بسیاری از ناظران، پژوهشگران و گروه های گوناگون مردم علاقمند هستند بدانند فرایند گذر به دوره بعدی در حاکمیت، دارای چه مختصاتی است و چه عواملی بر فرایند آن موثر خواهد بود و سرانجام آن چه خواهد بود.
در ابتدا باید پذیرفت که فرایند گذر به دوره بعدی جریانی خطی و یک سویه نیست و نمی توان آن را به گونه ای توصیف کرد که از نقطه زمانی- واجتماعی معینی شروع شده و به نقطه زمانی- اجتماعی دیگری ختم می شود. هر چند نمی توان انکار کرد که میان دوره گذار- فرایند فعلیت یافتن بالقوه ها- و پیامدهای آن یعنی تحقق آن چه بالقوه بوده است می توان تفکیک قائل شد. بنابراین چگونگی دوره گذار بر ماحصل فرایند موثر است ولی با آن یکی نیست.
سهم رهبری و گروه های رسمی و غیر رسمی که شبکه ای را پیرامون او برپا کرده اند در رخدادهای سیاسی ایران قابل توجه است. در کشورهای با توسعه سیاسی بالا سهم و نفوذ نهادها نسبت به فرد بیشتر و نهادهای پایدار در جابجائی قدرت نقش مهمی را ایفاء می کنند، بنابراین دگرگونی های فرایند جایگزینی قابل پیش بینی تر و پیامدهای این فرایند چندان گسترده نخواهد بود. حال آنکه در جوامعی هم چون ایران که نقش فرد و به خصوص رهبران در تحولات سیاسی گسترده است، جایگزین شدن فرد دیگر به جای رهبر به معنای نوعی مخاطره در روند جایگزینی بوده و همچنین پیامدهای گسترده ای به همراه خواهد داشت.
اگر این ادعا موجه باشد، باید انتظار داشت که با جایگزین شدن فرد دیگری به جای رهبر فعلی، تحولات قابل توجهی صورت بگیرد. نخستین رد این تحولات را می بایست در شبکه غیر رسمی قدرت حاشیه رهبری جستجو کرد. با دگرگونی این شبکه طبیعتا شبکه رسمی قدرت و هم چنین نهادهای سیاسی نیز در مرحله بعدی دچار دگرگونی خواهند شد. در عین حال نباید فراموش کرد که این نهادها منفعل نیستند و برای حفظ منافع و رانت های انباشته سال های اخیر، به شدت تلاش خواهند کرد تا بر فرد جایگزین رهبر تاثیر گذاشته و مانع دگرگونی هایی شوند که با منافع آنها سازگار نیست. این رابطه دوسویه است این شبکه ها هم تاثیر می گذارند و هم تاثیر می پذیرند.
اگر مناسبات درون «بیت» را مسامحتا به دایره های تو در تو و متداخل تشبیه کنیم نخستین دگرگونی احتمالا در شبکه روابط غیر رسمی قدرت که سیال تر و پنهان تر است رخ می دهد. تجربه مشابه را می توان در جایگزینی نخستین رهبر حکومت با رهبر فعلی دید. با آن جایگزینی شبکه ای از مقربین «بیت» قبلی کنار رفتند و شبکه دیگری«جایگزین» محفل قدرت سابق شد.
دگرگونی در سایر نهادها از قبیل نهادهای امنیتی و نظامی در پس این تحولات است که خود را نشان میدهد.
در صورتی که ساختار حاکمیت پایدار بماند و حفظ شود، نخستین دگرگونی در آن چه «بیت» خوانده می شود، نمودار می شود. بیت ترکیبی از افراد و محافلی است که مسامحتا به شکل دوایر متحدالمرکزی فراهم آمده است. در مرکز آن خود آقای خامنه ای و فرزند یا فرزندان و برخی از امنیتی ها و سپاهیان جای گرفته اند. این ترکیب البته ثابت نیست و با توجه به شرایط ممکن است تغییر کند. «بیت» در چارچوب قانون اساسی تعریف نشده است با این وجود همین دستگاه است که عامل تعیین کننده بسیاری از تحولات کشور است. بودجه این دستگاه در چارچوب قانون بودجه نامشخص مانده است. به همین دلیل است که ناظر بیرونی نمی داند که میزان و منابع درآمد و مصارف هزینه های این مناسبات چقدر و کدام است. یا معلوم نیست سلسله مراتب رسمی یا غیر رسمی قدرت و نفوذ در این شبکه چگونه است. با این وجود نمی توان انکار کرد این شبکه کم یا زیاد در فرایند جایگزینی موثر خواهد بود. در جابجای پیشین قدرت، همین امر تجربه شد. و تیمی مرکب از رفسنجانی و احمد خمینی به مدد شبکه غیر رسمی بیت، مانع خلاء قدرت و گسست درون حاکمیت شد. چون این تیم حتی از سال ها پیش مدیریت بیت را در اختیار داشتند و همین امر به آنها کمک کرد که جابجائی قدرت به نزدیک ترین فرد مورد نظر آنها و هم چنین با کمترین هزینه- به سرعت البته به زعم خودشان- در سمت و سوی منافع و دیدگاه آنها به انجام برسد.
شرایط فعلی اما متفاوت است. اگر در آن زمان چهره ای هم چون رفسنجانی وجود داشت که حلقه شناخته شده میان بخش غیر رسمی و رسمی حاکمیت بود، اینک رهبر حکومت چنین چهره ای را در اختیار ندارد. فرزندان رهبر فعلی هم به اندازه احمد خمینی شناخته شده و حتی موجه نیستند که بتوانند نقشی هم چون احمد خمینی را بازی کنند. افزون بر این فردی که بتواند نقشی هم چون نقش رفسنجانی آن زمان را در کنار بیت رهبر سابق بازی کند نیز، فعلا وجود ندارد. بنابراین باید انتظار داشت که نهادهای رسمی و غیر رسمی این نقیصه را جبران کنند. نزدیک ترین این نهادها همان سپاه پاسداران و یا احیانا جامعه مدرسین و محافل حوزوی خواهند بود. البته باید به یاد داشت که در آن زمان نهادهای قدرت نظیر سپاه پاسداران و دستگاه امنیتی، حوزویان قم، شبکه امامان جمعه و نمایندگان رهبری در نهادهای دولتی همچون دانشگاه و ادارات در مقایسه با زمان ما این چنین فربه و ذی نفوذ نبودند. به همین دلیل می توان انتظار داشت که این نهادها و به خصوص سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به آن در شرایط فعلی نقش بیشتری را نسبت به آن زمان بازی کنند.
سپاه پاسداران و شبکه پیرامون آن اعم از نهادهای شبه نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی حتی در شرایط کنونی هم نقش مهمی در تصمیم سازی رهبر حاکمیت و هدایت اطرافیان دارند. هر چند در دوران رهبر نخست حکومت مطیع امر او بود و رابطه مریدی و مرادی میان آنها استوار بود ولی این رابطه به تدریج دگرگون شد و رابطه میان رهبری و سپاه با گذر زمان و دگرگونی شرایط به شکل دوسویه مبتنی بر داد و ستد درآمد.
سپاه پاسداران برای مشروع جلوه دادن تصمیم گیری ها و سیاست هایش نیازمند رهبر و فقیهی است که آنها را توجیه کند. در مقابل سپاه به عنوان بازوی رهبر حکومت کارکردش تولید اقتدار و قدرت در اشکال گوناگون برای رهبری است. در چنین شرایطی سپاه در میان گزینه های گوناگون رهبری طبیعتا با فردی همراه خواهد شد که قواعد داد و ستد را مراعات کند.
اقتدار رهبر پیشین حکومت حتی پیش از تاسیس سپاه تثبیت شده بود و بنابراین برای صعود بر نردبان قدرت نیازی به سپاه نداشت. سپاه به تدریج بعدا به یک ابزار تکمیلی اقتدار خمینی تبدیل شد. حال آن که نقش سپاه در برآمدن خامنه ای بر قدرت کم نبود، این نقش البته در فرایند گزینش و استقرار رهبر بعدی حکومت افزایش خواهد داشت. چون نفوذ سپاه مستقیم و غیر مستقیم نسبت به دوره های گذشته افزایش یافته است.
سپاه اینک بخشی از بدنه دیوان سالاری، مجلس و حتی دولت را در اختیار دارد. البته سپاه مانند سایر موسسات دیگر همگن و یک پارچه نیست و همین امر یکی از محدودیت های آن برای در اختیار گرفتن کل قدرت است.
نقش سپاه در فرایند گذار می تواند شکل سلبی یا ایجابی داشته باشد. شکل سلبی آن، از سوزاندن شانس برخی از گزینه های رهبری بوسیله افشاگری، انتشار اطلاعات یا ضد اطلاعات در مورد آنهاست. شکل ایجابی هم می تواند صورت های گوناگونی به خود گیرد. ایجاد ائتلاف برای گزینه رهبری جدید از طریق رعب و وحشت و تطمیع و تهدید و خریدن این جماعت و آن مقام و سازماندهی تظاهرات به سود این و آن است. یکی از انگیزه های بسط دیوانسالاری سپاه هم همین خریدن مهره و سیاهی لشکر برای چنین مواقعی است.
این دیوانسالاری همان حزب یگانه خامنه ای است که کارکرد چند گانه نظامی، سیاسی، مذهبی و اجتماعی دارد. مشتاقان خودجوش رهبری، انجمن های دانشجویی، بسیجیان مساجد، جماعت انبوه رای دهنده، لباس شخصی ها، دسته های عزاداری، نمازگزاران اعیاد مذهبی و دانشجویان مرید رهبر، خانواده های شهدا و … چهره های گوناگون این دیوان سالاری است. اما همه آن نیست.
البته سپاه پاسدارن مستقل از یک نهاد مشروعیت ساز نظیر خبرگان و یا حوزه و یا مجموعه این دو، به تنهایی نمی تواند، مسیر تحولات را رقم بزند. همزمان باید تاکید کرد رفتار فرد و گروه های اجتماعی از عوامل و شرایط گوناگونی تاثیر می پذیرد اما در نهایت این تصمیم های مبتنی بر داوری آمیخته به خطای انسان است که به تصمیم می رسد و عملی می شود. این تصمیم ها همیشه عقلانی نیست و ممکن است به اهداف مورد نظر هم نرسد. چون رفتار انسان، درشکل فردی یا جمعی آن، هیچ گاه به عقلانیت کامل نمی رسد و مبتنی بر اطلاعاتی است که کامل هم نیست. بنابراین تحولات آتی آمیخته ای از کنش های عقلانی و غیر عقلانی بازیگرانی است که در موارد بسیاری قابل پیش بینی نیست.