از هنگام تولد جمهوری اسلامی تا به امروز در آمریکا هفت بار انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده که طی آن چهار بار جمهوریخواهان و سه بار دموکرات ها برنده شده اند. در این مدت، هفده سال و دو ماه پست ریاست جمهوری آمریکا در دست دموکراتها و 24 سال در دست جمهوریخواهان بوده. در همه این دوره چهل و یک ساله مناسبات جمهوری اسلامی و دولتهای مختلف آمریکا همواره بحرانی و خصمانه بوده است. تجربه این بازه زمانی طولانی نشان می دهد که با وجود تفاوت های آشکار در سیاستهای خارجی حکومت های مختلف آمریکا در قبال ایران و فراز و فرودهائی که با تغییر حکومتهای آمریکا در منحنی تنش میان دو کشور پدید آمده، هرگز شرایط برای تنش زدایی میان دو کشور در حد پایان خصومت ها و عادی شدن روابط فراهم نشده است. جیمی کارتر، بیل کلینتون و بطور ویژه باراک اوباما و تا اندازه ای هر چهار حکومت جمهوریخواه بطور مشروط به عادی شدن مناسبات دو کشور تمایل داشتند اما تمایل و تلاشهای هیچ یک از آنها که به روشهای مختلف از ترغیب و تشویق گرفته تا تهدید و تحریم اعمال می شد به گشودن گره کور مناسبات خصمانه ایران و آمریکا نیانجامید. بدون توجه به چرایی مناسبات بحرانی دو کشوردر41 ساله گذشته نمی توان چشم انداز آینده مناسبات حکومت جوبایدن با جمهوری اسلامی را ترسیم کرد.
متغیرهای موثر
هریک از دو سوی مخاصمه برای عادی شدن مناسبات قید و شرطهایی دارند که بدون حل و فصل آنها پایان دادن به خصومتهای فیمابین ناممکن است. بنابراین مناسبات ایران و آمریکا تابعی است از متغیرهای گوناگون که هریک از آنها می توانند در بزنگاههای مختلف نقش تعیین کننده درمنحنی تنش و خصومت میان دو کشور ایفا کنند. برخی از مهمترین متغیرها که در 41 ساله گذشته بر مناسبات دو کشور اثر گذار بوده را برمی شمرم.
-رابطه ایران و اسرائیل
جمهوری اسلامی در همه چهار دهه گذشته نابودی دولت اسرائیل را یکی از اهداف “مقدس” خود قرار داده. اسرائیل متحد استراتژیک آمریکاست، حفظ امنیت اسرائیل یکی از اصول مهم سیاست خارجی آمریکاست که هیچ یک از حکومتهای آمریکا چه دموکرات و چه جمهوریخواه نمی توانند از آن عدول کنند. بنابراین تا زمانی که جمهوری اسلامی در سیاستهای خود نسبت به اسرائیل تجدید نظر نکند و دست کم اگر موجودیت آن را به رسمیت نمی شناسد، تحریک و تبلیغ به نابودی این کشور را از سیاستهای خود حذف نکند، عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا بعید به نظر می رسد.
اعراب
اگر ایران قدرت اقتصادی بزرگ و باثباتی بود، و مناسبات آن با اسرائیل نیز تا اندازه ای تعدیل می شد، عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا با وجود ادامه خصومتهای کنونی میان جمهوری اسلامی و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ممکن بود.
اما در شرایط حاضر که وزن اقتصادی کشورهای عربی با ایران قابل مقایسه نیست، ادامه تنش ها میان ایران و این کشورها به یکی از عوامل موثر بازدارنده در تمایل آمریکا به عادی شدن مناسباتش با ایران تبدیل شده است.
صنایع هسته ای و موشکی
آمریکا و اتحادیه اروپا در مساله ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاحهای هسته ای مواضع مشابهی دارند. آمریکا به این دلیل از برجام خارج شد که اولا اسرائیل و دولتهای عربی به شدت با برجام مخالف بودند و آن را برای مهار اهداف هسته ای ایران کافی نمی دانستند و ثانیا آن که پس از امضای برجام جمهوری اسلامی با تشدید سیاستهای مداخله جویانه منطقه ای اش بهانه کافی برای حکومت ترامپ ایجاد کرد. به همه این دلایل هم آمریکا و هم احتمالا اتحادیه اروپا در دوره بایدن به دنبال گنجاندن مساله موشکهای قاره پیمای ایران در مذاکرات فیمابین خواهند بود.
ایدئولوژی جهادی جمهوری اسلامی
دیکتاتوری برآمده از ترکیب ایدئولوژی و دولت، دشمن دموکراسی و فرهنگ و موازین آن است. وقتی اصول ایدئولوژی حاکم ناشی از جزم های مذهبی باشد، آنگاه این دشمنی با دموکراسی و مظاهر آن جنبه مضاعف پیدا می کند. سیاستهای کلان جمهوری اسلامی تابع ایدئولوژی جهادی آن است. جاذبه دموکراسی برای نسل های جوان ایران که همواره زیر یوغ دیکتاتوری مذهبی زیسته اند، تهدیدی دائمی برای موجودیت دیکتاتوری مذهبی ایران به شمار می رود. جمهوری اسلامی جاذبه دموکراسی و شیفتگی نسل های جوان به دموکراسی را “تهاجم فرهنگی غرب” می نامد و مقابله دائمی با این تهاجم را شرط بقای جمهوری اسلامی می داند.
البته بسیاری از آنچه مایه تنفر و ترس دیکتاتوری مذهبی ایران می شوند از برابری زن و مرد گرفته تا آزادی در پوشیدن و نوشیدن و رواج هنرهای موزیکال، رقص و غیره در چین و روسیه نیز از دیرباز مرسوم و ریشه دار بوده اند. اما آنچه در این کشورهای دوست جمهوری اسلامی وجود ندارد آزادی های سیاسی و دموکراسی است و درست همین ویژگی است که دیکتاتوری مذهبی ایران را به عدول از سیاست نه غربی نه شرقی و تمایل به شرق کشانده است. دموکراسی از آنجا که با سانسور و سرکوب مخالفان سیاسی، با انحصار قدرت در دست یک گروه کوچک اجتماعی و سلطه و میدانداری هرگونه ایدئولوژی مذهبی مخالف است مورد تنفر همه گروههای جهادی و بنیادگرای اسلامی سنی و شیعه است. به این اعتبار جمهوری اسلامی بقای خود را با موازین فرهنگی و قوانین و مقررات دموکراسی در تضاد دائم می بیند. اما از جانب شرق خیالش راحت است. البته این مساله به تنهایی نمی تواند خصومت مستمر جمهوری اسلامی با آمریکا را تبیین کند. بویژه آن که حکومتهای آمریکا هم مثل سایر دموکراسی ها از اروپا گرفته تا ژاپن و هندوستان اساس مناسبات خود را با هر حکومتی منافع و مصالح خویش قرار می دهند و برخلاف توهماتی که گاهی رواج پیدا می کند همه این دولتها آنجا که پای منافع و مصالح شان در میان باشد حقوق بشر و حتی ابتدایی ترین اصول انسانی را هم زیر پا می گذارند، نمونه هایش هم فراوان تر و شناخته تر از آن هستند که لازم به مثال آوردن باشد. به نظر من ادامه خصومت میان جمهوری اسلامی و آمریکا یک ریشه تاریخی نیز دارد.
تا پیش از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، آمریکا دست کم به مدت یک ربع قرن مهمترین متحد استراتژیک و حامی جهانی دولت ایران محسوب می شده و با توجه به وابستگی ایران به سلاحها و آموزش های نظامی آمریکا، این کشوردر ارتش و بوروکراسی ایران نفوذی ریشه دار داشته است، این مساله خود یکی از دلایل ترس دائم جمهوری اسلامی از آمریکا و از موانع عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا هستند.
احتمال بهبود مناسبات
با وجود موانع و متغیرهای گوناگونی که عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا را غیرممکن می کنند، احتمال بهبود و نه عادی شدن روابط دو کشور در دوران جوبایدن بسیار زیاد است.
بایدن بارها در جریان مبارزات انتخاباتیش به اهمیت احیای قرارداد برجام اشاره داشته است. وزیر خارجه آینده آمریکا (آنتونی بلینکن) و مشاور آینده در امور امنیت ملی آمریکا (جک سالیوان) هر دو از معماران و مدافعان برجام هستند. تنها شرط حکومت بایدن برای بازگشت به برجام تعهد ایران به کاهش مجدد اورانیوم غنی شده و سایر مواردی است که جمهوری اسلامی بخاطر خروج آمریکا از برجام از آنها عدول کرده است.
افزایش خصومتها میان ایران و آمریکا و تشدید تحریم ایران برخلاف توهمات کسانی که آن را به سود اپوزیسیون جمهوری اسلامی می دانستند و بر این تصور بودند که تشدید تحریم ها موجب به زانو درآمدن جمهوری اسلامی و تغییر موازنه قوا به سود جنبش دموکراسی خواهی شد، نتیجه ای کاملا برعکس داشت که من در یادداشتی تحت عنوان “پیروزی بایدن پایان یک توهم؟” و پیش از آن در مقاله “ترامپ دوست تو نیست به مادرت خیانت نکن” به آن اشاره کرده ام.
امروز هم احیای برجام از هر دو طرف دشمنانی دارد که تا به آخر دست از تلاشهای خود برنخواهند داشت. از آن طرف حکومت بایدن با موانعی مثل سنای آمریکا و فشار لابی های اسرائیل و اعراب مواجه است و از این طرف هم تندروهای جمهوری اسلامی که ادامه تحریم ها را به سود مصالح سیاسی خود می بیند و تصورشان این است که انتخاب بایدن و بازگشت او به برجام جناح به اصطلاح میانه رو حکومت را به زیان آنان تقویت می کند.
هنوز یکماه و بیست روز از حکومت ترامپ باقیمانده است. دولت دست راستی اسرائیل بسیار مایل است که در این مدت ترامپ را با خود برای یک حمله مشترک به پایگاه هسته ای ایران ترغیب کند تا با این اقدام شرایط احیای برجام را دشوارتر سازد. اما اگر تا روز 20 ژانویه 2021 اتفاق مهمی مثلا حمله به تاسیسات هسته ای ایران رخ ندهد، احیای برجام به رغم موانع موجود در یک دوره نسبتا کوتاه عملی خواهد شد. اما گام های بزرگتر برای بهبود مناسبات ایران و آمریکا با توجه به آنچه در این یادداشت آمد امری بعید به نظر می رسد.
تنش زدایی میان ایران و آمریکا نه فقط به سود صلح بلکه به سود جنبش دموکراسی خواهی ایران و تشدید شکافهای دیکتاتوری مذهبی خواهد بود.