یک- آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوریخواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم میتواند نتیجه را تأمین کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟
ج- اگر منظور از «نتیجه مشخص» برقراری حاکمیت مردم و دمکراسی و آزادی باشد میتوان گفت «وضعیت کنونی» تحت حکومت جمهوری اسلامی نمیتواند به این نتیجه مشخص برسد زیرا حکومت جمهوری اسلامی، در بنیانهای خود، نظام تبعض، ضد خرد و دمکراسی سکولار و مشکل اصلی جامعه در راه ارتقا و رسیدن مردم به نتیجه فوق است. همه تبعیضها، سرکوبهای غیرخودیها و خودیها، شکافها و بحرانهای اجتماعی، جنسیتی و حقوقی، اقتصادی، محیط زیستی واقعا موجود، و بحرانهای خطرناک ناشی از دیدگاه و سیاست ایران برانداز به عنوان فاکتهای 40 ساله واقعی، و نه خیالی، نشان میدهند که تداوم وضعیت کنونی تحت حکومت جمهوری اسلامی، نمیتواند به نتیجه مشخص یعنی نظام سیاسی سکولار دمکرات برسد.
بنابراین برای رسیدن به نتیجه مشخص با مضمون یاد شده، این مشکل و مانع اصلی آن لزوما باید رفع و حل و دفع شود.
– آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد، طیف گسترده جمهوریخواهان نیاز به ایجاد ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر جمهوریخواهی دارند؟
برای اینکه تغییر و تحولات در جامعه، در آینده، به نظام سیاسی سکولار دمکرات درونزا و پایدار برسد، ایجاد و وجود یک شبکه دمکراتیک فراگیر ملی یا کنگره دمکراتیک ملی فراگیر، نیاز مبرم جامعه است.
آری، با توجه به این نیاز جامعه، یکی از مهمترین الزامات و مؤثرترین راهکارها برای قرار گرفتن تغییر و تحولات در راستای گذار به دمکراسی و تحقق جمهوری سکولار دمکرات در کشور، ایجاد ثقل جمهوریخواهان سکولار دمکراتِ مدافع گذار به جمهوری سکولار دمکرات است.
زیرا قرار گرفتن تغییر و تحولات در این یا آن سمت، یک امر مقدر، جبری و صرفا برآمده از روندها و شرایط عینی جامعه نیست.
سرنوشت مشخص بحرانها، خیزشها و جنبشهای واقعا موجود و در نتیجه، سرنوشت تغییر و تحولات آتی جامعه و کشور ما هنوز روشن و قطعی نیست. سمتگیریها، سیاستها و کنش و واکنشهای نیروهای اجتماعی و سیاسی مختلف جامعه از یکسو و سیاستها و دخالتهای دولتهای خارجی نسبت به این تغییر و تحولات و روندها از سوی دیگر، عوامل مهمی هستند که میتوانند تغییر و تحولات را به این یا آن سمت، به این یا آن شکل و نتیجه مشخص و دلخواه خود سوق بدهند و مهر خود بر آن بکوبند.
در شرایط بحرانهای بزرگ اجتماعی و سیاسی در کشور ما و فقدان آلترناتیو دمکراتیک ملی در جامعه، تودههای سازماننیافته و خیزشها و جنبشهای خودانگیخته تودهوار میتوانند تحت تاثیر وعدهها و شعارهای پوپولیستی این یا آن «ناجی» داخلی یا دستساز دولتهای خارجی (نظیر سردار، آقازاده یا شاهزاده و یا ترکیبی از نماد دین و نماد پادشاهی و…) قرار بگیرند و تحولات به گونهای مغایر با نیاز مبرم جامعه رقم بخورد.
این یک خطرِ در حال فعال شدن است که در صورت تداوم فقدان شبکههای دمکراتیک بزرگ و آلترناتیو دمکراتیک فراگیر، میتواند تغییر و تحولات را در مسیر غیردمکراتیک و مغایر با نیاز جامعه قرار بدهد.
در جامعه ما هنوز این ظرفیت وجود دارد که مردمان کشورمان برای رهائی از این همه تبعیض، استبداد، ظلم، غارت و بیعدالتی حکومت و صاحبان قدرت واقعا موجود، بار دیگر، راه نجات خود را، این بار در سیمای این یا آن دیوِ دمکراسی نمای درونزا یا دستساز دولتهای خارجی جستجو کنند و به دامی دیگر بیفتند.
قدرت سیاسی و صاحبان آن را نمیتوان با نصحیت، موعظه، مشاوره و با سیاست چشم دوختن به بالا و درزهای درون حکومت و قدرت در جهت اصلاح و تغییر رفتار صاحبان قدرت و حکومت و تغییر در حکومت، تغییر داد.
با چشم دوختن و تکیه کردن به دولتهای خارجی به عنوان راهبرد سیاسی نیز نمیتوان به دمکراسی سکولار درونزا رسید.
برای رفع و دفع قدرت سیاسی و حکومت جمهوری اسلامی به عنوان مشکل و مانع اصلی در برابر تحولات دمکراتیک، لازم است نیروهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سازمانیافته و هدقمند و نیرومند وجود داشته باشد.
مجموعه شرایط جامعه نشان میدهد که همکاری، اتحاد میان نیروهای جمهوریخواه، ائتلاف و ایجاد ثقل و شبکه دمکراتیک یا جبهه دمکراتیک فراگیر جمهوریخواهی مستقل از جمهوری اسلامی و دولتهای خارجی، حول یک پلاتفرم مشترک توافقی، از اصلیترین و مهمترین نیازهای جامعه و از الزامات قرار گرفتن تغییر و تحولات در سمت گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دمکرات است.
دو- اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری میدانید، نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبههای چگونه میبینید؟
نیروهای جمهوریخواه سکولار دمکرات طرفدار گذار به دمکراسی با گرایشات و اهداف مختلف اجتماعی، در مقایسه با بیست سال قبل:
اول- به لحاظ کمی و کیفی بیشتر و وسیعتر شده است.
دوم- شکلیافتهتر و سازمانیافتهتر شده است.
سوم- همکاری و اتحاد عملهای موثرتری انجام میگیرد.
چهارم- در دو سه سال اخیر و بویژه در سال جاری، گرایش و تلاش برای ائتلاف سیاسی میان سازمانها و احزاب جمهوریخواه سکولار دمکرات سرعت و شدت گرفته است.
پنجم- نیروی فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جمهوریخواهی به یک نیروی مهم غیرقابل حذف و نسبتا موثر در روندهای سیاسی فرا روئیده است.
روشن است که فعالیتهای فکری، فرهنگی و سیاسی هر فرد و محفل و گروه جمهوریخواه سکولار دمکرات در داخل و خارج کشور در راستای گذار به جمهوری سکولار دمکرات بسته به کیفیت و حجم فعالیت و موقعیت اجتماعی و سیاسی آن فرد و گروه، میتوانند موثر باشند و موثر هم هستند.
با این وجود اما هنوز هزاران فرد و محفل کوچک جمهوریخواه در داخل و خارج کشور پراکندهاند و هنوز یک شبکه یا جبهه ائتلافی دمکراتیک جمهوریخواهی تشکیل نشده است.
واقعیت این است که نیاز مبرم ایران بطور کلی و نیاز مشخص و امروز در شرایط کنونی جامعه، همکاری و اتحاد عمل و سازمانیابی افراد و نیروهای پراکنده آزادیخواه و دمکرات و عدالتجوی کشور است.
برای سازمانیابی و موثرتر شدن فعالیت این نیروی وسیع اما پراکنده، لازم است تدبیر و برنامه عملی خاصی توسط خود آنها و سازمانها و احزاب جمهوریخواه تهیه و به اجرا گذاشته شود.
من نمیتوانم و نمیخواهم درباره نوع و شکل فعالیت جمهوریخواهان داخل کشور نظر مشخصی ارائه کنم. آنها، واقف بر شرایط داخل کشور هستند و خود میدانند و میتوانند نوع و شکل فعالیت خود را تعیین کنند.
آنچه در شرایط و لحظه کنونی بسیار مهم است، برقراری پیوند معنوی، همدلانه و سیاسی میان نیروهای جمهوریخواه داخل و خارج کشور است. برقراری چنین پیوندی، از مهمترین مؤلفهها و اقدامات برای سامان و سازمانیابی این نیروها در اشکال مقتضی است.
به نظر میرسد در شرایط کنونی در داخل کشور، هزینهدار بودن رابطه ارگانیک و سازمانیافته به شکل کلاسیک میان افراد و تشکلها در داخل و خارج کشور از یکسو، و وجود مجموعه وسایل، امکانات و راههای گوناگون و مختلف در زمینه ارتباطات و اطلاعات از سوی دیگر، شکل جنبشی فعالیت، شکل مناسبی برای فعالیت هماهنگ و سازمانیابی مجموعه جمهوریخواهان داخل و خارج کشور باشد.
سه- موانع شکلگیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوریخواهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهیم صرفا از منظر سیاست به معنای اخص کلمه به این سوال پاسخ بدهیم، علاوه بر سیاست سرکوب و تفرقه انداز جمهوری اسلامی به عنوان مانع اصلی، میتوان گفت دو نگاه و دو رویکرد کلان سیاسی متفاوت و متنافر با هم در میان جمهوریخواهان در برابر جمهوری اسلامی وجود دارد (سیاست کلان اصلاح جمهوری اسلامی و تغییر در آن و الزامات آن، و سیاست کلان تغییر حکومت و الزامات آن) که از موانع سیاسی در راه شکلگیری یک ثقل و تشکل دمکراتیک جمهوریخواهی سکولار دمکرات بوده و هنوز هم هست. عدم تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی یکی از موانع مهم شکلکیری ثقل و تشکل دمکراتیک و فراگیر جمهوریخواهی است.
این نیروها در تحلیل و تعریف و سیاست کلان خود، هنوز با جمهوری اسلامی به عنوان نظام سیاسی ارتجاعی، خردگریز، تبیغضگر و ضددمکراتیک تعیین تکلیف نکردهاند.
از منظر عقل نظری، تجربه و عقل عملی، حکومت و قدرت سیاسی و صاحبان و حکمرانان جمهوری اسلامی را نمیتوان با نصیحت، موعظه، مشاوره، چشم دوختن به بالا و درزهای درون حکومت و قدرت، اصلاح کرد.
البته ضربات و شکستهای پی در پی سیاستهای این نیروها و تجزیه و شکاف در میان آنها و گسست بسیاری از این نیروها و پیوستن به سیاست کلان گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی، موجب تضعیف شدید آن و تقویت نیروهای جمهوریخواه سکولا دمکرات مدافع گذار به دمکراسی و تغییر حکومت شده است.
روشن است که با دو تحلیل و تعریف و سیاست کلانِ اصلاح و تغییر در حکومت، و سیاست کلان تغییرحکومت، نمیتوان یک ثقل جمهوریخواهی سکولار دمکرات پایدار و پویا و تاثیرگذار بر روندهای جاری در کشور تشکیل داد. وجود این دو سیاست کلان متفاوت و متنافر در یک ثقل و جبهه دمکراتیک، مانع حضور سیاسی فعال آن در سپهر عمومی و جامعه میشود. وجود این دو سیاست در یک تشکل و جبهه دمکراتیک، درون جبهه را به میدان نبرد سیاسی مدافعان آنها تبدیل میکند. تجربه این را نشان میدهد.
مانع دیگر در برابر شکلگیری همکاریها و ائتلافهای سیاسی، وجود نگاه و سیاست کلانِ دخالت دولتهای خارجی در امر آلترناتیوسازی در میان برخی جمهوریخواهان و دیگر نیروهای طرفدار دمکراسی است. اما واقعیت این است که با چشم دوختن و تکیه به دولتهای خارجی به عنوان راهبرد سیاسی نمیتوان به دمکراسی سکولار درونزا رسید. نه “دمکراسی” دستساز دولتهای خارجی بلکه دمکراسی درونزا، نیاز مبرم جامعه و کشور ما از قبل از انقلاب بهمن بوده و همچنان هست.
اگر بخواهیم با نگاهی ژرفتر از سیاست، به موانع در برابر همکاریها و اتحاد عملها و سازمانیابی نیروهای سکولار دمکرات اعم از جمهوریخواه و دیگر نیروهای مدافع دمکراسی بیندازیم میتوان گفت عدم تمایل به همکاری و اتحاد عمل حول نکات اشتراک میان جمهوریخواهان و میان دیگر نیروهای طرفدار دمکراسی، یکی دیگر از موانع همکاری و سازمانیابی است.
به نظر میرسد نوعی از قدرتگرایی فردمحور و خودمحور و رویکرد غیردمکراتیک نسبت به دیگران، هنوز در درون نیروهای سکولار دمکرات (چپ و راست و میانه) و میان آنها، از موانع شکلگیری همکاریها و تشکلیابی است.
بسیاری از نیروهای سیاسی سکولار دمکرات علیرغم پیشرفتهای چشمگیر در عرصه فرهنگ و رویکرد دمکراتیک در درون و مبان خود و با دیگری، ولی هر کدام به درجاتی، آلوده به این فکر و فرهنگ قدرتگرای فردمحور و خودمحور هستیم.
یکی میخواهد از طریق متقاعد کردن و مشورت دادن به راس قدرت، رفتار آنها را اصلاح کند و تغییر از بالا در جمهوری اسلامی به وجود آورد و جمهوری اسلامی و جامعه را در مسیر اصلاح پیش ببرد و دیگری میخواهد از طریق از میان برداشتن ضربتی، سریع و ناگهانی، جمهوری اسلامی را – با اتکا به تودههای سازمان و بدون کمک دولتهای خارجی و یا با کمک آنها از میان بردارد و قدرت سیاسی مورد نظر خود را جایگزین آن کند.
اگر به عمق قضیه نگاه کنیم، در واقع این دو نگاه از یک جنس هستند و آبشخورشان، عمدتا یکی است و ریشه در فرهنگ و تاریخ مان دارد. ایرانیان جزو قدیمیترین مردم جهان هستند که دولت مرکزی شاهمحور داشتند. نگاه به انسان و جامعه و ملک و مسائل آنها، در فکر و فرهنگ کشور ما همیشه از بالا و از سوراخ تنگ منافع خود و نه از مصالح و منافع جامعه بوده است.
دمکراسی و تحقق دمکراسی سکولار به عنوان یک نظام سیاسی برای کشور ما، چیزی نیست که بتوان آنرا از بالا و در میان بالاییها ساخت و یا از خارج وارد کرد و به میان مردم و جامعه منتقل نمود؛ این یک رابطه و جاده یک طرفه و صرفا سیاسی نیست بلکه رابطه اجتماعی و مدنی میان شهروندان و اقشار و طبقات مختلف کشور نیز هست.
این اندیشهها، روشها و سیاستهای همه حول من و من بر فراز همه، پیش به سوی دمکراسی!، از موانع مهم همکاری و اتحاد عمل و سازمانیابی دمکراتیک است.
کسانی که هدفشان از دمکراسی، کسب قدرت و تشکیل حکومت «دمکراتیک» خودی و اعمال یکجانبه قدرت به دیگر احزاب و سازمانها و از دور خارج کردن آنهاست، منطق و روش پایهریزی آگاهانه و دمکراتیک گذار به دمکراسی را نمیپسندند و نمیپذیرند. این نیروها در بهترین حالت، مردم و دمکراسی را فقط بعنوان ابزاری برای کسب قدرت و تشکیل حکومت «دمکراتیک» خودی میخواهند و دیگر نیروها و مردم را پیاده نظام خود برای کسب قدرت میدانند.
فکر میکنم برای پیشرفت و تداوم تلاش در حهت همکاری و اتحاد عمل و سازمانیابی و ائتلافهای سیاسی نیروهای جمهوری طرفدار دمکراسی و آزادی و دیگر نیروها لازم است دهها پروژه بزرگ و کوچک فکری، فرهنگی و سازمانگرانه و سیاسی طراحی و جامه عمل بپوشد.
چهار- پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوریخواهان چیست؟
به نظر میرسد مهمترین گامهای نظری و عملی در جهت رفع موانع همکاریها و تقویت و گسترش همکاری، اتحاد عمل، ائتلافهای سیاسی و ایجاد شبکه دمکراتیک سیاسی و فراگیر عبارت باشند از:
– به رسمیت شناختن هویت، استقلال فکری و برنامهای و سازمانی نیروهای مدافع جمهوری سکولار دمکرات و دیگر نیروهای سیاسی
– اراده، تصمیم و تلاش خردمندانه، مسئولانه و بیوقفه فکری، فرهنگی و سیاسی در جهت ایجاد فضا برای گفت و شنود، تفاهم، همزبانی و رویکرد باز و دمکراتیک در درون نیروهای جمهوری سکولار دمکرات و میان اینها با دیگر نیروهای مدافع دمکراسی
– تعیین هدف استراتژیک و دورنمای سیاسی مشخص
– تمرکز نیرو حول هدف استراتژیک در جهت تحقق آن
– تکیه اصلی و محوری بر نیروها و جنبش های اجتماعی مختلف (اعم از کارگران، معلمان، زنان، دانشجویان و دیگر نیروهای اجتماعی…)
– تلاش پیوسته و مستمر برای برقراری پیوند معنوی، اجتماعی و سیاسی، با مردمان کشور به عنوان نیروی محرکه اصلی تغییر و تحولات دمکراتیک و گذار به دمکراسی؛
– اتخاذ سیاستها و روشهای تاکتیکی با توجه و متناسب با نیازها و خواستههای آنی، آتی و روانشناسی مردمان کشور؛
– کمک و تلاش برای ساماندهی و سازمانیابی نیروهای اجتماعی در اشکال مختلف و مقتضی،
– تداوم و تسریع تلاش برای ایجاد نهاد مدیریت دمکراتیک میان نیروهای سیاسی مدافع گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دمکرات
– حمایت و تلاش در جهت هماهنگی میان خیزشها و جنبش متکثر مردمنهاد در جامعه
– وجود پلاتفرم دمکراتیک مشخص و توافقی میان جمهوریخواهان سکولار دمکرات، از الزمات تشکیل نهاد مدیریت و تشکل دمکراتیک و فراگیرجمهوریخواهی است .
– نظر به متکثر بودن خیزشها و جنشهای مردمی در داخل کشور، با توجه به تنوع روشها و اشکال اعتراضی و مبارزاتی آنها، نظر به وجود نیروهای جمهوریخواه عمدتا در داخل و بخشا در خارج کشور، و با توجه به شرایط استبدادی سخت و خشنی که حکومت در پیش گرفته است، به نظر میرسد شکل مناسب فعالیت و سازمانی نیروهای جمهوریخواهی، بیشتر، شکل جنبشی است تا شکل سازمانی و سازمانیافته کلاسیک.
دمکراسی و گذار به آن در کشور ما، از درون قدرت سیاسی حاکم و ولایت فقیه و اختلافات درون جمهوری اسلامی بیرون نمیآید، اما توجه به اختلافات و بهرهبرداری از آن در جهت تحقق هدف استراتژیک باید مد نظر باشد.
پنج- اهداف، راهبرد، تاکتیکها و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه میدانید؟
– هدف استراتژیک سیاسی جایگزینی جمهوری سکولار دمکرات به جای جمهوری اسلامی است
– سیاست کلان و استراتژیک گذار دمکراتیک از جمهوری اسلامی به دمکراسی
– راهبرد سیاسی انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس مؤسسان، تغییر قانون اساسی؛
– شعار سیاسی مرکزی در راستای عبور از جمهوری اسلامی به جمهوری سکولار دمکرات، لغو ولایت فقیه است.
– نیرو و تکیهگاه اصلی و عمده در راه تحقق راهبرد سیاسی و سیاست کلان عبارتست از:
– تکیه اصلی و محوری بر نیروها و جنبشهای اجتماعی مختلف (اعم از کارگران، معلمان،زنان، دانشجویان و دیگر نیروهای اجتماعی…)
– بسیج اجتماعی و سیاسی این نیروها و دیگر اقشار تحت تبعض و ستم در راستای تحقق هدف و سیاستهای تاکتیکی در اشکال و به شیوهای مختلف مبارزاتی مسالمتآمیز، خیابان، اعتصاب و… است.
شش- نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور میبایست چگونه باشد؟
– نظر به اینکه دمکراسی سکولار در شکل جمهوری به عنوان یک نظام سیاسی، نیاز مبرم و مساله مرکزی جامعه و کشور ماست،
– با توجه به اینکه دمکراسی برای همه ایرانیان و ایران است،
– نظر به بنیانها و قواعد اساسی دمکراسی و پذیرش حقوق برابر شهروندان برای اتنخاب شکل و نوع حکومت و حاکمیت،
– نظر به مصالح ملی مردم و جامعه بویژه در شرایط بحرانی و خطرناکی که کشور و مردم در آن قرار گرفتهاند:
لازم است سازمانها، احزب، گروهها و افراد جمهوریخواه سکولار دمکرات و طرفدار گذار به جمهوریسکولار – دمکرات ایران، ضمن متشکلتر و منسجمتر شدن و حفظ هویت و استقلال حزبی و سازمانی خود، در چارچوب بنیانها و قواعد دمکراسی، رویکرد دموکراتیک، تعاملی و توافقی با دیگر نیروهای طرفدار دمکراسی در جهت کاهش خطرات و تسهیل مسیر گذار دموکراتیک به دمکراسی را انتخاب کنند.