«جمهوریت» مناسب بستر اجتماعی ایران؛ با وجود نوپایی و فقر نظری

reza shirazi رضا شیرازیهدف و راهبرد عمده و اصلی همه جمهوری خواهان ایران، با هر عقبه و گرایشی، تحقق نظام جمهوریت در ایران است. در این صورت ما با یک پرسش کلان روبرو می شویم و آن این است که براستی نظام جمهوریت در ایران ممکن است یا خیر؟

پاسخ به پرسش فوق از یکسو به سرشت جنبش اجتماعی ایران امروز و گرایش گروه های مرجع و از سوی دیگر به گفتمان غالب در جامعه ما پیوند دارد و مهمتر اینکه آیا جامعه ایران به چنان بلوغ و سطحی از آگاهی و خودآگاهی و انباشت تجربه سیاسی و اجتماعی  نائل شده  که قادر گردد در مسیر تحقق نظام جمهوریت گام بردارد یا خیر؟

همچنین ما چه موافق نظام جمهوریت و یا مخالف آن باشیم، این مسئله تعیین کننده‌ای نیست. موضوع اصلی این است که روند سیاسی و اجتماعی جامعه به کدام سمت و سوست چرا که چنین روندی نظام و مناسبات آتی جامعه ایران را روشن می کند. عوامل اصلی تشکیل دهنده این روند را توضیح خواهم آمد. اما اجازه دهید که قبل از آن به مسئله دیگری اشاره کنم.

پیش از این در یکی از یادداشت ها اشاره کرده بودم که دو نهاد پرسابقه در ایران مخالف نظام جمهوریت بوده، هستند و خواهند بود. یکی نهاد سلطنت و حامیان آن و دیگری نهاد روحانیت و مبانی اندیشه سیاسی که روحانیت شیعه بدان تکیه زده است.

همه ما خوب می دانیم که نهاد سلطنت ضربات کاری و کشنده از انقلاب ناکام پنجاه و هفت خورد و بازسازی آن ناممکن به نظر میرسد و نهاد روحانیت هم در حال اضمحلال و درسراشیبی نابودی است.

منبع قدرت، مناسبات آن، روند رو به صعود و یا افول حکومت ها لااقل در این صد و اندی سال توسط دو نهادی که از آنها نام بردیم، صورت بندی می شد و حال که هر دو نهاد در ایران در عرصه قدرت، به کنار زده شده اند مگر جز سپهر عمومی منبع و مرجع قدرت دیگری موجود است؟ لذا سپهر عمومی در ایران می تواند و قادر است نماد واقعی نظام جمهوریت به شمار آید. با این اوصاف اجازه دهید که مسئله را از برشی دیگر هم طرح کنم.

هنگامیکه شعار جمهوری ایرانی در جنبش هشتادوهشت به میان آمد در همان گام نخست بدنبال ردپای جمهوریخواهی در تاریخ سیاسی صد و اندی سال ایران برآمدم. در عین حال محرز و روشن بود که همه آزادیخواهان کشور، همه آنانی‌که سربلندی ملک و ملت را خواهانند همه آنانی‌که تا مغز استخوانشان از تبعیض و ستم و نظام استبدادی و هزار فامیل قدیم و جدید بیزارند همه نیروها و افراد دمکرات  بدون اما و اگر و بی آنکه شبهه ای داشته باشند در جبهه جمهوری خواهی قرار می گیرند. با وجود چنین تلقی و گرایشی براستی باید پاسخی منطقی و عقلانی داشته باشیم که چرا  جمهوری خواهی در ایران در حاشیه بوده است برغم اینکه در برخی از بزنگاه ها نظام جمهوریت مطرح و سپس ما ردپای قوی و ماندگار از آن نمی بینیم. به عنوان نمونه با فراز و فرود جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان و پی ریزی جمهوری گیلان و سپس تاکید دکتر حسین فاطمی یکی از رهبران اصلی نهضت ملی شدن نفت ما دیگر اثری از جمهوری خواهی در ایران نمی بنیم تا اینکه با پیام خمینی با نام جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه کلمه زیاد روبرو می شویم. اما تجربه دهشت بار جمهوری اسلامی نشان داد که مسئله جمهوریت در این ترکیب دو کلمه‌ای در چهارچوب اندیشه فقاهتی مطرح و بیش از هر امری جمهوریت زیر پای فقاهت ذبح شرعی می شود و دیدیم که جمهوری اسلامی، درعمل نیزدر شکل و شمایل استبداد دینی قدعلم کرد.

پس جای شک و تردیدی نیست که جمهوری خواهی در تاریخ جدید سیاسی اجتماعی ایران دارای رگ و ریشه چندانی نیست. و این واقعیت را باید خوب دید و پذیرفت که اگر به جای تاکید به آرمانهای غیرقابل تحقق، به طرح نظام جمهوریت در دهه های قبل می پرداختیم شاید هم اکنون دارای پشتوانه قوی تری بودیم. از طرف دیگر و شاید به دلیل همین کاستی که بدان اشاره کردیم، جامعه ما با فقر نظری در باره نظام جمهوریت در ایران هم روبروست و طبعا همین فقر تئوریک و نظری غیرقابل انکار باعث شده که برخی از جمهوری خواهان بدنبال ائتلاف با حامیان سلطنت باشند و فراتر از آن فقر نظری، عدم راهبرد روشن برای تقویت گفتمان جمهوری خواهی در ایران، عدم انسجام گرایشات متعدد جمهوری خواهان و عدم برنامه مدون و روشن برای نظام جمهوریت و در یک کلام عدم وجود یک مانیفست به شدت هویداست.

جمهوری خواهی در تاریخ جدید سیاسی اجتماعی ایران دارای رگ و ریشه چندانی نیست. و این واقعیت را باید خوب دید و پذیرفت که اگر به جای تاکید به آرمانهای غیرقابل تحقق، به طرح نظام جمهوریت در دهه های قبل می پرداختیم شاید هم اکنون دارای پشتوانه قوی تری بودیم. جامعه ما با فقر نظری در باره نظام جمهوریت در ایران روبروست و طبعا همین فقر تئوریک و نظری غیرقابل انکار باعث شده که برخی از جمهوری خواهان بدنبال ائتلاف با حامیان سلطنت باشند و فراتر از آن فقر نظری، عدم راهبرد روشن برای تقویت گفتمان جمهوری خواهی در ایران، عدم انسجام گرایشات متعدد جمهوری خواهان و عدم برنامه مدون و روشن برای نظام جمهوریت و در یک کلام عدم وجود یک مانیفست به شدت هویداست.

به نظر میرسد که طی سالهای اخیر جمهوری خواهی و تاکید بر نظام جمهوریت در ایران به عنوان یک نیاز تاریخی و بدیل نظام استبدادی و قدرت متمرکز عمدتا در میان بخشهائی از روشنفکران سیاسی مطرح شده و محدود مانده است. به تعبیری روشن ایده نظام جمهوریت در ایران نتوانسته است از دایره بخشی از روشنفکران پا فراتر نهد و فعالین اجتماعی مدنی را درگیر چرائی و چگونگی تحقق نظام جمهوریت و موانع عمده و اصلی آن نماید.

شاید بی مورد نباشد که در این جا از دست اندرکاران نشریه وزین میهن به علت تاکید بر مبحث جمهوری خواهی تشکر و قدردانی کنیم. چرا که برای تقویت گفتمان نظام جمهوریت در گام های نخست باید بتوانیم چرائی فقر تئوریک و نظری و چگونگی فائق آمدن بدان را مورد بحث قرار دهیم.

تمرکز بر این نکته بنیادین که آیا جامعه ایران وارد دوره جدیدی خواهد شد تا در آن نظام جمهوریت محقق گردد و همچین آیا با تحقق نظام جمهوریت سرفصلی نو در ایران پدیدار خواهد شد هم از جنبه نظری و هم جنبه راهبردی ما را با پرسش های زیادی روبرو می کند ؛

یک- جمهوری خواهی در ایران زمینه کافی برای همگانی شدن را داراست یا خیر؟

دو- نیروی اجتماعی فعال در عرصه های مدنی، صنفی و غالب کنشگران سیاسی در داخل و خارج از کشور آیا بعنوان نیروی بالفعل و بالقوه نظام جمهوری ست یا ما با یک تشتت همه جانبه در این عرصه روبروییم؟

سه- براستی مبانی اصلی نظام جمهوریت چیست؟ بدون نهادسازی و نهادینه شدن جامعه، بدون جبهه متحد نهادهای مدنی بدون گسترش انجمن های مستقل و مردم نهاد و  بدون وجود احزاب سیاسی مگر نظام جمهوریت ممکن است؟

چهار- جمهوری خواهان هم اکنون دارای چند گرایش هستند؟ آیا می توان از جمهوری خواهان سکولار، مذهبی، سوسیالیست و رادیکال نام برد یا چنین تقسیم بندی در عالم واقع وجود ندارد و ذهنی ست؟

پنج- از هنگام طرح شعار جمهوری ایرانی در جنبش هشتاد و هشت تا تبلور دوباره آن در خیزش دی ماه نودو شش، نشانی از امکان همگانی شدن آن شعار بود؟

روندهای تثبیت جمهوریت در ایران کنونی

می توان برخی از عوامل اصلی روندهای جامعه که ممکن است منجربه نظام جمهوریت در ایران شود را بطور خلاصه چنین برشمرد:

الف – در حال حاضر جامعه ایران، جامعه ای کاملا توده وار نیست و تا حدودی سازماندهی شده و از آگاهی اجتماعی و طبقاتی برخوردار است. همین مسئله نشان میدهد که تحقق نظام جمهوریت دارای پشتوانه اجتماعی ست. بویژه آنکه طبقه متوسط شهری برای نخستین بار شعار جمهوری ایرانی را سرداد و ممکن است در خیزش‌های آتی دوباره قادر گردد همین شعار را طرح کند و بدنبال ترویج آن باشد.

ب – همه نحله های فکری و اجتماعی در ایران،  – نحله سکولار ملی با گرایشات گوناگون، نحله چپ مارکسیست با همه نقائص و بعضی کج اندیشی ها، نحله چپ مسلمان با وجود برخی ضعف های پایه ای و اساسی؛ بخشی از جمهوری خواهان ایران محسوب می شوند و حامی نظام جمهوریت به شمار میایند. حال پرسش این است که جمهوری خواهان سکولار و غیرسکولار قادرند برای تشکیل جبهه جمهوری خواهان گام برداشته و متحد و یکپارچه عمل کنند؟

در فراز و فرود روند جامعه ایران، طی چهار دهه گذشته و فرایند پیچیده آن و به برگ و بار نشستن ویژگی های جامعه جنبشی ایران و سربرآوردن جنبش های چندگانه نیروی کار، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و گسترش غیرقابل تصور مبارزات مدنی و صنفی خشونت پرهیز؛ در نهایت باعث شده است که وجود و حضور رهبران کاریزما بی معنی شود و همین امر بخشی تفکیک ناپذیر روند اجتماعی در ایران است که  مخالفین نظام جمهوریت را با یک مشکل اساسی روبرو کرده است که نتوانند با شعارهای پوپولیستی و مردم فریب، در مقابل طرح نظام جمهوریت قدعلم کنند.

این مهم ممکن نیست مگر اینکه بتوان دوباره شعار جمهوری ایرانی را در خیزش‌ها  ترویج کرد تا در نهایت به یک شعار همگانی تبدیل شود. این نیز هنگامی تحقق خواهد یافت که همه جمهوری خواهان با در نظرگیری تمامی گرایشاتی که دارند بی وقفه در پی همراهی و همگامی با لایه های وسیع طبقه متوسط و فرودستان بعنوان پل ارتباطی فعالیت کنند تا جنبش اجتماعی – اعتراضی در ایران گذر از جمهوری اسلامی را به منصه عمل درآورد.

ج- در فراز و فرود روند جامعه ایران، طی چهار دهه گذشته و فرایند پیچیده آن و به برگ و بار نشستن ویژگی های جامعه جنبشی ایران و سربرآوردن جنبش های چندگانه نیروی کار، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و گسترش غیرقابل تصور مبارزات مدنی و صنفی خشونت پرهیز؛ در نهایت باعث شده است که وجود و حضور رهبران کاریزما بی معنی شود و همین امر بخشی تفکیک ناپذیر روند اجتماعی در ایران است که  مخالفین نظام جمهوریت را با یک مشکل اساسی روبرو کرده است که نتوانند با شعارهای پوپولیستی و مردم فریب، در مقابل طرح نظام جمهوریت قدعلم کنند.

د- جامعه ایران از نظر تاریخی و اجتماعی و سیاسی  هم تجربه حاکمیت سلطنت را دارد و هم تجربه حاکمیت روحانیت را، هر دو نهاد در متن جامعه زایل و نابود شده اند به همین دلیل به نظر میرسد که یک راه بیشتر در مقابل جامعه برای گشایش وجود ندارد و آن تکیه به  نهادهای مدرن و جنبش های اجتماعی در ایران است. با تکیه به این دو بال سپهر عمومی، امکان تحقق نظام جمهوریت در دسترس است.

سخن آخر؛

قبل از تشکیل هر گونه جبهه جمهوری خواهی به نظر میرسد که در آغاز می توان با برگزاری کنفرانسها و میزگردها و گفتگوهای منتقدانه امکان نظام جمهوریت در ایران را بررسی کرد و شاید در ادامه همین گفتگوها و تعامل ها، الزامات تشکیل  جبهه جمهوری خواهی هم مورد توجه کافی قرار گیرد و گام های نخست این مهم  پی ریزی گردد.