در حال حاضر شکاف ها و ابربحرانها در جامعه ایران امری بدیهی به نظر می آید. در عین حال صف بندی های سیاسی بیش از گذشته آشکار شده و شاید دیگر ضروری نیست که سخن از چرایی شکاف ها و بحرانها را در میان بگذاریم و از صف بندی ها سخن گوییم. زیرا بیش از همه وقت نیازمندیم که از چگونگی مقابله با ابربحرانها سخن گوییم تا شاید کمکی به روند تحول طلبی در ایران امروز برای فردایی بهترشود ودر عین حال روشن است که صف بندی های سیاسی در یک پروسه شکل گرفته و ریشه دار است. به همین دلیل ممکن نیست جمهوری خواهان، آزادی خواهان و عدالت جویان با فرقه گرایان و حامیان هزار فامیل قدیم، همراه و همگام شوند. لذا همانطور که ممکن است جبهه مدنی را فعالین اجتماعی، صنفی و مدنی ایجاد کنند، جبهه سیاسی متشکل از نیروهای فوق شاید تشکیل شود. لذا همکاری و همگامی دو جبهه فوق قادر خواهد بود سیر تحولات را در ایران به ثمر رساند. حال به مواردی ازمسائل اصلی می پردازیم تا شاید با تکیه به آنها بتوان چشم اندازی روشن تر از روند آتی را ترسیم کرد.
یک دست شدن حاکمیت
حاکمیت در ایران بدرستی پی برده است که برای ادامه حیاتش، نیازمند تمرکز قدرت بیشتر، از میان برداشتن جناح بندی ها صوری، سپردن قدرت بیشتر به دست نظامیان است. همچنین پی برده است که بیش از گذشته باید نیروهایش را سازماندهی کند. طوریکه قادر گردند اعتراضات خیابانی را در همان نطفه خفه کنند و از میان بردارند و برای استیصال نیروهای مخالف سیاسی و مدنی هزینه های اعتراض را چنان بالا ببرند که ترس و هراس همه جامعه را فرابگیرد. بنابراین به گمانم جمهوری اسلامی سرکوب ها و فشارها را دوچندان خواهد کرد. زیرا تجربه همین چند سال اخیر به او آموخته است که با سرکوب می تواند اعتراضات را مهار کند، مخالفین وضع موجود را به حاشیه راند تا موج سراسری اعتراضات ایجاد نگردد. چند حرکت سراسری سازمانیافته – تحصن های پیاپی معلمان در سال گذشته بعلاوه اعتصاب چند هفته ای رانندگان کامیون و اعتصاب کارگران درچند شهر، اراک، اهواز و شوش – نشان داد که نهادهای سرکوب گرفاقد برنامه و راه کار روشن برای مقابله با تحصن و اعتصاب هستند.
بهرحال هم اکنون که اقتصاد در ایران رو به فروپاشی ست، می دانند که هر آن امکان خیزش های توده ای وجود دارد به همین دلیل است که گردانهای امنیتی و نظامی برای کنترل محلات را در سرمی پرورانند و در نظر دارند که همچون دهه شصت و هفتاد انسداد کامل ایجاد کنند. این راهبرد حاکمیت بر اساس عدم اعتماد در جامعه که باعث و بانی عدم همبستگی ست، آیا تحقق خواهد یافت یا نه پرسشی اصلی این است که توان تحقق استراتژی فوق را دارند وجامعه چنین اجازه ای را به حاکمیت خواهد داد؟ و عکس العمل نیروی اجتماعی مخالف وضع موجود در قبال آن چه خواهد بود؟
شیوه های اعتراض
جامعه ما در مقابل سرکوب دهشتبار و بی محابا، دو شیوه اعتراضی را در پیش گرفته است.هر دو شیوه کارکرد و تاثیر خود را دارد. جمهوری اسلامی دردوره پیش رو همچنان با این دو شیوه اعتراضی روبرو خواهد شد؛ اعتراضات سازمان یافته که قادر است سراسری شود که امکان مهارآن را تا حدی دارند و اعتراضات و خیزش های آنی که بیشتر خصلت توده ای دارد و تا حدی مهار ناپذیر است.
اعتراضات سازمان یافته معلمان، کارگران، دانشجویان، بازنشستگان، پرستاران و کشاورزان و رانندگان را ظاهرا به راحتی می توانند سرکوب کنند. اما نمی توانند، ریشه کن نمایند. هر چند که بخشی از رهبران شناخته شده آنان را دستگیر و تقلا کنند که فعالین موثر اعتراضات سازمان یافته را شناسائی کنند. حال آنکه در همین گیرو دار و جدال، نیروهای جوان و تازه نفس به حرکت اعتراضی جذب می شوند. دراصل رمز و راز ادامه حرکتهای سازمان یافته در شرایط خفقان و سرکوب در جذب نیروهای تازه نفس، نهفته است.
اصرار به نافرمانی مدنی با روش پرهیز از خشونت در اعتراضات سازمانیافته خشونت دولتی را هم تا حدی فلج می کند. در اصل جذب نیروهای تازه نفس و جوان، ادامه حرکتهای های اعتراضی سازمان یافته را تضمین کرده و می کند. از طرفی مهار اعتراضات سازمان یافته به نظرسهل و آسان است. زیرا بطور علنی فراخوان داده می شود و مکان و زمان اعتراض معلوم و مشخص است و برای سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی اعزام نیروهای سرکوب گر، مراقبت جهت جلوگیری از افزایش معترضین امری به غایت سهل و آسان است. اما از طرف دیگر اعتماد به نفس معترضین را افزایش می دهد و آنان را برای تسخیر خبایان جدی تر می کند تا با شعار« مردم به ما ملحق شوید»، فضای همبستگی را بیافرینند و به جو سرکوب غلبه کنند.
هم اینک به نظر میرسد که جمهوری اسلامی بیش از هر چیزی از خیزش های آنی و غیرسازمان یافته هراس دارد. زیرا این نوع از اعتراضات به سرعت گسترش می یابد، رادیکال می شود و جوانان عاصی؛ کارگرزاده ها و سیل بیکاران بخش زیادی از بدنه اجتماعی اعتراضات فوق را تشکیل میدهند. که به دلیل انباشت مطالبات در این تیپ اجتماعی، عملا رویارویی با نیروهای سرکوب گر را بهمراه خواهد داشت.
در اصل خیزشهای غیرسازمان یافته حاکمیت را غافلگیرمی کند. بویژه اگرآنها در چند نقطه شهر و یا در چند شهر بوقوع بپیوندد و ادامه یابد می تواند به یک بزنگاه و سرفصل مبدل شود. همچون خیزش دی ماه منجربه سلسله اعتراضات خیابانی پی در پی در چند روز و یا در چند هفته شود. که از نظر سیاسی بحران حاکمیت را در سرتاسر کشور بدرستی عیان می کند.
بن بست سیاسی حاکمیت
به نظر میرسد که هم اکنون جمهوری اسلامی فاقد راهبرد سیاسی مشخص است. به تعبیری باید گفت و تاکید کرد که ازنظر سیاسی دیگر هیچ راهبردی به او یاری نخواهد رساند و به این مسئله اشراف کافی دارند. زیرا خیزش دی بدرستی راه هر گونه موج سواری، مانورسیاسی و دو دوزه بازی را از او گرفت و می بینیم که جناح بازی های حاکمیت نقش برآب شده است. فورا باید اضافه کرد که روحانیت حاکم به رهبری بیت و سپاه طراحان و تصمیم سازان عمده هستند، طوریکه دولت و مجلس بعنوان دو بال اصلی آنها محسوب می شوند. این امر نشان ازآغازروندی جدید یعنی پروسه یک دست شدن حاکمیت را میدهد.
با یک دست شدن حاکمیت و هضم همه جناح بندی ها جمهوری اسلامی، وارد دوره جدیدی خواهد شد و توهم به زانو درآوردن جامعه و از میان برداشتن همه زمینه های اعتراضی او را در اعمال سیاست های ضدمردمی جری تر خواهد کرد. حال آنکه از نظر اجتماعی و فرهنگی همه سیاست های جمهوری اسلامی دربست، شکست خورده است. شکستی که نه قابل جبران است و نه قابل توجیه. نشانه های آنرا درفساد سیستماتیک، اقتصادی رانتی، آموزش و پرورش ناکارآمد، اصرار به حجاب اجباری، سرکوب دهشتبار اقلیت های قومی و مذهبی و …، براحتی میتوان دید.
شکست سیاست های جمهوری اسلامی در همه حوزه ها چنان مسجل است که دیگر هیچ طبقه و قشر اجتماعی با چنین نظام درمانده ای همراهی نخواهد کرد. صرفا حامیان سرسخت و زرخرید جمهوری اسلامی در اشکال لباس شخصی و یگانهای ویژه و فرماندهان و سرداران و بخشهایی ازحوزه و روحانیت با او تا آخر همراه خواهند بود.
قدرت در مقابل قدرت
با وجود اینکه اقتدار گرایان تمامی منابع قدرت و ثروت را در اختیار دارند، با وجود اینکه تجربه ای بس گران طی چند دهه برای حفظ قدرت و ثروت اندوخته اند، با وجود آنکه مدتها مشروعیت مذهبی و دینی و همچنین اصلاح طلبی را در کارنامه خود دارند، با وجود آنکه در مهار اعتراضات و ریشه کن کردن مخالفین ید طولانی دارند، با وجود آنکه توانسته اند بعنوان یک قدرت در منطقه سردرآورند و نیروهای مزدور و زرخرید تربیت کنند، با وجود آنکه با نام خصوصی سازی همه سرمایه ملت را از آن خود کرده اند و …، اما خوب می دانند فروخواهند پاشید. چرا که بحرانهای چندجانبه هم در سیاست های خارجی و هم در سیاست های داخلی ریشه دارتر شده است و به عینه می بینند که در مقابل قدرت حاکم، قدرتی از متن و بطن جامعه در حال سربرآوردن و شکل گیری ست. در اصل شکل گرفته است و آن چیزی نیست جز سپهر عمومی.
در اصل حوزه عمومی بطور آرام اما پیوسته و بی آنکه متوقف شود درحال پیش روی ست. نشانه های از آنرا به درستی در دو رخداد کمک به زلزله زدگان غرب کشور و سیل ویرانگر در چند استان همه به خوبی مشاهده کردیم که چگونه مشارکت عمومی توسط نهادهای مردم نهاد به برگ و بار می نشیند و حاکمیت فاقد هرگونه توانمندی برای کمک رسانی به شهروندان در مواقع ضروری ست.
در اصل سپهر عمومی هم اینک نه در حوزه سیاسی بلکه در حوزه های اجتماعی، محیط زیستی و صنفی، بیش از پیش متجلی ست. چون ساز و کارهای مشارکتی در نهادهای مردم نهاد جاری ست به همین دلیل بخشی از اقشارآگاه و خودآگاه را به خوبی جذب فعالیت های داوطبانه نموده و چنین نیروی اجتماعی آگاه پشتوانه اصلی تحول طلبی و حافظ حوزه عمومی ست. بگمانم قدرت حاکم ازچنین نیروی اجتماعی هراسناک است. زیرا به نظر میرسد در شرایط آماده همین نیرو خواهد توانست در اوج گیری جنبش سیاسی موثر و کار ساز گردد.
اعتراضات درنهایت به جنبش سیاسی ختم خواهد شد یا خیر؟
در اعتراضات صنفی، مدنی و اجتماعی پیش رو ما شاهد طرح مطالبات عمده و کلان طی سال جاری خواهیم بود. مطالباتی که کاملا ریشه های عینی و مادی دارد و در هیچ صورت ممکن نخواهند توانست بدانها پاسخی مناسب دهند. زیرا با منافع حاکمیت؛ روحانیت تبهکار و سپاه یعنی مافیای قدرت و ثروت در تعارض کامل است. اجازه دهید اشاره کنیم که تجربه چندین ساله اعتراضات معلمان، کارگران، بازنشستگان، کشاورزان، دانشجویان، پرستاران و رانندگان و دیگر اقشار مردم زحمت کش ما، بروشنی نشان داده اند که خواستار رفع ظلم و ستم، تبعیض و نابرابری هستند و مگر جنبش سیاسی امری فراتر از این موارد و مسائل است؟
در اصل نمی توان بطور تصنعی، خواسته ها و مطالبات اجتماعی و سیاسی را ازهم تفکیک کرد. به همین علت نفی تبعیض و ستم، مخالفت با خصوصی سازی و سرکوب، بخش سلبی جنبش سیاسی ایران به شمار میاید و بخش ایجابی آن طرح و تاکید به آزادی ، نوع حکومت آتی بر اساس شالوده جدایی دین از دولت و نفی همه جانبه حاکمیت و گذر از جمهور اسلامی برپایه مشارکت همگانی ست.
براساس تجربه اجتماعی، ما هم اکنون می دانیم که در اعتراضات سازمان یافته شعارهای بیشتر سلبی ست و اما در اعتراضات و خیزش های آنی شعارها در نفی کامل جمهوری اسلامی و گاها طرح شعارهای ایجابی از قبیل جمهوری ایرانی هم به میان آمده است. بنابر این به نظر میرسد که جنبش سیاسی ایران در پرتو اعتراضات سازمان یافته تقویت میشود اما با خیزش های آنی و توده ای ست که خود را کاملا عیان می کند. اما به دلیل اینکه جامعه فاقد احزاب سیاسی در داخل کشوراست، خیزش های توده ای همانند شمشیر دولب می تواند کارکرد داشته باشد. البته ناگفته نماند که طرح و چشم انداز روشن سیاسی و تاکید بدان شاید بخش وسیعی از فعالین اجتماعی را که هم اکنون تنها مرجع اصلی به حساب می آیند، به جنبش سیاسی کاملا خوش بین کند و عدم اعتماد در این عرصه را از میان بردارد و اعتمادسازی کند. طوریکه هم در اوج گیری جنبش سیاسی موثر گردند و هم کارکردی مناسب در خیزش توده ای از خود نشان دهند. با وقوع چنین امری ما شاهد همراهی نمادین طبقه متوسط با طبقه فرودست نخواهیم بود؟
از نظر من طبقه متوسط ایران با همه ضرباتی که به پیکره آن وارد کرده اند هم اینک نقش اصلی را در سپهر عمومی ایفا می کند. لذا حضور او در خیزشهای آنی جامعه را وارد فازی نو خواهد کرد. به تعبیری روشن تر پیوندی اندام واردرپراتیک و عمل مابین سه مقوله تشکیل جبهه سیاسی، ایجاد جبهه مدنی، رشد همبستگی اجتماعی و مشخص شدن بدیل جمهوری اسلامی، اعتراضات اجتماعی در ایران را وارد فاز جدیدی خواهد کرد. ناگفته پیداست که هرگونه شتاب زدگی و تندروی و هرگونه واگرایی باعث کندشدن حرکتهای اجتماعی و هرز رفتن تلاش ها و کوششها برای تغییر اوضاع سیاسی جامعه خواهد شد و جنبش سیاسی ایران را با تاخیربیشتری رودررو خواهد کرد.
سخن آخر؛
جنبش اجتماعی – اعتراضی در داخل کشوردر سال جاری سنگر به سنگر پیش روی خواهد کرد و اما جنبش سیاسی، نیازمند جبهه سیاسی، بدیل روشن و رهبران برخاسته از متن و بطن جامعه است. آیا در روند فوق در سال جاری می توان توقع داشت که جریانات سیاسی هم در خارج از کشور نقش خود را به خوبی در تقویت مبارزات داخل ایفا کنند یا خیر نیروهای با سابقه سیاسی فاقد برنامه های روشن، راه کارهای موثر و نیروی اجتماعی کافی هستند؟ آیا خیزشهای آنی و اعتراضات غیرسازمان یافته در سال جاری بوقوع خواهد پیوست در آن صورت، فعالین اجتماعی و مدنی در آن دخالت خواهند کرد و یا نه نظاره گر خواهند بود؟