برای متولدان نجف و کربلا و بعلبک تکیه زده بر مناصب ملی ایران، چه باک که مرزهای ایران عزیز، سرحدات آذربایجان و بلوچستان و خوزستانی نباشد که وجب به وجب خاک آن با خون جوانان ایرانی، علامت گذاری شده است.
اکنون که صدای گلوله ها در مرزها شنیده می شود و زبانه های آتش ناامنی در منطقه، سو و جهتی رو به داخل یافته است، اولین واکنش مقامات به این تهدیدها، نه بازسازی کلی نظام سیاسی – اقتصادی کشور و پالایش نهادهای قدرت و بازگشت به قانون و مصالحه ملی و رفع معضلات جدی داخلی به عنوان تهدید امنیت ملی، که تغییر و آرایش فرماندهان و نیروهای نظامی است و بدین سبب است که “جنگ دیدگان پر تجربه دهه ۶٠ ” غایب از پست های کلیدی، به تدریج از صحنه انزوا به صف اول مناصب نظامی جابجا می شوند.
اما آیا، نمایش قدرت سخت و بزرگ نمایی آن در حد کنونی که فرماندهان سپاه هر روز در بیانیه ها و سخنان خود کشوری را در منطقه تهدید به نابودی و انقلاب! می کنند، نشانی از امنیت پایدار و استحکام موضوع امنیت ملی ایران دارد؟
انسان و مفهوم، قربانی تفسیر
دو سر منازعه امروز جهان با دو شعار متفاوت “دموکراسی” و” امنیت”، سوء استفاده های زیادی از آن کرده و این انسانها و مردم بوده اند که قربانی این امر شده اند. همان قدر که دموکراسی با سرنگونی دولت های مقتدر منطقه و برخورد نظامی در این سامان، پا نگرفت و واژه دموکراسی را از مطلوبی مسلط و آرمانی نزد روشنفکران و طبقات متوسط و بالا و نقطه قوت در این جوامع، به واژه ای پرمناقشه در این کشورها تبدیل کرد، مدعیان امنیت ملی که امروز همانند دوران جنگ های مذهبی و قومی قرن 17، آن را زمینگیر کردن دشمن در نقطه عزیمت، تعریف کرده و با گسیل نیرو آن را در خارج از مرزها می جویند، هرگز به آن دست نخواهند یافت .
ساده لوحانه و غیر قابل باور است در حالی که داعش امروز در فرانسه قلب و مهد دموکراسی ها در اروپا دست به حمله تروریستی می زند، برخی کشورها به بهانه تأمین امنیت، میلیاردها دلار پول مالیات شهروندان را در خارج از مرزهای خود جستجو کنند.
مقامات مسلط بر ارکان سیاستگزاری و اجرای ” امنیت ملی ” ایران نیز شاید بر اساس نگرش های نئورئالیستی بتوانند در شرایط أنومیک و هرج و مرج گونه منطقه، موضوع گسترش ابزارهای اعمال قدرت خود تا قلب سرزمین های رقیب را توجیه کنند و موشک های دوربرد خود را در بلندی های جولان مستقر سازند و آن را به وسیله شبکه های تبلیغی خود، یک رویکرد هوشمندانه جا زنند، ولی واقعیت این است که درک جامعه متکثر امروز ایران از مقوله امنیت با این درک ساده لوحانه مسئولان امنیتی و نظامی حاضر در قدرت متفاوت است.
گسترش ارتباطات و شبکه های ارتباطی، جامعه ایران را در پیوند با جامعه جهانی قرار داده است و امروز بسیاری از طبقات متوسط و بالآی جامعه ایران، به درستی امنیت را، از جنبه داخلی آن در ارتباط انداموار حکومت با جامعه و از جنبه بین الملل آن ضمن حفظ هویت های فرهنگی، در ادغام و هماهنگی بیشتر با جهان، ارزیابی می کنند.
مداخله جویی خارجی دنباله سیاست ناکارامد داخلی
مداخله جویی خارجی دنباله سیاست ناکارامد داخلی است؛ گسست و جدایی حکومت با جامعه و گروه های متشکله آن و کاهش سطح مشروعیت و ناکارآمدی حکومت.
گسست و جدایی حکومت با جامعه و گروه های متشکله آن و کاهش سطح مشروعیت و ناکارامدی حکومت و هم چنین عدم توانایی حکومت در بهبود این شاخص ها که بازتاب آن را در واکنش مردم در شبکه های اجتماعی به موضوع فسادهای گسترده و ناکارامدی در آماده سازی و زیست کریمانه شهرندان می توان دید. این ها شاید انگیزه ای باشد بر اینکه مقامات ایران ترجیح می دهند سرمایه و همت خود را به جای سامان دادن بر اوضاع گسیخته داخلی، بر روی گروه های اجتماعی ناراضی در سایر کشورهای منطقه متمرکز کنند.
سلطه تفکر و افراد ساده انگار نظامی، در نهادهای سیاسی و اقتصادی جمهوری إسلامی موجب شده است تا موضوع امنیت ملی که امروز پیوند وثیقی با مشروعیت حکومت از سوی حکومت شوندگان، کارآمدی، موضوع محیط زیست و رونق اقتصاد دارد به سطح ساده تئوری های قرن 17 امنیت و دوران جنگ های مذهبی که درنهایت به نظم وستفالی انجامید، نزول کند.
به نظر می رسد ملت های مسلمان و عمده دولت های بی کفایت آن به جای درس از تاریخ و پرهیز از جنگ های فرقه ای و مذهبی خونین در اروپا و توجه به مفهوم أولیه حاکمیت ملی و عدم دخالت کشورها و دولت ها در أمور داخلی یکدیگر، این این مفهوم پایه ای و بنیانی روابط بین الملل را نادیده می گیرند.
واقعیت اینکه به رغم پیچیدگی جوامع و ارتباطات، همچنان این اصل، بنیان قابل احترامی است که در منشور ملل متحد، داوری های دیوان و نهادهای بین المللی حل اختلاف و کنوانسیون های مربوط به حق حاکمیت امری مسلم شمرده می شود. متاسفانه تفسیرهای نابجا از تئوری های جنگ پیشگیرانه فقط مختص به برادران سپاهی و رهبران سودازده شرق نیست و بسیاری از قدرت های جهانی وارد این انحراف های مفهومی شده اند و جهان را در آستانه یک جنگ همه گیر دیگر قرار داده اند !
از این جهت بسیار ریاکارانه و توطئه آمیز می نماید در حالی که رشد بی عدالتی و شاخص آسیب های اجتماعی به عنوان سم مهلک و تهدید امنیت ملی، وضعیت بحرانی ای را در کشور پدید آورده است، به استناد یک اصل تبلیغی از قانون اساسی ( اصل 152 و حمایت از مستضعفان جهان)، فصل بسیار پر اهمیت سیزدهم قانون اساسی که به روشنی به موضوع ” دفاع ” و نه تهاجم و نفوذ، در موضوع امنیت ملی اشاره دارد، نادیده گرفته شود.
کد کلیدی در فصل امنیت ملی در قانون اساسی، موضوع دفاع از تمامیت ارضی است. موضوع تشکیل شورای امنیت ملی پس از بازنگری قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته است. اصرار قانونگزار و تاکید واژه ها بر مفهوم دفاع سرزمینی و از مرزهاست و آن أصل حمایت از مستضعفان و … محلی از اعراب ندارد. گویی قانونگزار خود می دانسته است که این بخش مربوط به دوران انقلاب و شعارهای آن دوران است و اساسا وضعیت بحرانی کشور اجازه نمی دهد شورای امنیت ملی به جز موارد مربوط به دفاع ملی و پاسداری از کیان کشور به موضوع دیگری تحت عنوان امنیت ملی، ورود کند. سخنان این روزهای سرداران سپاه به عنوان یکی از اعضای کلیدی شورای امنیت ملی و فرمانده آن به عنوان یکی از اعضای مهم این شورا در باب مسئولیت در عمق بخشیدن به انقلاب إسلامی از طریق حمایت از شیعیان جهان در تغایر جدی با مفهوم امنیت ملی است. چرا که اساسا مرزهای ملی را به رسمیت نمی شناسند و ورأی آن، امنیت حاکم إسلامی و ولی فَقِیه آن را در آن سوی مرزها و تا سرزمین ” دشمنان خیالی ” گسترش می دهند.
و این گونه است که امروز و فی المثل کمتر از یک سال پس از نابودی، “ضاحیه ” شیعه نشین و فقیر نشین در جنوب لبنان، بهتر از قبل بازسازی شود ولی خرابه های جنگ در خرمشهر و زلزله در بم 3 تا 4 دهه، بختک تاریخی دو یا سه نسل جمعیتی شود.
مرزهای ملی چه بخواهیم یا نخواهیم، بر اساس منشور ملل که کشورها آن را امضا کرده اند، بسیار محترم و مقدس اند و نمی توان بر اساس تئوری های دفاع پیشگیرانه و یا بازدارنده و بر اساس فرضیات ذهنی و دشمن سازی های وهمی و عمق بخشیدن به انقلاب إسلامی! و در نهایت در بسته بندی همه پسند و شبه روشنفکر تأیید کن ” تأمین امنیت ملی “، از گروه های مخالف در کشورهای رقیب سود جست و موجب بر هم خوردن نظام سیاسی و اجتماعی کشورها شد.
مرزهای ملی در خطر گسترش محدوده ولایت
تاکید بر این نکته که این روزها از دو واژه “امنیت” و ” ملی ” استفاده های نابجا صورت می گیرد، ایجاب می کند که از ترکیب این دو واژه نیز، اگرچه در بطن خود مفهومی سازنده را در بر دارد، سوء استفاده نشده و از آن طریق، بنیان ها و زیر ساخت های ” امنیت ملی ” تهدید نشود.
” ملت “، ” دولت ملی ” و ” منافع ملی “، دارای معنی مشخصی است و نمی توان، امنیت، به معنی تأمین منافع امروز و فردای جامعه، صلح پایدار و ارتقای شاخص های زیست سالم، را به گونه ای تعریف کرد که برای به دست آوردن آن تا مرزها و حتی داخل محدوده های سرزمینی یک دشمن فرضی پیش رفت و انتظار داشت که آنان دست روی دست گذاشته، وقایع را نظاره کنند.
آنچه این روزها به شدت امنیت ملی را در معرض تهدید جدی قرار داده است این است که مفهوم “اتباع ” را فراتر از چارچوبه ملی و در حد ایدئولوژیک آن گسترش داده و پیشینه تاریخی و جغرافیایی سرزمین ها را نادیده انگاشت! این گونه است که سیاست سرمایه گذاری های میلیاردی بر روی به اصطلاح جنبش های آزادی بخشی چون حماس و یا دولت هایی هم چون سودان، نتیجه عکس داده و دم خروس زیاده خواهی های مرامی و ایدئولوژیکی فرقه گرایی شیعی تحت عنوان حمایت از مستضعفان جهان و جنبش های رهایی بخش آشکار می شود. آنانی که فرماندهان و نمادهای دوره دفاع هشت ساله و چفیه را به عنوان نمادی از آن رشادت ملی، نشان خود قرار داده اند، به روشنی دروغ می گویند، چرا که دفاع ایرانیان هرگز به لحاظ مفهومی نسبتی با این سیاست تهاجمی که بوی خون و گسترش ولایت می دهد، ندارد.
شاید به مدد دست گشاده و دلارهای باد آورده بتوان کسانی را که از دور دستی بر آتش دارند، ارادتمند فرقه ولایی کرد که در خاستگاه خود دچار اضمحلال و فروپاشی شده است و با اقدامات نمادین و بی ارزش مثل برافراشتن پوستر آیت الله خامنه ای در روستاهای دور افتاده جنوب لبنان، نمایش قدرت و نفوذ به راه انداخت، ولی واقعیت این است که دست آخر “امنیت ملی ” و دفاع از آن جز در داخل مرزها و توسط اتباع ایرانی فارغ از گرایشات فرهنگی، قومی، مذهبی و زبانی تامین نخواهد شد.
بنا براین، هوشمندانه نیست که با شعار پوچ و واهی حمایت از شیعیان جهان ( بخوانید سودای سروری بر گروه های وابسته ) در کشوری که خود دارای شکاف های فعال مذهبی است، بر تشدید شکاف ها و تضادها دامن زد.
چنین وضعیتی که ریشه اصلی آن در رسمی کردن دین در قانون اساسی و از طرفی توطئه پنداری و توطئه انگاری هر گونه هویت طلبی طرف مقابل از سوی سودازدگان فرقه ولایت فَقِیه دارد، روز به روز موضوع تامین امنیت ملی را وخیم تَر و مسأله دار تر می کند و در معادلات و سیاست منطقه ای، پای دخالت ها و حمایت های خارجی را به میدان باز می کند. در چنین زمینه ای، هیاهوی تهدید بنیادگرایانی از جنس داعش، القاعده و طالبان که روزگاری فقط ابزار و توجیه حاکمیت نظامیان و امنیتی ها بود، از غرب و شرق کشور هر چه رساتر شنیده می شود و بلوایی که خود در منطقه علت آن بوده ایم، نزدیک تر می شود. چه بهتر از این شرایط، برای “حکومت مشروعیت و اعتبار از دست داده ” که بنیان آن بر نظریه پر مناقشه ولایت فقیه که حتی توسط علمای شیعه مردود و ناکارامد تلقی می شود، تا مجموعه این تهدیدات را در در یک پکیج و بسته امنیتی – نظامی، قالب کرده و انتظار حمایت ملی از سیاست های مغشوش و غیر واقعی ایجاد کند که بر بستری فراقانونی و خلاف قانون اساسی، شکل گرفته است.
سیاست سرمایه گذاری های میلیاردی بر روی به اصطلاح جنبش های آزادی بخشی چون حماس و یا دولت هایی هم چون سودان، نتیجه عکس داده و دم خروس زیاده خواهی های فرقه گرایانه شیعی تحت عنوان حمایت از مستضعفان جهان آشکار می شود.
هوشمندانه نیست که با شعار پوچ و واهی حمایت از شیعیان جهان ( بخوانید سودای سروری بر گروه های وابسته ) در کشوری که خود دارای شکاف های فعال مذهبی است، بر تشدید شکاف ها و تضادها دامن زد.
در این میان، سهم عده ای از فعالان سیاسی و مدنی که بی توجه به علل گسترش گرایش به تفکرات افراطی و خیزش تهدیدهای مذهبی، برای سرداران دروغ هورا می کشند و آنها را حافظان امنیت مرزهای ایران زمین جا می زنند، کمتر از طراحان و فراهم آورندگان این تهدیدهای فرقه ای نیست، سردارانی که از نردبان کیش شخصیت بالا رفته و در شبکه های اجتماعی اعتبار می یابند و به یکباره در نقش تعریف شده خود، کشوری دیگر را تهدید به شورش و سرنگونی می کنند.
در همین بستر است که مرزبانان ایران عزیز که دیرگاهی برادران اهل سنت در غرب و جنوب و شرق بوده اند، تهدید امنیتی معرفی می شوند و زندان های تهران و شهرستان مملو می شود از برادرانی با زبان و دینی متفاوت که ایرانی اند و هر یک با انگ و اتهامی در زندان روزگار می گذرانند و فراموش می کنیم که سنگ هایی که از سوی مداخله جویان عرب همسایه امروز به سوی ما پرتاب می شود، پاسخ کلوخ های فقیهان شیعه ای است که سودای اتحاد جهان شیعه را درذهن خام خود پخته اند.
نتیجه آن که، وقتی با دخالت های خیره سرانه یک مشت نظامی که تحلیل های علیل خود را در بسته بندی عامه پسند عرضه کرده و تحت قیادت تفکری سودازده و پوچ، مرزهای تاریخی و جغرافیایی را در می نوردیم و در دل سرزمین های اهل سنت، پایگاه شیعی تأسیس می کنیم، یعنی مرزهای شریف ملی که خون ها برای آن ریخته شده را به توهم «اتحاد فرقه أی»، معاوضه کرده ایم و پروایی از آن نداریم که شیعه لبنانی، یمنی و بحرینی و حتی نوکیشان شیعی ونزوئلایی را “اتباع تَر” از سنی کرد و بلوچستانی بدانیم و در نهایت «نقد» ایران متکثر و عزیز را به وهم «نسیه» اتحاد شیعه واگذار کنیم!