حکومت روسیه از سالها پیش به عنوان موثرترین قدرت نظامی و سیاسی در مقابله با دموکراسی ها و جنبش های دمکراسی خواهانه چه در همسایگی خود و چه تا آنجا که بتواند در سطح جهان عمل کرده است.
اگر این واقعیت را بپذیریم که آزادی های سیاسی، آزادیهای مدنی و تضمین حقوق بشر و نظام مبتنی بر جمهوریت و برابری شهروندان بزرگترین دستاورد جوامع انسانی از آغاز تاریخ تا به امروز است، باید قبول کنیم که دیکتاتورهایی که فعالانه برای نابودی این مهمترین دستاورد بشریت تلاش می کنند، بدترین دشمنان کنونی بشریت در تاریخ معاصر جهان هستند.
سرگئی لاروف، وزیر خارجه روسیه در سخنرانی تحلیلی اش در موسسه روابط بین الملل وزارت خارجه روسیه که 21 فوریه 2017 در راشا تودی منتشر شد و همزمان در روزنامه های عربی حوزه خلیج ترجمه شد تصریح کرد:
“ما با دخالت در سوریه برای همیشه جلوی انقلاب های رنگی [بخوان انقلاب های مردم برای دموکراسی] در منطقه را گرفتیم.”
جنگ نظامی-سیاسی و تبلیغاتی روسیه علیه دموکراسی
دخالت فعال روسیه برای تضعیف دموکراسی های بزرگ جهانی از طریق شبکه هائی که اخبار جعلی و جهت دار منتشر می کنند امروزه دیگر بر هیچکس پوشیده نیست و نمونه معروف آن دخالت این گونه شبکه های تولید دروغ و شایعه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است که در پیروزی غیر منتظره دونالد ترامپ تاثیری چشمگیر داشت. عین همین گونه دخالت های روسیه در فرانسه برای تقویت حزب دست راستی و ضد اتحادیه اروپائی اتحاد ملی به رهبری خانم مارین لوپن در چند سال گذشته ادامه داشته است. روسیه حتی آن چنان که رسانه ها به کرات نقل کرده اند به این گونه جریان های دست راستی کمک مالی می کند.
روسیه با به راه انداختن یک جریان نظامی حرفه ای و بسیار خشن و مجهز به سلاحهای پیشرفته به نام گروه واگنر در کشورهای آفریقایی برای روی کار آوردن جریانات نزدیک به خود و سرکوب جنبش های آزادیخواهی به شدت فعال است.
می توان به اتکاء شواهد و مثال های فراوان مدعی شد که روسیه در همه نقاط جهان از گرایش های دست راستی ضد دموکراتیک و از دیکتاتوری ها به زیان جنبش های دموکراسی خواهانه حمایت می کند. و در درون نظام های دیکتاتوری نیز از طریق شبکه های جاسوسی خود و یا فشارهای سیاسی آشکار تندروترین گروههای ضد غربی را به زیان جناح های معتدل تر تقویت می کند.
حمایت نظامی فعال پوتین از دیکتاتوری حافظ اسد، کشتار وسیع مخالفان اسد و تبدیل رژیم سوریه به یک رژیم دست نشانده روسیه شاید در زمان خود به اندازه کافی توجه جهانیان را به این سیاست خارجی تهاجمی و توسعه طلبانه روسیه جلب نکرد.
اما بتدریج تکرار این موارد از جمله سرکوب خونین جنبش آزادیخواهانه بلاروسی توسط روسیه در حمایت از دیکتاتور این کشور، سرکوب جنبش آزادیخواهانه سراسری قزاقستان که اگر دخالت مستقیم نظامی روسیه نبود رژیم این کشور احتمالا سرنگون می شد و پیش از اینها دخالت وحشیانه روسیه در سرکوب مردم چچن که به کشته شدن بیست درصد از مردم این کشور انجامید و به استقرار رژیم طرفدار پوتین در این کشور منجر شد و نیز دخالت نظامی در گرجستان علیه جنبش دموکراسی خواهانه این کشور و ضمیمه کردن بخشی از خاک گرجستان به روسیه و اخیرا تهاجم وحشیانه روسیه به اوکراین به قصد نابودی دموکراسی جوان این کشور به منظور جانشین کردن آن با یک دیکتاتوری دست نشانده دیگر هیچ تردیدی به جای نمی گذارد که نظام اولیگارشیک روسیه در دشمنی با جهان دموکراتیک سیاستی به شدت تهاجمی و خطرناک دنبال می کند. در واقعیت امر تضاد عمده کنونی جهان تضاد میان دموکراسی و دیکتاتوری است، و در این میان روسیه دشمن شماره یک دموکراسی در جهان است.
انواع رژیم های دیکتاتوری بر بیش از دو سوم جمعیت جهان مسلط اند و در حال حاضر نیروهای هژمونیک این نظام ها یعنی دولت های روسیه و چین مواضعی کاملا تهاجمی برای گسترش نفوذ خود و عقب راندن جنبش های دموکراسی خواهانه در جهان دارند. این که چرا و چگونه در سالهای گذشته جبهه کشورهای دیکتاتوری حالتی تهاجمی علیه دموکراسی پیدا کرده اند و دموکراسی ها از درون و بیرون تضعیف شده اند خود نیاز به بحث دیگری دارد.
دیکتاتوری ها برای تحکیم موقعیت خود به ایدئولوژی های ناسیونالیستی با پوشش “ضد امپریالیستی” که به گوهر چیزی جز ضدیت با دموکراسی و تمدن غربی نیست و یا انتگریسم مذهبی مجهزند و در مواردی مثل روسیه این هر دو ایدئولوژی به هم آمیخته اند و رژیم از پشتیبانی کامل کلیسای ارتدوکس که شخص پوتین را ناجی مسیحیت ارتدوکسی و حفظ روسیه معرفی می کند، برخوردار است. برخی از این گونه نظام ها به ایدئولوژی مسخ شده و از محتوا تهی شده مارکسیستی نیز متوسل می شوند و با شعارهای کاذب “سوسیالیستی” و “استقلال طلبانه” جنبش های آزادیخواهانه کشورهای خود را به زنجیر کشیده اند.
موضع تهاجمی روسیه و چین در مساله حمایت فعال آنان از دیکتاتوری های آسیائی، آفریقایی، و جنوب آمریکائی همزمان با ناهماهنگی و تضاد منافع کشورهای دموکراتیک در مقابله موثر با تهاجم این دو قدرت، سیاست “نگاه به شرق” و هر چه نزدیک تر شدن به این دو قدرت هژمونیک را برای رژیم های خود کامه و اتوریتر که بقای خود را در گرو حمایت روسیه و چین می دانند، جذاب کرده است.
ادامه این سیاست توسعه طلبانه و تهاجمی روسیه و چین لحظه به لحظه جهان را به سوی بی ثباتی و در مخاطره قرار دادن صلح جهانی سوق می دهد. در شرایط کنونی همکاری و همبستگی نظام های مختلف دیکتاتوری مدام در حال تحکیم شدن است، و تقریبا همه نظام های خود کامه برای حفظ بقاء و امنیت خود به این جبهه بین المللی متمایل شده اند و فقط معدودی از کشورهای بدون دمکراسی هستند که به غرب متمایل اند و یا در میانه شرایط موجود ایستاده اند. مقصودم کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به اضافه ترکیه و معدودی از رژیم های آفریقایی از جمله رژیم مصر است.
نفوذ روسیه در نظام های دیکتاتوری
پس از سقوط شوروی سازمان جاسوسی کا گ ب که در اکثر نقاط جهان شبکه های جاسوسی نیرومندی داشت تقریبا دست نخورده باقی ماند. روسیه مطابق رسم و روش همیشگی خود برای تعقیب اهداف توسعه طلبانه و پیشبرد سیاست خارجی خود در حمایت از دیکتاتوری های متحد خود شبکه های جاسوسی خود را در این گونه کشورها مدام توسعه می دهد و می کوشد تا با نفوذ در بالاترین سطوح قدرت و استخدام جاسوس های محلی در روند تصمیم سازی های دولتها دخالت کند و در عین حال با شناسائی دولت مردان و چهره های سیاسی متمایل به مناسبات عادی با غرب آنان را تضعیف و منزوی سازد. و با توسل به همه ظرفیت های خود چهره های سیاسی خود فروش را می خرد و قدرت تندروترین مخالفان غرب را در این گونه نظام ها تقویت می کند.
مصاحبه محمد جواد ظریف وزیرخارجه پیشین جمهوری اسلامی نشان می دهد که روسیه از نفوذ خود برای جهت دادن به سیاست خارجی جمهوری اسلامی به سود خود و نیز تقویت جریانات تندرو با مهارت عمل می کند و در مذاکرات برجام از کارت ایران به سود منافع خود استفاده کرده است.
ایران مستقل و دموکراتیک که طبعا سیاست خارجی مبتنی بر دفاع از منافع ملی را دنبال خواهد کرد بطور بالقوه بزرگترین رقیب روسیه در بازار نفت و گاز جهانی است، اما در همه سالهای گذشته روسیه ماهرانه با حمایت از سیاست “ضد امپریالیستی” و خصمانه ایران علیه ایالات متحده و دخالت های آشکار و پنهان در روندهای تصمیم سازی جمهوری اسلامی، در انزوای ایران در صحنه جهانی و ممانعت از تبدیل ایران به یک رقیب جدی در صادرات گاز و نفت دخالت داشته است، بطوری که این سیاست حتی مورد اعتراض برخی از حکومتگران و نمایندگان مجلس فرمایشی جمهوری اسلامی قرار گرفته است. برای نمونه همتی رئیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی در دوره روحانی با احتیاط و بطوری که جناح تندرو طرفدار روسیه عصبانی نشود می گوید:
” اگر حرف بورل(وزیر خارجه اتحادیه اروپا) درباره مخالفت روسیه با احیای برجام در یک مقطع زمانی، درست باشد، ایران می توانست در 4 ماه، 18 میلیارد دلار درآمد اضافی به دست آورد.”
علی مطهری نماینده سابق مجلس از طیف اصولگرا بارها و به صراحت از سیاست های روسیه در قبال ایران انتقاد کرده است.
اما حکومتگران جمهوری اسلامی به رهبری شخص خامنه ای سیاست اتحاد با روسیه(نگاه به شرق) را برای بقای حیات سیاسی خود امری استراتژیک می دانند و آن چنان که رسانه های رژیم نقل می کنند، قرار داد استراتژیک همکاری های اقتصادی و نظامی 20 ساله جمهوری اسلامی که هیچ کس مگر سران روسیه و رژیم اسلامی از جرئیات آن خبر ندارند به زودی به امضای طرفین می رسد.
صف بستن تحقیر آمیز فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی در سفارت شوروی برای دست دادن با سفیر این کشور در روز ملی روسیه، حمایت فعال رسانه ها و حکومتگران جمهوری اسلامی در حمایت از همه جنبه های سیاست های خارجی روسیه از جمله تجاوز وحشیانه روسیه به اوکراین، ایجاد موانع تازه در راه احیای توافق برجام به بهانه نادیده گرفته شدن منافع روسیه که لاوروف وزیر خارجه با اشاره ای معنی دار و بطور ضمنی تهدید آمیز گفت که مطمئن است “جمهوری اسلامی به روسیه خیانت نخواهد کرد”. و مصاحبه ذلت بار وزیر خارجه رژیم اسلامی در حمایت از “منافع روسیه در توافق برجام” که لینک مصاحبه او در پایین این مقاله (1) آمده و دهها دلیل کوچک و بزرگ دیگر نشان می دهد که روسیه در روند تصمیم سازی های رژیم اسلامی به سود منافع خود دخالت دارد.
امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که مناسبات ایران و روسیه در زمره مناسبات طبیعی اقتصادی و سیاسی میان کشورهای جهان نیست بلکه جنبه امنیتی و جنبه حمایت از بقای جمهوری اسلامی دارد. طبعا این رابطه یک رابطه کاملا نابرابر است و روسیه در آن دست بالا دارد. در این معادله روسیه از بقای حکومت اسلامی دفاع می کند و از آن برای منافع ملی و مطامع و اهداف بین المللی خود امتیاز می گیرد.
در این رابطه نابرابر نه ایران و نه سوریه از این که اسرائیل در هر زمان می تواند با اغماض و حتی رضایت روسیه به سوریه حمله کند و روسیه نقش شریک دزد و رفیق قافله را بازی کند جرات اعتراض ندارند، همان گونه که تقسیم ناعادلانه بحر خزر به زیان ایران که روسیه مبتکر آن است سبب نمی شود که جمهوری اسلامی به آن اعتراض کند. اگر مسایل ایران را به دقت دنبال کنیم می توانیم به روشنی شاهد آن باشیم که فرماندهان نظامی و حکومت گران و سردمداران رژیم همان قدر که در دادن شعارهای ضد آمریکایی با هم مسابقه گذاشته اند در تعریف و تمجید روسیه نیز با هم رقابت می کنند.
پطر کبیر در وصیت نامه خود بر تضعیف ایران و ضرورت رسیدن روسیه به آبهای خلیج فارس تاکید کرده است. جانشینان او برای عملی کردن این وصیتنامه مکررا علیه ایران تجاوز نظامی کردند که نتیجه آن قراردادهای خفت بار گلستان و ترکمانچای است که مطابق آن روسیه بسیاری از سرزمین های ایران از جمله آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و صدها کیلومتر از مناطق ساحلی دریای خزر را به خاک خود ضمیه کرد. پوتین در یکی از مصاحبه های اخیر خود اعلام کرد که خود را وارث واقعی پطرکبیر می داند. او قطعا برای تابع کردن ایران به منافع روسیه و رژیم آن نقشه های شومی در سر دارد.
من بر آن هستم که از این پس جنبش های سیاسی و اعتراضی ایرانیان برای برکناری حکومت اسلامی فقط با ارگان های سرکوب رژیم حاکم رو به رو نیستند و در صورتی که وخامت شرایط داخلی بقای جمهوری اسلامی را به خطر اندازد، سران رژیم با نسبت دادن اعتراضات و جنبش های سیاسی مخالف به تحریکات و حتی دخالت های مستقیم آمریکا از روسیه برای سرکوب جنبش های آزادیخواهانه ایران کمک خواهند گرفت، امری که جمهوری اسلامی را مثل سوریه و قزاقستان و بلاروس و امثالهم به حکومتی که بقای آن به حمایت روسیه وابسته است تبدیل می کند و بدینوسیله پوتین که خود را وارث پطرکبیر می داند فرصت پیدا می کند تا وصیت او در مورد سلطه بر ایران و دسترسی به آبهای گرم را برای روسیه تامین کند.
(1) https://www.mfa.gov.ir/portal/newsview/684526/ترجمه-کامل-مصاحبه-اختصاصی-روزنامه-وچرنی-لیست-کرواسی-با-دکتر-حسین-امیرعبداللهیان-وزیر-امور-خارجه-جمهوری-اسلامی-ایران