موقعیت نیروهای مدافع رژیم پادشاهی
بحران عمیقی که جامعه را فراگرفته، گسترش نارضایتی، اعتراضات در سطح کشور، امکان یا توهم فراهم شدن شرایط گذاراز جمهوری اسلامی، موجب تحرک و گسترش فعالیت همه نیروهای اپوزیسیون گردیده است. در این میان گسترش تحرک نیروهای هوادار رژیم پادشاهی بالاخص در خارج از کشور برجسته است.
مدافعان رژیم پادشاهی از طرف آمریکا و متحدانش در منطقه یعنی اسراییل و عربستان حمایت می شوند. گسترش تحرک مدافعان رژیم پادشاهی بدلیل این حمایت و امکانات مالی ناشی از آن چشمگیر است. تلویزیون “من و تو” از مدت ها قبل و تلویزیون جدید ایران اینترناسیونال در دوره اخیر آشکارا به ارگان تبلیغ رژیم سلطنتی و هواداران آن بدل شده است. صدای آمریکا و اخیرا رادیو فردا نیز در وجه غالب این سمتگیری را دارند.
توان ناشی از حمایت بین المللی و امکانات مالی ناشی از آن هر چند در لحظه پراهمیت است ولی در ظرف زمانی میان مدت غیر قابل اتکاست. در صورتی که آنگونه که هواداران رژیم پادشاهی تصور یا تبلیغ می کنند، فروپاشی و سرنگونی رژیم در فاصله زمانی کوتاه مدت در آینده نزدیک رخ ندهد، نمی توان پیش بینی کرد که روندهای بین المللی و سیاست کشورهای خارجی چگونه خواهند بود و مناسبات مثلا آمریکا حتی با ریاست جمهوری آقای ترامپ با جمهوری اسلامی چه روندی طی خواهد کرد و تحریم ها و فشارهای کنونی چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. در چنین صورتی امکانات امروز ناشی از نزدیکی با آمریکا و متحدانش در منطقه می تواند برای نیرویی که از سیاست های آنان دفاع کرده به عکسش تبدیل شود.
هواداران رژیم پادشاهی معتقدند تنها راه گذار به دمکراسی در ایران فروپاشی و سرنگونی رژیم کنونی است. طبیعی است در صورتی که این سرنگونی از طریق مداخله مستقیم نیروهای خارجی عملی شود متحدان آنان و بطور مشخص سلطنت طلبان نقش مهمی در شکل دهی حکومت آتی در اولین گام خواهند داشت. در غیر این صورت، داشتن امکان تشکل و از همه مهمتر حمایت توده ای است که مهمترین نقش را در تاثیر گذاری جریانهای سیاسی بر روندهای آتی خواهد داشت.
نوستالژی
نقطه قوت سلطنت طلبان در رابطه با مردم قدرت نوستالژی است. ناملایمات، عدم تعادل ها و تجربه های تلخ زمانه، تلنگرهایی هستند که یاد گذشتههای شیرین را در بشر بیدار می کند. نوستالژیها زیبا هستند چرا که تنها نقاط خوب گذشته را بیاد میآورند و بزرگ می کنند و خاطره های تلخ و نکات منفی را از ذهن پاک میکنند.
من در زمان سقوط رژیم کمونیستی در تاشکند بودم. بدلیل آنکه بعنوان روزنامه نگار در روزنامه تاجیک زبان تاشکند کار می کردم روابط گسترده ای با محافل ازبک و تاجیک داشتم. در آنروزها مردم امیدوار و مدافع فروپاشی شوروی و گذلر به یک رژیم مستقل و لیبرالی بودند. همه با شورو امید در شکل دهی ازبکستان مسقل و لیبرال مشارکت داشتند. چند سال قبل یعنی بیست سال بعد از آنروزها سفری به تاشکند داشتم و دوستان و آشنایان قدیم را دیدم. این بار هر کس را دیدم حسرت روزهای گذشته و رژیم کمونیستی را می خورد. روزهایی که همه کار داشتند و حداقل زندگی برای همه تامین بود. همان هایی که آنروز به روسها و کمونیسم دشنام می داند با حسرت از روزهای خوش گذشته یاد می کردند و نمی خواستند بیاد آورند که بیست سال پیش چه می گفتند. من آن روز به قدرت نوستالژی پیبردم.
رژیم اسلامی در این چهل سال خوراک کافی برای عدم تعادل و تجربه های تلخ و یادآوری روزهای خوش گذشته فراهم کرده است. در این نگاه این که چه سیاست ها و اعمالی منجر به این شد که مردم در آن ابعاد علیه حکومت شاه برخیزند فراموش میشود. روزهایی که خواندن یک کتاب برشت می توانست سه سال زندان را در پی داشته باشد، روزنامه ها مجاز نبودند یک سطر انتقاد به سیاست های حاکم بنویسند، همه فراموش می شود تا جایی که حتی فیلم های بی کیفیت آن زمان که تنها امتیازشان حضور هنرپیشه های بی حجاب بود، با حسرت تماشا می شود. اما این سوال که چرا پنجاه سال حکومت پهلوی و روزگار خوش گذشته به یک شورش توده ای که اکثریت قریب باتفاق نخبگان و تحصیل کردگان جامعه نیز در آن شرکت داشتند منتهی شد، بیپاسخ میماند.
نیروهای هوادار رژیم پادشاهی به اتکا فجایع و جنایات چهل سال گذشته امکان آن را دارند که بر نوستالژی و روزگارخوش گذشته تکیه کرده و بخشی از جامعه را بدون نیاز به ارائه برنامه اثباتی بسوی خود جلب نمایند و به همین دلیل در هر تحولی در ایران یکی از نیروهای تاثیر گذار خواهند بود.
مشکلات و تناقضهای سلطنت طلبان
درتعدادی از کشورهای اروپایی رژیم پادشاهی وجود دارد. در این کشورها شاه، ملکه، شاهزادهها وتمام خانواده سلطنتی هیچ نقشی در امور سیاست گذاری ندارند. حتی اجازه موضع گیری هم به آنها داده نمیشود. مجلس منتخب مردم برای آنها تعیین میکند که چه کنند، به کجا بروند و چه بگویند. پادشاه برای تمام احزاب و گروه های اجتماعی است، از چپ تا راست، از گروههای مذهبی گوناگون تا ملیت های مختلف، حتی مخالفین سلطنت.
عملکرد امروزین یک نیرو بیانگر الگوی حکومتش برای فردا
الگوی رژیم آینده دلخواه هر نیرو در عملکرد امروزین آن نیرو منعکس است. در ایران رضا پهلوی که امروز از طرف سلطنت طلب ها بعنوان پادشاه آینده ایران مطرح میگردد، ازیک سو نه نقش یک شاهزاده برای تمام ایران بلکه نقش یک رهبرسیاسی با مواضع روشن سیاسی و مدافع جریانهای طرفدار سلطنت را بازی میکند و از سویی دیگر از تشکیل یک جریان سیاسی مشخص مدافع سلطنت که خود سخنگوی آن باشد احتراز کرده و حاضر نیست چنین مسئولیتی را بپذیرد و با این عنوان با دیگر نیروهای سیاسی ارتباط بگیرد.
آقای داریوش همایون به این تناقض واقف بود و در زمانی که در قید حیات بود در راستای شکل دادن یک حزب لیبرال مشروطه خواه متشکل از هواداران رژیم پادشاهی و پذیرش آقای رضا پهلوی بعنوان کاندید پادشاهی و نه رهبری سیاسی کوشید. این تلاش ایشان در همان دوران مورد حمله همراه با دشنام هواداران تندرو سلطنت مواجه بود و بعد از فوت ایشان بطور کامل کنار گذاشته شد. هواداران سلطنت کوشیدند آقای رضا پهلوی را هم در مقام کاندید پادشاهی و هم در مقام رهبر سیاسی تایید کنند.
رضا پهلوی یا باید شاه باشد یا رهبر یک حزب سیاسی؛ یا باید مدافع مواضع و سیاست های آقای ترامپ در قبال ایران باشد و در نتیجه بعنوان یک شخصیت سیاسی که در برابر نیروهای منتقد آقای ترامپ موضع دارند عمل کند که در چنین حالتی باید مسئولیت متشکل کردن و رهبری نیروهای هم موضع خود را بپذیرد و یا بعنوان شاه مشروطه عمل کرده و از گرفتن چنین مواضعی امتناع نماید. این تناقض در عمل و ادعای ایشان نمیتواند برای نیروهایی که مدافع سلطنت در ایران نیستند اعتماد برانگیز باشند.
آقای رضا پهلوی در مصاحبه و سخنان خود از موضع یک شخصیت طرفدار دمکراسی و خواهان همزیستی و فعالیت همه نیروهای سیاسی سخن میگوید ولی متاسفانه بخش عمده فعالینی که موضع هواداری از رژیم سلطنتی را دارند چهرهای متضاد با این مواضع از خود نشان میدهند. کافی است یکبار سری به رسانه هایی که مواضع این نیروها را منعکس میکنند بخصوص به تلگرام، فیس بوک یا پالتاک مراجعه کرده و مواضع پایه های اجتماعی هواداران سلطنت را نه از خلال سخنان آقای رضا پهلوی و یا اطلاعیه های رسمی بلکه مسقیما مطالعه کنیم. آنان در نوشته های خود رسما همه نیروهای مخالف را به خیانت متهم کرده و از سرکوب آنان بعد از بدست گرفتن قدرت سخن میگویند بخصوص از یک سال قبل، زمانی که برای برخی از آنان واقعی یا غیر واقعی امید آنکه بتوانند به آلترناتیو اصلی رژیم بدل شوند افزایش یافت، چنین نحوه سخن گفتن یا مقاله نویسی گسترش یافت. بعبارت دیگر آنان این چهره خود را بنحو بارزتر و با اعتماد بیشتری بنمایش گذاشتند. فحشهای رکیک به مخالفین و ادبیات سخنوری در جلسات یا در نوشته ها، مشابه ادبیاتی است که تندترین حزب اللهی ها و نیروهای سرکوبگر رژیم کنونی در قبال مخالفین بکار میگیرند. قبل از انقلات ما شاهد این تناقض در سخنان آقای خمینی با هواداران ایشان بودیم. چریک های فدایی خلق در نامه سرگشاده ای خطاب به آقای خمینی نوشتند که شما از دمکراسی سخن میگویید و نیروی اجتماعی شما بگونه دیگری عمل میکند و شعار حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله می دهد. کدام واقعی است. تجربه نشان داد که روانشناسی نیروی اجتماعی منعکس کننده خواست واقعی یک جریان است و نقشی تعیین کننده در روند تحولات آن جریان دارد.
حتی مسئولان و شخصیت های شناخته شده هوادار رژیم پادشاهی هر چند میکوشند با زبان سیاسی سخن گویند و از دشنام های ناموسی رایج مورد استفاده بسیاری ازهواداران احتراز کنند اما برخوردهای غیر دمکراتیک در سخنان و نظرات بخش عمده آنها مشهود است. جریان اخیرا تشکیل شده “فرشگرد” که مورد حمایت آقای رضا پهلوی است و از امکانات گسترده مالی و حمایتی برخوردار است، رسما از ضرورت طرد و کنار گذاشتن همه جریانهایی که در انقلاب بهمن نقش داشتند سخن میگوید. بعبارت دیگر خواهان طرد همه فعالان سیاسی اجتماعی غیر سلطنت طلب دوران انقلاب است. در جلسه رسمی اخیر تلویزیون انترناسیونال یکی از نزدیکان به آقای رضا پهلوی ایشان را نماینده و امید هشتاد ملیون ایرانی مینامد. ارزیابی که با سکوت آقای رضا پهلوی مواجه میشود. با این حساب تمام ایرانی ها طرفدار سلطنت هستند؛ پس مخالفین سلطنت در کجا قرار خواهند گرفت؛ آیا ایرانی نیستند و جزء این هشتاد میلیون به حساب نخواهند آمد؟ صرف نظر از ادبیات چاپلوسانه این سخنان که در جاهای دیگری هم مشابه آنرا میشنویم و معمولا خطاب به شخصیت های اقتدارگرا در همه جای جهان بکار برده میشود، این سخن معنایش معادل گرفتن همه ایرانیان با کسانی است که آقای رضا پهلوی را رهبر و امید خود میدانند. این نحوه بیان بارزترین شکل ادبیات یک نیروی غیردمکراتیک است. این روحیه، روانشاسی و ادبیات نیروی اجتماعی هوادار سلطنت تردید جدی در رعایت قواعد یک بازی دمکراتیک در فردای ایران از طرف نیروهای هوادار سلطنت را بوجود می آورد.
موضع جمهوریخواهان
من یک جمهوری خواه هستم و به یک حکومت سکولار که تمامی نهادهای آن برای دوره معینی از طرف مردم انتخاب شده و امکان عزل آنان پس از دوران مسئولیت و مشخص شدن نتایج عملی سیاست هایشان باشد معتقدم. وجود مکانیسم های قانونی برای تغییر قانون اساسی و شکل حکومت از اجزا یک قانون اساسی دمکراتیک است. نهاد سلطنت که بر مبنای ارث و رابطه خونی بنیان شده بازمانده دوران اشرافیت و یکی از جلوههای امتیاز بر اساس رابطه خونی است. در یک جمهوری دمکرات مردم مجازند برای سرنوشت خویش تصمیم بگیرند و از جمله قانون اساسی را بر اساس رای خود تدوین کرده یا تغییر دهند. این مردم ایران اند که با رای خود آینده ایران و نوع حکومت را مشخص میکنند ملزوم به آنکه امکان قانونی برای تجدید نظر در رای خود را ملحوظ نگاه دارند.
هواداران رژیم پادشاهی یک جریان سیاسی در ایرانند که بدلایل ذکر شده در این نوشته از پایگاه اجتماعی معینی برخوردارند و نیروهای جمهوریخواه نیز مناسباتشان با این نیرو بر همین اساس و بر پایه مواضع سیاسی که آنان اتخاذ میکنند تنظیم خواهد شد. موضع گیری این نیروها در قبال سیاست های کنونی دولت ترامپ و نوع مناسبات آنان با کشورهای مخالف ایران در منطقه بالاخص عربستان مهمترین موضع سیاسی مورد اختلاف بین جمهوریخواهان و هواداران رژیم پادشاهی است. متاسفانه تا زمانی که دو تناقض ذکر شده در این نوشته بالاخص تناقض دوم یعنی ادبیات و روانشناسی بخش عمده نیروهای هوادار رژیم پادشاهی حل نشود، این نیرو در تحولات آینده ایران در سمت استقرار دمکراسی نقشی نخواهد داشت.
مریم سطوت