انتخابات؛ نقش جامعه در جدال جناح های حاکمیت

reza shirazi رضا شیرازیدر اواخر اردیبهشت ماه امسال انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار خواهد شد و شاید پیشاپیش بتوان تاکید کرد که؛

الف – مسئله انتخابات در ایران در روند سیاست های کلان و راهبردی جمهوری اسلامی امر مهمی ست. زیرا مشارکت مردم ظاهرا می تواند نماد و نشانی از آزادی و دمکراسی در ایران باشد. دمکراسی  نیم بندی که هم بی ثبات است و هم در ترویج آزادی های اولیه اجتماعی و سیاسی بی اثر و بی خاصیت! اما نظام مستبد و سرکوب گر ایران به چنین دمکراسی محتاج است. زیرا در پرتو آن برخی از تناقضات و کشاکش ها و مطالبات جامعه را مهار می کند.

دراصل؛ انتخابات در ایران بدین معناست که در هر چهار سال جایگاه و توان هرسه جناح اصلی حکومت در سیطره قوه مجریه یا مقننه روشن  میشود. امری که صرفا بخشی از سیاست های حکومت را می تواند تعیین و اجرا کند و در قانون اساسی ایران امر مشارکت مردم درانتخابات همچون اصل ولایت مطلقه فقیه غیرقابل نفی و انکاراست.

در چهارچوب اصل فوق،  مقبولیت یا عدم مقبولیت هر سه جناح در میان اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات می تواند به عنوان معیارو سنجش تلقی شود. سنجشی  که بطورآشکار و پنهان این پیام را در بردارد که مشارکت کنندگان در انتخابات با آگاهی به انسداد سیاسی و بالطبع عدم وجود احزاب مستقل سیاسی چگونه و تا چه اندازه می توانند در کشاکش سیاسی در سطح جامعه و تشدید اختلافات جناح های حاکمیت نقش خود را ایفا کنند.

ب – در هر دوره از انتخابات ریاست جمهوری  نهادهای انتصابی بویژه شورای نگهبان و نهادهای نظامی و امنیتی که سر و سری  با  رهبری یعنی ولایت مطلقه فقیه دارند در مهندسی کردن امر انتخابات موثرند.

مدیریت و هدایت امر انتخابات توسط نهادهای انتصابی در ایران یکی از علت های دو  قطبی شدن انتخابات در ایران است و متعاقبا با دوقطبی شدن انتخابات تمامی اختلافات ریز و درشت از هرم سیاسی حاکمیت به قاعده جامعه سرریز می شود. این امر نه تنها باعث می شود که ملت ایران براحتی به بخشی از سیاست های پشت پرده حاکمیت بهتر پی برده و بدان آشناتر شوند. بلکه حساسیت و توجه بخشی از جامعه را نسبت به اصلی ترین اختلافات جناح ها بیشتر می کند تا حدی که در پرتو همین روند دو قطبی شدن فضاست که جناح های نظام دیگر نمی توانند شکاف ها را بپوشانند.

ضمیر خودآگاه جامعه بطور هوشیارانه و خردمندانه از این شکاف ها نهایت بهره برداری را می کند. طوری که جناح های خرد و کلان خود بطورواضح از هولناک ترین کشتار در دهه شصت پرده برداری میکنند یا نسبت به چگونگی از میان برداشتن جنبش دانشجویی و سرکوب آن در هیجده تیر هفتاد و هشت در رسانه عمومی سخن می گویند و نظرات نمایندگان اصلی هر جناح به چالش کشیده میشود( در مناظره روحانی با قالیباف در سال نوده دو به روشنی آشکار شد که راه کار شورای امنیت ملی درمقابله با جنبش دانشجویی به رهبری روحانی در سرفصل هیجده تیر و قالیباف بعنوان رئیس پلیس تهران برای سرکوب جنبش دانشجویی چه اختلافاتی وجود داشته است )

شرکت یا عدم شرکت، مشارکت مشروط و یا بایکوت فعال در انتخابات پیش روهمه و همه با این پرسش تعیین کننده  اندیشه ما را درگیر می کند که چالش اصلی در جامعه ما آیا صرفا منوط به مطالبه دمکراسی خواهی طبقه متوسط ایران است یا بخش قابل توجه ای از تحریم کنندگان انتخابات در جامعه و یا حتی رای های خاکستری دارای مطالبه و خواست  دیگری هم هستند؟

شکاف های عمیق در هر دوره از انتخابات ریاست جمهوری هم در عرصه سیاست خارجی برای تنش زدائی و یا تنش زائی و یا در حوزه اقتصادی در مقابله با فساد مالی و رانت خواری ویا تقویت اقتصاد تجاری  و یا سیاست سرکوب های داخلی یا مسئله انرژی هسته ای و دورخیز هر جناح قدرت برای تثبیت موقعیت خویش و غیره، بیش از هر زمانی عیان تر می شود.

آن بخش از مردم بویژه طبقه متوسط جامعه که در انتخابات شرکت فعال دارد با آگاهی تام در به محاق کشاندن سیاست های ضدانسانی هسته سخت حاکمیت به دنبال تقویت جناح های رقیب بر می خیزد. جامعه ایران به خوبی تجربه کرد که طبقه متوسط  با حضور فعال در به رکود کشاندن سیاست زیان بار انرژی هسته ای، با حضور در پای صندوق های رای توانست جناح سخت حاکمیت را به عقب نشینی وادار کند. البته تلاقی سیاست یک جناح ازحاکمیت با گرایش غالب در طبقه متوسط شهری در جامعه ایران نیازمند بررسی و پژوهش جدی ست.

شاید بتوان مشارکت تعیین کننده طبقه متوسط شهری _  یعنی غالب اقشار روشنفکری ، روزنامه نگاران ، گزارش گران ، وکلا و بخشی از کارمندان جزء و متوسط ، فعالین سازمانهای خیریه ای و تعداد زیادی از فعالین نهادهای مردم نهاد و اجتماعی و …-  _ در انتخابات را بعنوان فشار به هسته سخت حاکمیت تلقی کرد. همانطور که شاهد بودیم مشارکت همین طبقه متوسط شهری ایران در انتخابات سال نود و دو  توازون قدرت را به نفع جناحی دیگر رقم زد.

ج – جناح های خرد و کلان جمهوری اسلامی ازیکسو تقلا می کنند که از دو قطبی شدن انتخابات جلوگیری کنند اما وجود مطالبات جامعه از یکسو و جانبداری از منافع سیاسی و اقتصادی اشان از سویی دیگر و اختلافات بنیادین در حل و فصل بحران های کمر شکن در جامعه باعث می شود که هر یک از جناح های حاکمیت در فراز و فرود این فضای دو قطبی نقش داشته باشند و در عین حال با اصرار به راه حل های خویش برای مهار بحران های فزاینده در جامعه ایران وضعیت دو قطبی در انتخابات  را شدت بخشند.

تجربه فضای دوقطبی شده انتخاباتی طی دو دهه گذشته نشان میدهد، که هسته سخت حاکمیت مهار افکار عمومی و هدایت و مدیریت فضای ایجاد شده در هنگام انتخابات را تا حدی از دست می دهد و روند فوق در مجموع، دو دستاورد کلان در بردارد یکی اینکه برخی ازعمده ترین مطالبات جامعه همچون آزادی های اجتماعی بطورگسترده به میان می اید و مسئله دوم این است که فضایی رسانه ای و عمومی که دیگر حاکمیت در آن نقش اصلی را ندارد در نامشروع تر کردن هر چه بیشتر هسته سخت حاکمیت و نهادهای انتصابی و نظامی و امنیتی و قوه قضائیه، افکار عمومی را تغذیه می کند. نتیجه این دو دستاورد کلان است که واهمه سست شدن شیرازه حکومت مستبد دینی برای شان هراسناک می شود امری که دیگر رد صلاحیت فله ای شورای نگهبان در هر انتخاباتی پیشاپیش نشان از این  هراس می دهد.

د – در چنین وضعیتی ست که امر انتخابات را که بعنوان راه کاری جهت مهار و یا پاسخ  بحران می پندارند خود باعث تعمیق بحران سیاسی در حاکمیت می گردد. در آن هنگام شاید همه افراد (خود) آگاه جامعه ما برای درک و فهم بهتر روند سیاسی ناشی از انتخابات می اندیشند  که؛

چرا هر انتخاباتی در جمهوری اسلامی می تواند پارا دوکسل باشد هم نویدگر خیزش های خیابانی همچون سال هشتاد وهشت و تقویت فضای عمومی و روشن تر شدن مطالبات واقعی جامعه و تسخیر خیابان و گسترش قدرت عمومی، و هم تقسیم و باز تقسیم قدرت برای پاسخ دادن به بخشی از بن بست های کلان جمهوری اسلامی یا مهار بحرانهای موجود یا به تعویق انداختن آنها، یا سربرآوردن عوام فریبانی که جامعه و حاکمیت را با بن بست های کلان تری  رودررو کنند یا مسئله انتخابات بخشی از فعالین مستقل اجتماعی را موقتا و گذرا با یک جناح و بخشی از نظام سیاسی همگام می کند و یا بدانان می آموزاند که هر چه بیشتر از امر سیاست در هنگامی که استبداد مذهبی و سفله پروری آن عیان شده است فاصله بگیرند یا پراکندگی دریک جناح را تشدید می کند یا هماهنگی و اتحاد را در دیگر جناح تقویت و … همه موارد فوق به گونه ای در هم تنیده در هر انتخابات ریاست جمهوری را ما شاهد بوده ایم که عمده و مطلق کردن یکی از موارد فوق و ارججیت دادن به دیگری باعث می شود ما نتوانیم دیالکتیک این روند به غایت پیچیده را بفهمیم

ح – جمهوری اسلامی ممکن نیست بتواند بدون برگزاری انتخابات دوام بیاورد. چون هم وجود جناح های نظام سیاسی ایران و هم انتقال قدرت در درون حاکمیت از یک جناح به جناح دیگر و هم مشارکت طبقه متوسط شهری در انتخابات برای رسیدن به برخی از خواسته های خویش ، در مجموعه وضعیتی را در پیش روی جامعه میگذارد که در هر دوره از انتخابات فضاهای نیمه آزاد در حوزه های رسانه ای بوجود آید. همین فضا و وضعیت هم متناقض و پارادوکسال است. نهادهای امنیتی قبل ازهر انتخاباتی فشارها و دستگیری ها را افزایش می دهند تا شاید بتوانند جو و فضای جامعه را به نفع خویش کنند. حال آنکه همین شیوه خود در تشدید فضا علیه هسته سخت حاکمیت موثر است. در این روند، مهم شرکت یا حتی عدم شرکت یا شرکت مشروط و یا بایکوت فعال انتخابات نیست این موضوع به نظر می رسد که مسئله ثانوی ست. موضوع محوری این است که امر انتخابات معیوب و ناقص الخلقه در همین حکومت سرا پا سرکوب گر می رود که به یک رویه ای ماندگار و تثبیت شده در جامعه ایران تبدیل شود.

وجدان آگاه جامعه ایران به درستی فهمیده است که از فضای انتخاباتی با تکیه به شبکه های اجتماعی و نهادهای مدنی می تواند نهایت بهره برداری را به عمل آورد تا  به میان کشیدن مطالبات اصلی جامعه به مثابه پلی شود برای فراتر رفتن از انتخابات مدیریت شده و نیمه آزاد در ایران امروز. شاید این مسئله حیاتی ما را مجاب کند که در فضاهای انتخاباتی نه صدها گام ازمردم زحمتکش جلوترگام برداریم بلکه باید در جهت عمده کردن مطالبات واقعی جامعه از جمله آزادی بیان؛ سازمان یابی مستقل نیروی کار؛  آزادی پوشش؛ آزادی عقیده و همچنین تاکید به امنیت شغلی و امنیت جانی در عین کار و آموزش و بهداشت ارزان و با کیفیت و…، گام برداشت. و این ممکن نیست مگر اینکه از طرح شعارهای ذهنی و ایده الی که جامعه ایران با آن گام ها فاصله دارد پرهیز کنیم.

دراصل وجود انتخابات نیمه آزاد در ایران، در مقایسه با روند انتخابات آزاد ، مسئله ای متناقض و پرتنش و پرسش زاست. با این وجود چون در حوزه امر سیاست انسداد و سرکوب است جامعه بدنبال فرصت و ایجاد فرصت و فضاست درچنین چهارچوبی نقش طبقه متوسط شهری در امر سیاست با تکیه به صندوق های رای موضوع درخورتاملی ست. زیرا ما با مشارکت فعال این طبقه اجتماعی روبرو هستیم طوری که طبقه متوسط مدرن شهری با تکیه با این شیوه توانسته است ظاهرا طبقه متوسط سنتی ایران را با خود همگام  و همراه کند.

به نظر میرسد طبقه متوسط مدرن شهری می پندارد که با مشارکت فعالانه در روند انتخابات نیمه آزاد می تواند به  بخشی از شعارها و تمایلات خویش از جمله رسیدن به حقوق شهروندی نزدیک شود و شرط تحقق آن را در حال حاضر مشارکت در انتخابات نیمه آزاد میداند، حال آنکه بخشی از طبقه فرودست نه طرح و شعار مطالبات طبقاتی و اقتصادی خویش را در مبارزات انتخاباتی جناح های حکومت می بیند و نه اعتقادی به تغییر و تحولات ناشی از صندوق های رای دارد وظاهرا کمتر تمایلی به شرکت در صندوق های رای نشان می دهد. زیرا طبق تجربه عینی دریافته است که بارها انتخابات پرشور و یا کم شوری بوقوع پیوسته اما تاثیری در حیات پرمشقت او ایجاد نکرده است. حتی عوام فریبان که تقلا کردند با به میان آوردن اقشار کم درآمد جامعه در انتخابات  به رای بیشتری نائل آیند اینک پی برده اند که تکیه به طبقه متوسط میتواند برای اشان ره گشا باشد.

ط – روند سیاسی جمهوری اسلامی با ساز و کار انتخاباتی در ایران گره خورد است. تاکید به این نکته که ادامه حیات استبداد دینی در ایران به برگزاری بی وقفه انتخابات و وجود جناح بندی در آن مرتبط است، شاید قدری متناقض به نظر رسد اما  جامعه ایران طی بیست سال گذشته همین روند متناقض را نشان داده است. شاید نیروهای منتقد وضع موجود وفعالین مستقل اجتماعی و رهبران واقعی جنبش معلمان کارگران  زنان و پرستاران و کلا تحول طلبان در جامعه ایران در همین  روند انتخاباتی نیمه آزاد بتوانند رفته رفته با طرح مطالبات واقعی و همچنین ترویج رفراندوم و تاکید به رای آحاد ملت نسبت به کلیدی ترین مسائل جامعه  از همین انتخابات نیمه آزاد که در ایران به یک رویه تبدیل شده است به خوبی سود جسته ونهادهای انتصابی را بیش از پیش تحت فشار افکار و وجدان عمومی جامعه قرار دهند تا همه پرسی و انتخابات آزاد به یک  مطالبه عمومی تبدیل شود. امری که نیازمند توازن قوا و به حاشیه راندن نیروهای امنیتی و نظامی و قوه قضائیه و کلا هسته سخت حاکمیت تلقی شده و مهمتر از همه گسترش و سراسری کردن حرکت های اعتراضی معلمان ، کارگران ، پرستاران ، بازنشستگان  و دانشجویان بمثابه عمده ترین اهرم های فشار برای تحقق آنتخاباتی آزاد تلقی می شود.

ی – انتخابات که خود یکی از راه کارهای دمکراتیک محسوب می شود در ایران امروز بطور ناقص الخلقه  و معیوب به خدمت نظام استبدادی درآمده است البته این همه مسئله نیست زیرا همین نظام انتخاباتی معیوب و گزینشی ، چالشی عظیم  را برای هسته سخت قدرت که بر اساس نهادهای انتصابی، نیروهای امنیتی و نظامی و قوه قضائیه به رهبری ولایت مطلقه فقیه بنا شده است، آفریده  است.

به تعبیری روشن تر انتخابات در ایران امروز می تواند مرکز ثقل و کانونی ترین محور امر سیاست گردد. زیرا همین موضوع توانسته است در کشاکشی بنیادین با روش مستبدانه هسته سخت حاکمیت، روندی چالش برانگیز در ایران بیافریند. نیروی های مستقل از حاکمیت می توانند همین رویه انتخابات را بسط و گسترش دهند و پی در پی مسئله نقش بازدارنده شورای نگهبان و تاکید به انتخابات آزاد و رفراندوم یا همه پرسی عمومی را درشبکه های اجتماعی نسبت به مسائل ریز و کلان جامعه در میان بگذارند.

شرکت یا عدم شرکت، مشارکت مشروط و یا بایکوت فعال در انتخابات پیش روهمه و همه با این پرسش تعیین کننده  اندیشه ما را درگیر می کند که ؛ چالش اصلی در جامعه ما آیا صرفا منوط به مطالبه دمکراسی خواهی طبقه متوسط ایران است؟ یا بخش قابل توجه ای از تحریم کنندگان انتخابات در جامعه و یا حتی رای های خاکستری دارای مطالبه و خواست  دیگری هم هستند یا خیر؟

شاید بتوان پرسش فوق را بدین ترتیب هم صورت بندی کرد که؛ آیا آزادی خواهی  در ایران و تقویت صرف این مطالبه رهائی بخش علیه استبداد قادر است که نیروی اجتماعی کافی در به حاشیه راندن هسته سخت قدرت را به میدان کارزار بکشاند تا حتی در یک انتخابات نیمه آزاد، منافع ملت ایران به بار و برگ نشیند!؟

براستی در مقابل این پرسش مهم چه پاسخی می توان داشت که؛ نزدیک به نیمی از جمعیت ایران هم اکنون با مشکل معیشتی روبروست؟ وجود امر انتخابات و یا عدم انتخابات برای میلیونها ایرانی فقیر و گرسنه مسئله ثانوی نیست؟ به همین دلیل در دوقطبی کردن جامعه در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در آواخر اردیبهشت ماه  طرح مسائل طبقاتی جامعه با خواسته آزادی های اجتماعی و سیاسی را توامان نمی طلبد؟

ه – وجدان آگاه جامعه ایران به درستی فهمیده است که از فضای انتخاباتی با تکیه به شبکه های اجتماعی و نهادهای مدنی می تواند نهایت بهره برداری را به عمل آورد تا  به میان کشیدن مطالبات اصلی جامعه به مثابه پلی شود برای فراتر رفتن از انتخابات مدیریت شده و نیمه آزاد در ایران امروز. شاید این مسئله حیاتی ما را مجاب کند که در فضاهای انتخاباتی نه صدها گام ازمردم زحمتکش جلوترگام برداریم بلکه باید در جهت عمده کردن مطالبات واقعی جامعه از جمله آزادی بیان؛ سازمان یابی مستقل نیروی کار؛  آزادی پوشش؛ آزادی عقیده و همچنین تاکید به امنیت شغلی و امنیت جانی در عین کار و آموزش و بهداشت ارزان و با کیفیت و…، گام برداشت. و این ممکن نیست مگر اینکه از طرح شعارهای ذهنی و ایده الی که جامعه ایران با آن گام ها فاصله دارد پرهیز کنیم.

سخن آخر؛

انتخابات ریاست جمهوری در اردیبهشت ماه زمانی موثر خواهد بود که تنش جامعه با هسته سخت حاکمیت به صحنه عمومی و خیابان سرریز شود. در چنین صورتی ست که جنبش سال هشتادوهشت حیاتی دوباره می یابد و امید سراپای جامعه را فرا میگیرد و نسل آگاه و جوان و رهبران عملی اعتراضات خیابانی با رهبران رسمی جنبش سبز که استوار به عهد خویش با ملت ایستاده اند نشان خواهند داد که شکاف دولت – ملت در ایران درهر بزنگاه انتخاباتی ممکن است دوباره خیابان راتسخیر کند و مهمترین مطالبات خرد و کلان را به میان آورد. در این جا مطالباتی نظیر  برداشتن حصر رهبران رسمی جنبش سبز ایران  و آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی در سرلوحه تمامی خواسته ها خواهد بود.

اردیبهشت ماه 1396


*- با درنظرگیری تمامی موارد فوق به نظر می رسد که  جامعه ایران می تواند از همین تجارب مشارکت فعال یا عدم مشارکت در انتخابات و یا تحریم فعال و … در دوره های آتی از حیات سیاسی جامعه به خوبی سود جسته و به نظام جمهوریت متکی به انتخابات آزاد و همه پرسی پی در پی گذر کند و مطالبات طبقاتی و اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی را برای مشارکت واقعی و گسترده طبقات زحمتکش جامعه و نیروی کار و طبقه متوسط با لایه های گوناگون آن مورد تاکید قرار دهد.