سپاه پاسداران و نجات ایران

sdfg65444dfg vah lvnhkd رضا مردانی reza mardani ناشناس بدون عکس میهن پرونده mihan no image auteur ندا نامی anonyme iran علیرضا ایرانی شهریار صادقی آرش آذرخشقدرت سیاسی نظام اسلامی در حال فروپاشی کامل می باشد. رژیمی که حیاط خود را به “حجاب” گره زده، مایل است که هرچه کم تر در جامعه در این باره بحث و یا حتا مطرح گردد. در حال حاضر این رژیم به اندازه ای آسیب پذیر است که می داند در برابر حضور چند ده هزار زن بدون حجاب در خیابان ها، تاب تحمل نداشته و به گسست کامل، دچار خواهد شد. نظام اسلامی پیش از آن آسیب پذیر است که مخالفان گمان می کنند و موافقان نشان می دهند. سال های چندی است که رژیم دچار چنین سستی شده است. اگر تا کنون سرپا مانده است، تنها در سایه نبود گزیدار تثبیت شده بوده است. اگر گزیدار تثبیت شده وسیله ملت در صحنه حضور داشت، نه قدرت آتش (توان سرکوب نظام) و نه تبلیغات و توسل به اعتقادات مذهبی قادر نبودند که نظام را حفظ کنند. سقوط نهایی نظام از مدت پیش ممکن بود و اکنون نیز همزمان با زایش جایگزین تثبیت شده، به سرعت شکل خواهد گرفت. شوربختا که رژیم سیاسی، ادامه زندگی خود را با بقا ایران گره زده است.

در حالی که “رهبر” نظام یا به دلیل از کار افتادگی و یا کنار گذارده شدن از سلسله مراتب قدرت، به طور عملی از صحنه تصمیم گیری کنار است[1]، دیگر مراکز متعدد قدرت که در این رژیم وجود دارند، هیچیک به تنهایی دارای توان تعیین کننده نمی باشند. تنها نهادی که تاکنون در نهایت توانسته در تمامی تنگناها رژیم را نجات دهد، سپاه پاسداران بوده است. از این رو، شهرت و اعتبار سپاه نزد ملت در فساد، بدنامی و نفرت عمومی با تمامی رژیم گره خورده است. بدون تردید این بار نیز تمام امید رژیم نه به امت مسلمان، بلکه بر همین نهاد متمرکز است. آیا همان طور که رژیم تصور می کند و تاکنون تجربه کرده است، سپاه پاسداران اینبار نیز بهمین سادگی وظیفه پیشین خود را بدوش خواهد کشید؟ یا با در نظر گرفتن خطرات ویژه که ایران با آن روبروست، سیاست دیگری را در پیش خواهد گرفت؟

خیزش بزرگ ملت ایران که دلایل آن بسیار و شاید بزرگ ترین آن قربانی کردن امید به آینده وسیله ی رژیم فاسد و جنایتکار باشد، بدون رهبری و بدون داشتن جایگزین تثبیت شده، در حال گسترش و توسعه است. عدم مشروعیت آخوندها که دونسل ایرانی را فدا کرده اند، به اندازه ای فراگیر (حتا در داخل نهادهای وابسته به رژیم) است که ادامه و توسعه این خیزش را توجیه می کند. نسل جوان امروز تاب ویران شدن آینده و امید خود را بدست چند آخوند کهنسال، دیگر ندارد. نبود امید و آینده، انگیزه بسیار مهمی  برای جنگیدن تا پای جان را می آفریند. می توان با جرات ادعا کرد که اینبار این خیزش دارای توان بالقوه پایان دادن به دوران ترکتازی رژیم باشد. این توان بالقوه با چند روز پایداری می تواند به توان بالفعل بدل گردد. اما، شوربختا که چون جایگزین تثبیت شده ندارد، نمی تواند به حکومتی نوین که توانایی اداره کشور را داشته باشد، بدل گردد. کافی است که شرایط را با وضعیت خمینی در سال 57 مقایسه نماییم. در آن برهه به فوریت که نظام پیشین از همپاشید، رژیمی جدید هرچند منحوس و عقب افتاده، بدون مقاومت و اشکال جدی، زمام امور را در دست گرفت. هر چقدر هم ویران کرد، ایران در سایه همبستگی ملی، ملت و اقتصاد توانایی که به ارث گذاشت، تاکنون برسر پا مانده است. ایران در آن سال با خطر جنگ داخلی روبرو نبود. امروز چنین وضعیتی وجود ندارد. در نبود قدرت حکومت مرکزی به فوریت مراکز قدرت های محلی در هر شهر و استانی زایده خواهد شد. در آن روز، تجزیه ایران را تهدید نمی کرد. حتا شوروی پس از وقایع سال های 1324 و 25 به طور جدی کوششی در این راه به کار نمی برد و در انتظار تحولات داخلی ایران نشسته بود.

امروزه تمامی همسایگان توانا، چه از نظر اشتراک زبانی – مذهبی و چه دارای توان مالی و دستکم بخش بزرگی از سیاست گزاران قدرت های جهانی، در پی تجزیه ایران می باشند. از منطقه آذربایجان گرفته تا کردستان تا خوزستان و سیستان وبلوچستان، پول، جنگ افزار و تبلیغات به گروه های مسلح تجزیه طلب روان است. اتحاد ترکیه با آران (جمهوری آذربایجان) تمام تلاش خود را برای جذب بخش بزرگی از ایران و بستن راه ارتباطی ایران با ارمنستان را بکار می برند. در این تلاش ترکیه به خاطر عضویت در ناتو و موقعیت ویژه ای که پس از حمله روسیه به اوکراین کسب کرده، دست بالا را دارد. ترکیه از همراهی اسراییل و بخشی از سیاستمداران در آمریکا و انگلستان، نیز برخوردار هستند. روسیه، نمی تواند کمک موثری به عمل آرد، حتا برای حمایت از ارمنستان. در عراق، در اقلیم کردستان، نیروهای ضد ایرانی به طور تقریب با همان ترکیب، در فعالیت هستند که کردان ایرانی تبار را نیز به سرنوشت کردهای مقیم ترکیه، عراق و سوریه گرفتار کنند. برداشت کردها به طور کلی براین مبناست که با وجودی که حکومت ها در ایران در مواقعی از خواست های مشروع کردها در ترکیه و در میان اعراب حمایت نکرده اند، بخاطر ایرانی بودن به سود آنان است که با ایران در برابر اعراب و ترک ها متحد باشند. تبلیغات و پول خارجی، تلاش براین می کند که دیکته کند که کردستان یکپارچه[2] نه آرزو بلکه در حال انجام است و در راستای منافع کردها می باشد. همین وضعیت در مورد خوزستان حکم فرماست. عرب های ساکن کرانه های جنوبی ایران، با پشتیبانی دیگر اعراب و از آن میان مصر و اردن، با تمام نیرو و ثروت در راه جدا کردن خوزستان از پیکر ایران می کوشند. همراه با همسایگان، بخشی از قدرت های جهانی و از آن میان روسیه، گرچه در چندماه گذشته بسیار تضعیف شده، ایران چند تکه را در جهت منافع خود می بینند.

سپاه پاسداران با یک پرسش تاریخی و بیش از آن حیاتی روبروست: آیا همچنان در خدمت آخوندها به عنوان عمله ظلم در صحنه باقی ماند و یا برای نجات ملت، مرزها و خود نهاد سپاه، با قبضه حکومت در کنار ملت، این رژیم را از صحنه خارج کند. فرماندهان سپاه و بیش از آن ارتش می دانند که با در هم شکسته شدن قدرت سیاسی در مرکز، کشور با خطر جنگ داخلی فوری روبروست. تنها مداخله آنان بصورت قبضه قدرت سیاسی، پیش از آنکه قدرت مرکزی از هم پاشد، امکان نجات کشور از جنگ خانمانسوز داخلی وجود خواهد داشت.

حال اگر در پناه این واقعیت ها، به رستاخیز کشور نگاهی افکنیم، آینده را چه خواهیم دید؟ نخست انکه نظام اسلامی تمام تلاش خود را انجام خواهد داد که در کف خیابان ها به دست ملت ساقط نگردد. معنای این سخن این است که از دادن هر امتیاز به کشورهای خارجی و استخدام مزدور از آنان ابایی نخواهد داشت، حتا از از دشمنان قسم خورده: طالبان.

دوم اینکه، در نهایت تمام تلاش خود را بکار خواهد گرفت که نیروهای مسلح کشور (ارتش و سپاه) را مجبور به سرکوب ملت کند. رژیم تمام تلاش خود را بکار خواهد انداخت که دستان پاک ارتش را به خون جوانان وطن آلوده کند. اما با تمام دگرگونی که رژیم در کانون ارتش بوجود آورد، اطمینان کافی به وفاداری آنان را ندارد. در نهایت، مانند همیشه رژیم بناچار روی به سپاه خواهد آورد. سپاه پاسداران با یک پرسش تاریخی و بیش از آن حیاتی روبروست: آیا همچنان در خدمت آخوندها به عنوان عمله ظلم در صحنه باقی ماند و یا برای نجات ملت، مرزها و خود نهاد سپاه، با قبضه حکومت در کنار ملت، این رژیم را از صحنه خارج کند. فرماندهان سپاه و بیش از آن ارتش می دانند که با در هم شکسته شدن قدرت سیاسی در مرکز، کشور با خطر جنگ داخلی فوری روبروست. تنها مداخله آنان بصورت قبضه قدرت سیاسی، پیش از آنکه قدرت مرکزی از هم پاشد، امکان نجات کشور از جنگ خانمانسوز داخلی وجود خواهد داشت. همزمان سپاه می داند که از نام نیک نزد ملت برخوردار نیست و باید از تنها نهاد در جمهوری اسلامی که از مشروعیت نزد ملت برخوردارست یعنی ارتش یاری طلبیده و همراه آنان وارد صحنه گردد. نهاد سپاه همچنان نیک آگاه است که در صورت برخورد با ملت، بدنه آن به سرعت فروپاشیده و اگر تمامی به ملت نپیوندند، دستکم خود را کنار خواهند کشید. همزمان سپاه از پیوستگی ارتش با ملت سخت هراسناک است. اما از فرماندهان سپاه که بسیاری در جنک مجاهدت ها کردند و یاد آنان همیشه نزد ملت باقی است، باید پرسید که فرمان برداری از مشتی آخوند فاسد، چه ثمری و چه افتخاری برای شما به بار می آورد. اکنون زمان عمل است و اگر به همبستگی سرزمینی ایران به عنوان اولویت مطلق باور دارید، دیگر جای درنگ نیست. تفنگت را کنار نگذار، آن را به سوی ایران ویران کنندگان نشانه گیر.

باید به سپاه اخطار کرد که برای نجات ایران و نجات خود راهی به جز پیوستن به ملت و در این راستا، در دست گیری قدرت پیش از آنکه خیلی دیر شود، ندارد. آنان که دوشادوش ارتش، از مرزهای ایران در برابر عراق دفاع کردند، باید بدانند که موقعیت در حال حاظر بسیار وخیم تر از دوران هفت ساله جنگ می باشد.امروز موجودیت کل ایران در خطر است.


[1] – اگر می توانست یا اگر اجازه می دادند، او تاکنون به چندین سخنرانی دست زده بود.

[2] – تا هنگامی که ترکیه پابرجاست، اجازه چنین کشوری را نمی دهد. کردستان بدون داشتن راه به دریا، از نظر اقتصادی بسیار آسیب پذیر است. کردها در ایران هیچگاه خواستار جدایی نبودند. نظام اسلامی شرایط را به سود تجزیه طلبان چرخانده است. با این وجود کردستانی که بخشی از ایران باشد، همیشه برای کردها جذاب است.