آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم میتواند نتیجه را تأمین کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟
تحولات سیاسی در کشور ما بدون تشکیل ثقلی از نیروهای جمهوری خواه هم می تواند به نتیجه مشخصی برسد. ولی این احتمال وجود دارد که نتیجه مطلوب حاصل نشود. برای نیروهای جمهوری خواه تنها گذار از جمهوری اسلامی مطرح نیست، بلکه حکومت جایگزین برای آن ها از اهمیت زیادی برخوردار است. در انقلاب بهمن آنچه مطرح بود، گردآمدن زیر یک پرچم و پایان دادن به نظام سلطنتی و استبداد فردی شاه بود. تصور غالب براین بود که با رفتن شاه و برافتادن سلطنت، موانع پیشرفت کشور برداشته شده، عمر استبداد به پایان رسیده و کشور در مسیر پیشرفت، آزادی و دموکراسی قرار خواهد گرفت. ولی رژیمی جایگزین سلطنت شد که کشور ما را عقب برد، زندان ها را از مخالفین پر کرد، ده ها هزار ایرانی را به جوخه اعدام سپرد و ثروت های کشور را به تاراج برد. باید بکوشیم این تجربه گرانبار تکرار نشود. امروز برای ما هم گذار دموکراتیک و کم هزینه از جمهوری اسلامی مطرح است و هم استقرار جمهوری دموکراتیک و سکولار به جای آن. نه اینکه برافتادن استبداد دینی و سرکار آمدن حکومت مستبد دیگر و تکرار فجایع دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی.
در میان اپوزیسیون با دو جریان سیاسی روبرو هستیم: سلطنت طلبان و سازمان مجاهدین خلق ایران. نیروی سلطنت در طی چهار دهه گذشته و بعد از رانده شدن از قدرت در عرصه فکری، سیاسی و رفتاری متحول نشده و همان خصوصیات سرکوب گرانه و انحصارطلبانه را حفظ نموده و تحمل هیچگونه مخالفت و انتقادی را ندارد. آن ها در مقابل انتقاد مخالفین فحاشی می کنند. مشخص است که اگر به قدرت برسند همان ارگان های سرکوب را راه خواهند انداخت. رضا پهلوی گرچه از دموکراسی سخن می گوید ولی از نیروی شاه الهی فاصله نگرفته است. استبداد فردی در تاریخ ایران ریشه دار است و بازتولید می شود. چنانچه در همین رژیم اسلامی بازتولید شده است. بعلاوه سلطنت طلبان و رضا پهلوی به دخالت دولت ترامپ در تحولات سیاسی دل بسته است. امروز برخی رسانه های پرمخاطب هم در بزرگ کردن رضاپهلوی و تریبون دادن به او و حامیانش نقش دارند. اما سلطنت طلبان در میان کارگران، طبقه متوسط و نخبگان جامعه جائی ندارند. دانشجویان در تظاهرات خود علیه سلطنت طلبان شعار دادند و همزمان رهبر و شاه را نفی نمودند (نه شاه میخواهیم نه رهبر، نه بد میخواهیم نه بدتر؛ مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر).
نیروی دیگر سازمان مجاهدین خلق است که جریانی انحصارطلب و توتالیتر است و از امکانات مالی و سازماندهی فرقه ای برخوردار است. مجاهدین خود را تنها آلترناتیو رژیم به حساب می آورد و همانند سلطنت طلبان در پی جلب حمایت دولت ها و دولت مداران خارجی هستند. گرچه سازمان مجاهدین در بین مردم و به ویژه طبقه متوسط جامعه جایگاهی ندارد، ولی در اشکال قهرآمیز گذار می تواند نقش ایفا کند.
سلطنت و مجاهد پیام آور دموکراسی برای کشور ما نیستند. امروز خطر جایگزینی سلطنت و مجاهد به جای رژیم اسلامی با حمایت دولت های خارجی وجود دارد.
دموکراسی مسئله اصلی و مبرم کشور ما است و کشور ما بدون آزادی و دموکراسی نمی تواند پیشرفت کند. حاملین دموکراسی، جمهورخواهان سکولار و دموکرات هستند که از طیف های مختلف تشکیل می شوند و گسترده ترین نیرو به حساب می آیند. حکومت پیشنهادی آن ها برای جایگزینی جمهوری اسلامی، جمهوری دموکرات و سکولار است. اما جمهوری خواهان از امکانات همسان با سلطنت طلبان و مجاهدین برخوردار نیستند و تشکل واحدی ندارد.
شکل گیری ثقلی از نیروهای جمهوری خواه هم در گذار از جمهوری اسلامی موثر است و هم فردای گذار و در استقرار دموکراسی در کشور. از خیزش دیماه ۹۶ به اینسو مولفه هائی از موقعیت گذار شکل گرفته است ولی هنوز آلترناتیوی که بتواند اعتماد اکثریت مردم را جلب کند و هدایتگر اعتراضات آن ها باشد، پا به حیات نگذاشته است. شکل گیری ثقلی از نیروهای جمهوری خواه و جلب حمایت بخش هائی از مردم، بدرجاتی می تواند امر گذار از جمهوری اسلامی را تسهیل کند.
اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری میدانید نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبههای چگونه می بینید؟
اتحاد نیروهای جمهوری خواه دموکرات سکولار، ضرورت روز است و می تواند در اشکال مختلف شکل گیرد. در شکل دادن ثقل جمهوری خواهی، جریان های سیاسی جمهوری خواه مسئولیت و نقش اصلی را دارند. جریان های متعدد جمهوری خواهی در داخل و خارج از کشور فعالند و برخی از آن ها سابقه تاریخی طولانی دارند و سال ها است که برای تامین آزادی و استقرار دموکراسی مبارزه می کنند. ما مواردی از همکاری جریان های جمهوری خواه در خارج از کشور در دهه های گذشته را تجربه کردیم. از جمله همکاری ۹ سازمان و حزب که سال ها پیرامون رویدادهای سیاسی کشور موضع مشترک اتخاذ می کردند.
در دو سال گشته دو بلوک از نیروهای جمهوری خواه شکل گرفته اند. بلوکی از چهار جریان: اتحاد جمهوری خواهان ایران، همبستگی جمهوری خواهان ایران، سازمان های جبهه ملی ایران در خارج از کشور و حزب چپ ایران (فدائیان خلق). این چهار جریان همکاری نزدیکی را پیش می برند و مواضع مشترکی نسبت به رویدادهای سیاسی اتخاذ می کنند. بلوک دیگر “همبستگی برای آزادی و برابری در ایران” است که در آن ده جریان شرکت دارند. اکثر آن ها جریان های منطقه ای هستند.
جمهوری خواهان منفرد نیروهای وسیعی هستند. اما برای حضور آن ها در جمع سازمان ها و احزاب سیاسی، راه حل مشخصی پیدا نشده است. بخشی از آن ها در سال های گذشته تشکل هائی مثل اتحاد جمهوری خواهان ایران و شورای مدیریت دوران گذار را پی ریختند. ولی هنوز نیروی قابل توجهی از فعالین منفرد در هیچ تشکلی حضور ندارند.
موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟
موانع شکل گیری جبهه فراگیر نیروهای جمهوری خواه متعددند که می توان به برخی از آن ها به صورت فشرده اشاره کرد:
ـ حکومت جایگزین
بخشی از نیروهای جمهوری خواه به دلایل مختلف به ویژه برای تامین همکاری با مشروطه طلبان، حکومت جایگزین را مشخص نمی کنند. در حالی که اکثر نیروهای جمهوری خواه بر حکومت جایگزین یعنی جمهوری دموکرات و سکولار تاکید دارند و معتقد نیستند که به جهت همکاری با مشروطه طلبان و سلطنت طلبان، باید حکومت جایگزین را باز گذاشت.
ـ استراتژی های متفاوت
در بین نیروهای جمهوری خواه سه استراتژی شاخص وجود دارد: استراتژی سرنگونی یا انقلابی، استراتژی اصلاح طلبی و استراتژی تحول طلبی. امکان اتحاد بین نیروئی که می خواهد اصلاحات را در جمهوری اسلامی پیش ببرد و نیروئی که برنامه آن برکناری حکومت است، وجود ندارد.
ـ نقش دولت های خارجی در تحولات سیاسی کشور
بخشی هر چند اندک از نیروهای جمهوری خواه روی نقش دولت های خارجی به ویژه دولت ترامپ در تحولات سیاسی کشور حساب باز کرده اند. در حالی که اکثریت نیروهای جمهوری خواه دمکراسی را امری درون زا تلقی می کنند و هم از اینرو جایگزینی جمهوری اسلامی با حکومت دمکراتیک و سکولار را کار مردم ایران می دانند و معتقدند که با اتکاء به نیروها و نهادهای دمکراتیک می توان به این هدف دست یافت.
ـ حقوق ملی و قومی و فدرالیسم
مسائل ملی و فدرالیسم هم یکی از موضوعات مورد اختلاف در بین جریان های جمهوری خواه است که به عنوان عامل بازدارنده در امر همکاری و اتحاد عمل می کند. جریان های منطقه ای و برخی جریان های سراسری بر پذیرش حقوق ملی و قومی در امر همکاری ها و اتحادها تاکید دارند. در حالی که برخی جریان های جمهوری خواه حقوق ملی و قومی را در حقوق شهروندی تامین شده می دانند.
ـ فرهنگ سیاسی
فرهنگ همکاری و ائتلاف در بین نیروهای سیاسی ضعیف است. هنوز برخی جریان ها در امر همکاری و اتحادها به جای اینکه اشتراکات را مبنا قرار دهند، بر اختلافات پای می فشارند. گاه برخی نیروها به جای اینکه انعطاف در امر همکاری نشان دهند، بر خورد تمامیت خواهانه دارند و براین تصورند که باید دیگران نظرات آن ها را بپذیرند تا وارد همکاری شوند.
در پاسخ به بخش دوم سئوال باید بگویم که تلاش برای همگرائی جمهوری خواهان نتایج مثبتی داشته است که تا کنون به شکل گیری دو بلوک از همکاری جریان های جمهوری خواه انجامیده است که در پاسخ به سئوال قبلی به آن ها اشاره شد.
پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟
تجربه نشان داده است که به دلایل مختلف از جمله موانعی که برشمرده شد، امکان تشکیل یکباره جبهه جمهوری خواهی وجود ندارد. اما این امکان وجود دارد که در گام نخست جریان هائی که به جهات مختلف نزدیکی های زیادی دارند، وارد همکاری و ائتلاف شوند و بلوکی از نیروهای جمهوری خواه را تشکیل دهند. ما این تجربه را گذراندیم. اکنون دو بلوک جمهوری خواهی داریم. در گام دوم بلوک های شکل گرفته می توانند وارد همکاری شوند. از همکاری میدانی تا موضع گیری سیاسی مشترک. این همکاری می تواند به شکل گیری ثقل نیروهای جمهوری خواه بیانجامد. این ثقل می تواند شکل جبهه ای بخود بگیرد و یا در اشکال دیگر برآمد کند.
اهداف، راهبرد، تاکتیکها و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟
کشور ما بر اثر سیاست ها و عملکرد جمهوری اسلامی طی چهار دهه گشته، غرق بحران شده و با بی سابقه ترین فشارهای بین المللی و تحریم های اقتصادی روبرو است. جمهوری اسلامی راهی برای برون رفت از آن ندارد. بلوک قدرت و در راس آن علی خامنه ای حاضر به تغییر سیاست ها و عملکردهای جمهوری اسلامی نیست. تداوم حیات جمهوری اسلامی به معنی فرورفتن کشور ما در باتلاق بحران ها است. باتلاقی که می تواند کشور ما را غرق کند. برای نجات ایران باید هدف جمهوری خواهان گذار از جمهوری اسلامی باشد. گذار دموکراتیک، مسالمت آمیز و کم هزینه. برای تامین این منظور، شعار راهبردی برگزاری انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید می تواند کاربرد داشته باشد. تاکتیک های عمده ما در این مرحله اعتراضات خیابانی، اعتصاب گروه های مختلف اجتماعی و اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی است. ترکیب این سه تاکتیک می تواند دستگاه سرکوب حکومت را فلج سازد و از کارائی بیاندازد.
نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟
در سئوال مطروحه، منظور از دیگر نیروها و رویکردها مشخص نیست. اما می توان به سه نیروی شاخص پرداخت.
اول ـ مشروطه طلبان و سلطنت طلبان
درک مشروطه طلبان و سلطنت طلبان از اتحاد گرد آمدن سایر نیروها زیر پرچم رضا پهلوی است. اکثر نیروهای جمهوری خواه مخالف اتحاد با مشروطه طلبان و سلطنت طلبان هستند و تا کنونی بین این دو جریان اتحادی صورت نگرفته است. اتحاد با جریانی که می خواهد سایر نیروها را برای برگرداندن دوباره سلطنت به خدمت بگیرد، بی معنی است.
دوم ـ سازمان مجاهدین خلق ایران
تجربه شورای ملی مقاومت نشان داد که نگاه مجاهدین به اتحاد با سایر نیروها یک سویه است. اتحاد با این سازمان، کمک به روی کار آمدن حکومت اقتدارگرا و توتالیتر است. تا زمانی که این جریان خصلت فرقه ای خود را حفظ کرده، برخوردهای ضد دموکراتیک را ادامه می دهد و حاضر نیست به انبوه سئوالاتی که در مورد سیاست و عملکرد آن مطرح است، پاسخ دهد، همکاری و اتحاد بی معنی است.
سوم ـ اصلاح طلبان
اصلاح طلبان موقعیت سابق خود را در میان مردم از جمله حامیان خود از دست داده اند. اکثریت اصلاح طلبان سیاست خود را همچنان با بلوک قدرت تنظیم می کنند. اما بخشی از آن ها تغییر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را مطرح می کنند. این بخش هنوز در اقلیت هستند. روندهای سیاسی کشور به ویژه خیزش اعتراضی مردم از یکسو و از سوی دیگر برنامه بلوک قدرت برای به قبضه در آوردن مجلس و ریاست جمهوری و مسدود کردن راه های حضور اصلاح طلبان در قدرت، موجب شده است که این روند شتاب بگیرد. اتحاد میان نیروهای جمهوری خواه در خارج از کشور با اصلاح طلبان رادیکال مطرح نیست. ولی لازم است سیاست تقویت گرایش رادیکال اصلاح طلبان و نقد اصلاح طلبان محافظه کار را پیش برد.
عدم همکاری جمهوری خواهان با جریان های مزبور، بنظرم به معنی رد گفتگو با آن ها نیست. با تشکیل تقل نیروهای جمهوری خواه، ضروری است با سایر نحله های سیاسی در مورد آینده ایران وارد گفتگو شد.