پوپولیسم در سیاست و انتخابات کشور

nourbakhsh1 مهدی نوربخشدر مورد پوپولیسم سیاسی بحث های زیادی در جامعه امروز ما مطرح است. اما کمتر به ریشه ‌های تئوریک آن اشاره شده و یا تمام زوایای آن به ارزیابی گذاشته شده است.

پیش از بحث پایه ‌های تئوریک پوپولیسم در ابتدا می‌بایست به چندین پرسش پاسخ گفته شود. اول، آیا پوپولیسم یک ایدئولوژی است؟

پوپولیسم یک ایدئولوژی مثل لیبرالیسم، کمونیسم، کاپیتالیسم و ناسیونالیسم نیست. پوپولیسم یک ایدئولوژی نیست اما بر چهارچوب یک ایدئولوژی می‌نشیند. در غرب گروهی ‌اعتقاد دارند که پوپولیسم یک ایدئولوژی است با مرکزی بسیار نحیف.این عقیده به دلائل مختلف مورد تردید بسیار قرار گرفته و مردود شناخته شده است.

دوم، آیا پوپولیسم فقط به راست سیاسی مربوط می شود و یا چپ سیاسی هم با آن دست و پنجه نرم می‌کند؟  در اروپا پوپولیسم بیشتر به راست سیاسی مربوط می گردد اما در آمریکای لاتین به گروه ‌های چپ گرا ارتباط پیدا می‌کند. پوپولیسم هم در طرف راست سیاسی و هم چپ سیاسی در عرصه سیاست ظهور پیدا می کند. در اروپا پوپولیست‌ها در فرانسه، هلند، ایتالیا و آلمان به عرصه سیاسی آمده اند. در آمریکا، ترامپ از جایگاه راست افراطی سیاسی در سیاست این کشور ظهور ظهر کرده است.  در آمریکای لاتین، در کشورهای پرو، ونزوئلا، اکوادور و بولیوی، پوپولیست‌ها پا به عرصه سیاست گذاشته اند.

سوم، آیا پوپولیسم یک شکل جدید از فرهنگ سیاسی است؟ پوپولیسم فقط در شرایط خاصی‌ در یک کشور خود را بروز می‌دهد. فرهنگ و فرهنگ سیاسی دو مقوله نسبتا پایدار هستند که کمتر دستخوش شرایط خاص سیاسی قرار می گیرند. زمانی که این شرایط خاص ایجاد نگردد، پوپولیسم قدرت بروز خود را از دست می‌دهد و پوپولیست‌ها نمی توانند در صحنه سیاست حضور یابند.

چهارم، رابطه پوپولیسم با دموکراسی‌ چیست؟ پوپولیسم پتانسیل آن را دارد که به دموکراسی‌ ضربه ‌های پایدار بزند و نهادهای دموکراتیک را کاملا ضعیف کند. پوپولیسم می تواند توقعاتی را در جامعه ایجاد نماید که ظرفیت ‌های جاری درون یک کشور را تحت الشعاع قرار داده و به عدم ثبات سیاسی کمک کند. در عین حال، بعضی‌ از حرکت های پوپولیستی می توانند جامعه را متوجّه مشکلات خود کنند. اگر بیش از این قدرت نیابند، می توانند به روند دموکراسی‌ هم کمک کنند.

پنجم، رابطه فاشیسم با پوپولیسم چیست؟ فاشیست‌ها به دموکراسی‌ و نهادهای دموکراتیک اعتقادی ندارند، در حالی که پوپولیست‌ها از این نهاد‌ها بهره می گیرند. فاشیسم و پوپولیسم هردو از مردم خاصی‌ صحبت می کنند. مردم در قاموس سیاسی آنها تعریف مخصوص خودرا دارد که به آن خواهیم پرداخت.

سه مقوله بنیادی در پوپولیسم

  • مردم «خاص» 

پوپولیسم به سه‌ مقوله در کنش های سیاسی و اجتماعی خود توجه می نماید. این سه‌ مقوله بنیان اندیشه‌ای پوپولیسم را در بر می گیرند.

پوپولیست‌ها بر مردم تکیه میکنند اما مردم در قاموس سیاسی آنها همه مردم در یک جامعه را در بر نمی گیرد. این مردم، مردم خالص (Pure) ، درست (Proper) ، سخت کار (Hard Working) ، از نظر اخلاقی‌ خالص (Morally Pure) و از فساد مبرا  (Incorruptible) هستند. زمانی‌ این مردم از نژاد خاصی‌ می‌آیند. برای همین بسیاری از حرکت ‌های پوپولیستی رنگ نژاد پرستانه دارند.

این تقسیم بندی مردم درون ‌یک جامعه به پلورالیسم سیاسی ضربه زده و بخشی از مردم را در مقابل بخش دیگری قرار می‌دهد. اگرچه پوپولیست‌ها در ابتدا آنچنان بر تقسیم مردم اصرار نمی ورزند اما در عمل جامعه را تقسیم می کنند و نهاد‌های دموکراتیک و سیاسی را طوری شکل می‌دهند که آن بخش مردم مورد توجه خود را در بر گیرند. اینجا پوپولیسم در مقابل دموکراسی‌ قرار می‌گیرد و نهایتا نهادهای دموکراتیک را تضعیف می نماید.

سه مقوله بنیادی در پوپولیسم:1- مردم «خاص» 2- نخبگان فاسد و دور از مردم 3- وضع نابسامان اقتصادی و سیاسی

پوپولیست‌ها از نهادهای دموکراتیک دست بر نمی دارند اما نهاد ‌های دموکراتیک آنها پایی‌ در پلورالیسم سیاسی ندارند. در ایران، از ابتدا سیاست بعد از انقلاب کشور ما رنگ کاملا پوپولیستی داشته است. مردم به طرفداران اسلام ناب محمّدی و اسلام آمریکایی‌، انقلابی و سازشکار، با بصیرت و بی‌ بصیرت، انقلابی و لیبرال، خس و خاشاک و طرفدار انقلاب، حامی‌ فتنه و مخالف فتنه، و اکنون ۴ در صد و ۹۶ در صد تقسیم گردیده اند.

روشنفکران اصلاح طلب که بعدها در دام پوپولیسم افتادند، نیروهای سیاسی را به خودی و غیر خودی تقسیم نمودند. آنها از این غافل بودند که تقسیم مردم به پلورالیسم سیاسی که پیش شرطی برای ایجاد نهاد هایی دموکراتیک است ضربه می زند. یک اصلاح طلب نمی‌تواند به دموکراسی‌ اعتقاد داشته باشد و همزمان پلورالیسم سیاسی را  نفی کند.

در آمریکا نیکسون برای اولین بار واژه اکثریت خاموش  (Silent Majority) را بکار برد. بعدها مسیحیان خط راستی‌ که از ریگان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حمایت کردند، واژه اکثریت اخلاقی‌ (Moral Majority)  را برای خود انتخاب نمودند. ترامپ در کمپین انتخاباتی خود می گفت “تنها چیزی که مهم است اتحاد مردم است. برای اینکه بقیه مهم نیستند.” نایجل رهبر راستگرای انگلیس که مردم را تشویق نمود تا به خروج  انگلیس از اتحادیه اروپا رای دهند، می‌گوید، “۵۲ در صد از مردم که به خروج انگلیس از اتحادیه اروپا رای داده اند، مردم واقعی‌ هستند.” در هند دولت مودی از تظاهرات هندو‌های رادیکال که با آن ۲۰۰۰ مسلمان را می کشند به راحتی‌ می‌گذرد، به خاطر آنکه مردم برای او هندوهای هند هستند. در لهستان ویکتور اربان و حزب او ضدّ مسلمان، ضدّ یهودی، و ضد جیبسیها هستند. همه این رهبران پوپولیست از مردم تعریف خاصی‌ دارند که با تعریف مردم در نظامی که به پلورالیسم سیاسی اعتقاد دارد فرق می‌کند.

  • نخبگان فاسد و دور از مردم

دومین مقوله تاکیدی در پوپولیسم، نخبگان سیاسی است. پوپولیست‌ها نخبگان سیاسی درقدرت را فاسد می‌دانند. این نخبگان با اتّهام دوری از جامعه و مردم، تعهد به نهادهای فرامرزی و بین المللی، و زمانی‌ به اتهام توطئه بر ضدّ کشور و مردم خود فاسد تلقی‌ می گردند.

در اروپا، محافظه کاران راستگرا به پوپولیسم روی می آورند تا نخبگان در قدرت را برای ارتباطات فرامرزی و بین المللی کشور به چالش بکشند. پوپولیست‌ها در اروپا به عنوان مثال اتحادیه اروپا را بر نمی تابند و راستگرایان در کشورهای غربی و خصوصاا آمریکا با سازمان ملل متحد و کانون ‌های بین المللی رابطه خوبی‌ ندارند. این سازمان های فرامرزی را در راستای منافع ملی‌ خود نمی دانند به خاطر اینکه برای آنها تعهد دسته جمعی جهانی‌ ایجاد می کنند.

نایجل در انگلیس و لوپن در فرانسه ضدّ اتحادیه اروپا می شوند و مردم را به خروج از این سازمان ها تشویق می کنند. آنها به کنش ‌های نیتیویستی (Nativism)  روی می آورند به خاطر اینکه مردم خاصی‌ را که نشانه می روند همه مردم و خصوصاً مهاجرین را دربر نمی گیرد. آنها پلورالیسم را به خاطر اینکه همهٔ گروه ‌های اجتماعی را در بر می‌گیرد بر نمی تابند.

در آمریکای لاتین، رهبران پوپولیست چپ، نخبگان سیاسی را به خاطر داشتن رابطه با نهادهای بین المللی و خصوصاً قبول تعهدات بین المللی از طریق بانک جهانی (World Bank) و صندوق پول جهانی‌      (International Monetary Bank)به چالش کشیده و این رابطه ها را طرد و نکوهش می‌نمایند. در ایران اصولا محافظه کاران راستگرا و پوپولیست رابطه با غرب را تقبیح نموده و اخیرا آقای خامنه‌ای دستور کاری و تعهد ۲۰۳۰ یونسکو  (United Nations Educational, Scientific and Cultural Organization UNESCO)که برای توسعه پایدار ایجاد شده است و بیشتر برای فقر زدایی و تضمین آموزش با کیفیت برابر برای همه و دستیابی به تساوی جنسیتی تدوین شده است را مطرود دانسته و مورد انتقاد قرار داده است.

به هر حال پوپولیست‌ها بیشتر به تصمیمات ملی‌ و تعهد به رفاه ملی‌ و نه‌ جهانی‌ تقدّم می‌دهند. آنها برایشان صلح و رفاه جهانی‌ در سایه همکاری های جمعی بین المللی در  اولویت قرار نمی گیرد. شعار معروف ترامپ در آمریکا، “آمریکا اول” می‌باشد.

محافظه کاران راستگرا در ایران سه‌ آفت به روح و روان سیاست کشور زده اند. اول، می خواهند بین سیاست و استبداد همخوانی به وجود آورند. دوم، آنها نگاهی نظامی به مقوله امنیت دارند. نظامی نگاه کردن به امنیت خود را در درون و بیرون کشور با خشونت نشان داده است. سوم، با پوپولیسم به عوامفریبی و جهالت روی آورده اند.
  • وضع نابسامان اقتصادی و سیاسی

سومین مقوله که پوپولیست‌ها بر آن تکیه میکنند وضع نابسامان اقتصادی و سیاسی است. آنها به جامعه خود نگاه می کنند تا مشکلات اقتصادی از قبیل تورم، بیکاری، رشد بسیار پایین اقتصاد و یا فساد اداری و اقتصادی را مورد توجه قرار دهند. آنها حل این مشکلات را خارج از اراده و یا توان نخبگانی که آنها‌را فاسد می دانند تلقی‌ می کنند.

در کشورهای دموکراتیک، پوپولیست‌ها نخبگانی را هدف می گیرند که قادر به حل مشکلات جوامع خود نیستند. بعد از جنگ جهانی‌ اول، هیتلر و موسلینی از قلب اروپایی بیرون آمدند که نهادهای دموکراتیک و نخبگان سیاسی قادر به حل مشکلات کشور ‌های خود نبودند. در آمریکا پیش از جنگ جهانی‌ دوم، کشور با بحران اقتصادی بزرگی‌  (Great Depression)روبرو گردید. اما رهبری فرانکلین روزولت از حزب دموکرات قادر بود به این بحران پاسخ گوید و در جنگ جهانی‌ دوم برای شکست هیتلر شرکت نماید.

در کشور هایی که برای دموکراسی‌ نبرد می کنند و نهاد ‌های لرزان سیاسی هنوز قادر به پاسخگویی صحیح به بحرانهای سیاسی و اقتصادی نیستند، پوپولیست‌ها شانس بهتری برای ظهور پیدا می کنند. در کشور ‌های در حال توسعه که میزان رشد و توان اقتصادی به علت فساد و عدم مدیریت صحیح بسیار پایین است، پوپولیست‌ها شانس بسیار بالایی‌ برای حضور در صحنه سیاسی کشور پیدا می‌کنند. در کشوری همچون  ایران که نهاد‌های سیاسی آن پاسخگو نبوده و بخشی از نخبگان سیاسی آن‌ که توانمندی های اقتصادی و نظامی بسیاری را کنترل می‌کنند و با یک ایدئولوژی خام صحنه ‌های سیاست داخلی‌ و خارجی‌ کشور را بی‌ ثبات نگه داشته اند، خطر بروز پوپولیسم بسیار بالاست. دولت تئوتراتیک در زیر حاکمیت ولایت فقیه اجازه نداده است که نهاد ‌های سیاسی با توان و پتانسیل پاسخگویی شکل گیرند. لذا سیاست کشور صحنه را برای افرادی آماده می‌کند که بتوانند به پوپولیسم متوسل شده تا قادر به انتخاب و حکومت باشند.

در اروپا بیشتر راستگرایان افراطی به پوپولیسم روی می آورند. در آمریکای جنوبی، درست بر عکس آن، چپ‌گرایان سیاسی پوپولیست می شوند. در سه‌ کشور ونزوئلا، بولیوی و اکوادور سه‌ رهبر، هوگو چاوز، اوو مورالس و رافائل کوررا، قدرت را بدست می گیرند. هر سه‌ پوپولیست هستند. آنها در مقابل نخبگانی به عرصه سیاست می‌آیند که همه این نخبگان به احزاب سیاسی سنتی‌ کشور وابسته می باشند. این رهبران پوپولیست این نخبگان را به خاطر ترغیب کشور‌های شان به اقتصادی نئولیبرالیستی و هماهنگ با نهاد‌های بین المللی نظیر بانک جهانی‌ و صندوق بین المللی پول فاسد می‌دانستند.

در هر سه‌ کشور این رهبران پوپولیست به نهاد ‌های دموکراتیک انتخابات پایبند می‌مانند اما سیاست های انتخاباتی، تشکیل احزاب و سهم مردم در سیاست را آن گونه تغییر و شکل داده اند تا همیشه در قدرت بمانند. مردم ونزوئلا در ۱۶ انتخابات، در بین سالهای ۱۹۹۹-۲۰۱۲، مردم بو لیوی در هفت انتخابات در بین سالهای ۲۰۰۶-۲۰۱۴ و مردم اکوادر در ۶ انتخابات در بین سالهای ۲۰۰۶-۲۰۱۳ شرکت نموده اند. در تمامی این کشور‌ها جامعه تقسیم گردیده بین طرفداران این دولت‌ها و مخالفین شان. این سیاست انحصاری و طبقه بندی شده به این رهبران پوپولیست اجازه داده است تا برای سالها در قدرت بمانند. چاوز و کوررا به مردم بهعنوان یک واحد نگاه کردند. کسانی که در این بدنه مردمی واحد جای نگرفتند، از سیاست کشور طرد شدند. مورالس با دید وسیع تری به مردم نگاه کرده و بخاطر همین نظام با ثبات تری بنیان گذاری کرده است.

در هر سه‌ کشور قانون ‌های اساسی‌ جدیدی به رفراندوم گذاشته شد تا نظام بتواند کسانی‌ را درون و کسانی‌ را در بیرون سیاست کشور نگه دارد. در هر سه‌ کشور مکانیزم‌هایی‌ ایجاد گردید تا پاسخگویی افقی (Horizontal Accountability) که در نظامهای دموکراتیک از طریق بررسی‌ و تعادل (Check and Balances) معمول است به پاسخگویی عمودی (Vertical Accountability) از بالا به پایین تغییر پیدا کند. در بولیوی یک پوپولیسم مشارکتی (Participatory Populism)از پایین به بالا، در اکوادور یک پوپولیسم تکنوکراتیک  (Technocratic  Populism)با شرکت مردم فقط در انتخابات و در ونزوئلا یک پوپولیسم مشارکتی(Participatory Politics) از بالا به پایین تشکیل گردیده است.

بزرگترین خطر پوپولیسم

پوپولیسم ایرانی‌ با پوپولیسم چپ آمریکای لاتین و پوپولیسم راست اروپا که هردو نهاد ‌های دموکراتیک را، هرچند به شکل ضعیف تر و در جهت خاصی‌، می‌پذیرند، فرق فاحشی دارد. پوپولیسم ایرانی‌ بدنبال انهدام کامل نهادهای دموکراتیک، جامعه مدنی و دموکراسی است و تلاش می‌کند که به تشکیل یک دولت تئوکراتیک مطلق، که یک دولت توتالیتر است، فائق آید.

بزرگترین خطر پوپولیسم ضعیف نمودن و انهدام نهادهای دموکراتیک است. پوپولیسم به پلورالیسم سیاسی اعتقادی ندارد. تعریف پوپولیست‌ها از مردم همه مردم را در بر نمی گیرد. در کشورهایی مثل ایران که نهاد ‌های سیاسی و دموکراتیک هنوز بوجود نیامده، لرزان ، ضعیف  و دائما مورد تهدید استبداد قرار می گیرند، پوپولیسم اجازه نمی دهد که این نهاد‌ها قوام پذیر گردند. پوپولیسم این نهاد هارا در نطفه خفه می کند.

قالیباف و رئیسی به مردم به معنی‌ همه مردم اعتنایی ندارند. یک پوپولیست نمی‌تواند مردم یک کشور را با علایق و عقاید مختلف ببیند و برای مشارکت سیاسی آنها مشروعیت قائل شود.

سه آسیب رسانی بزرگ  پوپولیسم در ایران

محافظه کاران راستگرا در ایران سه‌ آفت به روح و روان سیاست کشور زده اند. اول، می خواهند بین سیاست و استبداد همخوانی به وجود آورند. دوم، آنها نگاهی «نظامی» به مقوله «امنیت دارند». نظامی نگاه کردن به امنیت خود را در درون و بیرون کشور با خشونت نشان داده است. سوم، با پوپولیسم به عوامفریبی و جهالت روی آورده اند.

وقتی‌ آقای قالیباف می‌گوید که می‌خواهد تولید ناخالص کشور را دو برابر و نیم کند، هم عوامفریبی و هم جهل درون ادّعای او خوابیده است. وقتی‌ آقای رئیسی مفهوم  “کرامت انسانی‌” را برای کمپین خود انتخاب می‌کند، او عوامفریبی می‌کند. سابقه او در قوّه قضائیه با ادّعای او هیچ خوانایی منطقی‌ ندارد.

پوپولیست‌ها می توانند باعث بی‌ ثباتی سیاسی یک کشور گردند زمانی که وعده ‌های آنها کاملا خارج از توانمندی ‌های یک نظام است. آنها می توانند با بی‌ اعتبار کردن نخبگان یک کشور، ضربات مهلکی به منابع انسانی‌ و مدیریتی کشور بزنند. در ایران این کار از ابتدای انقلاب صورت گرفته است و اکنون پوپولیسم دارد خود را در اوج خویش نشان می‌دهد. آقای قالیباف این سومین باریست که به صحنه انتخابات آمده است. آقای رئیسی کاندید استیصال محافظه کاران راستگراست. رضائی، حداد عادل، جلیلی و ولایتی شانس ‌های خودرا در گذشته به آزمایش گذارده اند.

هردو، قالیباف و رئیسی، به عنوان کاندیدا ‌های محافظه کاران راستگرا، از هر آنچه داشته در پوپولیسم خود هزینه کرده اند. هردو به غایت عوامفریب و نسبت به سیاست و حکومت جاهل هستند.

پوپولیسم با استبداد در کشور ما گره سختی خورده است. اگر چه پوپولیسم در همه جای دنیا با خودکامگی عجین است، اما در کشور ما استبداد دینی بستر بسیار مناسبی برای رهبران پوپولیست فراهم آورده است. در ایران، طرفداران اصلاحات برای دموکراتیزه کردن کشور و نهاد سازی دموکراتیک تلاش می کنند، اما محافظه کاران راستگرای کشور نه‌ تنها برای نهاد ‌های دموکراتیک مشروعیتی قائل نیستند که بدنبال استقرار استبداد دینی می باشند.

پوپولیسم ایرانی‌ با پوپولیسم چپ آمریکای لاتین و پوپولیسم راست اروپا که هردو نهاد ‌های دموکراتیک را، هرچند به شکل ضعیف تر و در جهت خاصی‌، می‌پذیرند، فرق فاحشی دارد. پوپولیسم ایرانی‌ بدنبال انهدام کامل نهادهای دموکراتیک، جامعه مدنی و دموکراسی است و تلاش می‌کند که به تشکیل یک دولت تئوکراتیک مطلق، که یک دولت توتالیتر است، فائق آید.