جایگاه ایران و جهان در دنیای پساکرونا

محمد معین mohamad moeinبشر در طول عمر چندین هزار ساله خود بحران های گوناگونی اعم از طاعون، وبا، خشکسالی، سیاه‌زخم و.. را تجربه کرد اما تاریخ این حجم از تبعاتی که ویروس کرونا بر روی کره زمین ایجاد کرده به خود ندیده و برای آن مشابهی هم وجود ندارد.

این ویروس تاثیرات فرا‌وانی را از بُعد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در دنیای ما ایجاد کرد که تبعات آن گاه تا قرن ها در کره زمین و حیات انسان ها باقی می ماند. با تاملی به این تاثیرات در می یابیم که زندگی انسان‌ها در سراسر جهان در دوره‌ کرونا، تفاوت چشمگیری در قبل و بعد از شیوع کرونا خواهد داشت از این رو جهان در پساکرونا را باید به گونه ای دیگر نگریست و با آن رفتار کرد، چرا که ویروس کرونا نگاه و رفتار انسان ها، جوامع و دولت ها را تغییر خواهد داد. در این تغییر نگاه برخی پیش فرض ها را هم باید کنار گذاشت و صرفا به واقعیت ها باید پرداخت و تحلیل این واقعیت ها را مد نظر قرار داد. واقعیت ها حکایت از آن دارد که شیوه پاندمیک (همه‌گیری) کرونا آنچنان با شدت و حدت باور نکردنی یکه‌تازی می کند که حتی وحشتناک‌ترین پیش بینی‌ها از میزان ابتلاء و مرگ‌ومیر این ویروس همه گیر، شاید به این میزان کنونی نبوده است. اما شرایط آنجایی بغرنج‌تر می شود که طبق اعلان بهداشت جهانی (WHO) این ویروس هنوز به مرز پیک ابتلای خود نرسیده و متاسفانه اوضاع از این بدتر خواهد شد. برای اثبات درستی این گزاره می توان روند رو به رشد میزان ابتلا و تعداد فوتی ها در کل دنیا اشاره کرد. به همین منظور برای آگاهی و شناخت از جهان پساکرونا به بررسی ابعاد گوناگون آن می پردازیم.

تبعات اقتصادی کرونا

شیوع ویروس کرونا ابتدا بخش اقتصادی را تحت تاثیر قرار داد، بطوریکه همه مشاغل به گونه ای از تبعات منفی این ویروس در امان نمانده اند و این شرایط باعث رکود بی سابقه اقتصاد جهانی شده است. سهام بسیاری از بازارهای ملی با افت شدید شاخص‌ها مواجهه شده و غول های صنعت جهانی یکی پس از دیگری اعلان ورشکستگی می کنند. همین موضوع باعث شده افراد بسیاری در کشورها درآمدهای خود را از دست بدهند تا جایی که شمار افراد بیکار شده و متقاضی حمایت های کمک معیشتی روز به روز افزوده می شود.

در این ارتباط موسسه گلدمن ساکس اخیراً پیش‌بینی خود را حول اقتصاد آمریکا ارائه کرده است. در این پیش‌بینی آمده است که اقتصاد آمریکا با رشد منفی ۳۴ درصد، بدترین شرایط خود را بعد از جنگ جهانی دوم در زمینه رشد اقتصادی ثبت خواهد کرد. این بدان معناست که رکود بزرگی در انتظار اقتصاد جهان است.

اما واقعیت دنیای کنونی حکایت از آن دارد که تمام دنیا به امریکا و اروپا خلاصه نمی شود، بلکه در این فضا قدرتی به نام «چین» وجود دارد که توانسته از تبعات منفی شیوع ویروس کرونا به سادگی عبور کند و در این شرایط وخیم کرونایی نه تنها توانسته ضررهای گذشته را جبران کند، حتی توانسته روند روبه رشد اقتصاد خود را در پیش بگیرد.

تبعات اجتماعی کرونا

ویروس کرونا واقعیت هایی را برای انسان هویدا کرد که پیش از آن پرداختن به آن ممکن و قابل درک نبود. دستاوردهایی که انسان در طول قرن ها با زحمات و تلاش های بیشماری به آن دست پیدا کرده بود، در برخی موارد به یکباره فرو ریخت و نشان داد که در حالت اضطرار آنچه مردم و دولت ها نشان می دهند با آنچه در حالت عادی رفتار می کنند، چقدر می تواند متفاوت باشد. از سوی دیگر مقامات رسمی کشورها، خود را در باتلاقی از مشکلات کرونایی می دیدند که تنها راه برون رفت از بحران و حفظ امنیت شهروندانشان، توجه و حمایت از مردم کشور خودشان است. این توجه و تمرکز باعث شد تا کشورها تنها به مصالح خود بیاندیشند و به خوداتکایی و خودکفایی روی بیاورند. به بیان دیگر نقش دولت‌ها و ملی‌گرایی در جوامع غربی بیش از پیش تقویت شد که این موضوع به زیان روند جهانی شدن خواهد بود، چرا که اساسا نظام جهانی در قرن اخیر بیشتر به این موضوع تاکید دارد که کشورها در ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی به هم متکی و وابسته باشند و چالش های جهانی را با اتکا به هم حل‌وفصل کنند ولی رفتار کشور ها در مواجهه با بحران کرونا خط بطلانی به جهانی شدن کشید.  در این ارتباط هابرماس می گوید؛« نگرش‌های ناسیونالیستی و خودخواهی‌های ملی‌گرایانۀ دولت ها مانع همبستگی بیشتر اروپایی‌ها می‌شود.»

تبعات سیاسی کرونا

 ضمن پذیرش توان و امکانات حکومت چین اما این کشور برای رسیدن به قله نخست جهان چالش‌های بسیاری را پیش روی خود دارد که هر کدام از این چالش‌ها مانع از احقاق این مهم خواهد شد.  نخست اینکه چین یک سیستم تک حزبی و غیردمکراتیک دارد که این سیستم در دنیای کنونی چندان مورد اقبال جهانی نیست. همچنین چین به واسطه جمعیت بالا و محدودیت در منابع خود بسیار ضربه پذیر است، البته با مواردی از جمله بحران های اجتماعی، مشکل سیستم بهداشت و درمانی، پیشرفت نامتوازن و ناهماهنگ، نداشتن کاریزما در اداره امور جهانی، بحران تایوان و درگیری با همسایگان خود بر سر جزایر دریایی جنوبی چین و انفعال سیاسی در عرصه کلان جهانی نیز دست و پنجه نرم می کند و اینکه این کشور در منازعات بین المللی چندان نقش قوی نداشته است. با این توضیح در می یابیم که اولا چین قادر به دستیابی به این مهم نیست و در ثانی در جهان امروز هیچ کس نمی خواهد تحت سلطه چین باشد و امریکا در عرصه جهانی همچنان برگ برنده را در اختیار دارد.

از بُعد سیاسی بسیاری از متفکران و اندیشکده های بزرگ جهان، تحلیل و بررسی‌ها همگی حکایت از آن دارد که در دوران پساکرونا چین جایگاه ابرقدرتی امریکا را خواهد گرفت. در تایید این ادعا سردبیران روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی از دست رفتن رهبری آمریکا در جهان و تصاحب این جایگاه معنوی از سوی چین را از مهم ترین تبعات بیماری کرونا می دانند و با اشاره به این موضوع بیان می کنند: «کرونا خسارات شدیدی بر جان و اقتصاد آمریکایی‌ها تحمیل کرده و تبعات زیادی برای این کشور خواهد داشت». به عبارت دیگر اگر اپیدمی های پیشین در شکل‌گیری انقلاب و دمکراسی ها نقش عمده ای داشتند  این اپیدمی هم می تواند در  تغییر جایگاه اَبرقدرت ها نقش برجسته ای داشته باشد.

براین تحلیل استدلال های زیادی هم می توان ارائه کرد که از جمله آن رشد بالای ناخاص ملی، نفوذ گسترده اقتصادی چین در کل جهان، میزان بالای ذخایر ارزی، عضویت دائم در شورای امنیت و اختیار حق «وتو»، توانمندی در تکنولوژی و بمب هسته‌ای و مهمتر از همه سودای رهبران این کشور مبنی بر احیای شکوه و عظمت امپراتوری چین است.

به باور نگارنده ضمن پذیرش توان و امکانات حکومت چین اما این کشور برای رسیدن به قله نخست جهان چالش‌های بسیاری را پیش روی خود دارد که هر کدام از این چالش‌ها مانع از احقاق این مهم خواهد شد.

نخست اینکه چین یک سیستم تک حزبی و غیردمکراتیک دارد که این سیستم در دنیای کنونی چندان مورد اقبال جهانی نیست. همچنین چین به واسطه جمعیت بالا و محدودیت در منابع خود بسیار ضربه پذیر است، البته با مواردی از جمله بحران های اجتماعی، مشکل سیستم بهداشت و درمانی، پیشرفت نامتوازن و ناهماهنگ، نداشتن کاریزما در اداره امور جهانی، بحران تایوان و درگیری با همسایگان خود بر سر جزایر دریایی جنوبی چین و انفعال سیاسی در عرصه کلان جهانی نیز دست و پنجه نرم می کند و اینکه این کشور در منازعات بین المللی چندان نقش قوی نداشته است. با این توضیح در می یابیم که اولا چین قادر به دستیابی به این مهم نیست و در ثانی در جهان امروز هیچ کس نمی خواهد تحت سلطه چین باشد و امریکا در عرصه جهانی همچنان برگ برنده را در اختیار دارد.

ایران در پساکرونا

کرونا هم برای کشور ما تبعات ناخوشایندی همچون فوت بخش کثیری از مردم جامعه تا ضررهای اجتماعی، اقتصادی و روحی و روانی در پی داشته است. البته در همه این حوزه‌ها تمام جهان با آن درگیر بوده پس از این منظر در یک اشتراک جهانی قرار داریم. اما ما در ایران با مشکلات دیگری هم دست‌و‌پنجه نرم می کنیم که جهان کمتر با آن مواجه است و آن  وخامت تحریم ها تا مدیریت ضعیف و…  است که اگر قرار باشد نوشته شود لیست بلند بالایی خواهد شد. اما بجاست در این شرایط پساکرونایی مدیران و تصمیم‌گیران نظام به ترسیم نقشه راه مبتنی بر دو اصل عزت ملی و رشد و شکوفایی کشور برنامه و هدف گذاری کلان کشور را در پیش بگیرند، چراکه کشور با شعار و هیاهو مدیریت نمی شود، بلکه به عمل کار برآید.

در فاز اول  باید با دولت دوازدهم همکاری کرده و هماهنگی های لازم انجام شود که در این یک سال آینده بتوانیم کم و بیش از این بحران خارج شویم و این میسر نمی شود مگر با اجتناب از سیاسی کاری، موازی کاری و همدلی با کابینه دولت. در فاز دوم از آنجایی که همه عناصر موید این نکته است که شرایط برای آمدن رئیس جمهور اصولگرا و هم نظر با جناح حاکم وارد عرصه مدیریت کشور فراهم می شود. رئیس جمهور اصولگرای آینده  باید بتواند با توسل به امکانات و خدمات درون و بیرون حزبی تلاش و کوششی در جهت رشد و تولید ملی انجام دهد، از شعار و حاشیه ها کم کند و به نیازها توجه داشته باشد، با درایت و حسن نیت همگرایی و جهاد را گسترش دهد، با سیاست درست و عقلگرایانه تنش و درگیری را در منطقه و جهان کم کند، اقدامات پوپولیستی را سرلوحه خود قرار ندهد و منافع بلند مدت را مدنظر داشته باشد  تا با به سرانجام رساندن آنها موفقیت و سربلندی را برای کشور به ارمغان آورد. چرا که تردیدی نیست در دنیای پساکرونا به دلیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که کرونا در جهان ایجاد کرده از کاهش شدید قیمت جهانی نفت، تا تضعیف قدرت های منطقه ای و عوامل دیگر ایران می تواند در این خلا پیش آمده در منطقه، این خلا را با توان دفاعی و نظامی که دارد پوشش دهد و نقش تعیین کننده ای در عرصه جهانی داشته باشد.