اپوزیسیون ایران مجموعه پرشماری از مجمع الجزایر پراکنده و جدا از هم است. در چهل سال گذشته فرایند پراکندگی و واگرایی اپوزیسیون شتابان تر و قوی تر از فرایند هم گرایی آن بوده و هنوز هم چنین است.
این بیماری کهنه چنان مزمن و مقاوم شده که درمان آن – اگر بتوان دارو و درمانی برایش پیدا کرد- کار چندان آسانی نیست.
جای شگفتی است که جامعه شناسان، مورخان و سیاست ورزان ایران هیچ کار در خور توجهی برای شناخت ریشه های این پراکندگی ها ی مزمن نکرده اند.
کسانی کوشیده اند این تفرقه مزمن را ریشه یابی کنند، اما همه این کوششها نیمه کار مانده و به یک جمع بندی قانع کننده و قابل قبول نیانجامیده اند. با این همه در همین تلاشها برخی از دلایل این تفرقه به درستی – به نظر من – ذکر شده اند از آن جمله:
- شکست انقلاب و طولانی شدن دوران اختناق
- سرکوب سیستماتیک اپوزیسیون
- گرایش های هژمونی طلبانه
- رکود جنبش های دموکراسی خواهانه و عدالت جویانه که البته خود پیامد عوامل سه گانه پیش گفته است.
کسانی هم به نادرستی- به نظر من- ایرانیان را بیش از حد فردگرا، تکرو و تشکیلات گریز وانمود کرده اند، خصایلی که مختص ایرانیان نیست و در همه جوامع افرادی با این خصایل وجود دارند.
به نظر من برخی از دیگر دلایل طولانی شدن این تفرقه به شرح زیراند:
نارواداری :
هنوز فرهنگ مدارا در میان مردم و کنشگران سیاسی ایرانی ضعیف است. این خصیصه فرهنگی که بر تفاوت ها بیش از مشترکات تاکید دارد در گروههای سیاسی معمولا پشت ماسک عقل توجیه گر و فریبکار پنهان می شود و “توجیه عقلی” پیدا می کند.
-دیوارها و سوء تفاهمات باقیمانده از داوری های گذشته
-انتقاد ناپذیری گروههای سیاسی
– غلبه روابط عاطفی شکل گرفته در گروه بر ضوابط و مصالح سیاسی
-مذهبی و غیرمذهبی کردن رایج میان گروههای سیاسی
– اختلاف بر سر راهبردها و مشی سیاسی در قبال جمهوری اسلامی
عوامل بالا به اضافه دلایل دیگری که برای من ناشناخته اند دست به دست هم داده و تاکنون مانع از ایجاد یک ثقل نیرومند دموکراسی خواهی در ایران شده است.
در حالی که برای هرگونه تغییر و تحول سیاسی در ایران نیازمند شکل گیری یک ثقل نیرومند دموکراسی خواهی هستیم.
این قانون فیزیک که ذرات و اجرام کوچک تر به سوی جرم سنگین تر و بزرگتر از خود کشانده می شوند در جامعه نیز صادق است.
در نهضت ملی کردن صنعت نفت ایران دکتر مصدق با برافراختن پرچم میهن پرستی و منافع ملی جاذبه سیاسی نیرومندی ایجاد کرد که به ایجاد جبهه ملی و کشانده شدن اکثر گروهها و احزاب به سوی آن انجامید، در جریان انقلاب بهمن نیز اکثریت قاطع گروههای چپ و راست و کنشگران منفرد سیاسی به سوی جاذبه قاطعیت آیت الله خمینی علیه دیکتاتوری شاه کشانده شدند، در خرداد 76 و خرداد 88 نیز گروهها و شخصیت های سیاسی بسیاری به سوی رهبری اصلاحات و جنبش سبز جلب شدند، اما دوعامل قدرت سرکوب و ناکارآمدی نسبی رهبری این دو جنبش مانع از تثبیت و ماندگاری آنها شدند. شکست این دو جنبش نیز دامنه تفرقه و پراکندگی اپوزیسیون دموکراسی خواه را افزایش داده است.
به دلایلی که شرحش در این یادداشت نمی گنجد، دوران ایجاد جاذبه و ثقل سیاسی توسط یک فرد و دنباله روی مردم از یک شخصیت سیاسی کاریزماتیک(فرهمند) در ایران به سرآمده است. تجارب تاریخی ایران هم نشان داده اند که رهبر یگانه چندان با ملزومات گذار به دموکراسی سازگار نیست. اساسا یکی از دلایل شکستهای گذشته جنبش های دموکراسی خواهانه در ایران ضعف سیاست ورزی حزبی و نقش یگانه شخصیت ها بوده است. از این رو است که به نظر من از این پس کلید تحول به دموکراسی، رهبری جمعی برآمده از هم گرایی گروهها و کنشگران دموکراسی خواه است.
مساله مبرم سازماندهی و رهبری
شکاف میان مردم و جمهوری اسلامی که مدام در حال عمیق تر و بزرگ تر شدن است قطعا به انفجارهای اجتماعی می انجامند. از این پس جنبش های اعتراضی مردمی کارگران، معلمان، زنان و اقشار متوسط و تهیدست علیه جمهوری اسلامی پدیده هایی رایج خواهند بود که چه بسا هر بار در فاصله زمانی کمتری تکرار خواهند شد. اما این جنبش های اعتراضی خودانگیخته هرچقدر هم که فراگیر باشند بدون سازماندهی و رهبری محکوم به شکست اند.
تجربه نشان می دهد که در این گونه شرایط مردم مستاصل و طبقات تهیدست در غیاب رهبری دموکراتیک و ترقیخواه، ظرفیت آن را دارند که دنباله روی از گرایش های پوپولیستی و فاشیستی را بپذیرند و از چاله امروز به چاه فردا بیفتند که یک نمونه تاریخی آن انقلاب بهمن و سلطه چهل ساله روحانیت شیعه بر ایران است.
هم اکنون نیز جریانات شبه فاشیستی مذهبی و نظامی برای سوار شدن بر امواج اعتراضات آینده در کمین نشسته اند.
بنابراین تبدیل انرژی عظیم اعتراضات توده ای به جنبش آگاهانه و سازمان یافته دموکراسی خواه که گذار از دیکتاتوری به جمهوری در مفهوم راستین آن را فراهم سازد، بدون حل معضل پراکندگی کنونی طیف وسیع جمهوریخواه و آمدن اکثریت آنان زیر یک پرچم و یک گفتمان دموکراسی خواهانه آرزویی محال است.
کدام پرچم و کدام گفتمان
چهل سال است که جمهوری اسلامی منافع و مصالح ملی ایران را قربانی اهداف ایدئولوژیک “انقلاب اسلامی” می کند. اپوزیسیون دموکراسی خواه در مخالفت با سیاستهای خارجی و داخلی جمهوری اسلامی می بایست پرچم دفاع از منافع ملی بلند کند. رهایی ایران از چنگال ولایت مطلقه فقیه و سربلندی و پیشرفت مردم ایران نقطه مشترک همه دموکراسی خواهان ایران است. عصاره میهن دوستی و باورمندی به برابری همه شهروندان از هرعقیده، مذهب، جنسیت و قوم و نژاد در شرایط امروز ایران چیزی جز دموکراسی خواهی نیست. دموکراسی خواهان را می توان به دهها نحله ی فکری چپ و راست که هریک برای ایران دمکراتیک برنامه هایی متفاوت از دیگری دارند تقسیم کرد، اما در شرایطی که هنوز ایران دموکراتیکی که هر گروهی بتواند برنامه های حزبی خود را در محدوده آن تبلیغ و ترویج کند در کار نیست باید به نقاط مشترکی که همه این گروهها را دموکراسی خواه می کند تاکید ورزیم و بر مبنای همین نقاط مشترک در صدد همسویی و همراهی فراگیر آنان باشیم.
-باور به آزادی های سیاسی
-آزادی مذهب و عقیده
-برابری همه شهروندان در برابر قانون
-حق مشارکت برابر همه شهروندان در سرنوشت کشور
-نفی هرگونه تبعیض
-جدایی دین از دولت
-تفکیک قوا
– منشور جهانی حقوق بشر و…نقاط مشترک همه گروههای دموکراسی خواه جدا از هم اند.
اکثریت قریب به اتفاق جمهوریخواهان ایران در همه مسایل بالا مشترکند و می توان براساس همین مشترکات دست همراهی و هم گرایی به هم داد بشرط آن که در همکاری و ائتلاف هیچ گروهی بر مسایل جزئی تر مورد اختلاف اصرار نورزد. برنامه چپ جمهوریخواه برای ایران دموکراتیک با برنامه میانه و راست و یا راست و چپ افراطی کاملا متفاوت است و تاکید هر گروه سیاسی بر مسایل خاص برنامه ای خود امری هژمونی خواهانه و تفرقه انگیز است که فقط در چارچوب حزبی و هویتی خاص هر گروه سیاسی منفرد می شود از آن دفاع کرد نه درعرصه همکاری و ائتلاف.
ائتلاف بر اساس ارزش های عام
هیچ یک از گروههای سیاسی و طبقات اجتماعی ایران هرچقدر هم که نیرومند شود، به تنهایی قادر به بسیج مردم و یا سازماندهی اعتراضات مردم نیست.
اگر هزار بار دیگر هم مردم ایران علیه وضع موجود به میدان بیایند بدون یک مرکزیت که نقش مغز هدایت گر و هماهنگ کننده ایفا کند، سرکوب اعتراضات و سرخوردگی متعاقب آن حتمی است.
تجربه 40 سال گذشته نشان می دهد که برای ایجاد زمینه ائتلاف وسیع جمهوریخواهان به نظریه، گفتمان و شعار هایی نیاز است که مخرج مشترک همه و یا اکثریت عظیم جمهوریخواهان باشد.
اما سیاست ورزی موثر علاوه بر این ارزشها به مبانی و اهداف استراتژیک سازگار با شرایط مشخص نیاز دارد. که به باور من اهم آنها برای شرایط امروز ایران دراصول زیر خلاصه می شوند:
- باور به درون زایی جنبش دموکراسی خواهی و نفی مداخله نظامی خارجی
- اعتقاد به مبارزه سیاسی بی خشونت که البته به معنی اجتناب از مبارزه ای که حاکمیت برای سرکوب آن به خشونت متوسل می شود نیست.
- آمادگی پرداخت هزینه پیکار سیاسی
- نگاه به پائین و تبدیل سیاست ورزی جامعه محور به مرکز ثقل مبارزه سیاسی
- انعطاف در تاکتیک:
انعطاف در تاکتیک ضرورت استمرار ائتلاف است. اختلاف بر سر مسایل تاکتیکی نه فقط ائتلاف گروههای سیاسی بلکه در درون هرگروهی امری اجتناب ناپذیر است. این اختلافات در برخی مقاطع بسیار برجسته می شوند و هریک به سیاستهای مقطعی و موقتی متفاوتی می انجامند که نباید به شکستن ائتلاف بیانجامند. برای نمونه: شرکت در انتخابات و یا فراخوان به یک عمل سیاسی با وجود اهمیتی که در برخی مقاطع مبارزه سیاسی پیدا می کنند، مسایل تاکتیکی هستند که اختلاف بر سر آنها امری طبیعی است و نباید اتحاد استراتژیک ائتلاف را زیر سئوال ببرند و اگر نه هیچ ائتلافی تا به آخر نمی تواند انسجام خود را حفظ کند. یکی از علل اساسی پراکندگی جمهوریخواهان و بروز انشعاب در صفوف گروههای سیاسی عدم انعطاف در پذیرش اختلافات اجتناب ناپذیر تاکتیکی است که بطور روزمره در مسیر تلاشهای سیاسی فرا می رویند.
ضرورت آمادگی ائتلاف برای سناریوهای مختلف
سازگار ترین سناریو برای منافع ملی ایران، گذار آرام و بدون خشونت و خونریزی به دموکراسی است. این نوع گذار هم برای مردم و نیروهای سیاسی اپوزیسیون کم هزینه تر و با بیشترین برد ممکن همراه است و هم برای طبقه حاکم و حکومتگران که به جای توسل به خونریزی برای عقب انداختن گذاری که محتوم است به آشتی ملی و پذیرش انتخابات آزاد تن می دهند و از این راه به چرخه تولید خشونت و انتقام پایان می دهند.
اما شرط لازم و اصلی این تحول، تغییر موازنه قوا به سود نیروهای دموکراسی خواه است. در فقدان یک ائتلاف نیرومند دموکراسی خواهی که بخش بزرگی از جامعه را با خود همراه کرده باشد چنین تحولی علی القاعده غیرممکن است اما وقتی اپوزیسیون دموکراسی خواه نیرومند باشد می تواند از موضع قدرت پیشنهاد آشتی ملی را در برابر حاکمیت بگذارد. و جناحهای حاکم را به عقب نشینی همراه با مصالحه وادارد. در چنین شرایطی معمولا بخشی از حاکمیت و نیروهای نظامی نیز با ادامه سرکوب و حفظ وضع موجود به مخالفت برمی خیزند و شرایط عقب نشینی دیکتاتوری و مدیریت و رهبری گذار مسالمت آمیز به دموکراسی هموار می شود.
طرح مسایلی مثل این که آیا جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است یا خیر که برخی از محافل اپوزیسیون پاسخ به آن را معیار اندازه گیری قاطعیت در برخورد با استبداد و طرفداری از دموکراسی قرار داده اند، در اساس پرسشی غلط و انحرافی است. چرا که عقب نشینی هر سیستم حکومتی در برابر مطالبات دموکراسی خواهانه رابطه مستقیم با قدرت بسیج مردمی اپوزیسیون دموکراسی خواه دارد.
بدترین سناریو برای منافع ملی مداخله نظامی خارجی است که هم برای جنبش دموکراسی خواه مرگبار است و هم برای کل جامعه. عواقب دردناک مداخله خارجی که به کجا می انجامد را همه می دانیم و لازم به ذکر آن نیست.
هرچند جمهوریخواهان ایران باید برای تحقق سناریوی اول تلاش کنند، اما هسته سخت و تندرو جمهوری اسلامی تا به امروز نشان داده که اراده ای قوی برای ادامه حکومت مطلقه فقیه و سرکوب جنبش دموکراسی دارد. با توجه به این واقعیت سناریوی محتمل برای شرایط ایران آن است که تا شکل گیری یک ائتلاف وسیع و تبدیل آن به نیرویی که بتواند مردم را به صحنه آورد و موازنه قوا را دگرگون کند هنوز راه نسبتا درازی در پیش است و در این راه حاکمیت جمهوری اسلامی برای ادامه حیات خود هزینه مبارزه دموکراسی خواهانه را بالا خواهد برد و در هر موردی که لازم ببیند دست به سرکوب و خونریزی خواهد زد. جنبش دموکراسی خواهی ایران احتمالا بدون گذر از این مراحل سخت به نقطه تغییر موازنه قوا که شاید از آن نقطه به بعد تحول بدون خشونت و کشتار ممکن شود، نخواهد رسید. روزی که ائتلاف وسیعی از جمهوریخواهان بتواند با موفقیت مردم را علیه دیکتاتوری مذهبی به نافرمانی و اعتصاب فراگیر مدنی فراخواند، روز امیدواری برای آشتی ملی و تحقق دموکراسی فرا رسیده است.
گفتمان و شعار
مهمترین اجزاء تشکیل دهنده گفتمان ائتلاف تاکید بر ارزش های عام جمهوری است، اعتقاد به این اصول در رفتار و کردار ائتلاف جمهوری خواهان باید بازتاب روشن و همه روزه خود را نشان دهد. ادبیات بهداشتی و به دور از الفاظ تند و موهن، احترام به عقاید و نظرات مخالف و نشان دادن اعتقاد به ضرورت دفاع همه جانبه و مستمر از مخالف به عنوان اصل مسلم دموکراسی در فعالیت های نوشتاری و گفتاری ائتلاف، حق مطلق فرض نکردن خود و باطل وانمود نکردن مخالفان، رعایت احترام و انصاف در نقد دیگری و نقد را وسیله کشف حقایق و وصل نیروها و نه حذف و فصل آنها قرار دادن از لوازم گسترش فرهنگ مدارا و توسعه و تقویت ائتلاف است.
شعار سازگار با گفتمان جمهوریخواهی در شرایط انضمامی ایران شعار “انتخابات آزاد” بدون نظارت و دخالت شورای نگهبان و سایر دستگاههای تفتیش عقاید و تسویه و تبعیض است. این شعار با وجود مضمون کاملا دموکراسی خواهانه ای که دارد، به گونه ای نیست که حاکمیت بتواند به آسانی به آن با برچسب “براندازی” مقابله کند.
به باور من این شعار کم هزینه تر، عملی تر و جذاب تر از شعار رفراندوم است و کسب اجماع عمومی بر سر آن دشوار نیست. فراخوان به “رفراندوم” امری است که برای دوران پسا جمهوری اسلامی قابل دفاع است و در شرایط کنونی غیرعملی است و جنبه بسیج کننده واقعی ندارد.