گذار به کدام سو؟ سناریو های فرارو

6sdf5g4sg sohrab razaghi سهراب رزاقیمقدمه

جامعه ایرانی در شرایط دشوار و پرمخاطره ای قرار دارد. جامعه ایرانی از یکسو با بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران ایدئولوژیک ، رهبری حکومت و چالش هایی همچون نهیلیسم اجتماعی ، فساد گسترده، فقر و بیکاری،  بحران زیست محیطی و کینه و نفرت انباشته شده و خشونت و …مواجه است، همچنین در جامعه ایرانی ما شاهد اعتراضات وسیع و گسترده نیروهای اجتماعی – سیاسی و تجمعات گسترده صنفی و روند رو به رشد جنبش تهیدستان هستیم. نارضایتی مردم از حکومت و عمیق شدن شکاف بین مردم و حکومت و حکومتگری بد، کشور را وارد بحران عمیق سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کرده است .

از سوی دیگر با اعلام خروج دولت امریکا از برجام و باز گرداندن تحریم های واشنگتن علیه ایران و شکل گیری مثلث ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان، ایران و ایرانیان را با وضعیتی بسیار دشوار و شکننده ای قرار داده است. این وضعیت نشان می دهد که کشور ما آبستن تغییرات، تغییراتی شگرف است . این شرایط خطیر ایجاب می کند که کلیه نیروهای دموکرات و ملی ایرانی با تکیه بر سرمایه ها و منابع داخلی برای ایجاد تغییرات اجتماعی – سیاسی کشور اقدام کنند و بجای دنبال روی از استراتژی دیگران، خود دارای استراتژی ای مشخص برای مدیریت تغییرات و مدیریت برای ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی باشند تا بتوانند روند گذار  و تغییرات به دموکراسی  در جامعه ایرانی را تسهیل کنند.

سناریوهای محتمل جامعه ایرانی در چشم انداز نزدیک

با توجه به مقدمه فوق براساس میزان گستردگی و توانمندی نیروهای سیاسی اجتماعی دموکرات و اقتدارگرا، سکولار و اسلامگرا، آرایش نیروهای پیش برنده تغییرات، طبقه متوسط فرهنگی و … و تضعیف کننده آن، نیروهای محافظه کار، نومانکلاتورها  و … و روندهای مسلط بر جامعه ایرانی همچون کلبی مسلکی، بی حسی اجتماعی، شکل گیری و بسط جنبش تهیدستان، بسط بی اعتمادی سیاسی و اجتماعی و فرسایش سرمایه اجتماعی و واگرایی قومیتی و رشد نیروهای گریز از مرکز و … می توان شش سناریوی محتمل را در دوره زمانی سه ساله  تا سال ۱۴۰۰در جامعه ایرانی ترسیم کرد.

برای ترسیم سناریو های احتمالی علاوه بر توانایی و ناتوانی های نیروهای سیاسی اجتماعی و اپوزیسیون باید به متغیرهایی چون بحران اقتصادی و اجتماعی، توانایی و انسجام نیروهایی سرکوب و طبقه نومانکلاتورها(طبقه جدید؛نوکیسه ها)، مرگ آقای خامنه ای بعنوان رهیر جمهوری اسلامی و بحران جانشینی آن و تهدید ها و فشار نیروهای خارجی در جامعه ایرانی پرداخت.

سناریوی اول:  تداوم وضعیت کنونی

فرض اصلی این سناریو آن است که بدلیل شکاف در بین قدرتهای خارجی و نحو مواجهه آمریکا با مساله ایران، فقدان اپوزیسیون قوی و قدرتمند، فراگیر شدن ناامیدی اجتماعی و  ترس از سوریه ای شدن جامعه ایرانی ، دولت اعتراضات اجتماعی تهیدستان و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و…… را کنترل و مدیریت خواهد کرد و وضعیت کنونی تداوم می یابد و تغییری در آرایش نیروها در کوتاه مدت حادث نخواهد شد.

سناریوی دوم: امنیتی شدن جامعه بدست گرفتن مراکز قدرت توسط نظامیان

فرض اصلی این سناریو آن است که با تشدید بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و گسترش اعتراضات اجتماعی و…، فضای کشور امنیتی شده و سپاه پاسداران تحت عنوان حفاظت از دستاورهای انقلاب و مقابله با تهدیدات خارجی با کودتای خزنده کنترل تمام مراکز قدرت را بدست می گیرد.

در این سناریو نیروهای اجتماعی سیاسی مستقل امکان چندانی برای بقا در جامعه ایرانی نخواهد داشت و هر صدای مخالف، سرکوب خواهد شد.

سناریوی سوم: رفرم اجتماعی سیاسی و اقتصادی

فرض اصلی سناریوی آن است که دولت برای پاسخگویی به اعتراضات اجتماعی و جلوگیری از عمیق شدن بحرانهای اجتماعی و اقتصادی با فشار نیروهای تحول خواه، اصلاح طلب و اعتدالی اقدام به رفرم اقتصادی و اجتماعی و سیاسی می کند و گشایش نسبی در فضای سیاسی و اجتماعی رخ می دهد و آزادی های سیاسی سیاسی تا حدودی گسترش می یابد و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم تا حدودی بهبود می یابد و در بلوک قدرت تغییراتی نسبی رخ می دهد و رویکرد عقلانی و آشتی ملی را در دستور کار قرار می دهد.

سناریوی چهارم: فروپاشی رژیم و بقدرت رسیدن نیروهای پوپولسیت و اقتدارگرا با حمایت و دخالت نیروهای خارجی

فرض اصلی این سناریو آن است که بحرانهای عمیق اقتصادی اجتماعی و ناتوانی حکومت در پاسخگویی مطالبات مردمی و زوال و فروپاشی اسطوره های قدرت و سرکوب حکومت و فشار های خارجی منجر به فروپاشی آن می گردد . اما بدلیل فقدان یک اپوزیسیون قوی و دموکرات، نیروهای اقتدارگرا  و غیر دموکرات همچون رضا پهلوی و مجاهدین خلق با حمایت نیروهای خارجی، قدرت را بدست خواهند گرفت یا افراد پوپولیست  نوظهور با شعارهای پوپولیستی بر موج اعتراضات مردمی سوار می شوند و قدرت را تصاحب می کنند و نیروهای ملی و دموکرات به حاشیه رانده می شود.

براساس میزان توانمندی نیروهای سیاسی اجتماعی دموکرات و اقتدارگرا، سکولار و اسلامگرا، آرایش نیروهای پیش برنده تغییرات، طبقه متوسط فرهنگی و … و تضعیف کننده آن، نیروهای محافظه کار، نومانکلاتورها  و … و روندهای مسلط بر جامعه ایرانی همچون کلبی مسلکی، بی حسی اجتماعی، شکل گیری و بسط جنبش تهیدستان، بسط بی اعتمادی سیاسی و اجتماعی و فرسایش سرمایه اجتماعی و واگرایی قومیتی و رشد نیروهای گریز از مرکز و … می توان شش سناریوی محتمل را در دوره زمانی سه ساله  تا سال ۱۴۰۰در جامعه ایرانی ترسیم کرد.

 سناریوی پنجم: فرو پاشی و تجزیه ایران

فرض اصلی این سناریوی آن است که ناتوانی دولت در پاسخگویی مطالبات اجتماعی سیاسی و مدیریت بحرانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی منجر به گسترش اعتراضات اجتماعی بویژه تهیدستان می شود که با دخالت قدرتهای خارجی منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی می شود ولی بدلیل فقدان اپوزیسیون قوی و قدرتمند برای بدست گرفتن قدرت سیاسی و فعال بودن نیروهای گریز از مرکز و شکافهای قومی و مذهبی منجر به تجزیه ایران می شود. در این سناریو نیروهای اجتماعی سیاسی دموکرات و ملی در تحولات و دگرگونی های اجتماعی و سیاسی ایران چندان نقش تعیین کننده ای نخواهد داشت. چرا که با رادیکالیزه شدن جامعه و دخالت قدرت های خارجی تنها خشونت و سلاح هست که آزمون فیصله بخش در منازعات خواهد بود.

سناریوی ششم: فروپاشی رژیم و گذار به یک نظام دموکراتیک

فرض اساسی این سناریو آن است که رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای درون بلوک قدرت سیاسی قادر به پاسخگویی به مطالبات گروههای اجتماعی نیستند و در دراز مدت انسجام و توان و قدرت سرکوب حکومت  فرو ریزد و … و با اعتراضات و خیزش اجتماعی دچار فروپاشی شود و یا حکومت در برابر خیزش مردمی و اپوزیسیون قوی دموکرات عقب نشینی کند و تن به انتخابات و یا رفراندوم بدهد. در چنین شرایطی  با ائتلاف نیروهای دموکرات امکان شکل گیری  یک نظام دموکراتیک در ایران وجود خواهد داشت.

چشم انداز

با توجه به وضعیت شرایط کنونی آرایش و توانمندی و ناتوانی نیروهای سیاسی و اجتماعی، میزان توانمندی و ناتوانی حکومت در مواجهه با بحرانها و خیزش گروهها و نیروهای اجتماعی و نیروهای خارجی، نیروهای پیش برنده تحولات و دگرگونی ها و کانونهای مقاومت در برابر تغییرات و روند های موجود در جامعه ایرانی در سالهای آینده می توان براساس شواهد چشم اندار کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت تحقق سناریوهای فوق را  به شرح زیر پیش بینی کرد:

چشم انداز کوتاه مدت

در چشم انداز نزدیک و کوتاه مدت بدلیل عدم انسجام اپوزیسیون، ناامیدی اجتماعی و توانایی حکومت برای مدیریت و سرکوب اعتراضات  امکان  تحقق سناریوی اول ” تداوم وضعیت کنونی”  محتمل تر است. در صورت شکست سناریوی اول بدلیل شکاف درون حکومت و گسترده شدن اعتراضات و ملحق شدن طبقه متوسط فرهنگی به جنبش تهیدستان و قشار های خارجی، احتمال  تحقق سناریوی دوم بیشتر است چون در کوتاه مدت نظامیان قدرت و منابع سرکوب را در اختیار دارند و نشانه هایی از عدم انسجام و کاهش قدرت سرکوب در بین آنها مشاهده نمی شود.

چشم انداز میان مدت

در چشم انداز میان مدت با توجه به گسترده شدن اعتراضات اجتماعی و عدم توانایی رژیم برای پاسخگویی به نیازها و مطالبات اجتماعی، از بین رفتن انسجام و توان سرکوب رژیم و  افزایش فشارهای خارجی و اثربخشی تحریمها بر اقتصاد ایران، امکان تحقق سناریو های سوم و چهارم بیشتر است.

تحقق  هریک از این سناریو  ها بستگی به میزان توانایی و پایگاه اجتماعی اپوزیسیون در بین مردم و ارتباط  آنها با نیروهای خارجی دارد. اگر اپوزیسیون بتواند پایگاه اجتماعی خود را در بین مردم گسترش دهد و مطالبات آنها را نمایندگی کند و بخش بزرگی از صاحبان قدرت را همراه کند امکان تحقق سناریوی سوم بیشتر است . اما اگر اپوزیسیون دموکرات نتواند ابتکار عمل را بدست بگیرد گروه های اقتدار گرا  و پوپولیست مانند مجاهدین خلق و رضا پهلوی تلاش می کنند با سوار شدن بر موج اعتراضات تهیدستان، با حمایت و دخالت نیروهای خارجی، رژیم را ساقط و قدرت را بدست گیرند.

شش سناریوی احتمالی:
 اول:  تداوم وضعیت کنونی
دوم: امنیتی شدن جامعه بدست گرفتن مراکز قدرت توسط نظامیان
سوم: رفرم اجتماعی سیاسی و اقتصادی
 چهارم: فروپاشی رژیم و بقدرت رسیدن نیروهای پوپولسیت و اقتدارگرا با حمایت و دخالت نیروهای خارجی
پنجم: فرو پاشی و تجزیه ایران
ششم: فروپاشی رژیم و گذار به یک نظام دموکراتیک

چشم انداز بلند مدت

ترسیم چشم انداز بلند مدت به فاکتورهای متعددی بستگی دارد با توجه شرایط کنونی و شبح جنگ  بر فراز جامعه ایرانی، فقیر شدن  و تحلیل رفتن مکانیسم های دفاعی جامعه،  افزایش تحریمها و فشار های خارجی، عمیق شدن شکافهای قومیتی و مذهبی، رشد نیروهای گریز از مرکز و رگه های خشونت احتمال تحقق سناریو پنجم  وجود دارد .

بنظر می رسد در شرایط  کنونی و وضعیت آرایش نیروهای سیاسی – اجتماعی،  با توجه به بضاعت  و توانایی اپوزیسیون دموکرات و ملی امکان تحقق سناریوی ششم بسیار اندک است.