در بزرگداشت عباس امیرانتظام؛ به یاد مقاومت سترگ و انسانی او که شمع وجودش را آب کرد اما بر تاریخ معاصر ما شعلهای نشاند فروزان و الهامبخش و پایدار
برخی انسانها یکتنه بار زمانهی تاریخی خود را بر دوش میکشند و سرگذشتشان آینهای میشود از چالشهای اصلی یک دوران. آنها شانه از زیر این بار مهیب خالی نمیکنند، و برای ما، که همدوران آنان بودهایم، دریافتی از امکان و توانمان در درست بودن، مسئول و مقاوم بودن میسازند و به جا میگذارند. به راستی چه میراثی از این گرانقدرتر، در این دوران پلشت و هوچی و فاسد که ما میگذرانیم؟!
چند سال پیش بود، عصر یکم آذرماه، سالگرد قتل پروانه و داریوش فروهر. باز هم برگزاری بزرگداشت ممنوع اعلام شده و گماشتگان امنیتی و انتظامی محله را قرق کرده بودند. در حیاط که میایستادی از شکاف زیر در خانه چکمههایشان پیدا بود که به ردیف ایستاده بودند تا نه کسی بیاید و نه کسی برود. من به همراه اندک بستگانم در خانه نشسته بودم و سنگینی زمان را سپری میکردم؛ از این قدم به آن قدم، از این سیگار به آن سیگار. گاهی تلفن زنگ میزد و صدای آشنایی خبر از کشمکشهای سر کوچه میداد. چند سالی بود که تداوم ممنوعیت، کم کم و رخنهوار، عزم همراهان را سست کرده بود و شمار آنان که علیرغم تهدید و سرکوب میآمدند، سیر نزولی گرفته بود؛ منحنی اعتراض سر خم کرده بود و رو به پایین میرفت.
حفظ روحیه و امید در چنین موقعیتی دشوار میشود. انزوا بر جان آدم سنگینی میکند و تردید و سرخوردگی دست بالا میگیرد. در چنین موقعیتی آدم نیاز به یک نشانه دارد تا به مدد آن پا بر جا بماند و دل قوی دارد. آن روز با شنیدن این خبر که آقای امیرانتظام با وجود دردها و بیماریهایی که جان عزیزش را میسایید، روی صندلی چرخدار تا سر کوچه آمده است، چنان دلگرمی فراخ و شیرینی حس کردم که انگار جماعت بزرگی آنجا گرد آمده باشد.
برخی انسانها یکتنه چنان حضوری دارند که موقعیت را تعیین میکنند.
در این سالهای پس از قتل پدر و مادرم تلاش کردهام تا سندهای باقیمانده از مبارزه سیاسی آنان را گردآوری کنم. اگرچه بخش بزرگی از این سندها در یورشهای پیاپی گماشتگان امنیتی به غارت رفتهاند، اما مجموعهی گردآوری شده نشانهای ست از تلاش سترگ آنان در حقگویی و حقطلبی در شرایط اجتماعی ترسخورده و بسته آن سالها. در ۱۷ شهریور سال ۱۳۷۷ و تنها چند هفته پیش از قتل فجیع فروهرها، اطلاعیهای از سوی دبیرخانه حزب ملت ایران در اعتراض به بازداشت دوبارهی عباس امیرانتظام منتشر شد. این متن و نیز صدای پدرم را در گفتگو با گزارشگر صدای آمریکا در ادامه میآورم. باشد تا یادشان گرامی و ماندگار بماند و ایستادگی جانانهشان امیدبخش تلاش برای آزادی و عدالت در ایران.
***
سهشنبه، هفده شهریورماه ۱۳۷۷
اطلاعیه
بازداشت خلاف قانون مهندس عباس امیرانتظام
مهندس عباس امیرانتظام، سخنگوی نخستین دولت پس از پیروزی انقلاب و یکی از چهرههای سرشناس دگراندیش، که سالیان دراز در سیاهچالهای جمهوری اسلامی زندانی بود و در پی اعتراضهای گستردهی نهادهای فراملّی هوادار حقوق بشر سرانجام به نحو ویژهای آزاد و روانهی خانه شد، بار دیگر روز شنبه، چهاردهم شهریورماه از سوی شعبهی پانصدویازده دادگاه عمومی تهران احضار گردید.
در برگ احضاریه، بیآنکه نام شکایتکننده روشن شده باشد، اتهام ایشان «افترا و اهانت» تلقی گردیده بود.
بامداد امروز، که مهندس عباس امیرانتظام به شعبهی یادشده رفت، روشن گردید شاکی خصوصی فرزند اسدالله لاجوردی، که در گذشته سالهای درازی دادستان انقلاب اسلامی تهران و سپس رئیس کل زندانهای کشور بوده است، میباشد.
پس از چند ساعت بازجویی از مهندس عباس امیرانتظام، دادرس دادگاه، بیآنکه پیشنهاد وجهالضمان وکیل دادگستری همراه نامبرده را بپذیرد، قرار بازداشت صادر کرد. ساعت دو و بیست دقیقه، مهندس امیر انتظام را دو تن از گماشتگان انتظامی به در خانهی خود آوردند و سپس به زندان اوین برده شد.
بیتردید، با شناختی که همهی مردم از پیشینهی پیکارگری مهندس امیرانتظام دارند، این بار نیز در برابر هر گونه زورگویی ایستادگی خواهد کرد.
اکنون جا دارد همهی ایرانیان آزاده، همهی سازمانهای سیاسی دگراندیش، همهی گروههای اجتماعی حقطلب آزادی هر چه زودتر این رزمندهی دیرپا را خواستار شوند.
اگر هم رسیدگی به اتهامهای نسبتدادهشده ضرورت داشته باشد، میتوان ایشان را بدون نگه داشتن در زندان در یک دادگاه صلاحیتدار و با حضور هیئت منصفه و به طور علنی مورد دادرسی قرار داد که این از مدتها قبل خواست خود مهندس امیرانتظام برای رد کردن داعیههای پوچ سردمداران جمهوری اسلامی و قوهی قضائیه در گذشتههای دور بوده است.
دبیرخانهی حزب ملت ایران
لینک فایل صوتی گفتگوی داریوش فروهر با عباسی گزارشگر صدای امریکا:
https://www.forouharha.net/wp-content/uploads/2016/05/DF_18061377_Amirentezam.mp3