١- سالهاى مدیدى است که یک پرسش بسیار مهم و جدى، افکار عمومى ایران را به خود مشغول کرده است: “چه خواهد شد؟”
در چهل سال گذشته که تحت حاکمیت فقیهان و به نام جمهورى اسلامى رقم خورده است، ایران ما یکى از طولانى ترین دوره هاى بی ثباتى خود را شاهد بوده است. از فرداى پیروزى انقلاب ۵٧، روند کلى امور، ذهنیت فردى و جمعى ایرانیان را تحت تاثیر احساس ناامنى و بى ثباتى شدید قرار داد بگونه اى که ضرب آهنگ مداوم پرسش نگران کننده “چه خواهد شد؟”، تا به امروز گریبان ذهن پویاى ایرانى را رها نکرده است.
چنین سئوال کلى، مبهم و البته اساسى، خاص جوامع در حال گذار، دچار بی ثباتى و در جریان تغییر است و بیش از هر چیز ناظر بر پرسش از شکل و فرم حکومت و تاثیرات آن بر زندگى و سرنوشت نسل هاى کنونى و آینده است؛ بنابراین یافتن یک پاسخ صریح و قطعى کار چندان ساده اى نیست و در عین حال برمبناى تحلیل هاى متفاوت از اوضاع مى توان پاسخ هاى مختلفى ارائه داد.
در این نوشتار من تلاش خواهم کرد نشان دهم که کابوس “جمهورى اسلامى”، علیرغم همه تزویر و فریب و “پروژه بقائى” که طراحى کرده است، احتمالا بزودى به پایان خواهد رسید.
٢- با توجه به یگانه و غیرقابل تکرار بودن تجربه زندگى و همچنین محدود بودن طول عمر انسان، مردم ایران مانند همه جاى دنیا باید از حق داشتن حکومتى امروزین، معتقد به حقوق بشر و دمکراتیک برخوردار باشند که زمینه های زیست شایسته انسانى، آبرومند و برخوردار از تامین اجتماعى و امید به فرداى بهتر را در آسایش و رفاه نسبى براى آنها تضمین نماید، امرى که تجربه چهل سال گذشته نشان داده است جمهورى اسلامى به شدت با آن بیگانه بوده و متاسفانه فاقد ظرفیت هاى لازم براى اصلاح در راستاى اموری است که ذکر شد. از دیگر سو ماهیت ایدئولوژیک، ستیزه جو و ناسازگار با هنجارهاى بین المللى، تلاش بى وقفه براى صدور انقلاب، استکبار ستیزى بیهوده، ضدیت با آمریکا و دشمنى با اسرائیل سبب شده است که جمهورى اسلامى با اکثر کشورهاى همسایه و یا قدرت هاى جهانى سرناسازگارى داشته و با اتخاذ سیاست هاى غلط و ضد منافع ملى در سطح منطقه و دنیا، موجبات تحمیل تحریم هاى سنگین اقتصادى و یا سایر فشارهاى بین الملى بر ایرانیان را فراهم نموده و زندگى آنها را با رنج و مشکلات مضاعف مواجه نماید.
٣- رژیم فقاهتى حاکم، در تمامى سالیان گذشته به لطائف الحیل توانسته از بحران هاى متفاوتى (از نظر ماهیت و شدت) جان سالم به در برد و البته مردم ایران نیز از این بابت هزینه هاى بسیار سنگینى پرداخت نموده اند اما آخرین بحرانى که جمهورى اسلامى در حال دست و پنجه نرم کردن با آن است تفاوت هاى جدى با بحران هاى قبلى دارد که مهمترین این تفاوت ها به شرح ذیل است:
الف- وضعیت وخیم اقتصادى
به شهادت آمار و ارقام منتشره توسط نهادهاى وابسته به جمهورى اسلامى، وضعیت اقتصادى ایران یکى از سخترین دوران هاى خود را تجربه مى کند بگونه اى که رئیس جمهور در جلسه افطار با سیاسیون آن را با دوران جنگ با عراق هم قابل مقایسه ندانسته و اوضاع را بسیار بدتر از آن زمان ارزیابى مى کند. تورم فزاینده، رکود بى سابقه، افت ارزش پول ملى، بیکارى و در نهایت شیب نزولى امکان صادرات نفت و فرآورده هاى آن به سمت صفر، اقتصاد محتضر و در آستانه فروپاشى جمهورى اسلامى را به پاشنه آشیل نظام ولایى تبدیل کرده است.
ب- نارضایتى گسترده مردم
از دیماه سال ١٣٩۶ که به ناگهان موج گسترده اى از اعتراضات بیش از یکصد شهر کشور را درنوردید تا به امروز تحلیل هاى متفاوتى از چندوچون این اعتراضات ارائه شده است اما یک نقطه مشترک در همه آنها به چشم مى آید و آن عبارت است از تائید وجود نارضایتى عمیق، همه جانبه و روزافزون شهروندان ایرانى از نحوه حکومت فقیهان و کمیت و کیفیت زندگى. برخى آمارها مانند یافته های نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) درباره اعتراضات دی ماه در ایران نشان داده است که ۷۵ درصد پاسخگویان از شرایط کشور ناراضی هستند. نارضایتى گسترده اى که بسان بشکه باروت مى تواند با هر جرقه کوچکى موجودیت جمهورى اسلامى را با انفجار خشم و خروش مردم مواجه نماید.
ج- فساد سیستماتیک
در میان همه عوامل تهدیدکننده موجودیت نظام هاى سیاسى، هیچ عاملى به اندازه فساد سیستماتیک، حیات جمهورى اسلامى را با تهدید مواجه نکرده است. حکومتى که روزگارى خود با انتقاد از فساد و مخالفت با چپاول ثروت هاى مردم ایران توسط رژیم پیشین برسر کارآمده بود چنان در فساد و روابط ناسالم سیاسى و اقتصادى گردانندگانش غوطه ور شده است که گاه براى نزدیک به ذهن کردن ارقام سواستفاده هاى مالى، چاره اى جز استفاده از صفاتى مانند نجومى و … وجود ندارد و کمیت و کیفیت آنها به هیچ وجه قابل مقایسه با فساد در رژیم قبلى نبوده و ضرب المثل عامه پسند “صد رحمت به کفن دزد قبلى” را به ذهن متبادر مى نماید.
حامى پرورى حکومت و اقتصاد رانتى در کنار مستثنى بودن بخش بزرگى از ساختار قدرت سیاسى و اقتصادى از نظارت و حسابرسى مخصوصا بخش هاى وابسته به نهاد ولایت فقیه و همچنین دخالت بى پرده نظامیان و نیروهاى امنیتى در تجارت و امر قاچاق کالا باعث پیدایش باتلاقى از فساد و ناکارآمدى شده است که در حال فروبلعیدن نظام جمهورى اسلامى است.
براى به درازا کشیده نشدن مطلب، مى توان به برخى دیگر از عواملى که نشان از متفاوت بودن بحران اخیر براى جمهورى اسلامى دارد به صورت تیتروار اشاره نمود: کاهش اثر تبلیغات دستگاه رسانه اى رژیم؛ افزایش شکاف میان مردم و حکومت؛ تشکیل اتحاد منطقه اى مؤثر علیه جمهورى اسلامى و… .
۴- جمهورى اسلامى قطعا رفتنى است اما…
نگارنده نیک مى داند که براساس قواعد کلاسیک و در عالم واقع، جابجایى قدرت سیاسى -هرچقدرهم که ناکارآمد و فاسد باشد- اتوماتیک و خودبخودى نبوده و نیازمند مجموعه اى از عوامل مانند خواست صریح، بروز و ظهور علنى اراده مردم و وجود و حضور عینى جایگزین قدرت یا اصطلاحا آلترناتیو در بطن اجتماع است، امرى که با همه فراز و نشیب اش درجریان بوده و همپاى با رشد و تعمیق اعتراضات در حال تشکیل است، (طبیعتا چنین آلترناتیوى ناشى از رهبرى جمعى، صحیح و هوشمندانه جریانهاى سیاسى و در نهایت انتخاب مردم خواهد بود) لذا با توجه به مجموعه شرایط، به پایان رسیدن کابوس جمهورى اسلامى بیش از هر زمان دیگرى محتمل است اما به شرط آنکه ما به عنوان فرد یا گروه سیاسى و مرجع به آن باور داشته باشیم.
۵- شکى نیست که فشارهاى خارجى وارده بر جمهورى اسلامى از سوى ائتلاف آمریکا، اسرائیل و برخى کشورهاى منطقه با هدف تامین منافع آنها صورت مى گیرد و برقرارى دمکراسى، تامین حقوق بشر و یا رفاه و سعادت ایرانیان را نشانه نگرفته اند (وبعید است که هیچ نیروى ملى و دلسوز ایران از بروز آن خرسند باشد) اما نکته اینجاست که همزمان با این فشار شکننده ى خارجى، فشار بى سابقه اى نیز در درون جامعه براى تحول و گذار از جمهورى اسلامى – در نتیجه حداقل یکصدسال جنبش دمکراسى خواهى و عملکرد فاجعه بار جمهورى اسلامى- پدید آمده است که نه تنها گروهاى سیاسى و مرجع نباید از ترس هم صدا شدن با نیروى خارجى، این فشار داخلى را نادیده گرفته و یا احیانا در راستاى کاهش آن اقدام نمایند بلکه باید به تقویت و افزایش آن اهتمام ورزند زیرا شیشه عمر این دیو هولناک در میانه همین دو فشار گرفتار آمده است.
۶- این احتمال وجود دارد که بخشى از منتقدین و مخالفان جمهورى اسلامى بدلیل هم پوشانى ایده ها و شعارهایشان با نیروهاى خارجى ( و یا دلبسته به خارجى) و یا هراس بیش از حد از بروز جنگى که کلیت و موجودیت ایران را با خطر مواجه نماید، خود را اصطلاحا در وضعیتى مانند آچمز شدن در بازى شطرنج تصور نموده و قصد داشته باشند که انتقادات و گفتمان خود که تا دیروز متوجه ناکارآمدى و تغییر حکومت فقهى بوده است را یا به دست فراموشى بسپارند و یا تا اطلاع ثانوى تعلیق نمایند! باید دانست این یک خطاى استراتژیک است که متاسفانه بخشى از اپوزیسیون در حال تکرار آن است. در عین حال نباید از این مهم غافل ماند که از قدیم الأیام چنین مرسوم بوده همین که فشارهاى داخلى و خارجى به نقطه معینى فراتر از تحمل جمهورى اسلامى مانند شرایط امروز افزایش یافته است، نظام مقدس تلاش نموده (مستقیم و غیرمستقیم) تا از طریق واسطه هاى سیاسى( و حتى گاهى امنیتى) نیروهاى اپوزیسیون داخل و خارج را حول محورهایى مانند حفظ تمامیت ارضى و استقلال ایران، استکبار ستیزى، ضدیت با اسرائیل، تحریک احساسات ملى و یا مذهبى و از همه مهمتر با شعار دور کردن سایه جنگ (در حالیکه به تاکید مکرر رهبران ایران و آمریکا جنگى میان آنها در نخواهد گرفت) و تحریم در یک جبهه قرار دهد و چنین وانمود نماید که اى مردم ایران، ببینید که چگونه همه نیروهاى سیاسى و گروهاى مرجع (حتى مخالف نظام!) متفاوت از مواضع قبلى خود مانند ضدیت با دیکتاتوری و استبداد دینى، دمکراسى خواهى و حتى گفتمان حقوق بشر، به دفاع از ایران زمین (همان ایران اسلامى سابق)، پرداخته اند.
چنین ترفندى که قبلا نیز در مقاطع مختلف زمانى و به بهانه هاى دیگر تکرار شده است اگرچه یک پروژه چندمنظوره است و مى تواند اهداف دیگرى مانند بازسازى اعتبار رژیم در سطح بین المللى، ایجاد تفرقه میان اپوزیسیون و بى اعتبار کردن آنها نزد افکار عمومى داخل و خارج را نیز محقق نماید اما در مقطع فعلى مهمترین هدف ” پروژه بقا” کاهش فشار اجتماعى و سیاسى از درون است زیرا در صورت موفقیت آمیز بودن مى تواند با کاهش اعتراضات مردمى و انحراف افکار عمومى از ناکارآمدى جمهورى اسلامى باعث خرید زمان و یا حتى تضمین چندساله تداوم استبداد دینى و نظام ناکارآمد فقهى شود.
در حالی که اگر فرد، جریان سیاسى و یا گروهى از دیرباز و واقعا به این نتیجه رسیده باشد که جمهورى اسلامى در اوج فساد و ناکارآمدى، مسئول اصلى قرارگرفتن ایران در وضعیت اسفبار کنونى است و در ذهن خود از امکان اصلاح حکومت فقهى عبور کرده باشد منطقا نباید تحت هیچ شرایطى فریب پنهان شدن گرگ در پوستین گوسفند را بخورد (آن هم براى چندمین بار) در عین حال نباید فراموش کرد که هزینه هاى تداوم حکومت فقها بر ایران چه بسا بسیار فراتر از تصور باشد.
و سخن پایانى اینکه، سرنوشت غمبار بخشى از اصلاح طلبان که در نتیجه مصلحت اندیشى بیش از حد، فرصت سوزى هاى فراوان، بى توجهى نسبت به از دست دادن سرمایه اجتماعى و ترجیح منافع نظام بر منافع مردم ایران، امروزه به استمرار طلبان تنزل یافته اند باید همچون آینه عبرتى در مقابل دیدگان باشد و متوجه این نکته بود که از یک سو نارضایتى عمیق مردم، وضعیت اقتصادى وخیم و فساد سیستماتیک و ناکارآمدى شدید جمهورى اسلامى و از سوى دیگر نوسازى اپوزیسیون و ظهور آلترناتیوهاى متکى بر اراده و خواست مردم، زمینه هاى یک تحول بزرگ در جامعه و ساختار قدرت سیاسى را فراهم نموده است.
شرایط حساس کنونى، هوشیارى همه نیروهاى سیاسى مخالف جمهورى اسلامى براى قرار گرفتن در سمت درست تاریخ را بیش از هر زمان دیگرى مى طلبد، فراموش نکنیم صرف نظر از اینکه ما در کدام سمت ایستاده باشیم، مردم جان به لب رسیده ایران که خسته ازفقر، فساد، تبعیض و ناکارآمدى ناشى از جمهورى اسلامى هستند بزودى به میدان خواهند آمد، شک نداشته باشیم که آنها کار را یکسره خواهند کرد با ما یا بدون ما.