد و توسعه جامعه است برسد.

غرب و رنسانس ایرانیان

چهار دهه پیش، نظام های غربی تصور می کردند حکومت اسلامی تازه به قدرت رسیده به مرور زمان دگم های ایدئولوژیک اش را کنار می گذارد و دست از اقدامات تروریستی در ایران و خارج و تلاشهای بی ثبات کننده خود در خاورمیانه و سیاست نابودی اسرائیل برمی دارد و کم کم در اثر نیازهای اقتصادی و بازرگانی به یک حکومت عرفی و مایل به مناسبات عادی با همسایگان و با غرب تحول می یابد.

این اشتباه که موجب اغماض های فاجعه بار غرب در برابر ترورها و بمب گذاری های این رژیم در کشورهای مختلف جهان و روند فزاینده بی ثبات سازی در کشورهای عربی و مسلمان منطقه و سرکوب ها و اعدام های بی سابقه در ۴۰ سال گذشته بوده، موجب خسارتهای جبران ناپذیری به مردم ایران، به مردم منطقه خاورمیانه شده و غرب نیز از آن زیان دیده و در انظار متحدان خاورمیانه ای خود و نیز در انظار ایرانیان کم اعتبار شده است.

تحلیل گران و سیاستمداران غرب و نیز خود ما نیروهای اپوزیسیون ایرانی نفهمیدیم که باحکومتگرانی مواجهیم که ایدئولوژی و تفکر آن کشتن هر آن کس که مثل آنان نیست را مباح و در بسیاری موارد واجب می داند و رسالت خود را “نابودی کفر جهانی” و آماده کردن شرایط برای روی کار آمدن حکومت جهانی اسلام می داند و هر زمان هم نرمش و چرخشی در سیاستهای آن دیده شود که مصالحه جویانه به نظر برسد، نه امری اصلاح طلبانه بلکه برای مصلحت نظام و یک امر کاملا تاکتیکی و فریبکارانه است.

ما و جهانیان نفهمیدیم که سرشت حکومت اسلامی با جنایت و آدم کشی عجین است و حاکمان اسلامی ایدئولوژی و تفکرات جاهلانه شان را حقیقتی آسمانی می دانند که دست شستن از آن را گناه نابخشودنی می دانند، آنهم گناهی که به نابودی حکومت اسلامی منجر می شود. این ایدئولوژی با ایدئولوژی تروریستهای القاعده و داعش و طالبان در جهاد علیه غرب و نابودی کفر که به همه غیرمسلمانان اتلاق می شود، هیچ تفاوتی ندارد مگر آن که حکومت گران اسلامی به اسلام شیعه باور دارند و آن دیگران به اسلام سنی.

جهادگران حاکم بر ایران در این ۴۰ ساله نه فقط بر خلاف انتظار ناظران و تحلیلگران غربی و ایرانی، در راه تبدیل شدن به یک حکومت متعارف و متعهد به قوانین و مقررات جهانی سیر نکردند بلکه برعکس همه اغماض ها و مصالحه جوئی های غرب را حمل بر ضعف آن کردند و سال به سال با جسارت هرچه بیشتر به راه سیاستهای جهادگرانه در خارج و سرکوب و کشتار در داخل روی آوردند و حالا بر اساس تحلیل های جاهلانه شان نه فقط وعده نابودی قریب الوقوع اسرائیل، نابودی حکومت های عربی مخالف خود می دهند، بلکه هسته اصلی قدرت حکومت اسلامی در این توهم است که به زودی همراه با روسیه و سایر دشمنان غرب، روند تلاشی آمریکا و متحدان آن را تسریع می کنند و جهاد اسلام علیه کفر به پیروزیهای تاریخی می رسد.

آنها برای نابودی اسرائیل هزاران موشک، پهباد و ابزارهای جنگی به لبنان، سوریه و غزه حمل کرده اند و هنوز هم با وجود بمبارانهای کاروانهای نظامی آنان توسط اسرائیل به این کار ادامه می دهند.

بسیار طبیعی است که وقتی تروریسم جهادگرای حاکم از منشور این ایدئولوژی بنیاد گرایانه به خود و جهان اطرافش می نگرد هر اعتراض مسالمت آمیزی را در ایران با اسلحه و اعدام پاسخ دهد، برای تسریع “نابودی آمریکا و اسرائیل” با تمام قوا در کنار رژیم پوتین به “جهاد” روی آورد و از این که رسانه های جهانی از عملکرد موثر پهبادهای انتحاری آن در کشتن و ویرانی اکراین خبر می دهند سرمست غرور شود و بر درستی راهی که در چهل سال گذشته پیموده هرچه راسخ تر شود. بویژه آن که می بیند هنوز اروپائیان و حتی آمریکائیها از کانالهای مختلف برای احیای برجام با این جنایتکاران تماس می گیرند. در حقیقت همه حکومت گران غرب در چهل ساله گذشته با کوته بینی در انتظار متعارف شدن تروریسم مذهبی حاکم بر ایران خط مشی اصلاح طلبان داخلی را دنبال کرده اند و به آن امتیاز داده اند و جنایات رژیم را نادیده گرفته اند.

ضرورت عبرت از گذشته

ترور کاظم رجوی و تحویل قاتل به ایران، بمب گذاری های پاریس توسط وحید گرجی و تحویل او به ایران، دو بار ترور بختیار که بار دوم به مرگ وی انجامید، ترور برومند و تحویل قاتلان به ایران، ترور فرخزاد، ترور قاسملو و همراهان کرد او و تحویل قاتلان به ایران، ترور شرفکندی و همراهان او و تحویل قاتلان به ایران، ترورهای دیگری که در هندوستان، ترکیه و امارات متحده عربی اتفاق افتاده، بمب گذاری در لبنان که به کشتن دهها سرباز آمریکائی انجامید، بمب گذاری در آرژانتین، بمب گذاری در برخی کشورهای آفریقایی با هدف کشتن یهودیان، بمب گذاری ها، راکت پراکنی ها و سوء قصدهای همه روزه در دو دهه گذشته علیه امریکائیان در عراق، دزدی های دریائی، به گروگان گرفتن کشتی های تجاری، نسل کشی در سوریه، حمایت از همه جنبش های تروریستی ضد آمریکائی، ضد اسرائیلی منطقه و جهان، و تدارک پول و سلاح برای آنان گروگان گیری باج خواهانه گردشگران و پژوهشگران اروپائی و آمریکایی در داخل ایران و بسیاری جنایات دیگر، سبب نشد که نظام های غربی بر ماهیت واقعی تروریسم مذهبی حاکم بر ایران چشم باز کنند.

جهادگران حاکم بر ایران در این ۴۰ ساله نه فقط بر خلاف انتظار ناظران و تحلیلگران غربی و ایرانی، در راه تبدیل شدن به یک حکومت متعارف و متعهد به قوانین و مقررات جهانی سیر نکردند بلکه برعکس همه اغماض ها و مصالحه جوئی های غرب را حمل بر ضعف آن کردند و سال به سال با جسارت هرچه بیشتر به راه سیاستهای جهادگرانه در خارج و سرکوب و کشتار در داخل روی آوردند و حالا بر اساس تحلیل های جاهلانه شان نه فقط وعده نابودی قریب الوقوع اسرائیل، نابودی حکومت های عربی مخالف خود می دهند، بلکه هسته اصلی قدرت حکومت اسلامی در این توهم است که به زودی همراه با روسیه و سایر دشمنان غرب، روند تلاشی آمریکا و متحدان آن را تسریع می کنند و جهاد اسلام علیه کفر به پیروزیهای تاریخی می رسد.

زمان آن رسیده که آمریکا و اتحادیه اروپا و همه متحدان آن به هیئت حاکمه ایران بعنوان یک جریان تروریستی و جهادگر مشابه القاعده و داعش نگاه کنند و بپذیرند که این جریان جهادگرا بخاطر حکومت بر یک کشور ۸۵ میلیونی و دسترسی به منابع و ثروتهای این کشور بسیار خطرناکتر از جریانات جهادی دیگر است. این رژیم با تکیه به قدرت نظامی و دلارهای نفتی و کشتاربیرحمانه معترضان ایرانی اینک بیش از ۴۰ سال است به حیات خود ادامه می دهد و در کمین آن است که به هر قیمتی شده حکومتهای عربستان، امارات، مصر، اردن، بحرین و امثال آنان را بی ثبات و نابود کند. برای نابودی اسرائیل متحدان تروریست در کشورهای مسلمان را تربیت و مسلح می کند و حتی اگر بتواند مایل است به کمک کره شمالی و روسیه به بمب اتمی نیز دست پیدا کند.

غرب بویژه آمریکا در یاری رساندن به مردم اکراین در مقاومت علیه تهاجم جنایتکارانه روسیه که حالا جمهوری اسلامی نیز با آن همدست شده نسبتا خوب عمل کرده، اما در قبال تروریسم جهادگر حاکم بر ایران که روز به روز خطرناکتر و گستاخ تر و به لحاظ نظامی مجهزتر شده بسیار بد عمل کرده است.

غرب باید یکبار و برای همیشه بپذیرد که تروریسم مذهبی حاکم بر ایران نه فقط با همه مردم ایران از هر عقیده و قومی در جنگ است بلکه با کشورهای همسایه و با غرب نیز در عرصه های مختلف در جنگ است، در هر کجای جهان که بتواند از تروریستها حمایت می کند و تا زمانی که این رژیم سرکار است صلح و دموکراسی و ثبات سیاسی نه فقط در ایران بلکه در منطقه و جهان در مخاطره دایم است. مردم ایران دیری است که در آرزوی احیای زندگی و کرامت خود برای سرنگونی این رژیم جنایتکار مبارزه می کنند اما واقعیت آن است که در این مبارزه شرافتمندانه، مردم ایران به کمک جهان غرب سخت نیازمندند.

غرب از مقاومت درخشان مردم اکراین در برابر تهاجم نظامی جنایتکارانه رژیم روسیه حمایت همه جانبه می کند و می داند که در جنگ عادلانه اکراین با تجاوزات وحشیانه روسیه، سرنوشت دموکراسی جهانی رقم می خورد. درست آن است که غرب به مبارزه درخشان و حماسی مردم ایران که زنان با شعار زن زندگی آزادی محور این مقاومت را تشکیل می دهند نیز به مثابه مقاومت مردم اکراین علیه اشغالگران روسی و مبارزه ای برای ارزشهای والای دموکراسی و حقوق نگاه کند. غرب امکان آن را دارد که با پشتیبانی همه جانبه از رنسانس – انقلاب ایران در سرنگونی جنایتکارترین و خطرناکترین حکومت تاریخ ایران با مردمی که برای ارزشهای مشترک آزادی و حقوق بشر مبارزه می کنند همراه شود بویژه آمریکا و اتحادیه اروپا باید توجه کنند که در شرایط کنونی هرگونه توافق تجاری و اقتصادی و هسته ای با ایران نومید کننده و زیانبار است.

امیدی برای ایران؛ فرصتی برای جهان

غرب از مقاومت درخشان مردم اکراین در برابر تهاجم نظامی جنایتکارانه رژیم روسیه حمایت همه جانبه می کند و می داند که در جنگ عادلانه اکراین با تجاوزات وحشیانه روسیه، سرنوشت دموکراسی جهانی رقم می خورد. درست آن است که غرب به مبارزه درخشان و حماسی مردم ایران که زنان با شعار زن زندگی آزادی محور این مقاومت را تشکیل می دهند نیز به مثابه مقاومت مردم اکراین علیه اشغالگران روسی و مبارزه ای برای ارزشهای والای دموکراسی و حقوق نگاه کند. غرب امکان آن را دارد که با پشتیبانی همه جانبه از رنسانس – انقلاب ایران در سرنگونی جنایتکارترین و خطرناکترین حکومت تاریخ ایران با مردمی که برای ارزشهای مشترک آزادی و حقوق بشر مبارزه می کنند همراه شود بویژه آمریکا و اتحادیه اروپا باید توجه کنند که در شرایط کنونی هرگونه توافق تجاری و اقتصادی و هسته ای با ایران نومید کننده و زیانبار است.

پیروزی انقلاب ایران، بر همه کشورهای اسلامی اثر گذار خواهد بود. دموکراسی و صلح را در جهان تقویت می کند و طبعا جنبش های جهادی اسلامیستی را به شدت تضعیف خواهد نمود. ایران آزاد و دمکراتیک دیگر نمی تواند چون امروز بازیچه دست رژیم جنایتکار پوتین باشد بلکه متحد استراتژیک غرب در دفاع از دموکراسی و مبارزه با تاریک اندیشی های مذهبی و تروریسم بین المللی است. به همین دلایل جهان آزاد و دمکراتیک وظیفه دارد پشتیبان این نوزائی بزرگ ایرانی باشد.

ایرانیان خارج از کشور برای جلب حمایت غرب از رنسانس انقلابی “زن، زندگی، آزادی” می توانند نقش موثری ایفا کنند، بشرط آن که به جای خنثی کردن انرژی های یکدیگر همه از هر عقیده و گرایشی با هم به میدان بیایند.

از سوی دیگر شکسته شدن بی سابقه اتوریته رهبر نظام در رده‌های مختلف حاکمیت حتی در میان اصول گرایان کاملا عیان شده است. امری که رژیم را روز به روز در برابر مشکلات لاینحل و اعتراضات عمومی ناتوان تر و فلج خواهد کرد. رژیم کاملا منزوی شده‌ای که بیش از نود درصد مردم فرو پاشی آن را می‌خواهند، خود از درون دچار شکافهای علنی و پنهان بی سابقه‌ای است و هیچ یک از مسئوولان حکومت نمی‌داند برای نجات رژیم چه کار می‌شود کرد. صدها تن از اصول گرایان و کارگزاران شناخته رژیم در این روزها یا سکوت کرده‌اند و یا جرات انتقاد پیدا کرده‌اند و درموارد بسیاری هم انتقادشان متوجه شخص خامنه‌ای و بیت او می‌شود. حالا دیگر همه آنان می‌دانند که خودکامگی خامنه‌ای و فرزندش کار رژیم اسلامی را به جائی رسانده که همه با هم در حال غرق شدن‌اند و هرکس برای نجات خود راهی نشان می‌دهد که دیگری قبول ندارد. برخی از آنها تازه به فکر تغییرات و اصلاحاتی برای نجات رژیم افتاده‌اند که دیگر بسیار دیر شده. این اختلافات و شکافهای درونی رژیم برای عبور از تروریسم مذهبی حاکم و پیروزی جنبش ملی آزادیخواهانه اهمیت دارد.