روابط ایران با کشورهای عربی – که امروزه شامل 22 کشور در جهان هستند و بالغ بر 420 میلیون جمعیت دارند،- به شهادت تاریخ معاصر، افت وخیزهای فراوان داشته که البته ریشه برخی تاریخی است ولی معضلات و تنش های مختلف میان ایران و چند کشور عربی به سرکردگی عربستان سعودی، در چندسال اخیر شدت یافته اند.
از یک سو، درپی جنگ های داخلی سوریه و یمن، شاهد بروز جنگ های نیابتی هستیم که عربستان و ایران در پشت صحنه جنگ، حضوری قوی و جدی دارند و از سوی دیگر شاهد تولد و زیست هیولای داعش در منطقه ایم که معضلات ناشی از آن جنبه های فرامرزی، فرا منطقه ای و جهانی یافته است و در مواجهه با این بحران نیز عربستان و ایران در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند؛ ایران با دلایل خود درصف مقدم مبارزه با داعش ایستاده است وعربستان نیمه پنهان- نیمه آشکار، در صف حامیان و یاری کنندگان داعش.
ردپای این تنش ها را می توان در ابعاد و زمینه های مختلف مشاهده کرد:
از موضوعات بغرنج و مهم مانند اختلافات عمیق ایران با عربستان بر سر حمایت های ایران از سوریه و دولت بشار و نیز اختلاف نظر شدید با عربستان بر سر حقوق حوثی های یمن گرفته تا بحث دامنه دار حمایت عربستان از داعش. همچنین تنش های دیگری که منبعث است از : موضوع قدرت و بنیه نظامی و دفاعی ایران، اختلافات مذهبی، کمک پنهان مالی عربستان به داعش، مساله بحران عراق و نیز حضور داعش در آن کشور، بحث دسترسی ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای، اختلافات اقتصادی ناشی از یکه تازی عربستان در فروش نفت در زمان غیبت ایران به دلیل تحریم های بین المللی، موضوع جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس، یارکشی سیاسی عربستان میان کشورهای عربی با نیت اتحاد بر علیه ایران، تبلیغات گسترده ایران و عربستان علیه یکدیگر و بکارگیری ادبیات خشونت آمیز در اظهارات سیاسی مسئولان دو کشور و حتی بروز اختلافات در موضوع حج و اعزام زائران ایرانی و بدرفتاری با آنان …
در چند سال اخیر روزی نیست که در صدر اخبار جهانی و منطقه ای شاهد تیترهای خبری مرتبط به موضوعات فوق و نیز حساسیت جامعه بین الملل نسبت به این موضوعات نباشیم.
اما اکثرا اخبار و نیز تحلیل ها خصوصا در مورد روابط ایران و اعراب – به عمد و یا سهو- طوری تنظیم و منتشر می شوند که گویی این موضوعات صرفا مربوط به منطقه خاورمیانه و چند کشور خاص درگیر است و اگر معضل داعش و حملات این گروه تروریستی به پاریس و بلژیک و … و تهدیدهای مکرر آنها و عدم امنیت حاصل از آن در غرب نبود، اوضاع عملا منطقه ای محسوب می شد و صرفا به صدور چند بیانیه دبیرکل سازمان ملل و قطعنامه های غیر الزام آور مجمع عمومی ختم می شد گو اینکه غیر از موضوع داعش، در خصوص سایر بحران ها نیز تا کنون همینطور عمل شده است.
مطابق آموزه های حقوق بین الملل در زیر مجموعه مربوط به صلح و امنیت بین المللی و مکانیسم های برقراری و حراست از آن، نه فقط بحران ها و جنگ های منطقه اعم از بحران فلسطین، وضعیت بغرنج افغانستان و جنگ داخلی در سوریه و عدم امنیت در عراق پس از حمله آمریکا و … در صلح جهانی موثرند بلکه روابط میان ایران و جهان عرب نیز از منظر صلح و امنیت بین المللی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است به نحوی که حسن ارتباط میان ایران و جهان عرب، ستونی از ستون های حفظ صلح در جهان کنونی است که خصوصا در چندسال اخیر صدمات زیادی متحمل شده و جامعه بین المللی جهت برقراری صلح نیازمند ترمیم این ستون و تقویت آن است. امری که به نظر می رسد مورد غفلت واقع شده و به نحو شایسته مورد توجه قرار نمی گیرد.
البته بهبود روابط ایران و اعراب یکی از ستون های صلح جهانی است؛ بنابراین برقراری امنیت و آرامش و ثبات در منطقه حساس خاورمیانه- که ایران از اصلی ترین و مهمترین کشورهای این منطقه و همسایه کشورهای عربی در غرب و جنوب خود است- شرط لازم (و نه البته کافی)، برقراری صلح جهانی است.
در این مختصر به بررسی ادعای فوق و پاسخ به این سوال می پردازیم که آیا روابط میان ایران و جهان عرب در خور توجه ویژه جامعه جهانی و مراجع بین المللی جهت حفظ و تقویت صلح جهانی و ممانعت از نقض آن هست یا از اهمیت چندانی در این خصوص برخوردار نیست؟
مفهوم صلح در قرن بیست و یکم
ارتباط بر مبنای همزیستی مسالمت آمیز، برقراری صلح و نظام مند ساختن روابط میان تابعان جامعه بین المللی همواره – و حتی زمانی که جنگ، ابزار مشروع حل و فصل اختلافات بود – از قدیمی ترین اهداف و آرمان های بشر بوده است. صلح و امنیت، البته در اعصار مختلف مفهوم ثابتی نداشته و با گذشت زمان دچار تغییر و تحول شده است. به عنوان مثال در زمانی که روابط بین المللی متاثر از نظام وستفالیا بود، نوعی نگاه نظامی بر تنظیم روابط بین المللی حاکم بود. در دوره تاریخی متاثر از نظام وسفالیایی، صلح و امنیت در روابط بین المللی به معنای نبود جنگ (negative peace) از یکسو و همزمان رعایت اصل حق حاکمیت مطلق، برابری حاکمیت دولتها، رعایت مصونیت کشورها و نمایندگان آنان، احترام به تمامت ارضی کشورها، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر و حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات تلقی می شد.
امروزه اگرچه برخی از آن اصول مانند برابری حاکمیت دولتها از مهمترین اصول حقوق بین الملل و لازمه و مقوم حفظ صلح جهانی است ولیکن پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق موجب تغییراتی در اصل حاکمیت دولتها و مفهوم حقوق بشر شد که در نتیجه آن مفهوم صلح و امنیت بین المللی منبعث از نظام وستفالیایی نیز متحول شد.
با پایان دهه نود میلادی و پایان جنگ سرد، ماهیت برخی تهدیدات علیه صلح نیز تغییر یافتند و از تهدیداتی با صرف ماهیت نظامی گسترده تر شده و به حوزه های دیگر ازجمله بحران های ناشی از فقر و گرسنگی، تروریسم، قاچاق و جرائم سازما ن یافته، شیوع بیماری های مسری، مهاجرت های بی رویه، تخریب محیط زیست و نقض حقوق بشر نیز تسری یافته اند.
در واقع ما –به حق- با تفسیر موسعی از صلح مواجهیم که صلح را صرفا در فقدان جنگ یا صلح سلبی (negative peace) معنا نمی کند، بلکه رعایت حقوق بنیادین بشر، حراست از محیط زیست، بهبود شرایط بهداشتی و سلامتی مردمان، آموزش و پرورش و … (positive peace) ( صلح ایجابی) را نیز در زمره عناصر شاکله صلح جهانی محسوب می کند.
بر اساس چنین تفسیری از صلح و امنیت بین المللی است که شورای امنیت که به موجب ماده 25 منشور ملل متحد، رکن اصلی صالح جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی و اقدام در این خصوص است، بعد از دهه نود میلادی و فروپاشی شوروی، با صدور قطعنامه هایی، برخی بحران ها و اختلافات بین المللی مانند جنگ داخلی فروپاشی یوگسلاوی، بحران های انسانی از جمله پاکسازی های قومی و تصفیه نژادی مانند بحران رواندا، تغییرنظام های سیاسی ( هاییتی)، تروریسم (قضیه لاکربی) و نقض گسترده حقوق بشری را تهدید صلح و امنیت بین المللی تلقی و اعلام کرده است. هرچند ناتوانی شورای امنیت در انجام وظیقه خود آشکار است ولی در اینجا نکته مهم، موضوع تغییر رویه شورای امنیت در شناسایی برخی بحران ها به عنوان تهدید بر علیه صلح و امنیت بین المللی و یا نقض صلح است که تا قبل از پایان جنگ سرد در زمره تهدید یا نقض صلح قرار نمی گرفتند.
تهدیدات صلح جهانی
شناسایی و دسته بندی تهدیدات بر علیه صلح جهانی و آگاهی از موانع احتمالی برقراری صلح، موجب عملکرد جامعه بین المللی جهت حفظ صلح و امنیت بین المللی می شود. این منطق در خاورمیانه و در روابط میان ایران و جهان عرب نیز حاکم است. شناخت تهدیدات بر علیه صلح لرزان امروزی میان ایران و عربستان به طور عمده، و توجه جامعه بین المللی، دول قدرتمند جهان و نیز سازمان ملل متحد می تواند به ازبین بردن آنها و جلوگیری از فاجعه جنگی بزرگ در منطقه کمک نماید.
کوفی عنان ذیل گزارش هیأتی 16 نفره ای که در سال 2003 مأمور بررسی عملکرد سازمان ملل متحد در طی شش دهه و شناسایی نقایص و کاستیهای آن، کرده بود، چنین نظر داد که در قرن 21، تهدیدات علیه صلح و امنیت بین المللی، صرفا جنگ میان دولتها نیست، بلکه جنگها و خشونت های داخلی، جنایت های سازماندهی شده، تروریسم، تولید سلاح های کشتار جمعی، شیوع فقر و بیماری های مهلک و نیز معضلات زیست محیطی راهم در برمی گیرد.
وی همچنین اضافه نمود که کشورهای مختلف بر حسب وضعیت جغرافیایی، میزان ثروت و یا ویژگی های خاص خود، تصاویر و تصورات متفاوتی از تهدید بر علیه صلح دارند. به همین دلیل برخی مسائل را تهدید می دانند و برخی دیگر را تهدید تلقی نمی کنند و نهایتا تنها به مقابله با اموری می پردازند که خود، آن را تهدید می پندارند. اما حقیقت آن است که نمی توان میان تهدیدات موجود در جهان، با برخی مقابله نمود و برخی دیگر را نادیده گرفت. زیرا تهدید یک کشور یا یک ملت و یا یک منطقه، تهدیدی علیه امنیت و آرامش همه جهانیان است.
وضعیت امروزین رابطه پرتنش و شکننده میان ایران و جهان عرب از مصادیق بارز سخنان دبیرکل اسبق سازمان ملل است.
دیپلماسی پیشگیرانه (Preventive Diplomacy)
دیپلماسی پیشگیرانه یعنی استفاده از شیوههای دیپلماتیک برای پیشگیری از بروز اختلافات و مخاصمات مسلحانه و درصورت بروز مخاصمه، ممانعت از گسترش آن. علیرغم اینکه عناصر شاکله یک بحران یا اختلاف سیاسی دقیقا قابل پیشبینی نیست، اما سازمان ملل می بایست نسبت به شرایط احتمالی ایجاد بحران، دقیق و حساس باشد و با برنامهریزی موثر از وقوع بحران جلوگیری کند. در واقع، دیپلماسی پیشگیرانه شناسایی بهنگام بحران ها و یافتن ریشه ها و علتها و مداخله سریع و زودهنگام برای مدیریت آنهاست.
اصطلاح دیپلماسی پیشگیرانه، اولین بار توسط داگ هامرشولد دبیرکل فقید سازمان ملل متحد در گزارشش در خصوص قضیه آفریقای جنوبی مطرح شد که در زمان خود جدی گرفته نشد. اما بعد از جنگ سرد، اعضای شورای امنیت طی اعلامیه ای از پطروس غالی، دبیرکل وقت سازمان ملل درخواست نمودند تا در این رابطه گزارشی دهد. وی نیز در گزارش خود در تعریفی کلی، دیپلماسی پیشگیرانه را مجموعه اقداماتی معرفی نمود که یا مانع از بروز اختلاف می شود و یا مانع از آن می شود که اختلافات موجود منجر به مخاصمه گردد و یا درصورت وقوع مخاصمه، مانع از گسترش درگیری ها شود.
از علل مهم توجه تئوریک به دیپلماسی پیشگیرانه، تجربه ناموفق سازمان ملل مبنی بر پرهزینه و کم نتیجه بودن مداخلات نظامی یا تحریم های اقتصادی و رسیدن به این نتیجه بود که پیشگیری از بروز اختلاف، اکثرا کم هزینه تر و نتایج آن ملموس تر است. البته در عمل شاهد به کارگیری دیپلماسی پیشگیرانه موفق توسط سازمان ملل و سایر نهادها و مراجع بین المللی نیستیم و این فقدان در بحران های خاورمیانه و اختلافات میان ایران اعراب نیز صدق می کند که در صورت عدم رسیدگی و توجه به موقع می تواند بحران را به مخاصمه تبدیل کند.
بحران های بین المللی در روابط ایران و جهان عرب
با اطلاع اجمالی از مفهوم صلح در قرن بیست و یکم و تهدیدات آن از یک سو و توجه به ماهیت و اهمیت اختلافات میان ایران- به عنوان یکی از کشورهای مهم و قدرتمند در خاورمیانه – و برخی کشورهای عربی به رهبری عربستان سعودی از سوی دیگر، جای خالی دیپلماسی پیشگیرانه در مدیریت بحران های منطقه وتنش های خطرناک میان ایران و اعراب بیشتر آشکار می شود.
حال به سوال اول بازمی گردیم:
آیا در روابط ایران و جهان عرب «اختلاف» یا «بحران بین المللی» وجود دارد که موجب تهدید یا نقض صلح بین المللی شود؟
تاریخ معاصر روابط ایران و جهان عرب حاکی از وجود یک اختلاف به معنای حقوقی کلمه – یعنی جنگ ایران و عراق- است و آنچه که امروزه شاهد آنیم وجود چند بحران بین المللی است از جمله بحران یمن، بحران سوریه، بحران عراق، جنگ سرد ایران و عربستان که نسبت به ایران و عربستان، بحران محسوب می شوند و نه مخاصمه و اختلاف.
برای دریافتن عمق و ابعاد خطر احتمال درگیری های بیشتر ایران و متحدانش از جمله عراق و سوریه که از جامعه عرب هستند با عربستان ، در خاک سوریه، یمن یا عراق و کشیده شدن دامنه شراره های جنگ به روسیه و ترکیه و با نیم نگاهی به اختلافات مذهبی و قومی در منطقه و نیز درگیری های روسیه با غرب و چندین عامل ریز و درشت دیگر، کافیست اخبار روزانه منطقه را پیگیری کنیم. آنگاه هر ناظر آگاه، بی طرف و عاقلی به روشنی در می یابد که بهتر است جامعه بین المللی فارغ از پلیدی و زشتی خشونت های روزانه و خونریزی های چندساله و بی سابقه اخیر، در منطقه بحران زده خاورمیانه، برای حل برخی معضلات امروزین خود از جمله ناامنی حاصل از شبح داعش و ممانعت از بروز جنگ جهانی دیگر هم که شده، تمام تلاش خود را در به کارگیری دیپلماسی پیشگیرانه جهت کاستن تنش های موجود میان ایران و عربستان، به عنوان دو کشور مهم و صحنه گردان در منطقه، بنماید؛ زیرا بحران سوریه و یمن و حتی داعش با کاهش تنش میان ایران و اعراب راحت تر و سریع تر و به شیوه ای کم زیان تر پایان خواهد یافت. درغیر اینصورت به جای خاتمه درگیری ها و خشونت ها در منطقه، شاهد شعله ور تر شدن زبانه های جنگ و گسترش خونریزی و ناامنی به مناطق دیگر خواهیم بود که دامنه آن بیش از امروز دامن غرب را خواهد گرفت و صلح جهانی در ابعادی بسیار وسیع و گسترده نقض خواهد شد که خسارات و تلفات آن شاید فقط با جنگ های جهانی اول و دوم بتواند قابل مقایسه باشد.