تونس؛ انقلاب «نان و کرامت»  

reza shirazi رضا شیرازیالگو برداری در حوزه های سیاسی اجتماعی معمولا با روند طبیعی جوامع چندان همخوانی ندارد. چون هر جامعه ای خود ویژگی هایی را داراست و لااقل برای جامعه ای نظیر ایران، نه تنها دلائل شکست های تاریخی، عقب ماندگی های فرهنگی و مطالبات به تعویق افتاده کلان اجتماعی بحرانهای پیاپی اقتصادی که در مجموع عدم توسعه سیاسی اقتصادی را کاملا مشهود کرده تا حدود زیادی روشن است. از سوی دیگر روند دیالکتیکی جامعه ایران یعنی حرکت، خیزش، جنبش و تاثیر و تاثر رخدادهای کلان در راستای تغییرات بنیادین، جامعه را آهسته و پیوسته از جمود به پویایی فرامی خواند.

روند تحولات بنیادین در عین گسست از گذشته و سرآغاز روندی نو در  راه گشایی به آینده، هر نوع الگوبردای ساده سازانه را پیشاپیش با شکست مواجه می کند. شاید لازم به تاکید نباشد که ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و میراث تاریخی و فرهنگی با همه فراز و نشیب هایش، بعضا زمینه های عمده و اصلی و امکان های فرارو را برای تغییرات بنیادین مهیا کرده و می کند.

وقتی از این برش و منظر به مسائل بنیادین ایران و ابربحرانها و شکاف های چندگانه نظر می افکنیم، به نظر میرسد که جامعه ما در دوره روشنگری یا دوره ای که بتوان بدان نام رنسانس و رستاخیز ایران داد. طوری که نشان هایی از آن را در رشد سپهر عمومی و تقویت جامعه جنبشی ایران به خوبی می بینیم. حال در همین مسیر صیرورت جامعه، می توانیم به تجارب موفق و ناموفق جوامعی نظیر ایران که ازعدم توسعه سیاسی واقتصادی موزن به شدت رنج می برند نگاهی بیافکنیم، تا شاید بتوان درس هایی از آنها آموخت.

با در نظر گیری موارد فوق نکاتی در باره انقلاب «نان، کرامت» در تونس بیان می کنم شاید این نکات به مثابه درسهای از یک انقلاب سیاسی در آغاز قرن بیست و یکم به شمارآید.

سرعت تحولات

فراز و فرود تحول سیاسی در تونس از نظام استبدادی و مافیایی بن علی به یک دولت انتقالی بسرعت بوقوع پیوست. طوری که در کمتر از یک ماه – دسامبر دو هزار ده تا اواسط ژانویه دو هزار یازده – مردم توانستند بن علی را بعنوان نمادی ازمافیای قدرت و ثروت از اریکه حکومت به زیر کشند. با سقوط حکومت بن علی، دولت انتقالی تشکیل شد ومقدمات انتخابات عمومی سامان یافت تا احزاب گوناگون چپ، سکولار و مسلمان در وزن کشی انتخاباتی نشان دهند که تا چه اندازه دارای پایگاه اجتماعی هستند.

اختلاف ارتش و نیروهای امنیتی

اختلاف بارز بین نیروهای امنیتی و ارتش در تسریع و پیروزی خیزش ملت تونس  نقشی بی نظیر و تاریخی داشت. در اصل همراهی ارتش با ملت تونس باعث گردید که سرنگونی حکومت بن علی حتمی و با هزینه کمتری مواجه شود. خیزش مردم تونس به درستی نشان داد هنگامی که تمامی اقشار شهری و روستایی، تمامی لایه های طبقه متوسط و نیروی کار در جنبش همگانی شرکت کنند عملا لایه های تحتانی ارتش و بدنه اجتماعی نیروی نظامی با جنبش همراهی خواهند کرد. طوری که لایه های فوقانی نیروی نظامی چاره ای جز همراهی نخواهند داشت.

اختلاف بارز بین نیروهای امنیتی و ارتش در تسریع و پیروزی خیزش ملت تونس  نقشی بی نظیر و تاریخی داشت. در اصل همراهی ارتش با ملت تونس باعث گردید که سرنگونی حکومت بن علی حتمی و با هزینه کمتری مواجه شود و این اصل انکار ناپذیر را بار دیگر اثبات کند که در ریشه کن شدن نظام های مستبد، نقش نهادهای نظامی به شدت موثرو شکاف در نیروهای نظامی، موضوع فرعی نیست بلکه تعیین کننده است. درعین حال خیزش مردم تونس به درستی نشان داد هنگامی که تمامی اقشار شهری و روستایی، تمامی لایه های طبقه متوسط و نیروی کار در جنبش همگانی شرکت کنند عملا لایه های تحتانی ارتش و بدنه اجتماعی نیروی نظامی با جنبش همراهی خواهند کرد. طوری که لایه های فوقانی نیروی نظامی چاره ای جز همراهی نخواهند داشت.

عدم رهبری متمرکز

عدم وجود هرگونه رهبری متمرکز درخیزش ملت تونس، نشان داد که در برهه هایی از تاریخ، رهبران گمنام و میدانی دارای نقشی بی بدیل و تاریخ سازند. در اصل رهبران گمنام قیام ملت تونس نقشی دوران سازایفا کردند. همین تجربه ناب نشان داد که برخی از قیام ها می تواند بدون رهبری رسمی و معروف و کاریزما بوقوع بپیوندد. فورا باید اشاره کرد که همین موضوع، امکان نقدی جدی به آثار کلاسیک در حوزه علوم سیاسی ست که از چهار عامل اصلی در وقوع یک انقلاب سیاسی، مسئله رهبری رسمی و شناحته شده را –  کاریزما و غیرکاریزما –  در امر انقلاب سیاسی مطلق و هیچ تاکیدی به نقش بارز رهبران گمنام برخاسته از متن جامعه نمی کند.

نقش رسانه های اجتماعی و شبکه های مجازی

نقش رسانه های اجتماعی و شبکه های مجازی و در عین حال نقش بی بدیل تلویزیون الجزیره در انتقال قدرت سیاسی از حکومت مستبد بن علی به دولت انتقالی، یکی از پارامترهایی بود که نشان داد که شبکه های اجتماعی در قیام ها  و خیزش ها و انقلابات سیاسی در قرن بیست و یکم، توان رویارویی با رسانه های دولتی ودر عین حال  قدرت بسیج همگانی را دارند. زیرا گردش اطلاعات آزاد  را ممکن و سانسور را بی اثر و بی معنا میکنند.

سندیکای کارگری، آگاهی عمومی، بسیج همگانی و خشونت پرهیزی

انقلاب سیاسی ملت تونس تنها نمونه موفق بهارعربی قلمداد می شود. چون سرعت عمل، بسیج همگانی، وجود سندیکای کارگری با سابقه در کشور، جفت و جور شدن کامل زمینه های عینی و ذهنی، آگاهی و خودآگاهی به چرایی فقر عمومی و حاکمیت خانواده بن علی به شصت درصد از ثروت و منابع اقتصادی جامعه، همبستگی اجتماعی و همراهی ارتش با قیام، وضعیتی رادیکال در عین پرهیز از خشونت گرایی را مهیا کرد.

وضعیتی که باعث فروپاشی سریع حکومت بن علی شد. طوری که اعجاب همگان را برانگیخت. حتی دو هفته قبل از سقوط نظام مستبد، حمایت دولت فرانسه از آن، بیشتر به یک طنز شبیه بود

فشار از پایین برای همگرایی احزاب و تجربه و تسامح غنوشی

تغییر مسیر احزاب – چپ، لائیک و مسلمان – و امکان همگرائی برای پاسخ به اولویت های اصلی جامعه از همان فردای خیزش همگانی ملت تونس مشهود بود.

هنگامیکه غنوشی رهبر جریان النهضه بعد از سالها تبعید از انگلستان به تونس بازگشت در همان ساعات نخستین بصراحت اعلام کرد که قطعا تجربه حکومت خمینی تجربه ای شکست خورده است و ما به دنبال حکومت دینی نخواهیم بود.

شاید سالها انسداد سیاسی در کشور تونس همه احزاب کوچک و بزرگ لائیک، دمکرات، چپ و مسلمان را به این نتیجه رسانده بود که در یک مبارزه سیاسی با ارائه برنامه مشخص جهت اصلاحات اجتماعی واقتصادی سهمی در پایداری نظامی دموکراتیک خواهند داشت و شاید هم به دلیل فشار از پایین، احزاب سیاسی مخالف حکومت به یک همگرائی اولیه برای تصویب قانون اساسی نائل شدند.

هنگامیکه غنوشی رهبر جریان النهضه بعد از سالها تبعید از انگلستان به تونس بازگشت در همان ساعات نخستین بصراحت اعلام کرد که قطعا تجربه حکومت خمینی تجربه ای شکست خورده است و ما به دنبال حکومت دینی نخواهیم بود. شاید سالها انسداد سیاسی در کشور تونس همه احزاب کوچک و بزرگ لائیک، دمکرات، چپ و مسلمان را به این نتیجه رسانده بود که در یک مبارزه سیاسی با ارائه برنامه مشخص جهت اصلاحات اجتماعی واقتصادی سهمی در پایداری نظامی دموکراتیک خواهند داشت و شاید هم به دلیل فشار از پایین، احزاب سیاسی مخالف حکومت به یک همگرائی اولیه برای تصویب قانون اساسی نائل شدند.

توازن قوای سیاسی و فشارهای از پایین در کشور تونس از یک سو و تجربه ائتلاف ها و بلوک بندی های سیاسی بین نیروهای لائیک، چپ و مسلمان از سوی دیگر، روشن کرده است که صرفا جبهه ها و بلوک های سیاسی می توانند قدرت حاکم را مدیریت و هدایت کنند و در همین راستا به خوبی پی برده اند که حذف هر جریان سیاسی در نهایت به ضرر جامعه و حاکمیت خواهد بود.

سخن آخر؛

در اصل سنخ شناسی جنبش های جدید اجتماعی در قرن و بیست و یک نیازمند پژوهش هایی جدی ست تا در پرتو آن بتوان از عوامل عمده آنها بدرستی و دقت سخن گفت. هر چند که طی ده سال اخیر برخی از متفکرین علوم سیاسی و جامعه شناسان از چند عامل عمده جنبش های جدید – جنبش هشتادوهشت ایران و بهار عربی – به خوبی سخن گفته اند و ما تا حدی بدانها آگاهیم، با این وجود نیازمند تحقیقات دامنه دار و میدانی بیشتری هستیم تا  با زوایای گوناگون آنها بهتر آشنا شوبم تا از تکوین و استمرار عوامل اصلی آنها در جنبشهای پیش رو به خوبی استفاده کنیم.

بر اساس تکوین و استمرار خیزش ملت تونس و تجربه ناشی از روند رخدادهای کلان در آن کشور از سال دو هزار و ده تا به امروز شاید بتوانیم این پرسش را مدنظر قرار دهیم که ائتلاف نیروهای سیاسی ایرانی و شکاف در بدنه نظامی وانتظامی به علاوه نقش رهبران گمنام و مدنی در تسریع فروپاشی جمهوری اسلامی تا چه اندازه موثر خواهد شد؟