جنبشهای اجتماعی با تلاشهای جامعهمحور شهروندان یک کشور شکل میگیرند و برای اینکه خودشان را بروز دهند به شکلهای مختلف آشکار میشوند. جنبشهای اجتماعی چهارچوبهای تشکیلاتی (Structure) هم پیدا میکنند اما شکل آنها با احزاب کاملا فرق میکند. در تشکیلات جنبشهای اجتماعی، اجماع سازی برای تدوین تاکتیک و استراتژی بسیار حیاتی است. این اجماع سازی زمانی حیاتی تر میشود که یک موضوع اجتماعی و یا سیاسی بتواند چندین گروه اجتماعی را گرد هم آورد.
جنبشهای اجتماعی همچنین از فرصتهایی که (Opportunity Structure) در سطح اجتماع و سیاست ایجاد میشوند و یا در پروسه ایجاد یک شکل تشکیلاتی بوجود می آیند، استفاده میکند. هنر جنبشهای اجتماعی در اینست که این فرصت ها را شناسایی کنند و بتوانند از این فرصتها استفاده بهینه کنند. چنین فرصتهایی به طراحی تاکتیک و یا استراتژی توسط یک جنبش اجتماعی کمک میکند. زمانی این فرصتهای اجتماعی در نظامهای دموکراتیک از طریق جابجایی قدرت و بدست گرفتن دولت توسط یک حزب جدید ایجاد میگردند. زمانی که احزاب سبز در اروپا در بافت قدرت قرارگرفته اند، به جنبشهای اجتماعی تغییرات محیط اقلیمی کمک شایانی کرده اند. این جنبشها از فرصتهای سیاسی جدید بهره گرفته اند تا دولتهای خود را مجبود کنند تا به سیاستهایی تن دهند که به حمایت از محیط زیست و جلوگیری از تغییرات اقلیمی منجر گردند.
جنبشهای اجتماعی همچنین باید در ایجاد یک چهارچوب (Frame) موثر برای بیان مطالبات خود همت گمارند.
برای اینکه جنبشهای اجتماعی خود را درون یک جامعه بروز دهند می بایست از همه روشها برای انگشت گذاری روی مطالبات خود استفاده کنند. این جنبشها باید از رسانه، شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و دینی، احزاب، صاحبان مشاغل و غیره استفاده کنند و وقتی میخواهند در سطح جامعه خود را نشان دهند باید از هر مکانیسمی مثل اعلام مواضع به طرق مختلف، اعتراضات خیابانی و هر روش دیگری که میسر است استفاده کنند.
اعتراضات خیابانی صلح جویانه چندین امتیاز در مقایسه با روشهای بروز دیگر در صحنه سیاست دارد که نباید از ان گذشت:
اول؛ اعتراضات خیابانی توان بسیج مردمی یک جنبش اجتماعی را نشان میدهد. در حال حاضر حرکتهای اعتراضی معلمان در ایران که هنوز به یک جنبش اجتماعی تبدیل نشده و میتواند بشود، قدرت بسیج درون جامعه را نشان میدهد. وقتی فرهنگیان کشور در هفته های گذشته میتوانند در بیش از سی شهر ایران در یک روز دست به اعتراضات خیابانی بزنند، این حرکت نشان میدهد که این گروه اجتماعی توان شکل دادن به یک بسیج عمومی را داراست.
دوم؛ حرکتهای خیابانی یک کار مهم نیز انجام میدهند و آن عدد و شماره شرکت کنندگان و حامیان خود را به نظام سیاسی کشور نشان میدهند. جنبشهای اجتماعی اگر قدرت بسیج داشته باشند و بتوانند حامیان خود را در خیابان بنمایش گذارند، بر تاثیر گذاری آنها افزوده میشود.
سوم؛ اگر حرکتهای اعتراضی به خیابان کشیده شود، و آن اعتراضات صلح جو باشند، با ازدیاد خشونت توسط یک رژیم، آن رژیم مشروعیت خود را از دست میدهد. دولتها برای همیشه نمیتوانند از خشونت و از یک نوع خشونت استفاده کنند. وقتی اعتراضات خیابانی بدون خشونت باشند، نظام غالب اگر با خشونت آنرا سرکوب نمود نه تنها مشروعیت بیشتری از دست میدهد که معترضین به روشهای دیگر تظاهرات خیابانی دست میزنند. بعد از اعتراضات آبانماه 98، نظام در ایران نتوانست به روشهای گذشته با اعتراضات خوزستان و اصفهان و اکنون فرهنگیان در سراسر کشور برخورد نماید. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در کشورهای اروپائی نظامهای غالب کمونیستی که همیشه از خشونت و سرکوب بهره میگرفتند، آرام آرام دیگر نتوانستند به آن روشها ادامه دهند. اروپای شرقی، یکی از بهترین نظامهای پلیسی را در بلوک شرق در اروپا شکل داده بود اما این نظام پلیسی نهایتا در مقابل جنبش اجتماعی که به خیابان آمده بود، فروپاشی شد.
بسیاری از اصلاح طلبان با حرکتهای خیابانی موافق نبوده اند، زمانی به پتانسیل خشونت از طرف نظام اشاره کرده اند و زمان دیگری با سوریه ای شدن کشور به غلو دست زده اند تا همگان را از اعتراضات خیابانی بپرهیزانند. اعتراضات خیابانی دیماه سال 96 خشم بسیاری از اصلاح طلبان را بر افروخت و وقتی به اعتراضات خیابانی آبان ماه سال 98 رسیدند کوشش کردند تا با آن منطقی تر و معقولانه تر برخورد کنند.
در بحث سوریه ای شدن ایران آنچه را بسیاری نفهمیدند شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و سوریه بود. یک تحلیل از طرف اصلاح طلبان حامی سوریه ای شدن ایران را نمیتوان یافت که به ارزیابی جامعه سوریه بنشیند و با روشهای معمول تحقیقی و تحلیلی یک انگرش درست نسبت به این جامعه بدست دهد.
جنبشهای اجتماعی در ابتدا و معمولا خودجوش شکل میگیرند و بعدا در مراحل بعدی شکل تشکیلاتی پیدا کرده، با در نظر گرفتن امکانات اجتماعی و فرصتها، در درون خود تاکتیک و استراتژی طراحی کرده و نهایتا مطالبات خود را پالایش میدهند.
در آمریکا، مارتین لوتر کینگ که در سالهای 50 میلادی رهبر آزادی خواهی برای سیاهان آمریکا شد، مکتب خود را از کلیسا به خیابان آورد و در اعتراضات خیابانی که بسیار هم مورد خشونت سفید پوستان قرار میگرفت، به یک جنبش اجتماعی هویت بخشید. بسیاری از سیاهان در این اعتراضات کشته شده و به زندان رفتند، اما هرگز او و رهبران این جنبش اجتماعی تصمیم نگرفتند که به خاطر خشونت سفید پوستان، به عمر اعتراضات خیابانی خاتمه دهند.
در افریقای جنوبی و در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین هم اعتراضات خیابانی همیشه در بطن حرکت و جنبشهای اجتماعی قرار گرفته است. پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری، بسیاری از کشورها در اروپای شرقی شاهد صحنه های بزرگ اعتراضات خیابانی بودند. با در دست داشتن ابزار خشونت، نظامهای کمونیستی در اروپای شرقی با شدت اعتراضات خیابانی را سرکوب میکردند. نمونه آلمان شرقی، تحول جنبش اجتماعی در این کشور و اعتراضات خیابانی و نهایتا فروپاشی نظام کمونیستی، نشان میدهد که یکی از نظامهای بسیار خشونت طلب و استوار در این پروسه فروپاشی شد.
در ایران همانگونه که حرکتهای اعتراضی معلمان، بازنشستگان و کسانی که سهام خود را در بازار بورس از دست داده بودند، نشان داد که هیچ گروه اجتماعی نباید به خود اجازه دهد که در تحلیل به پیشبینی آینده اعتراضات خیابانی دست زده و به خاطر اینکه در شرایطی نظام در درون کشور ما تمایل به خشونت و سرکوب از خود نشان میدهد، تجربه اعتراضات خیابانی را نادیده گرفته و با آن مخالفت کند. گروهی که امروز در ایران اصولا با شکل دادن به یک جنبش اجتماعی مخالف است (و برای استهزا نام «ابر جنبش» را هم روی آن میگذارند)، در برخورد با اعتراضات دیماه 96 هم به خطا رفته بود. بهتر است که این افراد اجازه دهند جامعه معترض کشور ما راه خود را پیدا کرده و به اعتراضات خود شکل دهد.
اعتراضات خیابانی در جنبشهای اجتماعی جایگاه خاصی را بخود اختصاص میدهند و باید پذیرفت که نهایتا با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ای که در آن حرکتهای اعتراضی در حال شکل گیری و تبدیل آنها به جنبش اجتماعی است، آنها باید تصمیم بگیرند که چگونه از ابزارهای مختلف بهره گرفته و چگونه یک حرکت و یا جنبش می تواند بروز نماید.