درباره استراتژی نگاه به شرق نظرهای مختلفی داده شده است. علی اکبر ولایتی مشاور امور خارجی رهبر جمهوری اسلامی استراتژی “نگاه به شرق” را این گونه توضیح داده است. جمهوری اسلامی باید از ظرفیت اقتصادی چین و توان سیاسی روسیه استفاده کند تا بتواند با نفوذ غرب مقابله کند. ولایتی توضیح می دهد رابطه با کشورهایی مانند هند که هم نفت ما را می خرند وهم در ایران سرمایه گزاری می کنند و هم کشورهایی مانند ونزوئلا که در مقابل آمریکا ایستاده اند و هم سوریه که در منطقه با ما همکاری می کند می توانند تکیه های از شرق است. ولایتی گفته است استفاده از وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل علیه قطعنامه ای که فعالیت ما را در یمن محکوم می کرد نمونه ای از استفاده از این توان است. البته او اشاره نمی کند که در ازای این دفاع روسیه ایران چه هزینه ای می پردازد و یا زمانی که روسیه و چین منافع اقتصادی و سیاسی شان درمیان باشد مانند پروژه هسته ای، آنها علیه جمهوری اسلامی درکنارغرب به قطعنامه ها رأی داده اند. روسیه و چین حتا تحریم های بانکی و نفتی علیه جمهوری اسلامی را به سود خود ارزیابی کرده با آن مقابله نمی کنند. زیرا با تحریم نفت ایران روسیه می تواند نفت بیشتری در بازار جهان بفروشد و چین پول های ایران را در بانک هایش نگه می دارد، و به جای دلار به ایران کالاهای بی کیفیت چینی صادر می کند. از دید ولایتی نگاه به شرق نه جغرافیایی است و نه محدود کردن رابطه با کشورهای کمونیستی سابق. او می افزاید “الان عده ای مثل اصحاب کهف یعنی ۳۰۹ سال عقب هستند و از حوادثی که رخ داده بی خبرند! آنها درباره نگاه به شرق می گویند: چون اینها کمونیست هستند پس برگردیم به سمت آمریکا تا تعادل را حفظ کنیم.» ولایتی در پاسخ به این عده می گوید”… روسای کشور روسیه از جمله خود آقای پوتین در روزهای مقدس همراه اسقف ها به کلیسا میرود.” اینگونه آسان می توان خود فریبی کرد.
سید رسول موسوی مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه می گوید “نگاه به شرق، به معنی بهرهگیری از فرصت های شکل گرفته در آسیا است.” اما فرصت های شکل گرفته یا همان پیشرفت در کشورهای آسیایی نتیجه رابطه مستقیم و دوستانه با غرب به ویژه آمریکا است، نه غرب ستیزی رایج در جمهوری اسلامی.
جمهوری اسلامی به منبع اصلی پیشرفت های آسیا توجه نمی کند. نکته جالب توجه اینکه در دوره ای که جمهوری اسلامی تمام نیرویش را صرف صدور انقلاب و شیعه گستری و پیشبرد پروژه های نظامی از جمله هسته ای کرده است چین با رابطه عادی با غرب به پیشرفت های بزرگ مالی و صنعتی دست یافته است و از آن طریق شاخه های نفوذ ش را از راه سرمایه گزاری، نه مذهب و صدور انقلاب در کشورهای دیگر به ویژه بخش بزرگی از قاره بکر آفریقا را زیر نفوذ و کنترل خود درآورده است. جمهوری اسلامی به استقبال گسترش نفوذ مالی، اقتصادی و بالطبع سیاسی چین در ایران زیر استراتژی نگاه به شرق رفته است. تمام به خاطر اینکه جمهوری اسلامی می خواهد سیاست و ایدئولوژی غرب ستیزی اش را ادامه دهد. بیماری فکری و سیاستی که برای جامعه ایران بحران آفرین بوده است
نگاه به شرق، یا دقیق تر، تکیه به شرق، در جمهوری اسلامی نخستین بار در سال 1384 مطرح شد. تصور نادرستی که هنوز جهان را میان بلوک شرق و غرب تقسیم می کرد. در حالیکه این نظم بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهم ریخته بود. نظم جدیدی بنا شد که در زیر به آن اشاره خواهم کرد. این زمانی بود که محمود احمدی نژاد و خامنه ای تصور می کردند با پشت کردن به غرب و تکیه به شرق، یعنی روسیه و چین و کره شمالی می توانند پروژه اتمی خود را پیش ببرند. احمدی نژاد قطعنامه های سازمان ملل را کاغذ پاره می خواند و رهبر تحریم ها را باعث پیشرفت ایران می دانست. زمانی که روسیه و چین، متحدین رژیم همراه کشورهای آمریکا، فرانسه و انگلیس در شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام سازمان بین المللی انرژی هسته ای در مجموع یازده قطعنامه علیه جمهوری اسلامی صادر کردند، و پرونده ایران زیر فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گرفت، به خامنه ای جدیت مسأله فهمانده شد. اولین تیر نگاه به شرق آنها به سنگ خورد و برای گذر از بحران خود ساخته راهی جز عقب نشینی و سرانجام توافق برجام نیافتند.
دولت حسن روحانی که با سمت و سوی برقراری رابطه با غرب طرح برجام 2 و 3 را نیز به میان آورده بود، با مخالفت و تهدید جدی سرداران سپاه که تعیین کننده سیاست خارجی جمهوری هستند روبروشد و استراتژی نگاه به شرق ادامه یافت.
با روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی، مذاکرات برای احیای برجام ادامه یافت. این بار در میانه راه مذاکرات، تجاوز نظامی روسیه به اوکراین رخ داد و خامنه ای به تصور اینکه پوتین چند روزه پیروز خواهد شد و جهان به سود روسیه و علیه آمریکا تغییر خواهد کرد، و نگاه های جهان به سوی شرق است، مرتکب خطای بزرگ دیگری شد و در همان روز نخست حمله نظامی روسیه به اوکراین، ابراهیم رئیسی تلفنی حمایت جمهوری اسلامی را از روسیه به پوتین خبر داد. خامنه با سیاست دفاع از جنایات پوتین در اوکراین، ایران را وارد تنشی تازه و غیر ضروری با غرب کرد. اگر جنگ ابعاد گسترده تری پیدا کند ایران نیز قربانی آن خواهد بود. روشن است که مردم ایران برخلاف سران نظام به سود روسیه وارد جنگ نخواهند شد. این سیاست معنی نگاه به شرق را از دیده مقامات ایران روشن تر می کند
مقاومت مردم و دولت اوکراین، ارتش روسیه را با ناکامی هایی روبرو ساختند. برخلاف تصور خامنه ای نگاه جهان نه به سوی شرق بلکه علیه روسیه گسترش یافت، جهان شناخت دقیق تری از تهدیدهای روسیه دست یافت. در پی تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، کشور فنلاند و نروژ نیز خواستار پیوستن به ناتو شدند. غرب در همراهی با اوکراین بخشی از خرید نفت روسیه را قطع کرد. روسیه برای فروش نفت خود آشکارا مانع از احیای برجام شد تا با برداشته شدن تحریم ها جمهوری اسلامی نتواند بازار فروش نفت و گاز روسیه را بگیرد. جمهوری اسلامی حتا بازار چین را هم به نفع روسیه از دست داد و میزان صادرات نفت ایران به چین به کمتر از نصف کاهش یافت. سکوت جمهوری اسلامی در برابر این اقدام روسیه نشان داد که استراتژی نگاه به شرق چیزی جز تبعیت کامل جمهوری اسلامی از روسیه نیست.
محو اسرائیل در نگاه به شرق
هدف دیگر استراتژی نگاه به شرق این بوده است که جمهوری اسلامی با تکیه بر قدرت های روسیه و چین علیه نفوذ آمریکا و متحدانش در منطقه مقابله کند. اما روسیه و چین رابطه نزدیک با اسرائیل و همچنین برخی کشورهای عرب دارند؛ چین در پی منافع اقتصادی خود کمتر در بلوک بندی های سیاسی مورد نظر جمهوری اسلامی داخل می شود. میزان رابطه اقتصادی چین و آمریکا نزدیک به سی برابر میزان مراوده اقتصادی آنها با جمهوری اسلامی است. بنابراین چین حفظ این رابطه را فدای رابطه با جمهوری اسلامی نکرده و نمی کند.
حقوق بشر در نگاه به شرق
براساس استراتژی نگاه به شرق جمهوری اسلامی می خواهد با کشورهایی رابطه داشته باشد که به نقض حقوق بشر و سرکوب اعتراضات مردم در ایران مداخله نکنند و اجازه بدهند که جمهوری اسلامی سیاست نقض حقوق بشر ادامه دهد. البته این خواست توسط کشورهای مورد نظر ولایتی همانند جمهوری اسلامی ناقض حقوق بشر هستند بسیار دست یافتنی است. او دانسته و یا ندانسته بطور عمده کشورهای دیکتاتوری را متحد جمهوری اسلامی معرفی می کند. با در نظر گرفتن این واقعیت ها استراتژی نگاه به شرق نتیجه ای جز محروم کردن مردم ایران از امکانات غرب و عقب نگاهداشتن ایران و باج دادن به روسیه و چین و غافل ماندن از مبادلات رقابتی در جهان و البته ادامه تحریم ها که برای دور زدن آنها، ایران متحمل هزینه ها اضافی می شود، ندارد. اینگونه آنها مناسبات بازرگانی خود را به اجبار محدود به کشورهای روسیه و چین و هند … کرده و ایران را از امکانات جهان پیشرفته غرب محروم می کنند.
سیاست “نگاه به شرق” و “نزدیکی به همسایگان” برای خنثی سازی تحریم ها نیز کاری از پیش نبرده است. سیاست بی ثبات کردن منطقه سبب شده که کشورهای همسایه نیز رابطه خوبی با جمهوری اسلامی نداشته باشند. روسیه ازیک سو توافق برجام را تخریب کرده است و از دگر سو نه روسیه و نه چین بدون توافق برجام با ایران همکاری نمی کنند. آنها نمی خواهند منافع خود را با غرب و کشورهای عرب منطقه به خطر بیاندازند.
وابستگی سیاسی و رابطه اقتصادی
مبادله اقتصادی و مناسبات دیپلماتیک با حفظ منافع ملی، و دولت قانونی وابستگی نیست. چین با بیش از 500 میلیارد دلار(660 میلیارد دلار در 2018) مبادله بازرگانی سالانه با آمریکا کوچک ترین تأثیری به استقلال سیاسی آن وارد نشده است. همین گونه است موقعیت مکزیک همسایه جنوبی آمریکا با بیش از 660 میلیارد دلار مبادله بازرگانی بین دو کشور، و کانادا همسایه شمالی با 1.6 تریلیون دلار مراوده اقتصادی. همین گونه است در سایر کشورهایی که با استفاده از امکانات تکنولوژیک، سرمایه و بازار غرب به پیشرفت های شایان توجهی دست یافته اند. اما قرارداد جمهوری اسلامی با چین که در سایه سیاست “نگاه به شرق” شکل گرفته است وابستگی سیاسی ایجاد می کند. به همین دلیل شرط چین که دست بالا را در این قرار داد دارد این است که جزئیات آن پنهان بماند.
تکیه بر قدرت خارجی از روی استیصال برای حفظ سلطه داخلی و مقابله با ارزش های جهان مدرن و ساخت دشمن فرضی مانند وضعیت کنونی جمهوری اسلامی چیزی جز وابستگی سیاسی نیست. به این معنا که حکومت بقای خود را در خطر می بیند و برای امنیت قدرت خود و حفظ سلطه بر جامعه و سرکوب مخالفان نیاز به یک قدرت خارجی دارد. درسال های آغازین جمهوری اسلامی، به دلیل پایگاه اجتماعی گسترده، حکومت نه تنها در پی یافتن پشتوانه خارجی نبود بلکه شعارهای مبنی بر نابودی شرق و غرب می دادند و آنرا نشانه ی استقلال می دانستند. آن روزها حاکمان سرمست هیجانات باقی مانده مردم از انقلاب و جنگ بودند.
به عبارت دیگر تکیه سیاسی به روسیه و چین به این معنا است که حکومت پایگاه اجتماعی خود را در درون جامعه از دست داده است و نگران همراهی غرب با مردم بریده از حکومت و معترض سرکوب و فساد و فقر و بیکاری اند. اینگونه حاکمان برای حفظ سلطه خود به قدرت خارجی متکی می شوند.
بطور طبیعی وقتی کشوری خود را وابسته قدرت خارجی کرد راهی جز هزینه و باج دادن ندارد. روسیه هم از حضور و نفوذ غرب به ویژه آمریکا در منطقه نگران است. روسیه از زمان تزار آرزوی دست یابی به آب ها گرم خلیج فارس را داشت و امروز به واسطه جمهوری اسلامی این امکان فراهم شده است. روسیه می تواند جمهوری اسلامی را که همانند خود آنها دشمنی عمیقی با تمدن مدرن غرب و دموکراسی دارد در خدمت منافع خود بگیرد .
تجاوز نظامی روسیه به اوکراین
چرا جمهوری اسلامی از کشتار مردم اوکراین توسط روسیه پشتیبانی می کند؟
در نخستین روزهای شروع جنگ خامنه ای ضمن حمله به آمریکا خطاب به دولت اوکراین گفت که « اگر مردم در اوکراین وارد میدان میشدند، وضع دولت ومردم اوکراین اینگونه نمیشد.» خامنه اضافه کردکه در این تغییر جمهوری اسلامی باید نظری و عملی در کنار روسیه قرار بگیرد. زیرا جهان به سود شرق در حال تغییر است. امروز بیش از سه ماه و نیم از تجاوز روسیه به اوکراین می گذرد. مقاومت مردم ودولت اوکراین و حمایت جهانی از اوکراین هم روسیه وهم حامی این جنایت را غافلگیر کرده است.
گذشته از این جمهوری اسلامی، روسیه را متحد اصلی خود در جهان می داند. آنها برسر شلیک هواپیمایی اوکراینی درپی طفره رفتن از پی آمدهای حقوقی این جنایت هستند. خامنه ای فکر می کند با سقوط دولت اوکراین و روی کارآمدن حکومتی دست نشانده روسیه ادعای حقوقی اوکراین نیز بایگانی خواهد شد.
همکاری روسیه و جمهوری اسلامی در سوریه برای حفظ دیکتاتوری اسد قابل توجه است. رژیم سوریه به پشتوانه مالی و نظامی جمهوری اسلامی و ارتش حزب الله به نیابت سپاه پاسداران و با هزینه ملت ایران موقعیت نظامی روسیه را در سوریه حفظ کرده اند. از آن سوی، بمباران بی وقفه ی ارتش روسیه علیه مردم سوریه به سپاه قدس امکان داد که در خاک سوریه پیشروی و پایگاه های نظامی برپا کند. اما اهداف روسیه و جمهوری اسلامی از این اقدام یکسان نبود. درحالی که روسیه خواهان حفظ موقعیت نظامی خود در سوریه بود، سران سپاه و خامنه ای ماجرا جویی حمله به اسرائیل را در سر داشتند. اما روسیه به اسرائیل فرصت داده است که با بمباران پایگاه های نظامی سپاه قدس، قدرت نظامی جمهوری اسلامی را در سوریه محدود کند. جواد ظریف اعلام کرد که اسرائیل بیش از دویست بار پایگاه های سپاه پاسداران را در سوریه بمباران کرد. اما صدایی جز شعارهای تکراری از سران سپاه شنیده نشد.
خامنه ای هم مانند پوتین مدعی است که تجاوز نظامی روسیه به اوکراین برای مقابله با ناتو است. گلپایگانی، رئیس دفتر خامنه ای به دروغ اعلام کرد که ناتو قرار بود به روسیه حمله کند اما ارتش روسیه پیش دستی کرده است. تعبیر خامنه ای تغییراتی است که با حمله پوتین به اوکراین درجهان در حال رخ دادن است. او ادعا کرده است که با این تغییرات قدرت آمریکا فروکش خواهد کرد و شرق به قدرت اصلی بدل می شود. به تصور او حمله نظامی روسیه با اکراین سرآغاز این تغییر است.
اما این تغییرات برخلاف تصور خامنه ای نه با حمله نظامی روسیه به اوکراین شروع شده و نه آن گونه است که او تصور کرده است. نظم نوین جهان در دهه هشتاد و نود میلادی با دو تحول کلان صنعتی و سیاسی آغاز شد.
نظم جهان پس از جنگ سرد
دو پدیده کلان در نیمه دوم سده بیست نظم جهانی شکل گرفته در دوره جنگ سرد را بهم ریخت. یکی گلوبالیزاسیون که فاصله کشورهای صنعتی و توسعه نیافته را کاهش، و فاصله فقر و ثروت را افزایش داد؛ و دیگری فروپاشی بلوک شرق که به تنش فکری و سیاسی سرمایه داری و تلاش برای گسترش سوسیالیسمِ پایان داد، و قدرت های منطقه ای جای جهان دو ابر قدرتی سابق را گرفتند. انقلاب زیر پرسش رفت و تحولات مدنی به جای جا به جایی دولت جایگاه تازه ای پیدا کرد .
چین با مرگ مائو تسه تنگ تمام قد به سرمایه داری خوش آمد گفت. اینگونه مسیر چهار دهه رشد دو رقمی و یا نزدیک به آن را تجربه کرد و فقر و گرسنگی را پشت سر گذاشت. با درون پاشی شوروی، تفکر و سیستم دیکتاتوری تک حزبی استالینیستی به تاریخ سپرده شد و سیستم چند حزبی جای آن را گرفت. اما بقایای فکری استالینیسم تنیده در فرهنگ سیاسی ناسیونالیسم افراطی روسی اندک اندک این بار همراه با سرمایه داری مافیایی حول پوتینیسم خود را بازسازی کرد. استالینیسم بر اساس ایدئولوژی نفرت از لیبرال دمکراسی و خواست نابودی سرمایه داری در غرب شکل گرفته بود. روسیه زیر رهبری بوریس یلتسین با سرمایه داری و نظام سیاسی چند حزبی آشتی کرد، اما تفکر شبه استالینیستی بار دیگر در پوتینیسم جان گرفت. پوتین برخلاف گورباچف بد گویی متداول از استالین را سرزنش کرد و دوباره مجسمه هایی از اوبه عنوان نماد اقتداد روسیه که او امروز آن را نمایندگی می کند ساخته شد.
گلوبالیزاسیون شاهراه دو طرفه
گلوبالیزاسیون برای بسیاری از کشورها شاهراه دو طرفه ای بوده است که تکنولوژی دیجیتال آن را ممکن ساخت. جهان درهم تنیده شد و بخش های مهمی از امکانات توسعه صنعتی جهان پیشرفته سرمایه داری، با هدف کسب سود و رقابت سرمایه داری جهانی، به کشورهای در حال توسعه منتقل گردید. برخی از جوامع در حال توسعه و توسعه نیافته تحول جدید گلوبالیزاسیون را شناختند و از آن بهره بردند. به حدی که به رقبای جدید غرب بدل شدند و بسیاری از بازارهای آنها را هم تسخیر کردند. چین اینگونه از فقر و گرسنگی نجات پیدا کرد و به اقتصاد دوم جهان ارتقا یافت. اما ایران زیر مدیریت واپس نگر فقها و نظامیان از این امکانات محروم ماند. معنی دیگر “نگاه به شرق” پشت کردن به امکانات جهان پیشرفته غرب بوده است. جمهوری اسلامی با نگاه به شرق به پیشرفت کشورهای آسیایی تکیه کرده است. در حالیکه این کشورها پیشرفت خود را مدیون استفاده درست از علم، تکنولوژی، سرمایه و بازار غرب هستند. برخی گلوبالیزاسیون را منفی ارزیابی می کنند. البته می توان به پی آمد های منفی گلوبالیزاسیون نیز اشاره کرد. اما نخست گلوبالیزاسیون انتخاب نیست، یک اتفاق تاریخی است که مشارکت درآن اجتناب نا پذیراست. دوم، مانند هر پدیده دیگر باید راه های کاهش پی آمدهای منفی آن را نیز شناسایی کرد.
چپ های مدافع تجاوز نظامی روسیه
جنایاتی که پوتین در اوکراین مرتکب شده با جنایات فاشیسم برابری می کند. اما چرا و چگونه بقایای فکری حزب توده ایران این جنایات ضد بشری را توجیه و دروغ های پوتین را تکرار می کنند. آنها ازخود نمی پرسند چرا روسیه مانع کار خبرنگاران مستقل شده است و برای کسانی که اخبار جنگ را منتشر کنند و یا حتا کلمه جنگ را به جای “عملیات ویژه” مورد نظر پوتین بکار ببرند تا 15 سال زندان تعیین کرده است. اینها بقای فکری کسانی هستند که خود در بلوک شرق زندگی می کردند؛ فقر و فساد و خفقان آنجا را می دیدند و تجربه کردند اما برای مردم ایران، جوامع بلوک شرق را ایده آل جامعه بشری ترسیم می کردند. بسیاری فریب تبلیغات دروغین آنها را میخوردند. امروز به رغم تغییرات ساختاری و سیاسی در روسیه این افراد همچنان حامی روسیه هستند. ظاهراً برای این افراد چیزی تغییر نکرده است. روسیه همان روسیه “سوسیالیستی” است. مشکل اساسی این افراد ستیزه با غرب است که همچنان باقی است.
در ارتباط با توجیه و دفاع این افراد از تجاوز پوتین به اوکراین به چند عامل می تواند اشاره کرد.
در جریان پیدایش و رشد فاشیسم در آلمان، استالین به احزاب کمونیستی وابسته به مسکو دیکته کرده بود که به جای مقابله با فاشیسم هیتلری با بورژوازی داخلی و سوسیال دمکراسی درغرب مقابله کنند. او معتقد بود که دشمن اصلیِِ سوسیالیسم، این دو جریان هستند، نه فاشیسم هیتلری. این نگاه به فاشیسم تا زمانی که هیتلر به شوروی حمله نکرده بود ادامه یافت. به پیروی از این آموزه در ایران هم حزب توده بیشتر از آنکه دلسوز منافع ملت ایران باشند در پی اجرای فرامین مسکو بود.
عامل دوم یکی پنداشتن سوسیالیسم با منافع جهانی روسیه بوده است. دشمنی کوری که وابستگان به این حزب نسبت به غرب پیدا کرده بودند سبب می شد که شکست سوسیالیسم روسی و پیدایش سرمایه داری مافیایی را در این کشور نبینند و همچنان از مسکو دفاع کنند. کژ اندیشی و ضدیت با آمریکا، آنها را به دام همراهی با جمهوری اسلامی زیر شعار مقابله با امپریالیسم آمریکا کشاند. قدرت ایدئولوژی ضد غرب و هم فکری با جمهوری اسلامی آن چنان بود که دستگیری صدها کادر حزب توده، شکنجه و اعدام بیش از 100 نفر، آنها را از این موضع دور نکرد.
عامل سوم نقش ایدئولوژی و ساختاری شدن آن در ذهنیت این افراد است. وقتی ذهنیت ایدئولوژیک به ساختار ذهنی بدل می شود قوی تراز ساختار اجتماعی در اراده و تصمیم گیری و رفتار و شخصیت آنها نقش بازی می کند و انجماد فکری بوجود می آورد. بطوری که ایدئولوژی به هنجار غالب و عادتی بدل می شود که فرار از آن بسیار سخت و فاصله گرفتن از آن تعادل فکری آنها را بهم می ریزد. آزاد فکر کردن بخشی از اعتقاد به لیبرالیسم است که آنها خود را دشمن آن می دانند.
عامل چهارم، افراد بقایای فکری حزب توده با یک پیش فرض حرکت می کنند. آنها همانند پوتین به غلط کشتار مردم در خانه ها و مدرسه و بیمارستان را مقابله با نازیسم و فاشیسم و امپریالیسم می بینند. زیرا پوتین چینن می گوید.
عامل پنجم، برابر دانستن تمدن مدرن غرب به ویژه پایه اصلی آن لیبرالیسم با امپریالیسم است. این گونه آنها لیبرالیسم که اساس آزادی فردی است را خالی از ویژگی های مثبت می بیند. درحالی که خود به جای پناهنده شدن و یا مهاجرت به کشورهایی مانند روسیه و چین و کوبا، کره شمالی به کشورهای سرمایه داری غرب روی می آورند، در آنجا زندگی می کنند و از مزایای لیبرال دموکراسی آنجا بهرهمند می شوند. افزون بر آن، آنها هیچگاه در زندگی شخصی خود با سه اصل مهم سرمایه داری یعنی مالکیت خصوصی، کسب سود و یا امتیازهای بیشتر و رقابت فاصله نمی گیرند. از این بابت آنها فرصت طلب و خود فریبند. آنها در هر کجا که زندگی کنند مانند هر فرد معتقد به سیستم سرمایه داری بطور طبیعی در پی زندگی بهتر و با کیفیت تراند و آنها در رقابت با دیگران و تلاش برای کسب امتیاز های بیشتر از جمله خانه و اتومبیل وسفرهای تفریحی و امکانات بیشتر برای فرزندان خود هستند. امری که در تمام دوره سوسیالیسم در شوروی وکل بلوک شرق در انحصار افراد رده بالای حزبی بود.
پی آمدهای نگاه به شرق
پی آمد های استراتژی نگاه به شرق، تا کنون عقب ماندگی ایران و یا دوری از دستاوردهای و پیشرفت های غرب بوده است. برعکس هر چه گذشته است وابستگی سیاسی جمهوری اسلامی به روسیه زیادتر شده است.
روسیه ایران را در حوزه نفت و گاز رقیب خود می داند و تلاش می کند که ایران به بازارهای فروش نفت در اروپا و آسیا دسترسی پیدا نکند. روسیه رابطه عادی جمهوری اسلامی با جهان غرب را تحمل نمی کند. آنها حفظ جمهوری اسلامی را با ویژگی های کنونی اقتصادی و سیاسی اش یعنی حداقل ماندن این رابطه و انزوا و دشمنی جمهوری اسلامی با غرب را برای خود بسیار مهم می داند. از رابطه جمهوری اسلامی با روسیه چیزی عاید مردم ایران نشده و نمی شود. برعکس در تمام طول 200 سال حضور روسیه در همسایگی ایران جز تجاوز و زیان چیزی عادی مردم ایران نشده است. جمهوری اسلامی، ایران را در تله روسیه گرفتار کرده و راه دستیابی مردم به آزادی و ارتباط با دنیای پیشرفته را بسته است. آنها می خواهند به کشورهای آسیایی متوسل شوند که خود در ارتباط مستقیم با غرب پیشرفت کرده اند.
امکان مداخله ی نظامی روسیه در ایران
سوریه و قزاقستان در برابر ماست. در صورتی که تقابل مخالفان و حکومت به برخوردهای نظامی بیانجامد روسیه مانند سوریه و قزاقستان برای حفظ جمهوری اسلامی در ایران به احتمال زیاد مداخله نظامی خواهد کرد. سران نظام روی این حمایت حساب باز کرده اند.
از دست دادن سلطه و نفوذ روسیه به معنای روی آوری ایران به پیشرفت های جهان غرب است که برای روسیه بسیار گران تمام خواهد شد. اهمیت از دست دادن جمهوری اسلامی کمتر از اوکراین نیست. روسیه تمام تلاش خود را انجام خواهد داد که این دگرگونی به نفع ملت ایران رخ ندهد.
پی آمد آنچه در اوکراین می گذرد، آینده ایران را هم رقم خواهد زد. شکست روسیه در اوکراین تنها برای لیبرال دمکراسی علیه دیکتاتوری در جهان مهم نیست. برعکس، پیروزی روسیه در اوکراین روند کنونی وابسته کردن بیش از پیش ایران به روسیه و گره زدن سرنوشت ایران به ادامه دیکتاتوری و عقب ماندگی و محروم ماندن از فرصت های زیادی که از راه برقراری مناسبات عادی با غرب می تواند نصیب ایران بشود نیز هست.