حمایت از آرمان مردم فلسطین و بازگشت به سرزمین اجدادی خود و تشکیل دولت فلسطین یکی از اصول انسانی و اعتقادی مردم ایران در طول مبارزات پیش و پس از انقلاب بوده و هست و اکثریت قریب به اتفاق نیروهای ملی و مذهبی و نیروهای سکولار و چپ از این آرمان دفاع کرده و می کنند . همچنین در فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، گفتمانی مبتنی بر استراتژی محو و نابودی اسرائیل در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت که در عمل تمامیت ارضی و اصول سیاست خارجی ج.ا و منافع ملی ایران و یا هر گونه مراوده و تعامل با غرب و آمریکا را به گروگان خود درآورد. در حقیقت تسخیر سفارت آمریکا در سال 58 و شعار نابودی اسرائیل ، ایران را وارد چهار دهه بحران و جنگ سیاسی، رسانه ای، اقتصادی ، امنیتی و حتی نظامی- ( تدارک حمله ی صدام به ایران و ایجاد جنگ فرسایشی یکی ازتبعات آن بود )- کرده است و هر روزه و هر ساله این چالش عظیم ابعاد جدیدتر و خسارت بارتری به خود می گیرد . چالشی که گویی بازیگران آن عامدانه یا غیر عامدانه به دنبال ادامه ی این بحران فراگیر و نه حل آن هستند .
به قطع و یقین همه ی نیروهای دلسوز وطن و منافع ملی ایران می دانند که افراطیون ماجراجو و جنگ افروزی در سیستم حکومتی اسرائیل ( به ویژه حزب افراطی لیکود)، آمریکا ( به طور مشخص حزب جمهوریخواه )،عربستان (حاکمان تازه به قدرت رسیده ) و ایران (جناح تندرو و افراطی که در انتخابات متعدد از ملت شکست خورده و رای منفی مردم را در باب سیاست های ماجراجویانه خود دریافت کرده است) به دنبال شعله ور کردن تنش و سوق دادن منطقه و ایران به سوی جنگ و یا بحرانی جدید در خاورمیانه ی بحران زده هستند تا از این طریق هم حاکمیت خود در ساختار حکومتی کشورهای شان را تضمین کنند و هم توجیه و بهانه برای میلیتاریزه کردن بیشتر و دائمی در منطقه و فروش سلاح های بیشتر و سوق دادن دولت های منطقه به سوی خود و به ویژه استراتژی ایران هراسی را به اجرا بگذارند.
در چنین اوضاع خطرناک، همراه با نقشه های شومی که ایران و تمامیت ارضی و منافع ملی ایران را هدف گرفته است، در داخل کشور نیز با شکاف ها و گسل های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ایدئولوژیکی و قومیتی از قبیل بیکاری گسترده و تعطیلی کارخانجات و شرکت ها، رانت خواری و فساد سیستماتیک و وحشتناک، بحران فرار یا مهاجرت نخبگان، بحران های زیست محیطی اعم از خشکسالی، کم آبی و بی آبی، ریزگردها و آلودگی های مخرب، تشدید فقر و شکاف ملت – دولت، بی اعتمادی گسترده (که نمونه آشکار آن را در بی اعتنایی و بی اعتمادی چهل و پنج میلیون ایرانی در ماجرای شکست خورده فیلترینگ تلگرام و عدم استقبال از پیام رسانه های داخلی شاهد بودیم)، عدم رفع حصر و هزینه ی سنگینی که بابت آن پرداخت میشود و اعتراضات و تجمعات و مطالبات صنفی – مدنی – سیاسی و اجتماعی که اوج آن در اعتراضات دی ماه 96 متجلی شد؛ روبرو هستیم.
در چنین اوضاع آشفته داخلی و خارجی موضع ایران در سیاست خارجی با به قدرت رسیدن ترامپ و جمهوریخواهان جنگ افروز و سوداگر اسلحه دچار چالش های جدیدی شده است. همسویی سه دولت افراطی در اسرائیل، عربستان و آمریکا ما را بر سر دوراهی ادامه چالش های هزینه زا یا توقف آن قرار داده است. چالش حکومت اسرائیل بر تمامی مناسبات ما با جهان تاثیر مستقیم یاغیرمستقیم گذاشته است و این درحالی است که این کشور عضو رسمی سازمان ملل و مورد حمایت تمامی کشورهای اتمی و ابرقدرت و دارای حق وتوی جهانی قراردارد و از سوی اکثریت کشورهای جهان و ازجمله کشورهای عربی و مسلمان اعم از اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی و نماینده قانونی و اصلی ملت فلسطین یعنی سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت خودگردان مورد شناسایی و رسمیت قرار گرفته و یا برخی موضع بی طرفی دارند و حتی الامکان هیچ کشوری به جز جمهوری اسلامی ایران شعار نابودی آن را سرنمی دهد و بدان باور ندارد .
جمهوری اسلامی به تنهایی و فراتر و تندتر از هر کشور و سازمان و نیرویی حتی فلسطینی ادعای نابودی یک کشور (هر چند بنیادگرای نژادپرست، ماجراجو و تروریست) مطرح کرده است که نه تنها هیچ کمکی به حل یا کم کردن آلام و دردهای مردم فلسطین نکرده، بلکه بهانه و توجیه لازم را برای رژیم اسرائیل جهت تمامیت خواهی و سرکوب فلسطینیان و تضعیف دولت خودگردان و پشت پازدن به قطعنامه های سازمان ملل فراهم کرده است. چهل سال است آرمان جمهور اسلامی محواسرائیل وتنظیم سیاست منطقه ای اش براین مبناست، اماشرایط جهانی ومنطقه ای به نقطه ای رسیده که نظام مستقر باید تکلیف خودرابا این شعار و آرمان روشن کند. زیرا آمریکا، اسرائیل و ارتجاع عرب دام ومهلکه ای بزرگ برای تحمیل جنگ به ایران چیده اند. حال پرسش این است که چگونه بایدازاین دام ومهلکه خارج شد؟
تاکنون پالس ونشانه ای ازتغییر رویکرد حاکمیت مشاهده نشده است و لذا باید تمامی توان جامعه مدنی و نیروهای ملی و وطن دوست برای طرح مطالبه ملی خروج ایران از باتلاق جنگ های نیابتی و بازگشت به میهن و گشودن نقد به شعار ایران سوز نابودی اسرائیل بسیج شوند.
دولت ایران می تواند اسرائیل را به رسمیت نشناسد و رابطه ای بااین دولت نداشته باشد – اگر چه چنانچه اجماع و رای و خواست مردم مبنی بر روابط بر پایه منافع ملی باشد می توان در آینده روابط مبتنی بر منافع ملی را نیز داشت- اماهیچ قانون شرعی، عرفی و به ویژه بین المللی ( که ایران امضا کننده و ملتزم به حقوق بین الملل در روابط میان کشورها ست)، اجازه ی ادامه ی شعار و استراتژی ویرانگرمنافع ملی ایران یعنی نابودی اسرائیل را نمی دهد.
گام اول را باید نیروهای مرجع ملی بردارند. ولی موانع ذهنی_سیاسی مانع جدی این کاراست! شاید اکنون نتوان درباره ی به رسمیت شناختن اسرائیل توسط نظام ایران پیش بینی خوشبینانه ای کرد ولی نخستین گام مهم را نیروهای ملی و میهندوست باید باشعار بسیج ملی برای خروج ایران ازسوریه وسایر کانون های جنگی منطقه وطرح کنارگذاشتن استراتژی و شعار نابودی یک کشور رسمی عضو سازمان ملل بردارند .
باید موانع و تابوهای ذهنی_ایدئولوژیک را کنار زد، نظام و منتقدین ملی به جای تصمیم گیری و مداخله درتعیین سرنوشت فلسطینیان باید پشت سر دولت خودگردان و سازمان آزادیبخش فلسطین قرارگیرند و جلوتر از دولت قانونی فلسطین و اکثریت فلسطینیان حرکت نکنند. هرجا که سازمان آزادیبخش فلسطین صلح ومذاکره بااسرائیل راپذیرفته، حاکمیت ایران هم باید بدان گردن نهد و منتقدین ملی هم تایید کنند و گام به گام برای عملیاتی شدن قطعنامه ها همراه دولت خودگردان فلسطین پیش بروند و باتمام توان از کلیه ی تصمیمات دولت خودگردان حمایت نمایند واگر آنان شناسایی را درقالب دو دولت پذیرفته اند حاکمیت ایران نیز در همان قالب اعلام موضع کند.
می توان ازحاکمیت ایران درخواست نمود که صریحا طی بیانیه ای اعلام کند که ما از موضع دولت خودگردان در مذاکرات صلح خاورمیانه و تشکیل دو دولت حمایت می کنیم و ازحماس و جهاد اسلامی هم بخواهند به این روند بپیوندند و بیش از این هزینه تراشی و توجیه تراشی برای حزب لیکود و افراطیون اسراییل و جمهوریخواهان آمریکا تدارک نبینند. اعلام پذیرش صلح خاورمیانه با محوریت دولت خودگردان و خواسته های به حق و قانونی و مورد حمایت بین المللی فلسطینیان از سوی نیروهای ملی، چپ توسعه گرا و ملی-مذهبی، ممکن است که هزینه هایی نیز از نظر امنیتی برای این نیروها داشته باشد ، اما همیشه وقتی پای ایران ومنافع ملی درمیان بوده، این نیروها در عمل به تکلیف دینی و ملی خود کوتاهی نکرده اند و هزینه های آن را نیز پرداخته اند.
مرحوم بازرگان پس ازفتح خرمشهرصریحا خواستار پایان جنگ و صلح شد و امروزاگر در قید حیات بودند، به زعم نگارنده قطعا خواهان خروج ایران ازسوریه می شدند و یا زنده یاد مهندس سحابی دراین زمینه براساس دغدغه ایران دوستی اش لحظه ای دراعلام موضع خروج ایران ازسوریه و تأیید خط ومشی دولت خودگردان فلسطین، درنگ نمی کرد.
نیروهای ملی و منتقد دراین شرایط حساس شعارشان باید حمایت ازدولت خودگردان فلسطین و به رسمیت شناختن فرمول دو دولت فلسطینی – اسرائیلی باشد و تصمیم گیری دراین امر و تشکیل دو دولت را برعهده نمایندگان مردم فلسطین بگذارند و از حاکمیت ایران بخواهند که دست از مخالفت با صلح فلسطینیان و اسرائیل و استمرار بهانه و توجیه برای ایران ستیزان اسرائیلی – آمریکایی و عربستانی بردارد و روزی نرسد که با صرف هزینه های کمرشکن و تضعیف کننده و حتی نابود کننده زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی و هویتی ایران به نقطه ای بازگردد که سال ها پیش از آن با صرف هزینه های به مراتب کمتر می توانستی برسیم .
همه ما در مقابل ایران، منافع ملی ایرانیان و آینده فرزندان آن و تمدن ایرانی مسئولیت داریم. حاکمیت به ویژه جناح تندرو و افراطی باید باب گفتگو در این موضوع حیاتی را باز کند و یا اجازه ی گفتگو را به همه صاحب نظران بدهد و به سخن مشفقانه منتقدین گوش سپارد و از لجاجت و اتهام و تهدید و منتسب کردن منتقدان به خارج از مرزها دست شوید و طبق آیه شریفه امربه معروف و نهی از منکر به همه خیرخواهان و دلسوزان اجازه ی سخن بدهد، پیش از آنکه ایرانیان بیش از این از شاخص های توسعه در کشورهای اسکاندیناوی و اروپایی یا ببرهای اقتصادی در جنوب شرقی آسیا و یا کشورهای دی هشت عقب تر بمانند و سرمایه ها و منابع طبیعی و انسانی و اقتصادی به نقطه ی پایان و برگشت ناپذیر برسد و تمامیت میهن به لبه ی پرتگاه و فروپاشی فرو غلطد .
جمع بندی و سخن پایانی :چگونه از منافع ملی ایران حراست کنیم ؟
ما باید بر اساس منافع ملی خود ومبتنی بر حقوق بشر به طور شفاف از راهکار دو دولت فلسطین – اسرائیل به طور منصفانه حمایت کنیم. راهکار منطقی تقویت دولت خودگردان فلسطینی است. مسئله فلسطین بحرانی بین المللی، انسانی، اسلامی است و مختص به ایران نمی باشد و در ایران نمی توان برای سرنوشت یک ملت و کشور دیگر با ابعاد بین المللی تصمیم گیری کرد. ایران و یا هر کشور دوست فلسطینیان باید بدانند که حمایت معنوی، سیاسی یا مالی در چارچوب کمک های انسان دوستانه به همان مقدار که باعث تقویت جایگاه فلسطین در جدال با اسرائیل می شود، دخالت و تصمیم گیری نیابتی و خارج از اراده فلسطینی ها می تواند باعث تضعیف و ضربه زدن به منافع آنها شده و حتی قدرت چانه زنی یا زورآزمایی آنها را در احقاق حقوقشان به مخاطره بیندازد و اجازه تشکیل دولت مقتدر و مستقل را از آنان سلب کند .
همچنین اخلال در روند صلح فلسطینی – اسرائیلی، علاوه بر زمینه سازی برای تمامیت خواهان اسرائیلی، منافع ملی ایران را نیز (به عنوان کشوری که از نظر حامیان اسرائیل قصد ایجاد ناامنی در خاورمیانه دارد)، به خطر انداخته و باعث آسیب دیدن منافع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی ایران شده و ایران را زیر ضرب قرار داده و هزینه های بسیار هنگفتی بر کشور تحمیل کرده و می کند .
افراطیون اسرائیلی به همراه حامیان تاجرپیشه خود به اندازه ی کافی انگیزه برای یاغی گری و عدم پایبندی به قطعنامه های بین المللی را دارند. از این رو نباید هیچ حرکتی عامل بهانه جویی بیشتر و توجیه تراشی و مظلوم نمایی دولت اسرائیل گردد. حامیان نبرد مسلحانه و جنگ یا نابودی اسرائیل، جنگ 33 روزه لبنان و اسرائیل و جنگ غزه را ارزیابی کرده و پاسخ دهند که این دو جنگ به چه نتایجی انجامید؟ آیا جز تلفات انسانی و کشته و مجروح شدن هزاران غیرنظامی بی گناه لبنانی و فلسطینی و انهدام زیرساخت های لبنان و فلسطین و در نهایت برقراری مجدد آتش بس نتیجه دیگری داشته است؟ کشتار و انهدام زیرساخت های کشورهای دیگر هدف همیشگی بنیادگرایان اسرائیلی است و این دو جنگ، اسرائیل را به هدف خود رساند. شعار محو اسرائیل بیشترین کمک را به اهداف ماجراجویانه و زیاده خواهی های اسرائیل کرده است .
مظلوم نمایی، بهانه گیری، توجیه تراشی، تضعیف موقعیت اقتصادی و سیاسی ایران در جهان، توطئه و لابی گری برای تشدید تحریم ها و اتحاد کشورها علیه منافع ایران، دریافت کمک های مالی و نظامی از همپیمانان خود، تشدید رقابت تسلیحاتی در منطقه و تاراج منابع اقتصادی کشورهای منطقه، تداوم خصومت و خشونت و ناامنی میان ایران با کشورهای منطقه و جهان از جمله منافعی است که اسرائیل از شعار محو و نابودی اسرائیل برده است و همچنان می برد. تغییر و تصحیح استراتژی محو یک کشور رسمی عضو سازمان ملل متحد به تمام این هزینه های تحمیل شده بر فلسطینیان و ایرانیان پایان داده و اسرائیل را در موقعیت کاملا انفعالی قرارداده و خلع سلاح می کند. اگر چه ممکن است تاجران اسلحه در واشنگتن یا تل آویو بهانه های جدیدی برای خود بتراشند اما دیگر ایران متهم ردیف نخست اخلال کننده در روند صلح و تشکیل دولت مستقل فلسطینی نخواهد بود و هزینه تحریم های کمرشکن نیز از دوش ملت ایران برداشته خواهد شد و اصولا موقعیت ایران در جهان جایگاه بسیار مقتدرتر و تعیین کننده تری خواهد یافت. جایگاه یک کشور با ثبات و مقتدر در چارچوب معاهدات بین المللی و به دور از هرگونه حاشیه سازیهای مخرب و هزینه ساز .
تمامی نیروهایی که دغدغه ی ایران و منافع ملی را دارند باید توجه کنند که خواسته یا ناخواسته امنیت، عدالت، آزادی، توسعه، دموکراسی، تمامیت سرزمینی، ابرچالش هایی چون محیط زیست، خشکسالی و بی آبی و فساد سیستماتیک و مهاجرت نخبگان و تخلیه شهرهای مرزی و امراض تنفسی و هیولای بیکاری و سرمایه گذاری و حتی ورزش مملکت و آینده جوانان کشور و درنهایت آینده تمدن ایرانی به سیاست خارجی حاکمیت به ویژه مناسبات ما بااسرائیل و شعار وطن سوز نابودی اسرائیل گره خورده و حتی به گروگان آن درآمده است. روابط ما با غرب ، آمریکا ، اعراب و حتی همسایگان نیز با چالش استراتژی نابودی اسرائیل پیوند خورده است. از این رو اجماع ملی برای برون رفت از شعاری که آیت ا… خمینی برای نابودی اسرائیل طرح کرده و چهاردهه هزینه های سنگین و بی نتیجه ای بر ایران و ایرانیان تحمیل کرده (همچون شعار جنگ جنگ تا پیروزی و رفع فتنه از عالم )، وظیفه ای فوری و حیاتی است. تا بیش از این دیر نشده دلسوزان وطن گامی فرا پیش نهند.
- منبع: سایت زیتون