آلمانی ها در محیط کار ترجیح میدهند بجای کلمه Problem (معادل کلمه مشکل) از کلمه Aufgabe (معادل کلمه وظیفه یا چالش) استفاده کنند. دشواریهایی که مشکلات را به روی صحنه میآورد، وظایف و چالشهای جدیدی را در دستور قرارمیدهد. چالشهایی که با حل آنها به شرایط نوین و کیفیت بالاتری میتوان دست یافت. آمریکاییها در سطح مدیریت از این هم فراتر میروند. بهترین مدیران را کسانی میدانند که با بحران های سنگین مواجه شده، از بحران بیرون آمده، شرکت را نجات داده و بار دیگر به سودآوری رسانده اند.
آیا بحران کنونی ایران آینده تاریک و روزهای ناگواررا ترسیم میکند یا میتواند راه را برای چشم اندازهای مثبت بگشاید؟
جامعه ایران با یک معادله چند مجهولی و بازیگران متعدد مواجه است. نیروهای داخلی چون اصلاح طلبان، اصول گرایان، دولت روحانی، سپاه، خامنه ای، نیروهای اپوزیسیون و در نهایت جامعه مدنی نقش ایفا میکنند. نیروهایی چون دولت های آمریکا، اسراییل و عربستان و همچنین در وحله بعدی اروپا و چین و روسیه را در خارج از ایران می توان نام برد. هر کدام از این نیروها جامعه را از سویی میکشند و بر حرکت دیگری تاثیر میگذارند. گاهی روند حل مشکل را تند و گاهی کند میکنند. امروز ما در سراشیب تند آن قرارداریم. این بحران تمامی نیروهای سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون را در برابر شرایط دشواری قرار داده است. هیچیکدام نمیتوانند مدعی آن باشند که همه پاسخ ها را در اختیار دارند. آنها با چالش های جدیدی مواجه اند. به نوعی دچار بحرانند.
اصلاح طلبان به روحانی رای دادند و لیست امید را به مجلس فرستادند. این لیست، امید 20 میلیون رای دهندهای بود که امیدوار بودند دولت روحانی بتواند با کلید تدبیر راهی برای هدایت کشور از بحران بیابد. عدم موفقیت دولت روحانی اصلاح طلبان را به بن بست کشاند. نه انتقاد از روحانی و نه سکوت در برابر وی مشکل اصلاح طلبان را حل نکرد. اصلاحطلبان رادیکال شعار عبور از روحانی را طرح میکنند، نظارت استصوابی را زیر سوال میبرند و ولایت فقیه را غیر ضرور میخوانند. میکوشند تا اصلاحطلبی را از اصلاح طلبان جدا کنند و گوشهایی را به سمت خود جلب و امیدهایی را در میان پایگاه اجتماعی خود زنده کنند. آنان در برابر این چالش قرار دارند که چگونه میتوانند هم در قدرت سهیم باشند و هم چهره آنان بعنوان نیروی خواهان تغییر و اصلاح مخدوش نشود، چگونه اعتماد کسانی راکه از آنان دلسرد شدهاند، بازسازی کنند. در پی جواب به این سوال هستند که با کدام برنامه و شعار در انتخابات امسال به هوادارانشان رجوع کنند.
اصولگرایان که رقیب اصلی خود را اصلاح طلبان میدیدند امروز در فکر نجات خود از این کشتی ورشکسته، با آنها در حل مشکل هم سو شدهاند. تحریم های گلوگیر آمریکا منافع آنها را بیش از دیگر قشرها زیر سوال برده است. اصولگرایان که زمانی بیشترین سود را ازمنابع اقتصادی ایران میبردند امروز در بحران مالی گرفتار گشتهاند. تحریمهای وسیع منافع آنها را هدف قرار داده است. اکثر آنان دیگر از ایدئولوژی و اسلام حرفی نمیزنند. این بخش از اصولگرایان بیش از دیگر نیروها خواهان لغو تحریم ها و باز شدن روابط تجاری و اقتصادی با غرب میباشند. در زمان استعفای ظریف این نیرو بیشترین واکنش را نشان داد. آنها به خوبی میدانند که اگر قرار باشد رابطه با آمریکا و غرب شکلی عادی پیدا کند تنها از عهده ظریف برمیآید. اصول گرایان در برابر این چالش قرار دارند که چگونه تحریم ها را دور بزنند و با کدام امتیازات به آمریکا او را پای میز مذاکره بکشانند. شاید همین عنصر، واقعبینی و رابطه گیری با جهان غرب را در افکار آنها رشد دهد.
دولت روحانی روحانی نتوانست به شعارهای انتخاباتی که داده بود عمل کند. دولت روحانی از نارضایتی عمیق تودهای مطلع است. او تمام سرمایهاش را در حل مسائل کشور بر پیمان برجام نهاد. با هوا رفتن برجام دولت او تمام شانس خود را برای حل مشکلات و ایجاد اعتماد از دست داد. بارانهای اخیر تنها سیلی نبود که برسرخانه و زندگی مردم جاری شد. مخارجی که این سیل باقی گذاشت از قدرت مالی هر دولتی خارج است، چه برسد به دولت روحانی با صندوق خالی اش. شاید چاپ اسکناس موقتا راه حل هزینههای سیل باشد. اما اعتماد از دست رفته؛ بیکاری گسترده و سیل مهاجران تحصیل کرده به خارج از کشور را نمیتوان چاپ زد. چالش امروز روحانی به مهره “ظریف” بازی است. این که او مانند قبل بتواند نیروهای غربی و حتی دمکراتهای امریکا را برای مذاکره و باز کردن گردنه تحریمها ترغیب کند. او بخوبی میداند که تنها بازیگر این صحنه نیست. باز شدن امکانات گفتگو و حل مشکلات نیازمند تغییراتی در پایههای سیاست خارجی ایران است.
سپاه با وجود شعارهای اسلامی که سرمیدهد دیگرهم چون گذشته آن نیروی ایدئولوژیک نیست. امروز سپاه به بزرگترین سرمایهدار تجاری ایران تبدیل شده است. سرمایه داری که برایش هیچ چیز مهم تراز سود سرمایه نیست. با این فرق که این سرمایهدار اسلحه هم در دست دارد. اسلحهای که هم از جنگ برایش سود میآورد و هم در زمان صلح راه مخالفین را سد میکند. در بحران فعلی او آگاهانه لابیگری های ظریف را دنبال میکند. هرچند شیوههای خودش را هم درهمان راستا بکار میگیرد. چالش امروز بخش بزرگی از سپاهیان گشودن راه رابطه و گفتگو برای برداشتن تحریم ها البته در پشت درهای بسته است.
آقای خامنهای به نظر می رسد تنها بازیگر ایدئولوژیک صحنه است. او قسم خورده است تا زمانی که زنده است نگذارد رابطه ایران و امریکا شکل بگیرد. او حاضر نیست ببیند که فرزندان اسلام زندگی را به شکل دیگری غیر از او میخواهند. یک بار در مصاحبه یکی از علما خواندم که میگفت نه حقوق بشر، نه آزادی، نه دمکراسی و نه اعدام های 67 هیچ کدام پاشنه آشیل جمهوری اسلامی نیستند و نخواهند بود. پاشنه آشیل جمهوری اسلامی فرزندانش میباشند. فرزندانی که با جهان اینترنت بزرگ شدهاند و اسلام دیگری غیراز پدرانشان میخواهند. دخترهایی که حجاب نمیگذارند، با مردان هم ترازی میکنند و در جامعه نقشهای دیگری غیر از همسر و مادر بازی میکنند. پسرهایی که ارزشهای دیگری را در زندگی تعقیب میکنند. آن ها رابطه وسیع با باقی ملل و جهان را جستجو میکنند. میخواهند تا درهای جهانی برای آن ها بازتر شود. بچه ها باید راهی آبرومندانه برای رابطه با غرب بیابند تا پدران را راضی کنند. شعارهای اسلامی تا زمانی کار کرد دارند که منافع اقتصادی را زیر سوال نمیبرند. امروز آقای خامنهای با چالش بزرگی برای نگهداری چهره اسلام مواجه است. تداوم سیاست های کنونی که مسئولیت آن بیش از همه متوجه اوست امکان ناپذیراست.
جامعه مدنی و فعالیت مدنی در ایران گسترش چشم گیری داشته است. مبارزات مطالباتی جامعه مدنی از دوچرخه سواری زنها تا پوشش حجاب، از ورزش زن ها تا ورود آن ها به ورزشگاه، از برابری حقوق در کار و در خانواده تا حل مشکل سفر بدون اجازه شوهر، از شنیدن موسیقی تا نواختن موسیقیهای گوناگون، از مبارزه برای آزادی بیان تا بیان مبارزه برای حفظ محیط زیست، از ساختن فیلم و تئاتر تا نمایش آن ها در کوچه و خیابان، از مبارزات صنفی و سندیگایی کارگران و معلمان تا تجمع بازنشستگان برای گرفتن حقوق عقب افتاده و بسیاری دیگر از فعالیتها. این مبارزات در زیر پوست شهر در رشد و حرکت است. حرکتی آرام و با حوصله هم چون آبی که از میان صخرهها راه میجوید. عنصر اصلی این موفقیت رابطهاش با خواست های مستقیم مردم است. جهان اینترنت و درس آموزی برای رشد فرهنگی – اجتماعی این نیرو به او امکان ارتباطگیری با جهان فعال داخل کشور و جهان خارج از ایران را بوجود آورده است. در تمام این سالها حرکت آنها گاهی کند و گاهی تند شده اما متوقف نگردیده است. آنها از هر روزنهای برای تغییرات فرهنگی و مقابله فرهنگ تحمیلی استفاده میکنند. تا آن جا که میتوانند در نشست ها، حرکتهای اعتراض و اعتصاب ها شرکت میجویند و خواست هایشان را بیان میکنند. در مقابل افزایش حرکات جامعه مدنی، حکومت ناتوان است. مسئولین و سازمان دهندگان این حرکات دستگیرمیشوند اما این دستگیریها تا زمانی که ریشه نارضایتی یعنی بحران اقتصادی حل نشده باشد تاثیری نخواهد گذاشت. فعالین حقوق بشری و مبارزان برای باز شدن فضای آزادی بیان همچنان بیش از باقی فعالین مدنی زیر ضرب هستند. در جامعهای که مردم نان شب ندارند کم تر کسی به فکر آزادی زبان و زندانی سیاسی است. از همین روسرکوب این نیرو راحت تر صورت میگیرد. چالش مبارزین جامعه مدنی پیدا کردن راه کارهایی برای گسترش این فعالیتها در بخش وسیعتری از جامعه با هزینههایی محدود است.
اپوزیسیونِ؛ نیروهای اپوزیسیون سیاست هایی متفاوت و گاه متضاد در قبال بحران اخیر جامعه در پیش گرفته اند. بخشی از طیف برانداز همراهی با فشار آمریکا به ایران تا حد خواست دخالت نظامی و سرنگونی رژیم را در پیش گرفت. بخصوص پس از اعتراضات دیماه دو سال قبل امید به سرنگونی رژیم با توسل به اقدامات آمریکا افزایش یافت. امروز امید به سرنگونی سریع رژیم تضعیف گردیده است و این نیروها در صورت مصالحه ایران و آمریکا با موقعیت دشواری مواجه میشوند و در برابر این سوال قرار میگیرند که چه رویکردی در پیش گیرند.
علیرغم نقش وسیع نیروهای معتقد به جمهوری در حیات اجتماعی کشور و نفوذ گسترده ایده جمهوریخواهی در نخبگان آن، جریانهای جمهوریخواه قادر نگردیدهاند نقشی در حد نفوذ اجتماعی شان در حیات سیاسی کشور ایفا نموده و سیاست و چهره همسویی ارائه دهند. چالشی که سال هاست با آن در گیرند و در شرایط حاد کنونی کشور با حدت بیشتری خودنمایی میکند. آنان در برابر این چالش قرار دارند که با چه اشکالی میتوانند با مبارزات کنونی جامعه تماس گیرند و در جهت کدام آماجها میتوانند تاثیر گذار باشند.
کشور ما در شرایط خطرناک و دشواری بسر میبرد. لطمات اقتصادی ناشی از تحریم های ده ساله و بخصوص دوره اخیر به آسانی قابل جبران نیست. هر چند نه آمریکا و نه ایران هیچیک تمایلی به گسترش اختلافات تا حد درگیری نظامی ندارند، به نظر میرسد امکاناتی برای مذاکره و کاهش تنش ها وجود دارد اما چنین خطری منتفی نشده است. حل این بحران نیازمند دگرگونی هایی جدی است. در وحله اول مرکز این دگرگونی، بوجود آوردن شرایطی است که روابط نوینی بین ایران و کشورهای غربی و کشورهای متخاصم در منطقه شکل دهد. متاسفانه آن روز که امکان عادی سازی رابطه ایران با آمریکا وجودداشت از این فرصت استفاده نشد. امروز آمریکا تسلیم ایران را میخواهد و اسرائیل و عربستان تغییر رژیم را. تغییر رابطه با آمریکا نیازمند دگرگونیهایی در زبان گفتگو و روابط قدرت در چهرههای حاکم است. چهرههایی که بتوانند اعتماد جلب کنند. ایران در برابر یک چالش سرنوشت ساز قرار دارد. حرکت در جهت نابودی کشور یا پذیرش دگرگونی.
برون رفت از بحران و بوجود آوردن شرایطی که کشور ما بتواند مناسبات نوینی با کشورهای غربی شکل دهد، قادر گردد بر شرایط بحرانی حاکم بر اقتصاد کشور فائق آمده و راه رشد را در پیش گیرد، نیازمند دگرگونیهای جدی در مناسبات نیروها در داخل کشور است.
بحران کنونی، نارضایتی گسترده تودهای از شرایط موجود و خواست تحول و تغییر، چالشهایی که در برابر همه نیروها قرار دارد، آن ها را به تفکر و راهجویی وادار کرده است و امکانات واقعی برای تبدیل کردن بحران کنونی به شانسی برای تحولاتی که بتواند راه پیشرفت کشور را هموار سازد، بوجود آورده است.