آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، کوشش کرده است بر شایعههائی که در ارتباط با وضعیّتِ سلامتِ او بر سرِ زبانهاست سرپوش بگذارد. با وجود این، مسألهی جانشینیِ رهبر جمهوری اسلامی که هماکنون هشتاد و یک ساله است از مسائلِ مطرح در ایران است. مسألهای مهم برای ایران، منطقه و دیگر نقاطِ جهان.
آخرین حضور آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در ملا عام به بیست و چهارم نوامبر سال پیش باز میگردد. در این آخرین حضور که از تلویزیون دولتی ایران پخش شد، آیتالله خامنهای به خاطر شیوع بیماری عالمگیر کرونا به ماسکی بر چهره دیده میشد.
پس از این حضور، عدّهی زیادی به میدان فرستاده شدند تا آخرین سروصداهای بر پا شده در مورد وخامت حال رهبر را بخوابانند. در اوایل ماه دسامبر، رسانههایِ متعددی در ایران به نقل از یکی از نزدیکان آیتالله خامنهای با اعلام اینکه رهبر جمهوری اسلامی در “سلامت کامل” به سر میبرد شایعههای اخیر را که حاکی از وخامت حال او بوده است تکذیب کردند.
مسألهی جانشینی آیتالله خامنهای مسألهای است که به تناوب و در فواصلی نهچندان دور از هم مطرح می شود چرا که رهبر جمهوری اسلامی که در حال حاضر هشتاد و یک سال دارد مهمترین شخصیّت سیاسی ایران و یکی از قدرتمندترین چهرههای خاورمیانه است. این امر که چه کسی جانشین او خواهد شد امری اساسی برای ایران، منطقه و جهان است. کلمان ترم(1)، پژوهشگر فرانسوی و کارشناس مسائل ایران بر این باور است که “سلامتی و وضع جسمانی «فرمانروا» در یک رژیم استبدادی و خودکامه موضوع خیالپردازیهاست امّا در این مورد خاص باید توجّه داشت که آیتاللهها عمری بس دراز دارند”.
رهبر در جمهوری اسلامی ایران چگونه انتخاب میشود؟
آیتالله علی خامنهای در حقیقت دومین رهبر جمهوری اسلامی است که پس از انقلاب سال هزار و سیصد و پنجاه وهفت ازسوی مجلس خبرگان، نهادی متشکل از هشتاد وهشت نماینده، به این سمت برگزیده شده است. اعضای مجلس خبرگان برای یک دورهی هشت ساله با مراجعه به آراء عمومی انتخاب میشوند اما صلاحیّت داوطلبان نامزدی در این انتخابات راباید پیش از برگزاری انتخابات شورای نگهبان قانون اساسی تأیید کند. شورایی که اعضای آن منتخب مقام رهبری یا نزدیکان او هستند. کلمان ترم در توضیح چگونگی انتخاب مقام رهبری میگوید: “انتخاب رهبری در جمهوری اسلامی به انتخاب پاپ توسّطِ اسقفها شباهت دارد با این تفاوت که انتخاب کنندگان رهبرِ جمهوری اسلامی خود از میان گروهی داوطلب دستچین یا غربال شدهاند.”
از این رو رهبر جمهوری اسلامی از قدرت اِعمال نفوذی گسترده بر این دو نهاد برخوردار است.علی خامنهای در خلال سه دهه رهبری خویش انتخاب محافظهکاران و سلطهی آنان بر این نهاد راکه جانشین او را انتخاب میکنند تضمین کرده است. کسی که به رهبری برگزیده شد تا پایان عمر در این مقام باقی خواهد ماند.
بر اساس قانون اساسی، رهبر باید آیتالله – عنوانی مهم و پرافتخار که به رهبران اسلام شیعی داده می شود- باشد [اصل صد و نُه قانون اساسی جمهوری اسلامی شرایط رهبری را در سه بند تعیین کرده است: در ابواب مختلف فقه صلاحیّت لازم برای افتاء/ عدالت و تقوای لازم برای رهبری امّت اسلام/ بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریّت و قدرت کافی برای رهبری. مترجم]. باوجود این زمانی که خامنهای در سال هزارو سیصد و شصت و هشت به این مقام برگزیده شد صاحبِ این عنوان نبود. از این رو ناظران براین باورند که این بار نیز احتمالاً برای تضمین رضایت خاطر رهبری و انتخاب شدنِ جانشینی که دلخواه اوست قوانینی نادیده گرفته شده یا دور زده خواهد شد. در بحثها و مناظرههای کنونی، این مقام [مقام رهبری] بارها به زیرِ سوأل رفته و می رود آمّا احتمال حذف آن از بختی ناچیز برخوردار است. کلمان ترم، تحلیلگر فرانسوی مسائل ایران میگوید: “این رژیم رژیمی نیست که بتوان اصلاحش کرد؛ حذف مقام رهبری از نظر کسانی که بر کرسیهای قدرت تکیهزدهاند به معنای تیشه زدن به ریشه و حاصل آن سقوط کل رژیم خواهد بود.”
چرا رهبری و جانشینی او مهم است؟
“مقام معظّم رهبری”، همانگونه که ظاهرِ عنوانش نشان میدهد، چه در حوزهی دینی و چه در نهادهای سیاسی از قدرتی فوقالعاده برخوردار و در واقع “برترین قدرت” در کشور است. اوست که در مورد تمامی مسائل از بیاهمیّتترین تا مهمترینِ آنها حرفِ آخر را می زند و سیاستهای داخلی و خارجی را به دیگران دیکته می کند. ایران نیرومندترین کشور شیعی مذهب دنیاست و در دوران رهبری خامنهای کوشیده است که نفوذ خویش را در خاورمیانه گسترش دهد.
مرگ آیتالله خامنهای سیرتاریخ را نه تنها در خاورمیانه بل در سرتاسر جهان دستخوش تغییر خواهد کرد. به عنوان مثال، دشمنی و خصومت جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل و آمریکا، که تا حدود خیلی زیادی از نفرت شخصی آیتالله خامنهای از این دو کشور تغذیه میکند موجب سالها بیثباتی و تشنج در این منطقه شده است. سازوکارها (مکانیسمها)ی انتخاب رهبر به گونهای است که رهبر جدید هم راهی جز پا گذاشتن در جای پای رهبر کنونی ندارد.
چه کسی میتواند رهبر آیندهی جمهوری اسلامی ایران باشد؟
آیتالله خامنهای از آن جا که از حمایتی مردمی در حدِّ و اندازهی آیتالله خمینی- رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی- برخوردار نبود، نفوذ و قدرت خود را بر شبکهای از یاران نزدیکِ وفادار و بخشی از نیرومندترین نیروی کشور یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بنا کرد. از این رو به احتمال قریب به یقین سپاه چوب لای چرخِ هر نامزدی خواهد گذاشت که از پشتیبانی و حمایت آیتالله خامنهای برخوردار نباشد.
به گفتهی کلمان ترم: “ایرانیان به خوبی میدانند که سرویسهای اطلاعاتی غربی وقت برای مطالعه و بررسی نامزدهای احتمالی جانشینی خامنهای از خود وقت و مایه میگذارند اما باید توجه داشت که اراده و عزم رژیمهای خودکامه و استبدادی همواره ایجاد حالتی غافلگیرکننده و بیثباتکننده است.” براساس یک شایعه، یک فهرست نهائی محرمانه در این ارتباط وجود دارد امّا تا کنون هیچکس مدّعی مطلع بودن از نام افراد این لیست نشدهاست. برخی ادعا میکنند که نامزدهای مطلوب خامنهای پسرش مجتبی و ابراهیم رئیسی، رئیس قوّهی قضائیه، هستند. صادق لاریجانی، رئیس پیشین قوّهی قضائیه و حسن روحانی، رئیس جمهوری کنونی، نیز سودای نیل به این مقام را در سر میپرورانند.
مجتبی خامنهای کیست؟
پسر پنجاهودوسالهی آیتالله خامنهای شخصیّتی مرموز و اسرارآمیز است. به سان پدرش در شهر مشهد، یکی از شهرهای مهم از نظر مذهبی و زیارتی متولد شده و یک مسلمان دوآتشه است. صحبت از مجتبی خامنهای زمانی بر سر زبانها افتاد که در سال هزارو سیصد و هشتاد و هشت در رأس نیروهای شبهنظامی سرکوب اعتراض مردم به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری آن سال را بر عهده گرفت و اینکار را با دستی آهنین انجام داد. هر چند علی خامنهای شاه نیست و نمیتواند بهسادگی تاجوتخت را به پسرِ خود بسپارد، مجتبی در میان نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی و به ویژه بیت نیرومند رهبری که نهادهای قانونی کشور را تحتالشعاعِ خود قرارمیدهد از وزنی در خور توجّه برخوردار است. اگر مجتبی بنواند پشتیبانی سپاه را جلب کند، سپاه میتواند روندِ انتخابِ جانشینی را درمسیری به نفع او بیاندازد.
و ابراهیم رئیسی؟
این روحانی شصت ساله نیز زادهی شهر مشهد است. معتبرترین نامزد جانشینی آیتالله خامنهای است. از سوی دیگر هیچ تلاشی برای جلوگیری از پخش شایعههائی که حاکی از علاقهی او به نیل به این مقام است نکرده است. آخرین اقدامات او نیز حکایت از آن دارد که سرگرم آمادهکردن خویش برای ایفای چنین نقشی است.
کارنامهی سیاه او در عرصهی حقوق بشر و به ویژه نقش او در کشتار زندانیان سیاسی درسال هزار و سیصد و شصت و هفت موجب فقدان پشتیبانی مردمی از او شده است. برغم شکست او در انتخابات ریاست جمهوری سال هزاروسیصد و نود و شش، رهبر جمهوری اسلامی دو سال بعد کلید قوهی قضائیه را به او سپرد. از زمان تصدی ریاست این قوّه، به کارزاری علیه فساد در کشور دست زده و حضور خود در رسانهها را روز به روز بیشتر کرده است. ابراهیم رییسی نیز چون علی خامنهای به توافق هستهای ایران و غرب بدبین است و از پشتیبانی بی قید وشرط سپاه پاسداران برخوردار است.
*نو شته Neila Beyler – برگرفته از تارنمای روزنامهی فرانسوی “لِزِکو”
(1) -Clément Therme