آینده ایران را باید مشترکا بسازیم

6sd5f4s6dfs بهروز خلیقالف- آیا برای  گذار به دموکراسی در ایران نیازمند مباحث نظری و فرهنگی هستیم؟

بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، این ادعا که دمکراسی مطلوب ترین شیوه زیست سیاسی است، به انگاره ای گسترده در سطح جهان تبدیل گردید.

از سوی دیگر موج سوم دمکراسی با فروپاشی دیکتاتورهای پرتغال، اسپانیا و یونان آغاز گردید و کشورهای آمریکای لاتین، اروپای شرقی و برخی کشورهای آسیا را فراگرفت. در سال ١٩٧۴ تنها ۴١ دمکراسی از مجموعه ١۵٠ کشور در جهان وجود داشت و بقیه تحت سلطه دیکتاتورها قرار داشت. امروز ١٢١ کشور جهان دارای نظام دمکراسی حداقلی هستند. بنابراین می توان گفت گذار به دمکراسی به فرآیندی جهانی تبدیل شده است.

در سه دهه گذشته در تبیین گذار از دیکتاتوری به دمکراسی ادبیات وسیعی در سطح جهان تولید و به مهم ترین مبحث در جامعه شناسی سیاسی تبدیل گردیده است.

در زمینه  گذار از رژیم های دیکتاتوری به رژیم های دمکراتیک نظریه های مختلفی طرح شده است. نظریه پردازان توجه خود را روی اشکال حکومت های دیکتاتور  متمرکز کرده و در مورد هر یک از حکومت ها (رژیم های سلطانی، اقتدارگرا، نظامی، توتالیتر و پساتوتالیتر) به امکانات موجود برای گذار به دمکراسی پرداخته اند. لینز و استپان دو صاحب نظر در عرصه گذار به دمکراسی معتقدند که جوامع سیاسی مختلف از نظر راه های موجود برای گذار با یکدیگر متفاوت اند. این تفاوت را می توان با تکیه بر نوع رژیم سیاسی پیشین توضیح داد.

حکومت ایران متمایز از حکومت های سلطانی، اقتدارگرا، نظامی و توتالیتر است. لازم است که ابتدا جمهوری اسلامی را تبیین کرد. جمهوری اسلامی دارای ساختار سیاسی متفاوت از دیگر حکومت های دیکتاتوری است و قانون اساسی آن چند وجهی است. ساختار سیاسی جمهوری اسلامی از ترکیب عناصر دولت کاریزمائی، سنتی ـ روحانی، قانون گرائی، توتالیتاریسم و سلطانی (خلافت اسلامی) تشکیل شده است که در قانون اساسی هم بازتاب یافته است.

جمهوری اسلامی دولت ایدئولوژیک است و ساختار آن برپایه تلفیق دین و دولت و حاکمیت روحانیت شیعه  پی ریزی شده و در آن ولایت فقیه هسته اصلی ساختار قدرت است.

با وجود تغییرات در ساختار سیاسی در دهه های گذشته، جمهوری اسلامی هم چنان با دولت ایدئولوژیک قابل تبیین است. در عین حال جمهوری اسلامی دارای خصلت دولت تحصیل دار (رانتیر) و حامی پرور (کلینتالیست) است.

با توجه به مشخصه های جمهوری اسلامی، لازم است که ما برای گذر به دمکراسی به تئوری و استراتژی ویژه ایران دست یابیم. بنابراین در رابطه با گذار به دمکراسی در ایران ما نیازمند مباحث نظری هستیم.

ب- آیا در روند دموکراتیزاسیون به اصلاح دینی نیاز وجود دارد؟ چه ارزیابی از موقعیت کنونی نواندیشان دینی و فعالان سیاسی این  طیف دارید.

آنچه غرب را پیش راند پا گرفتن و رواج اندیشه های آزادی خواهانه، انسان باوری و مهم تر از همه جدائی دین و دولت بود.

مهم ترین مسئله در کشور ما اسلام سیاسی و درآمیختن دین و دولت است. به نظرم اصلاح دینی یک ضرورت است. اما اصلاح  دینی به معنی صدرگرائی نیست. صدرگرائی در مورد مسیحیت و اسلام به نتیجه یکسان نمی رسد.

در مسحیت دین از اقتدارگرائی و قدرت سیاسی فاصله می گیرد و در شاخه های اصلی پروتستانی برای همزیستی با جهان مدرن آماده می شود. در حالی که صدرگرائی در اسلام به تلفیق دین و دولت منجر می گردد و از آن بنیادگرائی اسلامی بیرون می آید. نمونه بارز آن، داعش است. هدف داعش برپائی “امارات اسلامی” و “رهائی از فرهنگ غرب” است. “امارات اسلامی” به معنی بازگشت به قلمرو و دوران اقتدار خلافت عباسیان است.

الزامات جهان امروز و جامعه ما ایجاب می کند که اصلاح دینی در درجه اول ناظر بر جدائی دین و دولت، پذیرش حقوق انسانی، آزادی و دمکراسی باشد. با بازگشت به صدر اسلام نمی توان به اصلاح دینی دست یافت.

نواندیشان دینی لازم است به صراحت پای بندی خود را به جدائی دین و دولت، به حقوق بشر و الزامات آن و مخالفت شان با ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه را اعلام کنند. با حکومت مبتنی بر ولایت فقیه و تلفیق دین و دولت، نمی توان به دمکراسی دست یافت.

پ-وضعیت کنونی رابطه بین روشنفکران عرفی و مذهبی را چگونه می بینید و چه چشم انداز یا پیشنهاداتی در این رابطه دارید؟

جای خوشحالی است در سال های اخیر سیاست تقابل و نفی کنار گذاشته شده و فضا برای گفتگو بین روشنفکران عرفی و مذهبی فراهم آمده است. امروز به وفور می توان مشاهده کرد که کنفرانس ها، سخنرانی ها، سمینارها و میزگردهایی با مشارکت هر دو طیف برگزار می شود و یا نهادها و مراکزی با مشارکت آن ها ایجاد می شود.

در گذشته نگاه نفی و انحصارگرانه در هر دو طرف قوی بود و اجازه نمی داد که گفت و گو بین آن ها جریان پیدا کند. این نگاه وجود داشت که با حذف طرف مقابل می توان به جامعه مطلوب دست یافت. اما امروز این نگرش تقویت شده است که آینده ایران را باید مشترکا بسازیم.

پیشنهاد من این است که به گفتگوها دامن بزنیم، بحث ها را در فضای سازنده بین دو طیف پیش ببریم، مراکز پژوهشی و سایت ها را مشترکا راه بیندازیم و همکاری بین سازمان ها و احزاب سیاسی سکولار و جریان های ملی ـ مذهبی را  پیش ببریم.