با سلام
در پاسخ به پرسشهای شما عرض میکنم:
- جمهوریخواهی، می تواند دو منظور را در بر داشته باشد: یکی “دولت رها از مهار شاه صاحب اختیار ” (بنابر تعریف جمهوری) و دیگری، “جمهور مردم بمثابه صاحب حقوق و برابر در مدیریت جامعه خویش”. هرگاه مراد اتحاد بر سر جمهوری به معنای اول باشد، حتی اگر مراد دولت حقوقمدار باشد، اتحاد بر سر قدرت میشود. اتحادی که هدف آن تصرف دولت و در دست نگاهداشتن و بکاربردن آن باشد، ناممکن نیست، اما به یقین دیرپا نیست. چنین اتحادی، پیش از تصرف دولت و یا بعد از آن، از میان میرود. تجربه 40 ساله نیز جز این نمیگوید.
- و هرگاه مراد جمهور مردم باشد که حقوقمندند و در مدیریت جامعه خویش شرکت میکنند، اتحاد در «بالا» باز پایدار نمیماند. چنان که سه گرایش تاریخی ایران، گرایش چپ و گرایش ملی و گرایش دینی، در مشروطیت و در ملی کردن صنعت نفت و در انقلاب 57، اتحاد کردند و اتحادشان پایدار نماند. با این که مقرر بود مردم کشور از حقوق برخوردار شوند.
افزون براین، در همه جا، از جمله در غرب، تحول از بالا شکست خورده است. بنابراین، کسر واقعی این است: تحول «پایین» را نمیتوان با تحول «بالا» آنهم در حد اتحاد بر سر اصولی چند جانشین کرد. اینک در جهانی زندگی میکنیم که تمایلهای قدرت محور قوت میگیرند و دلیل آنهم این است که رابطهها را نه حقوق، که قدرت تنظیم میکند. از اینرو، جامعهشناسی چون آلن تورن میگوید: “در برابر قدرت تام، جنبش همگانی بایسته است و این جنبش در گرو آن است که شهروندان به خود بمثابه حقوند و خلاق، وجدان پیداکنند. ” همان سخن که افزون بر نیم قرن است که، خطاب به ایرانیان، بطور مداوم، خاطر نشان میشود.
باتوجه به تجربه سه جنبش همگانی و ناپایداری اتحادها در «بالا» و با توجه به گزینش جمهوری بمثابه جمهوری شهروندان حقوند، با حق برابر در مدیریت جامعه خویش، حقوق پنجگانه تدوین و به مردم ایران و به مردم کشورهای دیگر جهان پیشنهاد شده است. وجدان میان تهی به حقوق، بیمعنی است و وجدان به حقوق، وقتی حق به قدرت تعریف گردد نیز نقض غرض است و نمیتواند سبب اتحاد پایدار گردد. در تدوین حقوق پنجگانه، عاری کردن آنها از نقصها همواره مد نظر بودهاست. این راهکار حاصل تحقیق و تجربه عمر است و در اختیار است برای همگرایی مردم ایران و «تحول پایین».
گرچه پاسخ خود را به پرسشهای شما به شرح بالا دادهام، به پرسشهای شما، یک به یک پاسخ عرض میکنم:
یک- آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم میتواند نتیجه را تأمین کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟
بنابراین که از جنبش همگانی کار بر میآید و این جنبش، ولو مراد از جمهوری، تعریف دوم باشد، نیاز به بدیل دارد. بنابراین، جبههای پایدار از جمهوریخواهان، بنابراین، حقوند و در خدمت «تحول پایین»، با تصدی پایین، ضرور است.
دو-اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری میدانید نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبههای چگونه میبینید؟
بنابر تجربه (جبههها که تشکیل شده و پایدار نماندند) و با توجه به بحران فکری کنونی که بحرانی جهانی است، درهای جبهه بروی هم فرد و هم گروه سیاسی باید باز باشد. الا اینکه هرگاه هدف قرارگرفتن در خدمت تحول پایین به جامعه حقوندان باشد، استقلال و آزادی و نه قدرت، هدف و نیز روش میشود، پس ضابطه عضویت در جبهه، استقلال و آزادی، با تعریف دقیق از این دو حق میشود.
سه- موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟
پاسخ را از هدف و روش باید گرفت: وقتی هدف قدرت میشود، روشی را ایجاب میکند که هدف را در خود بیان کند. هدف که قدرت شد، مردم صفت «نادان» و «ناتوان» پیدا میکنند. چون از مردم نادان و ناتوان کاری ساخته نمیشود، هدف تحصیل قدرتی میشود توانا به سرنگون کردن رژیم. در نتیجه، دو تمایل پدید میآید:
- مانع اول: یکی محل عمل خود را درون رژیم قرار میدهد و دیگری محل عمل را بیرون رژیم و خارج از ایران (وابستگی به قدرت بیگانه).
- مانع دوم: وقتی محل عمل محدوده قدرت شد، استقلال و آزادی، قربانی میشوند و شدهاند.
- مانع سوم: بنابر درک غلط از قدرت، فرض غلط ایناست که قدرت را قدرت میبرد، چون مردم قدرت لازم برای بردن قدرت حاکم را ندارند، پس «استفاده از بیگانه» نه تنها ضرور انگاشته میشود، بلکه طلب مداخله از بیگانه (از تحریم تا حمله به ایران)، تبلیغ نیز میشود.
- مانع چهارم: ایفای نقش ضد جنبش همگانی، از راه تحریک به خشونت، آنهم بمثابه تنها راهکار.
- مانع پنجم: قالبهای ذهنی و این و آن بیان قدرت بمثابه اندیشه راهنما. باوجود آنکه متفکران طراز اول جهان از «بنبست فکری» سخن میگویند، دارندگان طرزفکرهای مختلف، به خود جرأت نقد فکر راهنمای خود را نمیدهند. ترس از خلاء فکری در صورت نقد طرز فکر خود، آنها را گرفتار زندانی ذهنی کردهاست.
- مانع ششم: سانسور یکدیگر و گریز از بحثهای آزاد که در دوران بحران و بنبست فکری، ضرورت در کارهاست. بهنگام بحث، نقد بمثابه تمیز صحیح از ناصحیح و تصحیح ناصحیح روش نمیشود. بنابر غلبه بر یکدیگر است. در نتیجه،
- مانع هفتم: بیمحل شدن حقوق در زندگی مبارزان (عمل نکردن به حقوق و عملکردن به ایجابات قدرت) و در تنظیم رابطه آنها با یکدیگر، مانعی شدهاست که تا وقتی از میان برداشته نشود، اتحاد سرانجام نمیگیرد. در حقیقت، رابطهها را یا قدرت تنظیم میکند و یا حقوق. رابطههایی که قدرت تنظیم میکند، رابطههای تنازع و تضاد هستند. چگونه میتوان اینگونه رابطهها را با رابطههایی که حقوق تنظیم میکنند، جانشین نکرد و اتحاد کرد؟
چهار- پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟
پاسخ به این پرسش را در مقدمه و نیز در پاسخ به پرسش سوم، به تفصیل دادهام. با اینحال، تأکید میکنم که محل عمل باید معلوم شود. پیشنهاد میکنم، بیرون از رﮊیم و درون ایران، مستقل از رﮊیم و قدرتهای بیگانه و بطن جامعه ملی، محل عمل باشد. عمل به حقوق و تنظیم رابطهها با حقوق و مبارزه با سانسورها و شرکت در اجتماعها و رویهکردن بحثهای آزاد و روش شناختن جنبش همگانی، بنابراین، قرارگرفتن در خدمت «تحول پایین» توسط پایین، تحول از قدرتمداری به حقمداری و شهروندان حقوند گشتن و بنای اتحادی پایدار با هدف و روش کردن حقوق پنجگانه.
پنج- اهداف، راهبرد، تاکتیکها و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟
این تأکید بجاست که هدف در روش بیان میشود. بنابراین، هر هدفی برگزیده شود، به ضرورت، روش نیز میشود. چنانکه وقتی قدرت (= تصرف دولت) هدف میشود، روش نیز بکابردن ترکیبی از زور و پول و علم و فن و… میگردد. پس اگر، روش عمل از طریق مردم و با مردم و تغییرکردن و تغییر دادن باشد، جنبش همگانی روش میشود و شعاری که، در جا، هر شهروند ایرانی بتواند بدان عملکند، شعار میشود. بنابر تجربه، هرگاه آدمی به دو حق استقلال و آزادی، در حد استقلال در تصمیم و آزادی در انتخاب نوع تصمیم عمل کند، بطور خودانگیخته، به همه دیگر حقوق خویش عمل میکند. بنابراین، استقلال و آزادی میتواند هدف و روش بگردد و رشد در استقلال و آزادی بر میزان عدالت اجتماعی، هدفی میشود که هر ایرانی، درجا میتواند به آن عمل کند.
شش- نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟
این پاسخ را نیز هدفی باید بدهد که خود روش خویش است: اگر از جمهوریخواهی مراد دولت رها از شاه و «فقیه» صاحب اختیار باشد، آنها که با این هدف موافق نیستند، در جبهه نمیتوانند حضور یابند؛ البته از همه حقوق برخوردارند. اگر مقصود هر دو تعریف از جمهوری باشد، آنها که به دولت، در شکل جمهوری، باورندارند، از همه حقوق پنجگانه برخوردارند و حق حضور در جنبش همگانی را دارند و بشرط مستقل و آزاد بودن، میتوانند در جبهه نیز شرکت داشته باشند. در جبهه، همواره بروی کسانی که جبهه استقلال و آزادی را بر میگزینند، باید باز باشد.
بدیهی است مرتکبان خیانت به کشور و جنایت و فسادهای بزرگ مستثنی هستند. ولو به اینگونه افراد نیز فرصت بازیافتن خویشتن بمثابه انسان حقوند را باید داد.