چشم‌انداز رابطه ایران و آمریکا

6d5fg4dfg4 على کشتگر ali keshtgarهیچ کس نمی تواند دگرگونی  دهها مولفه دخیل در مناسبات ایران و آمریکا را پیشگویی کند.

  • -جانشین خامنه ای چه کسی خواهد بود و کدام محافلی پس از او نقش بیشتر و یا کمتری برعهده خواهند داشت؟
  • -آیا حکومت ترامپ ادامه خواهد یافت و یا آن‌که در انتخابات سال آینده یکی از دموکراتها به قدرت خواهد رسید؟
  • -الزامات اقتصاد بحرانی کشور و شرایط انفجاری جامعه ایران چه تاثیراتی بر روند تصمیم سازی و تصمیم گیری جمهوری اسلامی خواهد داشت؟
  • -مناسبات جمهوری اسلامی با همسایگان و با بازیگران اثرگذار بین المللی مثل روسیه، اتحادیه اروپا و چین به کجا خواهد کشید و چه تاثیری بر روابط ایران و آمریکا خواهد گذاشت و قس علیهذا.

نقش ایدئولوژی در ادامه تنش

سه گانه صدور انقلاب به کشورهای اسلامی، دشمنی با فرهنگ و تمدن غرب که رهبر جمهوری اسلامی به آن “مقابله با تهاجم فرهنگی غرب” نام داده و اصرار بر گفتمان و شعار نابودی اسرائیل سه جزء به هم پیوسته ایدئولوژی اسلام انقلابی حاکم بر نهاد ولایت مطلقه فقیه است.

هیچ یک از وجوه سه گانه این ایدئولوژی با منافع استراتژیک کنونی روسیه و چین در تضاد آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) قرار ندارند، اما با سیاستها و اهداف آمریکا، حتی اگر آمریکا بخواهد از حضور فعال در خاورمیانه دست بردارد آشتی ناپذیرند.

علت اصلی خصومت چهل ساله ایران و آمریکا که در این مدت ایران را از ظرفیت های طبیعی توسعه اقتصادی آن محروم کرده، سیاستهایی است که نه از الزامات و نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران بلکه از اعتقاد  و تعصب رهبر جمهوری اسلامی و هسته اصلی قدرت به این ایدئولوژی نشات می گیرد. به همین دلیل هم هست که همه تحلیل هایی که در 40 سال گذشته با منطق نیازهای اقتصادی و اجتماعی ایران آغاز می کنند و به نفوذ بلامنازع این ایدئولوژی در تدوین سیاستهای کلان جمهوری اسلامی بی توجه اند، همواره غلط از کار درمی آیند.جمهوری اسلامی یک دولت متعارف نیست که بتوان کنش و واکنش های آن را با عقل و منطق ناظر بر مناسبات دولتهای متعارف پیش بینی کرد.

نسبت ایدئولوژی حاکم و منافع حاکمان

طی دهه های گذشته، طبقه حاکمه متنفع از ایدئولوژی و سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی در حاکمیت موقعیت خود را تحکیم کرده است. این طبقه به لحاظ کمی کوچک که به صورت هسته سخت قدرت حاکم در اطراف نهاد ولایت فقیه و موسسات تحت نظر آن ریشه دوانیده هرگونه تجدید نظر در ایدئولوژی و سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی را با هدفها و با منزلت و رانت سیاسی و اقتصادی خود در تضاد می بینند و با همه ظرفیت خود از ادامه وضع موجود دفاع می کند.

سه گانه صدور انقلاب به کشورهای اسلامی، دشمنی با فرهنگ و تمدن غرب که رهبر جمهوری اسلامی به آن “مقابله با تهاجم فرهنگی غرب” نام داده و اصرار بر گفتمان و شعار نابودی اسرائیل سه جزء به هم پیوسته ایدئولوژی اسلام انقلابی حاکم بر نهاد ولایت مطلقه فقیه است. هیچ یک از وجوه سه گانه این ایدئولوژی با منافع استراتژیک کنونی روسیه و چین در تضاد آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) قرار ندارند، اما با سیاستها و اهداف آمریکا، حتی اگر آمریکا بخواهد از حضور فعال در خاورمیانه دست بردارد آشتی ناپذیرند.

این که اقلیتی از عناصر این طبقه به ایدئولوژی حاکم ایمان دارند و اکثریتی از آنان نه بخاطر اعتقاد بلکه به علت منافع سیاسی و اقتصادیشان حافظ وضع موجودند تغییری در اصل قضیه که این هسته سخت مانع اصلی هرگونه تغییرو حتی تعدیلی در سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی است ایجاد نمی کند. این هسته سخت قدرت که از بیت رهبری هدایت می شود و سکان نیروهای مسلح و سازمانهای اطلاعاتی-امنیتی جمهوری اسلامی را در دست دارد و نهادهای انتخابی را به زواید بی خاصیت تبدیل کرده مهمترین تکیه گاه خامنه ای است.

گزافه نیست اگر بگوئیم که شکست برجام بیشتر بر اثر کارشکنی های همین طبقه بود تا دونالد ترامپ. چرا که خامنه ای و عناصر اثر گذار هسته سخت قدرت از آغاز به برجام به عنوان “نرمش قهرمانانه” یعنی یک امر تاکتیکی برای کاهش تحریم ها و بیرون آوردن جمهوری اسلامی از زیر فشارهای بین المللی نگاه می کردند نه به عنوان فرایندی در جهت بهبود مناسبات ایران و آمریکا و جلب سرمایه های خارجی به ایران که مستلزم تجدید نظر اساسی در ایدئولوژی و سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی بود. به همین دلیل پس از برجام سیاستهای منطقه ای و جهانی جمهوری اسلامی از جمله شعارهای ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی و فعالیتهای نظامی سپاه قدس در منطقه به شدت و حدت گذشته و حتی بیش از گذشته ادامه یافت و بهانه لازم برای خروج دونالد ترامپ از برجام را فراهم ساخت.

روسیه برنده اصلی خصومت ایران و آمریکا

از دیرباز بسیاری از دولتهای منطقه از سیاستهای جاری جمهوری اسلامی به سود منافع و اهداف خود بهره برداری کرده و می کنند. می توان نشان داد که از قبل ادامه دشمنی ایران و آمریکا-اسرائیل، ترکیه و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس فرصت ها و منافع چشم گیری کسب کرده اند، اما هیچ یک از آنان به اندازه روسیه از دشمنی ایران و آمریکا و تحریم جهانی ایران بهره مند نشده است.

ایران دارای دومین ذخایر گاز جهان پس از روسیه و سومین دارنده ذخایر نفت جهان است.

رقیب بالقوه روسیه در بازار جهانی گاز ایران است و مهمترین اهرم اقتصادی روسیه که حکومت این کشور در سیاستهای خارجی خود نیز از آن بهره برداری می کند. صادرات گاز به اروپا، چین و سایر مناطق جهان است.

ادامه خصومت ایران و آمریکا علاوه بر آن که بستر توسعه نفوذ روسیه در ایران، سوریه، خلیج فارس و برخی از کشورهای دیگر منطقه را هموار کرده، ایران را از ظرفیت رقابتی خود در صادرات گاز و نفت محروم ساخته است. می توان گفت که هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی با حکومت پوتین هر دو در ادامه خصومت ایران و آمریکا مصالح و منافع مشترک دارند که در تضاد با منافع ملی ایران و بهبود مناسبات ایران و آمریکاست.

دولت روسیه هم از کانالهای دیپلماتیک و هم از شبکه های جاسوسی اش که قطعا در ایران فعال است می کوشد بر روند تصمیم سازی های جمهوری اسلامی تاثیرگذار باشد. تقریبا همه همسایگان ایران، از روسیه و ترکیه گرفته تا اسرائیل و اعراب حوزه خلیج فارس، ایران منزوی و ضعیف را به سود خود می دانند، در گذشته و حال از ادامه خصومت ایران و آمریکا به سود خود بهره برداری کرده و می کنند و طبعا تا بتوانند از ظرفیت های خود برای ادامه وضع موجود استفاده می کنند.

مولفه منافع ملی غیرفعال است

منافع ملی ایران نه در دشمنی بلکه در عادی سازی و بهبود مناسبات ایران و آمریکا است. اما در جمهوری اسلامی همان گونه که اشاره رفت، منافع و مصالح ملی ایران قربانی مقتضیات و اهداف ایدئولوژیک-سیاسی هسته اصلی قدرت است. جمهوری اسلامی تنها دولت جهان است که سیاست خارجی اش در تضاد آشکار با منافع ملی است. در یک حکومت ملی و دموکرات که حاکمان نمایندگان رای و اراده مردم باشند، مولفه منافع ملی مهمترین عامل تعیین کننده سیاست خارجی است. در نظام های دیکتاتوری مثل چین و روسیه و ویتنام نیز قدرت حاکم به منافع ملی کشور توجه دارد و خود را ملزم به تامین آن می داند. اما در حکومت جمهوری اسلامی تاثیر مولفه منافع ملی بر سیاست خارجی تقریبا صفر است.

آینده مناسبات ایران و آمریکا! تغییر یا تعدیل؟

علت اصلی خصومت چهل ساله ایران و آمریکا که در این مدت ایران را از ظرفیت های طبیعی توسعه اقتصادی آن محروم کرده، سیاستهایی است که نه از الزامات و نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران بلکه از اعتقاد  و تعصب رهبر جمهوری اسلامی و هسته اصلی قدرت به این ایدئولوژی نشات می گیرد. به همین دلیل هم هست که همه تحلیل هایی که در 40 سال گذشته با منطق نیازهای اقتصادی و اجتماعی ایران آغاز می کنند و به نفوذ بلامنازع این ایدئولوژی در تدوین سیاستهای کلان جمهوری اسلامی بی توجه اند، همواره غلط از کار درمی آیند.جمهوری اسلامی یک دولت متعارف نیست که بتوان کنش و واکنش های آن را با عقل و منطق ناظر بر مناسبات دولتهای متعارف پیش بینی کرد.

همانگونه که اشاره شد تا زمانی که سه گانه صدور انقلاب، نابودی اسرائیل و مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، تعیین کننده سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی است، بهبود مناسبات ایران و آمریکا متصور نیست. هیچ یک از احزاب حاکم در آمریکا و نتیجتا هیچ یک از حکومتهای آمریکا نمی توانند مادام که دو وجه ایدئولوژیک، صدور انقلاب و نابودی اسرائیل تعیین کننده سیاست خارجی ایران باشند با جمهوری اسلامی مناسبات عادی برقرار کنند.

البته احتمال بازگشت آمرکا به برجام در صورت انتخاب دموکراتهایی که هم اکنون در مبارزات انتخاباتیشان چنین وعده ای را می دهند وجود دارد. و در این صورت تحریم هایی که با خروج ترامپ از برجام دوباره بازگشته اند لغو خواهد شد. اما عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا و ورود سرمایه های بزرگ این کشور به ایران به عادی شدن و متعارف شدن نظام حاکم بر ایران باز می گردد، یعنی منوط است به تحول ساختاری و اتخاذ ساست خارجی بر اساس منافع و اراده ملی، اما تجربه چهل سال گذشته نشان می دهد که انتظار چنین تحولی از بالا یعنی از درون نظام حاکم، ناشی از خوشباوری و خطای تحلیلی است. در صورت بازگشت دوباره آمریکا به برجام، تعدیل مناسبات ایران و آمریکا و نه تغییر اساسی امری محتمل است.

اقتصاد جمهوری اسلامی به بازار جهانی نفت وابسته است، خروج ترامپ از برجام و تشدید تحریم ها توسط حکومت او نشان داد هیچ یک از قطب های بزرگ اقتصادی جهان از اتحادیه اروپا گرفته تا ژاپن و چین نمی توانند با نادیده گرفتن این تحریم ها مناسبات اقتصادی خود را با ایران ادامه دهند، چرا که شرکتهای بزرگ و بانکهای سراسری جهان بر اساس منافع خود عمل می کنند. برای آنها حفظ مناسبات با آمریکا و حضور در بازار این کشور مهمتر از بازار ایران است. و از آنجا که در فرایند شتابان جهانی شدن این منافع و مصالح سرمایه های بزرگ و محافل مالی است که حرف آخر را می زنند، از رهبران سیاسی اتحادیه اروپا کار چندانی در مقابله با تحریم های آمریکا برنمی آید.

رهبران جمهوری اسلامی بویژه شخص خامنه ای که هنوز در دوران جنگ سرد میان دو ابر قدرت زندگی می کند بر این خیال باطل بودند که پس از برجام می توانند با حذف آمریکا از بازار ایران مناسبات اقتصادی جمهوری اسلامی را با اتحادیه اروپا گسترش دهد. غافل از آن که اگر امریکا از معادلات اقتصادی و سرمایه گذاریها کنار گذاشته شود، آن وقت آمریکا هم به آسانی می تواند ایران را از بازار جهانی حذف کند.

ادامه تحریم ها دولت نفتی ایران را از درآمدهای ارزی‌‌اش که مهمترین منبع اداره کشور است محروم کرده، اعتراضات بی سابقه اخیر که به زور سرکوب و خونریزی وسیع موقتا مهار شد، نشان داد که ادامه تحریم فروش نفت ایران بقای جمهوری اسلامی را در مخاطره قرار داده است.

از آنجا که حفظ نظام که برای سران جمهوری اسلامی “اوجب واجبات” محسوب می شود دیگر فقط با سرکوب و خونریزی که ادامه آن بدنه نیروهای مسلح را مسئله دار و تیغ سرکوب را کندتر می کند ممکن نیست. بعید نیست که سران جمهوری اسلامی برای برون رفت از مخمصه تحریم نفت به فکر “نرمش قهرمانانه” جدیدی باشند. این تاکتیک احتمالا در دو حرکت دنبال می شود: گام اول بهبود مناسبات ایران و عربستان و گام دوم تعدیل سیاست خارجی و پذیرش نسبی برخی از خواسته های آمریکا برای برداشتن تحریم های نفتی.

از آنجا که حفظ نظام که برای سران جمهوری اسلامی “اوجب واجبات” محسوب می شود دیگر فقط با سرکوب و خونریزی که ادامه آن بدنه نیروهای مسلح را مسئله دار و تیغ سرکوب را کندتر می کند ممکن نیست. بعید نیست که سران جمهوری اسلامی برای برون رفت از مخمصه تحریم نفت به فکر “نرمش قهرمانانه” جدیدی باشند. این تاکتیک احتمالا در دو حرکت دنبال می شود: گام اول بهبود مناسبات ایران و عربستان و گام دوم تعدیل سیاست خارجی و پذیرش نسبی برخی از خواسته های آمریکا برای برداشتن تحریم های نفتی. اما این تعدیل احتمالی به هیچ وجه به معنی آغاز فرایندی در جهت دست برداشتن جمهوری اسلامی از هویت ایدئولوژیکی خود نیست.

تا زمانی که نظام دینی کنونی بر ایران حاکم است تغییر اساسی مناسبات ایران و آمریکا بعید است. اما با توجه به تغییرات بنیادی در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا که از زمان اوباما آغاز شد و در دوره ترامپ هم ادامه یافته، مداخله نظامی این کشور علیه ایران نیز امری بعید و نامحتمل به نظر می رسد.