مقاله اول:
در نقد اتهامات مطرح شده توسط رضا علیجانی و سهم خواهی بیشتر
عبدالستار دوشوکی
هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد
در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من
نواندیش دینی فرهیخته جنای آقای رضا علیجانی از چهره های محترم و شناخته شده موسوم به ملی مذهبی های وابسته به طیف اصلاح طلبان در مقاله ای تحت عنوان “نُه نکته در باره نسبت مخالفان با قدرت های خارجی” (١) که بیشتر به مثنوی هفتاد “من” حق بجانب می ماند تا یک مقاله بیطرف تحلیلی, با شیوه و بیان دکتر علی شریعتی همان اتهامی را متوجه بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی می کند که حسین شریعتمداری (سردبیر کیهان تهران) سالهاست فوق دکترای کاذب اتهام پراکنی خود را در آن رشته کسب کرده است.
شوربختانه به کارگیری سفسطه شیرین کلامی و وهماندیشی در استدلال و جزم اندیشی مذهبی و اینکه باور خود را حقیقت مطلق پنداشتن, در نوشتار طولانی و ملال آور و سردرگم کننده ایشان کاملا مشهود است. ایشان قریب به ٩ صفحه سیاه کرده اند تا در ٩ حکایت ثابت کنند اگر دوستان ایشان و اصلاح طلبان حکومتی و ملی مذهبی ها با خارجی ها در تماس باشند و یا از آنها جایزه و مبلغ دریافت کنند و یا از رسانه های آنها استفاده کنند, این عمل آنها عین دیانت و “وطنپرستی” و در راستای منافع ملی است. اما اگر مخالفان طیف ایشان, دقیقا همان کار (یا کمتر از آن) را بکنند, در آنصورت عین خیانت و مزدوری و چرخ پنجم (بخوان ستون پنجم دشمن) می باشد.
در ابتدای کلام, برای توجیه این منطق خویش, ایشان با تمسک به کلامفریبی و استفاده از واژه هایی نظیر مضمر و مستتر, محک و معیار خود را بعنوان یک “ارزش پایه” معرفی می کند. یعنی متراژ محقی که بر اساس آن می توان دیگران را قضاوت نمود و خود را مبراء از هر نوع گناهی در مقابل عمل انجام شده کاملا مشابه. زیرا نیت ایشان و دوستانشان بر اساس “ارزش پایه” بنا شده و نیت دیگران بر اساس “مزدوری”! ایشان علیرغم انتقاد از غرب ستیزی جمهوری اسلامی بیگانه هراسی را دامن می زند تا با این حربه مخالفان و یا رقبای سیاسی خود را بی اعتبار ساخته و از میدان به در کند.
نگارنده نیز در بحبوحه انقلاب نه تنها با فرهنگ غرب ستیزی و بیگانه هراسی (و بازگشت به خویشتن) امثال دکتر علی شریعتی آشنا شدم, بلکه همانند بسیاری از نوجوانان و جوانان تا حدی متاثر نیز گشتم. اما بلافاصله بعد از انقلاب فهمیدم که امثال علی شریعتی و پدرش محمد تقی شریعتی چه کلاه گشادی بر سر ما گذاشتند. چه برسد به چهل سال بعد یعنی امروز که دنیا به یک دهکده کوچک جهانی در هم تنیده تبدیل شده است؛ و بعضی از ماها تحت تاثیر تبلیغات مزورانه و گوش کرکن جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش در اقصاء نقاط جهان, هنوز افکار روستایی خود را در بقچه های فکری به یادگار مانده از تراوش های ذهنی دوران پیش مدرن صیقل داده و برای نسل پساداعش ترویج می کنیم.
ایشان در مقاله طولانی بقول خودش با ترسیم یک تصویر ساده مدعی می شود که افراد و یا جریان و یا جنبش از جنس خودشان از رابطه با قدرت خارجی بمصداق “ابزاری” از آن قدرت به صورت تقریبا یکسویه و غیر مشروط (و فقط در حد همسویی آرمانی یا داشتن دشمن مشترک) برای اهداف خویش استفاده می کند و نه برعکس. ایشان سپس در مورد نوع دوم رابطه یعنی رابطه مبتنی بر “دخالت” و مزدوری که با زیرکی مخالفان خود را به آن متهم می کند مدعی می شود که در این نوع ارتباط، آن قدرت خارجی است که از این طرف معادله به صورت «ابزاری» برای اهداف مشخص و سلطه توسعه طلبانه خویش بهره مند می شود. آن قدرت(خارجی) نقشه ها و برنامه های خاصی در رابطه با یک حکومت و یک دشمن خویش دارد. در اینجاست که به سمت افراد و جریانات و رهبرانی از کشور هدف می رود. اینجا این ها هستند که “ابزار” آن قدرت خارجی و چرخ پنجم آنها می شوند و نه برعکس.
ایشان بصورت هدفمند و جهت داری می نویسد: : “افکار عمومی ایرانیان به جز مواقعی که تحت فشار شدید و استیصال سیاسی و اجتماعی دچار کرختی می شود؛ بنا به دلایل و تجارب تاریخی مکرر خود همچون دیگر جوامع و بسا بیشتر از آنها روی مداخلات بیگانگان در امور خود حساس اند”. و برای اثبات ادعای خویش, نه از ایران که از عراق مثال می آورد. سپس می نویسد : “اما نباید سوی دیگر ماجرا را هم فراموش کرد که همکاری با ظالمان و سرکوبگران و فاسدان و جنایتکاران داخلی نیز برای ایرانیان به همان اندازه همراهی و همکاری با ستمگران و سلطه گران خارجی منفور و مطرود است”
حیرت آور اینجاست که ایشان اعتراف می کند علاوه بر حضور مستمر و پررنگ در رسانه های غربی (انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی و آلمانی و غیره) نظیر بی بی سی, رادیو فردا و من و تو و غیره؛ آمادگی دارد با صدا و سیمای جمهوری اسلامی گفتگو کند؛ و می گوید در سالهای حضور در خارج از کشور نیز چند بار با برخی سایت ها و رسانه های داخلی گفتگو کرده ام؛ و حتی در گروه هایی با گرایش اصول گرای تندرو طرفدار سپاه و آقای خامنه ای)، شرکت کرده ام. در ایران هم که بودم همین رویکرد را داشتم.
سوالات فراوانی می تواند مطرح شود. اما در این نقد کوتاه مجال فراوانی نیست. بعنوان مثال ایشان در مقاله خویش می نویسند: “شخصا ترجیح می دهم با هیچ دولت خارجی و نهادهای مرتبط با آنان (نه نهادهای مستقل) در هیچ سطحی مرتبط نباشم. از این وسواس گاه سخت گیرانه برای شخص خودم هم راضی هستم.” عجبا ! هر کس که یکسره سوی قاضی شود, از خود راضی شود! جناب علیجانی گرامی حضرتعالی که این همه وسواس دارید و مکرر با هزینه “تلویزیون من و تو” به لندن سفر می کنید, آیا هرگز از خود پرسیده اید هزینه این تلویزیون را چه شخص, نهاد, یا دولتی و با چه هدفی مهیا می کند؟ یا وسواس جنابعالی فقط در مورد حضور رقبا و حریفان سیاسی شما کاربرد دارد؟ آیا هرگز از خودتان پرسیده اید هزینه میلیونی تلویزیون های تکفیری و وهابی را کدام دولت یا نهاد می دهد؟ چرا برای حضور در صدا و سیمای جمهوری اسلامی این وسواس را بخرج نمی دهید؟ دورباد از بنده اگر خدای ناکرده جسارت کنم و این اظهار زهد و تقوای صادقانه جنابعالی را با “جانماز آب کشیدن” مقایسه کنم.
در پایان باید تاکید کنم که برای آقای علیجانی احترام قائلم. اما ایشان ای کاش این مقاله را نمی نوشتند. سهم ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان و یارانشان از سفره حمایت دول خارجی و رسانه های آنها صدبرابر سهم اپوزیسیون برانداز ضد جمهوری اسلامی است. ای کاش در کنار کتابهای دکتر شریعتی ایشان دیوان گرانبهای حافظ و اشعار پرمغز خیام را نیز می خواندند زیر این پارسانمایی ادامه حکایت محاجه قدیمی و جدل برانگیز “نان حلال شیخ” و “آب حرام” ماست. خیام نیز سالها پیش گفته بود “گر می نخوری طعنه مزن مستانرا” حال چه رسد بقول او به محتسب شهر که باده می خورد و سنگ به جام میاندازد. غربی ها هم ضرب المثلی دارند که می گوید کسانیکه در خانه شیشه ای زندگی می کند نباید بسوی دیگران سنگ پرتاب کنند.
و کلام آخر اینکه همانگونه که خود ایشان در پایان مطلب خویش تاکید کرده و گفته اند: ” بحث و گفتگو در این باره هم همچنان برای تکمیل و تصحیح دیدگاه ها همیشه باز است”, امیدوارم این نقد بنده را بر خلاف رویه نقدناپذیری گذشته ملی مذهبی ها بپذیرند. زیرا در گذشته مقالات نگارنده همواره در سایت ملی مذهبی منتشر می شد, اما بعد از انتقاد ساده و ملایم از دکتر علی شریعتی در حضور جناب آقای حسن یوسفی اشکوری و دکتر علیرضا نوریزاده در برنامه صدای آمریکا (٢) چند سال پیش برای همیشه توسط این سایت بایکوت شدم. این هم از نقدپذیری کسانی که نقد دیگران را حق ذاتی و شرعی خود می دانند.
عبدالستار دوشوکی
جمعه ٨ شهریور ١٣٩٨
doshoki@gmail.com
مقاله دوم:
با کریمان کارها دشوار نیست!
رضا علیجانی
با سلام
جناب عبدالسلام دوشوکی تصویری که بنده همواره از شما داشته ام (جدا از هر نظری که روی مفردات آن داشته باشم)؛ همیشه با ادب و متانت و استدلال بوده است. حال نمی دانم مقاله من که به عمد هیچ مصداقی برای مفاهیمی که مطرح کرده ام تا هیچ فرد و جریان مشخصی را در بر نگیرد و بحث را به حاشیه نکشد این چنین شما را ناراحت و عصبانی کرده است که در یک یادداشت به کرات از چنین ادبیات تعرضی و کلمات درشت استفاده کرده اید:
جریان موسوم به ملی -مذهبی های وابسته به طیف اصلاح طلبان، دکتر شریعتی…، حسین شریعتمداری…، سفسطه، وهم اندیشی، جزم اندیشی مذهبی، ملال آور و سردرگم کننده، صفحه سیاه کردن، کلامفریبی، افکار روستایی، جانماز آب کشیدن و… .
اگر نوشته شما را از این نوع کلمات تند بتکانیم اصل حرف شما یک استدلال بیش ندارد و آن این که بنده که در رسانه های مختلف مصاحبه می کنم و با هزینه آنها به لندن مسافرت می کنم «آیا هرگز از خود پرسیده اید هزینه این تلویزیون را چه شخص، نهاد، یا دولتی و با چه هدفی مهیا می کند؟»
جناب دوشوکی از شما چه پنهان من در ابتدا قصد نداشتم به این نوشته پر از توهین و تعرض شما پاسخی بنویسم و به تنها استدلالش پاسخی بدهم، چرا که هم از ادبیات شما دل آزرده بودم و روش معمولم هم این است که به برخوردهای دشنام گو که «معمولا» دنبال گفتگو و کشف حقیقت نیستند پاسخی ندهم و مقایسه نظرات را به خوانندگان بسپارم و هم این که استدلال شما را آن قدر ناوارد دیدم که تصورم این بود که هر خواننده ای خودش می تواند در این باره قضاوت کند. اما وقتی دوباره شما را در برخی صحنه های رسانه و لحن آرام و رویکرد منطقی همیشگی تان را دیدم تجدید نظر کردم و گفتم احتمالا در هنگام نوشتن این مقاله از دست من عصبانی بوده اید وگرنه مثل روش همیشگی تان برخورد می کردید.
جناب دوشوکی عزیز در نوشته من برای این که به صورت ساده سازانه ای یک پاسخ آری یا نه به پرسش «رابطه اپوزسیون با قدرت های خارجی» نداده باشم به صورت کاملا تحلیلی به دسته بندی دو سوی این رابطه یعنی اپوزیسیون ایرانی و قدرت های خارجی پرداخته ام و در هر مورد قضاوت و نظر متفاوتی را ابراز داشته ام. لطف بفرمایید دوباره نوشته من را بدون عصبانیت قبلی مرور کنید.
در آنجا گفته ام که وقتی از طرف خارجی صحبت می کنیم یک بار منظورمان نهادهای بین المللی و افکار عمومی و جریانات مستقل است. یک بار منظورمان دولتها و حکومت های خارجی هستند(که باز آنها را دسته بندی کرده ام) و یک بار هم رسانه هایی است که احتمالا با هزینه های آنها تاسیس می شود.
طرف ایرانی را نیز باز به سه دسته تقسیم کرده ام. گاه منظورمان یک فرد سیاسی و مدنی یا اهل رسانه است، گاه منظوریک جریان سیاسی و مدنی وحزب و تشکل یا محفل سیاسی کوچک و بزرگ است و بالاخره گاه منظورمان یک جنبش بزرگ اجتماعی بالفعل که بخش وسیعی از جامعه را پشت خود دارد و رهبر یا رهبران و نمایندگان آن جنبش است. سپس اضافه کرده ام «طبیعی است که پاسخ دادن به این پرسش در هر یک از موارد یاد شده می تواند متفاوت باشد.»
سپس دو مقوله و شاخص «حمایت» و «دخالت» را تفکیک کرده ام و در ادامه به وضعیت متفاوت تری به نام «در استخدام در آمدن» اشاره کرده ام. مقوله ارتباط با رسانه های خارجی را هم مفصل تر و صریح تر از بخش های دیگر مقاله نوشته ام.
حال خود قضاوت کنید وقتی آن سه دسته (طرف ایرانی) را با این سه دسته (طرف خارجی) با ملاک قرار دادن متغیرهایی چون «حمایت» و «دخالت» و «استخدام» تلاقی دهیم به چه طبقه بندی پیچیده ای میرسیم. بنده در آن مقاله به یک پاسخ بله یا نه اکتفا نکرده ام چون واقعیت مستقل از ذهن بنده و شما در این باره را همین قدر متفاوت و پیچیده می بینم. حال شما چطور مطلب تحلیلی بنده را اینقدر تنزل داده و پرداخت خرج هزینه حضور یک نفر در استودیو یا شرکت روزنامه نگاری در برنامه یک رسانه و اعلام صریح نظرات خودش را با کمک گیری از خارجی ها مثلا برای پیشبرد یک پروژه مطابق سلیقه آنها و یا استخدام در نهادهای آنها برای جنگ روانی و یا طراحی تحریم علیه مردم ایران، در یک سطح قرار می دهید؟ مگر وقتی شما در رسانه های مختلف حضور پیدا می کنید و حرف خودتان را می زنید و بنده هم در نوشته ام کاملا آن را مورد تایید قرار داده ام (و بالاتر از آن حتی اعلام آمادگی برای حضور در آنتن تلویزیون حکومت ایران تنها به این شرط که حرف های من را سانسور نکند)، شما یا بنده تبدیل به مزدور خارجی یا مزدور حکومت ایران می شویم؟ پاسخ نوشته تحلیلی من کاملا روشن است. بدین ترتیب بنده هیچ دلیلی برای عصبانی شدن شما نمیبینم و آن را درک نمی کنم. واقعا چرا شما مطلب بنده را به خود گرفته اید و خود را جزء مصادیق مفاهیم کلی و بدون تعیین مصداق این نوشته تحلیلی تلقی کرده اید؟ انصافا پاسخ آن برای من روشن نیست.
در انتهای مقاله تان در ادامه گله گذاری هایی که از بنده داشته و مرا با الفاظ مختلف در مسائل بی ارتباط با مقاله نواخته اید!، به موضوعی اشاره نموده اید که شاید (تنها «شاید») دلیل این همه برافروختگی شما باشد. گفته اید که قبلا مقالات شما مرتب در سایت ملی- مذهبی منتشر می شده اما از وقتی که جنابعالی در مصاحبه ای با حضور آقای یوسفی اشکوری و آقای نوریزاده در صدای آمریکا انتقاد ملایمی به دکتر شریعتی کرده اید از آن پس برای همیشه از سوی سایت ملی- مذهبی بایکوت شده اید!
به نظر می رسد ذکر کردن نام شریعتی در نوشته تان و تکه پرانی به بنده و مقایسه با حسین شریعتمداری و غیره و این همه نوازشی که در مقاله تان نموده اید ریشه در این امر داشته باشد! دوست عزیز آیا نمی شد این همه وقت خودتان و خوانندگان را نمی گرفتید و از خود بنده سئوال می کردید و عصبانیت تان را سر نوشته اخیرم خالی نمی کردید!؟
جناب دوشوکی همیشه عزیز ما! برای رفع سوء تفاهم شما این نکته را عرض میکنم شما لطفا این سایت را مرور بفرمایید در بازه زمانی بیش از 5 سال اخیر آیا حتی «یک» مقاله و نوشته از بنده در همین سایت می بینید؟
جناب دوشوکی از مقطعی به بعد بنا به دلایلی که جای بحث آن اینجا نیست بنده و جمع کثیر دیگری (از جمله همین آقای یوسفی اشکوری که با شما در آن میزگرد بوده اند)، حتی اجازه بازنشر مطالبمان در این سایت که از تیتر ملی- مذهبی بهره می برد اما هیچ ارتباط تشکیلاتی با ملی مذهبی های داخل و خارج از کشور ندارد و توسط یکی دو نفر اداره می شود را نداده ایم.
به عنوان آخرین نکته باید بیفزایم در بازه زمانی که شما گفته اید نوشته های تان در این سایت منتشر می شد از قضا مدیریت سایت با بنده که کتابهای شریعتی را خوانده و بسیار از او آموخته ام، بوده است! امیدوارم رفع سوء تفاهم شده باشد.
وقتی نقد ارسالی شما بر مقاله من، در اولین جلسه شورای دبیران میهن پس از ارسال نوشته تان مطرح شد دوستان اجماعا تصمیم گرفتیم برای شماره بعدی میهن از شما هم در صورت موافقت تان برای ارسال مقاله دعوت کنیم.
به گفته مولوی بزرگ: با کریمان کارها دشوار نیست.
از شما جز کرامت انتظاری نداشته و نداریم.
ارادت
رضا علیجانی
لینک به مقاله رضا علیجانی ١ ـ http://mihan.net/1398/05/28/2128/
لینک: ٢ – https://www.youtube.com/watch?v=MRh8qiUrLZY
لینک متن کامل مقاله من: http://mihan.net/1398/05/28/2128/
خلاصه این مقاله در این آدرس نیز قابل دسترس است: https://t.me/rezaalijani41/1784