“چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید”

Mohammad-Borghei محمد برقعیکمتر از یک سال از پیروزی انقلاب می گذشت که برای بررسی اوضاع بلوچستان که سالها در آنجا  سفر کرده و قلم زده بودم بدانجا رفتم. به مرد میان سالی برخوردم که داوطلبانه روی شبکه برق فشار قوی کار می‌کرد. از صبح بسیار زود بالای تیرهای برق در معابر میرفت تا تاریکی  غروب. فرزند پنج ساله اش هم در پایین می نشست و گاه ابزار کار پدرش را به او می داد.پرسیدم چه مقدار مزد می گیری و چرا این بچه راهمراه خود می بری .گفت من از تهران می آیم. ماهها سخت کار کرده ام تا با آن پول و پس اندازی که دارم خرج ده ماه خانواده را نزدشان بگذارم تا خودم بتوانم داوطلبانه این جا بیایم که به انقلاب کمک کنم. این بچه هم چند روز دیگر برمی گردد ، چون مدرسه دارد،ولی می خواهم به او نشان دهم وظیفه تک تک ما است که با همه وجود از این انقلاب حمایت کنیم، و به جهان نشان دهیم ما به زودی با همه مشکلات ،ایرانی سربلند و خود کفا می سازیم ،وصدای پیروزی اسلام را به گوش تمام جهانیان می رسانیم.

سخن از آمدن امام خمینی بود و این که دولت بختیار قرار است مانع ورود امام خمینی شود . تانک ها را آماده کرده اند که هواپیمای امام که رسید  به محل ورودش بروند و جمعیت را پراکنده یا سرکوب کرده و امام رادستگیر کنند.  دررابطه با آشنایی و سوابقم به منزل  حاجی مستقیم که خانه ای بزرگ  در کنار مسجد خانم فخرالدوله بود،  رفتم .او که یک کارگاه اطاق سازی داشت تمام زندگیش را در اختیار کسانی گذاشته بود که می خواستند با بستن مواد منفجره  دست ساز نزدیک درب پایگاه ها منتظر بمانند که وقتی تانک ها می خواهند بیرون بیایند خود را زیر تانک بیندازند  و آن راباخود منفجر کنند. می گفتند اگر دو یا سه تانک را به این شیوه منفجر کنیم، راه خروج پایگاه بسته می شودوبعد موج جمعیت به یاری می آیند و مانع حرکت نیرو به سمت  .محل امام می شوند

حدود دویست نفری در آن خانه بودند . ظهر رفته بودم .بعد از نماز مغرب چند جوان  از آن جمع مرا در گوشه ای تنها گیر آوردند . سلام و علیک و آشنایی که دیدم همشهری هستند و، دونفر از آن سه نفر دوست برادرم . صحبت دوستانه گل انداخت. پس از نیم ساعتی به من گفتند حاجی آقا ) این عنوان احترام آمیز آنان بجای  لقب دکتر یا مهندس بود(می شود اجازه بدهی ما برویم اطاق بالایی بنشینیم و من دررودربایستی اجازه دادم .) صبح مسئول خانه به دیدنم آمد و گفت محمد آقا چرا پارتی بازی کردی. گفتم من کاری نکردم. گفت میدانی آن اطاق بالا چیست  گفتم  نه. گفت از این جمع هرروز پانزده نفر به نوبت غسل می کنند وبه آنجا میروند تا آماده برای عملیات انتحاری باشند. امروز نوبت این بچه ها نبود. لذا بچه ها از سادگی شما سوء  استفاده کردند و خودشان را جزو آن پانزده نفر کردند.  با دهان باز گفتم پارتی بازی و زرنگی برای جلو افتادن در شهادت. گفت بله آخر ممکن است تا نوبت آنان بشود امام آمده باشد و فرصت شهادت را از دست بدهند.

ومن این ایام مرتب از خود می پرسم آن همه ایثار و از خود گذشتگی کجا رفت .چه شد که آن بهشت ساخته نشد، و بهشتی در لواسان با ساختمان های میلیاردی  درست شد .چه شد که حال حتی خود مقامات حکومتی هم می گویند مشکل ما بیش از تحریم ها فساد داخلی است .چرا حکومتیان چنان به جان یک دیگر افتاده اند که شعار غالب شده است «دیگی که برای من نمی پزد بگذار سر سگ در آن بپزد.»  چرا این همه فرصت طلب بی ایمان و سود جو جای آن ایثار و امید های بزرگ را گرفته اند؟

بگذارید برای نمونه یک نهاد رابررسی کنم تا مقصودم را برسانم و آن نهادمسئول امنیت کشور است، که بدون آن هر کشوری از بین میرود، چه رسد به ایران که از همه سوی مورد تهاجم است، و دشمنان آن را در حلقه محاصره خود دارند چه شدکه وزارت اطلاعات در عمل شده چرخ پنجم ،و اطلاعات سپاه  همه کارهارا به دست گرفته است . خود ش دستگیر می کند، به زندان های خودش می برد و بازجویان خودش رادارد چرا بجای دستگیری دزدان و فاسدانی که مملکت  را به ویرانی کشیده اند چند دانشجو یا مدافع حقوق بشر یا استاد دانشگاهی که به سمیناری دعوت شده  را  می گیرد؟

من این ایام مرتب از خود می پرسم آن همه ایثار و از خود گذشتگی کجا رفت .چه شد که آن بهشت ساخته نشد، و بهشتی در لواسان با ساختمان های میلیاردی  درست شد .چه شد که حال حتی خود مقامات حکومتی هم می گویند مشکل ما بیش از تحریم ها فساد داخلی است .چرا حکومتیان چنان به جان یک دیگر افتاده اند که شعار غالب شده است «دیگی که برای من نمی پزد بگذار سر سگ در آن بپزد.»  چرا این همه فرصت طلب بی ایمان و سود جو جای آن ایثار و امید های بزرگ را گرفته اند؟

در سالهای اولیه انقلاب دستگاه امنیتی ایران چنان قوی بود که سیا و موساد و دیگر دستگاه های امنیتی صاحب نام جهان به قدرت آن اعتراف داشتند . هر روز توطئه ای در کشور می شد، و دستگاههای جاسوسی کشورهای بزرگ همه به دنبال نفوذ در ایران و ایجاد آشوب بودند . ساواک منحل شده بود . کادرهای امنیتی ایران همه مردم عادی و بدون تجربه و دانش در این زمینه ،اما همه سراپا شور وایمان و آماده هرگونه فدکاری بودند. با این وجود قوی ترین دستگاه امنیتی را ایجاد کردند  برای آن که قدرت دستگاه های امنیتی کشور در آن زمان روشن شود به چند نمونه اشاره می شود:

  • چندین سال پیش یکباره درمدت 48 ساعت د ه ها تن از مهره های نفوذی و جاسوسان اسرائیل را در نوار غزه دستگیر کردند و، موساد را برای مدت ها در آن منطقه زمین گیر کردند. هر کس می داند یافتن و آموزش یک نفوذی نیاز به هزینه ومهارت بسیار دارد ،به ویژه در میان فلسطینیان که در روند مقابله با موساد تجربه بسیاری کسب کرده اند. آن چه موساد را سخت هراسانده بود آن بود که پس از افشا و پیگیری وسیع متوجه شدند این شناسایی اززمان کشف اولین جاسوس تا دستگیری به این وسعت دو سال کشیده بود،ودر تمام این مدت عملیاتی به این وسعت از دید آنان پنهان مانده بود

افشای آن در مطبوعات آمریکا به آن سبب بود  که دستگاه های امنیتی آمریکا کشف کرده بودند اسرائیل بدون اطلاع سازمان های امنیتی آمریکا برای همه کسانی که مخالف خود می دانسته پرونده تشکیل و فعالیت های آنان را زیر نظر قرار می داده است. کشف این مسئله چنان مقامات امنیتی آمریکا را خشمگین کرد که حتی داستان آن به نشریات هم کشید ه شد ولی حامیان اسرائیل با تلاش بسیارتوانستند مانع بر خورد آمریکا با اسرائیل شوند .بهانه اسرائیل برای این کارش آن بود که مدعی بود دستگاه های امنیتی آمریکا با خاورمیانه آشنایی کافی ندارند، واسرائیل با سازمان جاسوسی نیرومندش ضعف نهادهای امنیتی آمریکا را جبران می کند، و چون دوست آمریکاست در نهایت به نفع آمریکا است. اما استدلال هر چه بود متضمن تحقیر نهادهای امنیتی آمریکا بود. پس آن دستگیری های در نوار غزه آنان به اسرائیل گفتند شما نمی دانید زیر دماغتان  چه می گذرد، وایران نشان داده آن ادعاهای شما گزافه گویی و خود بزرگ بینی است، آن وقت برای ما ژست می گیرید.

  • در سال 2006حزب الله توانسته بود با غافل گیر کردن نیروهای اسرائیل چند سرباز را کشته و دو تن از آنان رادستگیرکند. برای جبران این حقارت اسرائیل حمله وسیعی به جنوب لبنان ،که مرکز حزب الله است صورت داد .انتظار داشتند ظرف چند روز چنان درسی به حزب الله بدهند که دیگر جرات خیال حمله به ارتش نیرومند اسرائیل را نکند. اما با کمال تعجب با چنان مقاومتی از جانب حزب الله روبرو شدند ،که پس از33 روزبا تحمل شکستی سخت برای همیشه از لبنان بیرون رفتند .آنان چنان از این مقاومت بر آشفته شده بودند که از بسیاری از سلاح های ممنوعه مثل بمب های خوشه ای وفسفری استفاده کرده و به عمد غیر نظامیان بسیاری را کشتند.اما دلیل شکست مفتضحانه آن ارتش بسیار نیرومند و مجهز آن بود که تانکهای آنان به هر کوچه و خیابانی که میرفتند حزب الله با آمادگی کامل  با موشک و خمپاره آنان را به آتش می بست و تانک هارا از کار می انداخت . بالاخره متوجه شدند که حریف به طریقی تمام کدهای آنان را به دست آورده، و باشنود پیام ها متوجه می شده که ارتش اسرائیل در نظر دارد به کجا حمله کند، و آنان نیروهای خود را به آنجافرستاده وآماده حمله به آنان بودند.

آن چه برای اسرائیل شگفت آورتر بود آن که چگونه حزب الله در پس دیوار خانه ها سنگر ساخته، و تجهیزات جنگی خود را در طول ماه ها وشاید چند سال دور ازچشم اسرائیل به آنجا برده است ، در حالی که اسرائیل از طرق مختلف از جمله ماهواره و جاسوسان خودکوچکترین اتفاقات جنوب لبنان را رصد می کرده است .

لذا پس از مدتی همراه با آمریکا  فشار سنگینی به دولت لبنان آوردند که ارتش حزب الله و مهمتر سیستم مخابراتی آنان زیر نظارت دولت لبنان در آید . بهانه آن بود که چه گونه در یک کشور دوارتش و دو دستگاه مخابراتی وجود داشته باشد. ولی حزب الله تسلیم این خواسته نشد. به ویژه که حال در چشم مردم لبنان و دیگر اعراب قهرمان محبوبی شده بود که برای اولین بار طعم تلخ شکست را به اسرائیل چشانده بود.البته بر هیچ کس پوشیده نبود که این پیروزی به کمک ایران انجام شده است به ویژه بخش فلج کننده یافتن کدهای مخابراتی و شیو ه های ارتباطی.

اما چه گونه شد که حال به فاصله چند ماه دو شخصیتی را که اسرائیل آشکارا به دنبال آنان بود ونیروهای امنیتی ایران با همه امکاناتش حفاظت آنان را بر عهده داشت روز روشن در تهران ترور کردند . پیشتر هم چندین کامیون اسرار اتمی ایران را دزدیده بودند که یکی از شاهکارهای جاسوسی جهان بود.

پیش از آن که اطلاعات سپاه وزارت اطلاعات را تبدیل به چرخ پنجم کرده باشد، سه باردر آن وزارت خانه تصفیه صورت گرفته بود، وهربار بخشی از آن نیروهای مومن و فداکار کنار گذاشته شده، وافراد نالایق ولی متظاهر و متملق جایگزین آنان شده بودند. اگردراین نهاد بسیار حساس که بازوی اصلی قدرت نظام است چنین شود تکلیف سایر وزارت خانه ها و نهادهای حکومتی معلوم است.

پیش از آن که اطلاعات سپاه وزارت اطلاعات را تبدیل به چرخ پنجم کرده باشد، سه باردر آن وزارت خانه تصفیه صورت گرفته بود، وهربار بخشی از آن نیروهای مومن و فداکار کنار گذاشته شده، وافراد نالایق ولی متظاهر و متملق جایگزین آنان شده بودند. اگردراین نهاد بسیار حساس که بازوی اصلی قدرت نظام است چنین شود تکلیف سایر وزارت خانه ها و نهادهای حکومتی معلوم است.

نخستین ضربه بر وزارت اطلاعات زمان رفسنجانی بود که بخشی از متفکران آن مثل سعید حجاریان در اعتراض به انتصاب فلاحیان به وزارت اطلاعات استعفا دادند. کسی که بیشتر خشونت داشت تا آگاهی وایمان . فساد اخلاقی‌اش تا حدی بود که بازن شوهر داری که ازمیهمان داران هواپیمای بود رابطه برقرار نمود و بعد که خبر آن درزکرد او را سربه نیست کرد.

بار دوم در جریان قتل های زنجیره ای  در زمان آقای خاتمی بود که معلوم شد عاملان این جنایات خود مقامات امنیتی با فتوای یکی دوتن از علمای رده بالای حکومتی هستند. فشار های بسیاری آمد تا واقعیت برملا نشود، و در این راه بسیاری از کسانی که جزو اصلاح طلبان و مخالف این جنایات می دانستند را به انواع حیله ها بیرون راندند. آخر مگر نه آیت الله روح الله حسینیان وکیل مجلس بسیار خبرساز سعید امامی عامل اصلی این قتل هارا شهید می خواند و حتی او ویارانش مدعی بودند این جنایات کار اصلاح طلبان است.

بار سوم زمان احمدی نژاد بود وی سیاستی را که برای همه وزارتخانه ها اجرا کرد در اینجا نیز اجرا نمود. حدود چهل تن از کادرهای باسابقه وکاردان را اخراج کرد، و بجای آنان کسانی را گمارد که غلام حلقه به گوش او باشند، والبته اگر بر پیشانیشان جای مهر نماز بود ترجیح می داد.

چنین است که امروزه همه کس حتی خود حاکمان می گویند مشکلات کنونی ایران بیش از آن که حاصل تحریم ها ،تبلیغات رسانه های مزدور خارج از کشور و رسانه های اجتماعی که نظارت بر آنها ممکن نیست باشد، حاصل عملکردغلط و فساد خود حکومت است. وهمان شعر ناصر خسرو:

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا ساخت   وندر طلب طعمه پر وبال بیاراست

پس از آن که تا بلندای آسمان ها رفت و مغرورانه جهان را زیر بال خویش دید ناگهان تیری بر او خورد و اورا به زیر کشید و او در شگفت چه گونه او با آن قدرت سرنگون شد:

چون نیک نظر کرد پرخویش در آن دید    گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست