بحران هسته ای چگونه ایجاد شد؟ چه کسانی و کدام مکانیسم های تصمیم گیری منشاء بحرانی بودند که برای سالیان متوالی ثروت ها و فرصت های ایران را برباد داد و به تشدید فقر و بیکاری و خرابی های اقتصادی و صنعتی کشور انجامید؟
از روز تولد جمهوری اسلامی تا به امروز تصمیم های غیرکارشناسانه و خودسرانه ای که رهبران جمهوری اسلامی بر اساس توهمات و یا تمایلات مذهبی خود گرفته اند بحران ها و هزینه های سنگینی در پی داشته است. هیچ یک از تصمیمات بحران زای آیت الله خمینی و جانشین وی، هرگز در نهادهای انتخابی و یا در رسانه های کشور مورد بررسی و نقد قرار نگرفته اند. چرا که ساختار حقیقی قدرت از آغاز بر ممنوعیت هرگونه انتقاد از ولی فقیه بنا شده است. رهبر؛ مقدس، خطا ناپذیر و لاجرم انتقاد ناپذیر است. بت زنده ای است که هرکس وی را پرستش کند همه ی خطاها و گناهان او در همین دنیا بخشوده می شود و هرکس از فرامین وی سرپیچی کند در همین دنیا به عقوبت و عذاب الهی گرفتار می شود. رهبر مسئول سیاست ها و تصمیم های کلان در امور داخلی و خارجی کشور است، اما پاسخ گوی هیچ یک از تصمیمات خود نیست.
جنگ ایران و عراق را می شد در همان سال اول جنگ یعنی پس از فتح خرمشهر از موضع قدرت و با گرفتن غرامت تمام کرد. اما آیت الله خمینی بر اساس این توهم که “راه قدس از کربلا می گذرد” موجب هشت ساله شدن جنگ، کشته و معلول شدن صدها هزار جوان ایرانی، ویرانی های اقتصادی و آخرالامر هم پذیرش آتش بس از موضع ضعف و طبعا بدون دریافت غرامت شد. در همه سال های جنگ ایران و عراق هر منتقد و هر مصلحی که از ادامه جنگ انتقاد کرد، سرکوب شد. پس از جنگ هرگز سران جمهوری اسلامی به این پرسش پاسخ ندادند که طولانی شدن جنگ چه هزینه های سنگین انسانی و اقتصادی برای ایران داشت؟ چه کسانی مسئول ادامه جنگ و عواقب وحشتناک آن بودند؟ و طبعا وقتی مسئول تصمیمات کلان نظام در برابر هیچ نهادی پاسخگو نیست و هزینه کژبینی و اشتباه محاسبات او را مردم می پردازند چرخه و دور باطل هیچ گاه متوقف نمی شود و همیشه می توان منتظر یک بحران جدید بود.
شاید بحران هسته ای پدید نمی آمد اگر پس از جنگ اشتباهات آیت الله خمینی در نهاد های انتخابی و رسانه ها مورد نقد و بررسی قرار می گرفت و هر مسئولی نسبت به میزان مسئولیت خود مجبور به پاسخ گویی می شد. اگر، جمهوری اسلامی در توسعه صنایع هسته ای رویه شفافیت و همکاری با آژانس هسته ای را بر می گزید، نیز کشور و مردم با مصائب این بحران مواجه نمی شدند. اما جمهوری اسلامی از بدو امر با پنهان کاری و سپردن صنایع هسته ای به نهادهای نظامی راهی در پیش گرفت، که برای پروژه توسعه صنایع صلح آمیز هسته ای مطلقا ضرورت نداشت. برملا شدن این فعالیت های پنهانی طبعا موجب این تصور شد که ایران در صدد تولید سلاح هسته ای است.
این پندار که می شود توسعه صنعت هسته ای را از دید ماهواره ها و شبکه های جاسوسی بین المللی پنهان کرد نخستین اشتباه محاسباتی خامنه ای در بحران هسته ای است. اشتباهات دیگر او از جمله این که غرب نمی تواند نفت ایران را تحریم کند، روسیه و چین نمی گذارند شورای امنیت علیه ایران قطعنامه صادر کند و بالاخره آن که قطعنامه ها کاغذ پاره هایی بیش نیستند (سخنی که رئیس جمهور برگماشته و هم نظر وی ابراز می کرد) یکی پس از دیگری موجب تشدید بحران، تحریم فراگیر و انزوای جهانی ایران شد.
هر یک از این اشتباهات راهبردی برای رای به عدم کفایت خامنه ای، در چارچوب ساختار حقوقی همین قانون اساسی موجود که نمایندگان منتخب مجلس خبرگان را موظف به نظارت بر اعمال رهبر می کند، کافی بود. اما نمایندگان مجلس خبرگان که اکثرا گماشتگان دست چین شده خود خامنه ای هستند در همه اجلاس های شان به جز اعلام سرسپردگی مطلق به رهبر هیچ وظیفه دیگری برای خود قائل نبودند.
بدین سان بود که بحران هسته ای سال به سال روبه وخامت گذاشت و خسارات جبران ناپذیری به بار آورد. در سال های پایانی این بحران، تولید ناخالص ملی سیر نزولی آغاز کرد و همراه با توقف و تعطیل بسیاری از صنایع کشور فقر و بیکاری رشد بی سابقه ای پیدا کرد. تولید ناخالص ملی ایران که در اواسط دهه 80 خورشیدی به بیش از 500 میلیارد دلار در سال رسیده بود، در اثر تحریم ها در سال های 91 و 92 به حدود 428 میلیارد دلار تنزل کرد و ایران در رتبه بندی جهانی از مقام بیستم به بیست و نهم سقوط کرد. امروز نیز اگر مسئولیت مستقیم هسته اصلی قدرت و شخص رهبر در پیدایش بحران هسته ای و طولانی شدن این بحران مورد نقد قرار نگیرد، راه برای اشتباهات راهبردی هم چنان باز می ماند.
عوامل موثر در مصالحه هسته ای
1ـ تحولات داخلی ایران
الف:جنبش سبز و تغییر رفتار خامنه ای!(عقب نشینی در سیاست خارجی)
چه شد که آیت الله خامنه ای که در تمامی دوره هشت ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد طرفداران مصالحه بر سر پرونده هسته ای ایران را “شاه سلطان حسین” می خواند سرانجام به مصالحه کشاند؟
به نظر من در اکثر تحلیل های مربوط به توافق هسته ای نسبت به نقش اعتراضات مدنی مردم علیه تقلب انتخاباتی خرداد 88 و تاثیراتی که پیامدهای این جنبش بر هسته اصلی قدرت و تصمیمات آن گذاشت توجه کافی دیده نمی شود. درست است که اعتراضات خیابانی جنبش سبز به شدت سرکوب شد و رهبران شاخص آن روانه زندان و حصر شدند، اما این اعتراضات در نهایت موجب تغییر رفتار خامنه ای و در حقیقت عقب نشینی او از برخی از مواضع وی که پیش از این قابل تصور نبود، شد.
اعتراضات سال 88 خامنه ای را به این نتیجه رساند که با جامعه دگرگون شده و تحول یافته امروز ایران نمی توان مثل گذشته برخورد کرد و ثبات رژیم در گرو برخی تغییرات در سیاست های کلان خارجی و داخلی است. شاید تا پیش از اعتراضات 88، خامنه ای و مشاوران نزدیک وی بر آن بودند که می شود به قیمت کره شمالی کردن شرایط ایران یعنی تحمیل اختناق و فقر مطلق به مردم منویات رهبری را در سیاست های منطقه ای و داخلی ادامه داد. اما جنبش اعتراضی 88 و نگرانی از همراه شدن دو مطالبه آزادی و نان و تبدیل به یک طغیان بنیان کن، رهبر و نزدیکان وی را نسبت به درستی این راه به تردید انداخت و به تجدید نظر وادار کرد. این تجدید نظر در عرصه سیاست کلان خارجی به “نرمش قهرمانانه” و مذاکره دو جانبه با آمریکا انجامید و در عرصه داخلی به قبول”حق الناس” بودن رای مردم ـ هرچند به اکراه ـ و روی کار آمدن روحانی که با نامزدهای نزدیک به خامنه ای مثل جلیلی و قالیباف تفاوت چشمگیر داشت، انجامید.
ب ـنقش تیم مذاکره کننده
تیم مذاکره کننده ایران از آغاز با هدف رسیدن به توافق، بسیار حرفه ای و ماهرانه عمل کرد. نقش محمد جواد ظریف در دستیابی به توافق همان قدر غیرقابل انکار است که نقش جان کری در طرف مقابل. دو عامل اعتقاد طرفین به ضرورت و اهمیت توافق و مهارت در پیشبرد مذاکرات که در تیم های مذاکره کننده ایران و آمریکا از آغاز دیده می شد، در نزدیک کردن مواضع دو طرف به یکدیگر و دستیابی به توافق هسته ای نقش تعیین کننده داشت. تیم مذاکره کننده ی ایرانی چه در جریان مذاکرات با 1+5 و چه در همراه کردن بخش اصلی طیف اصول گرایان و خنثی کردن تلاش تندروهای مخالف مصالحه نقشی کاملا موثر ایفا کرد.
2ـ دگرگونی در سیاست خاورمیانه ای آمریکا
زمانی که جورج دبلیوبوش برای حمله نظامی به عراق آماده می شد، صریح ترین مخالف این سیاست، سناتور جوان ایالت ایلینویز باراک حسین اوباما بود. او در همان زمان نسبت به عواقب این مداخله دید نسبتا روشنی داشت. پیروزی اوباما تا اندازه ای مدیون همین موضع صریح او درمخالفت با مداخله نظامی آمریکا در عراق و البته آشکار شدن پیش بینی های او در اواخر دوران جورج بوش بود.
پیروزی باراک اوباما، پایان دوره خطرناکی بود که نظامی گری و تقابل را در سیاست خاورمیانه ای و حتی جهانی آمریکا جانشین دیپلماسی و تعامل کرده بود. این پیروزی هم زمان است با در بن بست قرار گرفتن کامل سیاستهای تهاجمی نئوکان ها در خاورمیانه. و نیز پیامد این سیاست در تشدید بحران اقتصادی آمریکا.
بنابراین هنگامی که باراک اوباما به کاخ سفید قدم گذاشت، آمریکا ازجنگ پرهزینه ای که به جای آزادی، مصیبت و بدبختی برای عراق و سرشکستگی و کاهش اعتبار جهانی برای آمریکا به ارمغان آورده بود، احساس خستگی می کرد و طبعا نسبت به محدودیت های اقتصادی و نظامی خود نیز دیدی واقعی پیدا کرده بود. باراک اوباما از نخستین روزی که زمام حکومت آمریکا را در دست گرفت، کلید پیشبرد سیاست خاورمیانه ای جدید آمریکا که دیپلماسی و تعامل را جانشین نظامیگری و تقابل میکرد، عادی کردن مناسبات ایران و آمریکا تشخیص داده بود. در کتاب خاطرات هیلاری کلینتون به تلاش های پیگیر حکومت باراک اوباما و وزارت خارجه آمریکا برای برقراری ارتباط و مذاکره با ایران اشاره شده است. اوباما در دو و یا سه نامه محرمانه ای که خطاب به آیت الله خامنه ای می نویسد، وی را به بهبود مناسبات ایران و آمریکا دعوت می کند. رهبران جدید آمریکا از آغاز به این واقعیت که اکثریت عظیم ایرانیان خواهان بهبود مناسبات ایران و آمریکا هستند و شعارهای خصمانه رهبران جمهوری اسلامی را برنمی تابند توجه داشتند و احتمالا در وجود جامعه ایران برای مصالح و منافع خاورمیانه ای خود یک متحد استراتژیک را درچشم انداز می دیدند. به این اعتبار دولت باراک اوباما از آغاز با هوشمندی حل منازعه هسته ای با ایران را به عنوان مقدمه پیشبرد استراتژی بهبود مناسبات ایران و آمریکا در دستور کار خود قرار داد. به اعتقاد من در دوران باراک اوباما گزینه نظامی در قبال ایران هرگز “روی میز” نبوده است. تحریم های اقتصادی نیز صرفا برای کشاندن جمهوری اسلامی به مصالحه هسته ای دنبال شده است. دولت اوباما قطعا هم چنان خواهان عادی شدن مناسبات ایران و آمریکاست و در روزهای آینده این سیاست را به رغم نظر اکثریت اعضای کنگره و سنا و لابی های اسرائیل و عربستان و مخالفت جناح تندرو جمهوری اسلامی با پیگیری دنبال خواهد کرد.
آیا ایران می توانست به توافق بهتری دست یابد؟
اگر این مذاکرات چند سال دیگر نیز طول می کشید بازهم نه ایران امتیاز بیشتری کسب می کرد و نه قدرت های بزرگ می توانستند جمهوری اسلامی را به تسلیم محض وادارند. منتها مردم ایران فشار اقتصادی و فقر بیشتری متحمل می شدند. و چه بسا فرصت مصالحه در دوره اوباما از دست می رفت.
به باور من با توجه به همه جوانب و شرایطی که بحران هسته ای پدید آورده بود، توافق موجود بهترین دستاورد ممکن برای تیم مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی است. این مصالحه محصول عقب نشینی طرفین مذاکره از مواضع پیشین است. بر خلاف تبلیغات تندروهای جمهوری اسلامی و برخی از جریانات اپوزیسیون، جمهوری اسلامی تسلیم قدرت های بزرگ نشده، بلکه برای حفظ خود در داخل سیاست مصالحه و تنش زدایی با جهان خارج را برگزیده است. امری که جزء مطالبات مردم بوده و نهایتا جمهوری اسلامی به آن گردن گذاشته است. به عبارت دیگر عقب نشینی جمهوری اسلامی نه در برابر غرب که در برابر فشار جامعه ایران بوده است. اگر مردم با سیاست های خامنه ای همراهی داشتند، رهبر جمهوری اسلامی هرگز به مصالحه تن نمی داد. این تغییر رفتار نشان می دهد که سیاست ورزی جامعه محور و فشار مردم و افکار عمومی در زمینه مطالبات دموکراتیک و حقوق مدنی و سیاسی می تواند ولی فقیه را به عقب نشینی در عرصه سیاست داخلی ناچار کند و به برخی اصلاحات سیاسی منجر شود.
برخی پیامدهای توافق هسته ای
1- جانشینی تعامل به جای تقابل
توافق هسته ای به رغم سخنان تند و تیز آیت الله خامنه ای در نماز عید فطر سرآغاز بهبود مناسبات ایران و غرب است. سخنان ضد آمریکایی خامنه ای بیشتر مصرف داخلی داشت و برای جلوگیری از دلسردی و ریزش جریانات تندرو که تکیه گاه هسته اصلی قدرت به شمار می روند، ایراد شد. جمهوری اسلامی برای بهبود اوضاع نابه سامان اقتصادی کشور که ادامه آن موجودیت نظام را تهدید می کند، نه فقط به لغو تحریم ها که به سرمایه گذاری های خارجی در بخش های استراتژیک اقتصاد ایران به ویژه نفت، گاز، معادن، و نیز به رونق تجارت با آمریکا و اروپا در همه زمینه های صنعتی نیازمند است.
رونق سرمایه گذاری خارجی و توسعه بازرگانی با آمریکا و اتحادیه اروپا خود به تنهایی مهم ترین عامل تنش زدایی در مناسبات ایران با آمریکا و متحدان آن خواهد بود. بنابراین با توافق هسته ای روندی که تقابل را جانشین تعامل می کند در سیاست خارجی ایران آغاز شده است. روندی که نیازهای اقتصادی و سیاسی هر دو طرف ادامه و حتی شتاب گرفتن آن را الزام آور کرده است. اگر در میان مدت اثرات این دگرگونی در بهبود معیشت مردم احساس شود، روند بهبود مناسبات ایران و غرب برگشت ناپذیر خواهد شد.
2ـ پایان آلترناتیوسازی کاذب
بحران هسته ای و تشدید خصومت میان ایران و غرب بستری بود برای نوعی از فرصت طلبی سیاسی و کسانی در این معرکه برای کسب امتیازات مالی و یا به امید فرصت های سیاسی با محافل طرفدار تشدید خصومت و مداخله نظامی همسو شدند. دکان این نوع سیاست بازی که در بحبوحه تشدید بحران هسته ای رونق گرفته بود، از این پس تخته می شود که این خود برای سالم سازی فضای مناسبات جریانات سیاسی در خور اهمیت است.
3ـ تغییر در صف بندی های درونی جمهوری اسلامی
روند بهبود مناسبات ایران و غرب اثرات مستقیمی بر صف بندی جناح های درونی جمهوری اسلامی دارد. دولت روحانی و به طور کلی مجموعه جریانات موافق این روند که بخش مهمی از اقتدارگرایان را نیز دربرمی گیرد. به هم نزدیک می شوند و کشمکش محافل تندرو و افراطی تر با دولت روحانی تشدید می شود. خامنه ای مایل نیست که توافق هسته ای و از سرگرفتن مناسبات اقتصادی با آمریکا به عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا بیانجامد. از این گذشته او مخالف آن است که توافق هسته ای به یک امتیاز انتخاباتی برای جریانات میانه رو و اصلاح طلب در انتخابات اسفند ماه تبدیل شود.
می توان گفت که خامنه ای در یک بازی دوگانه در اجرایی کردن توافق هسته ای و توسعه مناسبات اقتصادی ایران و غرب با دولت روحانی همراه است، اما در مسایل مربوط به سیاست های منطقه ای و داخلی و به ویژه انتخابات اسفند ماه با جریانات تندرو. این جریانات که در نیروهای نظامی- امنیتی و شورای نگهبان دست بالا را دارند از هم اکنون برای اشغال کرسی های نمایندگان مجلس خبرگان و شورای اسلامی آماده می شوند. توافق هسته ای و لغو تحریم ها مهم ترین برگ برنده ای است که دولت روحانی و اصلاح طلبان برای جلب افکار عمومی در انتخابات اسفند ماه در اختیار دارند.
4- رشد انتظارات عمومی
لغو تحریم ها طبعا این انتظار را در مردم ایجاد خواهد کرد که اوضاع اقتصادی بهبود پیدا می کند و دولت روحانی نیز از این پس به وعده های انتخاباتی اش در زمینه سیاست های داخلی از جمله رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی و اجرای فصل سوم قانون اساسی عمل خواهد کرد. اما روند بهبود نسبی اوضاع اقتصادی بسیار کندتر از رشد انتظارات عمومی است. در زمینه آزادی های سیاسی نیز روحانی اساسا از هرگونه اقدامی که با منویات رهبری در تعارض باشد به ویژه در مساله حساس دفاع از فصل سوم قانون اساسی پرهیز دارد. با توجه به این حقایق دولت روحانی احتمالا از عهده ارضای انتظارات عمومی برنمی آید. جریانات تندرو قطعا از همین ناتوانی دولت روحانی به سود خود در انتخابات اسفند ماه بهره برداری خواهند کرد.
5ـ چالش های ساختاری در برابر سرمایه گذاری خارجی
هجوم شرکت ها و دولت های اروپایی برای سرمایه گذاری و افزایش مبادلات بازرگانی نتیجه مستقیم اجرایی شدن توافق هسته ای است. اما سرمایه گذاری خارجی که نیاز فوری اقتصاد ایران است با دو مانع بزرگ فساد ساختاری و اقتصاد دولتی- نظامی روبه رو است. ترغیب روند رشد سرمایه گذاری های خارجی در گرو مبارزه موثر با فساد و رانت خواری و کاهش دخالت نظامیان در اقتصاد نسبت مستقیم دارد.