خیابان به مثابه شریان سپهر سیاسی ایران

behrooz-khaligh بهروز خلیقخیابان در خدمت جمهوری اسلامی

در انقلاب بهمن، قدرت در خیابان جابجا شد. این خیابان بود که رژیم شاه را از پا در آورد. در رژیم شاه امکان صندوق رای برای جابجائی قدرت وجود نداشت. انتخابات فرمایشی بود و زندان ها از مخالفین و منتقدین پر شده بود. تنها حزب حکومتی رستاخیز در صحنه سیاسی کشور حضور داشت. قدرت در اساس در دست محمدرضا شاه متمرکز بود و ساواک بر حیات سیاسی کشور مسلط شده بود. برای مردم معترض، برای مخالفین و منتقدین تنها امکان برای ابراز مخالفت با رژیم، حضور درخیابان بود. خیابان در سال های ۵۶ و ۵۷ به محل چالش مردم و حکومت تبدیل شد و مردم توانستند با حضور میلیونی خود خیابان ها را تسخیر کنند. شاه در مقابل حضور مردم در خیابان زانو زد و سرانجام مجبور شد قدرت را واگذار کند.

جمهوری اسلامی که قدرت را در خیابان کسب کرده بود، به نقش و جایگاه خیایان در تسخیر و حفظ قدرت، مشروعیت بخشیدن به نظام، در تهیج و بسیج پایگاه اجتماعی خود و قدرت نمائی، بخوبی آگاه بود. حکومت از همان ابتدای انقلاب، خیابان را به خدمت خود گرفت و حاضر نشد حضور  منتقدین و مخالفین در خیابان را تحمل کند.

جمهوری اسلامی برای مشروعیت بخشیدن به خود، قدرت نمائی، نشان دادن حمایت مردمی به جهانیان، ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفین و منتقدین، خیابان را به انحصار خود در آورد. حکومتیان از ابتدای به دست گرفتن قدرت، همه ساله راهپیمایی بیست و دوم بهمن و روز قدس را برگزار و فیلم های آن ها را به صورت گسترده از رسانه های حکومتی پخش می کند. علاوه بر آن دو روز، حکومت به بهانه های مختلف دست به بسیج پایگاه اجتماعی خود زده و آن ها را برای قدرت نمائی به خیابان می  کشاند.

انقلاب بهمن صندوق رای را بر حکومت بر آمده از آن، تحمیل کرد. اما حکومت از همان ابتدا از صندوق رای برای مشروعیت بخشیدن به خود بهره گرفت و آن را تا سال ۷۶ به انحصار خود در آورد. اما از سال ۷۶ به این سو صندوق در نوبت هائی از دست بلوک قدرت خارج شد و مردم در انتخابات به کاندیدای جریان حاکم “نه” گفتند. بلوک قدرت از انتخابات دوره یازدهم مجلس، تصمیم گرفت صندوق را به انحصار خود در آورد تا از صندوق رای تنها کاندیدای مورد نظر خود بیرون بیآید. انتخابات اخیر ریاست جمهوری نشان داد که بلوک قدرت، صندوق را در اختیار خود گرفته و حتی حاضر نیست به اصول گرایان میانه رو امکان شرکت در قدرت را بدهد. رد صلاحیت علی لاریجانی، این مسئله را به وجه روشنی نشان داد.

مردم خیابان را تسخیر می کنند

چنانچه گفته شد جمهوری اسلامی امکان تاثیرگذاری مردم از کانال صندوق رای را مسدود کرده است. با این اقدام، اکثریت مردم به این دریافت رسیدند که حکومت راه های اصلاح را بسته و امکان تاثیرگذاری از کانال صندوق رای را از آن ها گرفته است. بهمین خاطر هم اکثریت مردم انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردند.

هزینه دادن، جزء لاینفک خیابان است. آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی که خواست تاریخی مردم است، بدون هزینه تحقق پیدا نمی کند. در مبارزات اجتماعی نمی‌توان بدون پرداخت هزینه به اهداف دست یافت. نیروهای ملی، دموکرات و چپ تا کنون برای دستیابی به خواست تاریخی خود، هزینه سنگینی داده اند. آنچه در مبارزه علیه استبداد مطرح است، کاستن از هزینه ها است نه اجتناب از آن.

با مسدود شدن امکان تاثیرگذاری مردم از کانال صندوق رای، گروه های وسیعی از جامعه برای اعتراض به سیاست ها و کارکردهای حکومت و بیان خواسته های خود، خیابان را برگزیده اند. در جنبش سبز، معترضین به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ چند ماه به خیابان آمدند و چالش سنگینی را با حکومت پیش بردند. حکومت در این چالش ضربات کاری خورد، موقعیتش در جامعه تضعیف گردید. ولی موفق شد که اعتراضات خیابانی را با سرکوب برچیند.

خیزش دی ماه ۹۶ در بیش از ۸۰ شهر و خیزش بهمن ۹۸ در ۱۵۰ شهر، بار دیگر خیابان را به مکان اصلی چالش مردم و حکومت تبدیل کرد. با این دو خیزش، سپهر سیاسی کشور دگرگون شد، سیاست از درون حکومت و از کشاکش اصول گرایان و اصلاح طلبان بیرون آمد و راه به خیابان برد. بعد از آن خیابان، به قلب سیاست در ایران فراروئید.

علیرغم کشتار صدها تن از معترضین در خیزش آبان ماه، بعد از آن گروه های وسیعی از مردم برای طرح خواسته هایشان به خیابان می آیند، شعارهای خود را فریاد می کنند و مطالبشان را روی پلاکاردها می نویسند. گروهای مختلف اجتماعی با آمدن به خیابان ها در طی سه سال گذشته و به ویژه امسال، خیابان را فتح کردند و آن را از انحصار حکومت در آوردند.

خیابان دیگر نه محل انحصاری قدرت نمائی و مشروعیت بخشی حکومت، بلکه به عرصه چالش گروه های مختلف اجتماعی و قدرت نمائی آن ها تبدیل شده است. دیگر مردم نیستند که از حضور در خیابان ها واهمه داشته باشند، بلکه این حکومت و ارگان های سرکوب آن است که عاجز از مقابله با کنش خیابانی و نگران از گسترش آن است. بهمین خاطر یگان های مختلف را برای مقابله با معترضین در خیابان ها تربیت می کند و نیروهای خود را به انواع تجهیزات مدرن مجهز می سازد.

اکنون حضور گروه هائی از مردم در خیابان ها به یک امر عادی تبدیل شده است. محمد حبیبی سخنگوی کانون صنفی معلمان ایران در مصاحبه با زیتون می گوید: “مهمترین کارکرد جنبش معلمان در طول یک سال گذشته با برگزاری تجمعات مکرری که داشته این بوده که «خیابان را عادی سازی کرده، یعنی حضور در خیابان عادی سازی شده و این چیز کمی نیست”. (سایت زیتون)

خیابان و خشونت

نگاه تحول طلبان با اصلاح طلبان و انقلابیون نسبت به خیابان متفاوت است. خط قرمز اصلاح طلبان از جمله اصلاح طلبان ساختارگرا، خیابان است. ان ها صندوق محورند و تحولات سیاسی کشور را تنها در صندوق جستجو می کنند. با وجود اینکه اصلاح طلبان بخوبی آگاهند که حکومت راه تغییر از کانال صندوق را بسته است، اما به هیچوجه حاضر نیستند مردم را به خیابان دعوت کنند. در جنبش سبز، خیابان به اصلاح طلبان تحمیل شد و بخشی از آن ها مجبور شدند که هزینه خیابان را بپردازند. آنچه  مشخص است اصلاح طلبان نه در دوره جنبش سبز پیشقدم در دعوت از مردم به حضور در خیابان ها بودند و نه امروز جایگاه شایسته به خیابان در مبازرات گروه های اجتماعی قائل هستند. آن ها، خشونت حکومت را دستآویز امتناع از پذیرش نقش خیابان در مبارزات اجتماعی قرار می دهند و از آن فاصله می گیرند.

هزینه دادن، جزء لاینفک خیابان است. آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی که خواست تاریخی مردم است، بدون هزینه تحقق پیدا نمی کند. در مبارزات اجتماعی نمی‌توان بدون پرداخت هزینه به اهداف دست یافت. نیروهای ملی، دموکرات و چپ تا کنون برای دستیابی به خواست تاریخی خود، هزینه سنگینی داده اند. آنچه در مبارزه علیه استبداد مطرح است، کاستن از هزینه ها است نه اجتناب از آن.

برخی خشونت را جزو خصیصه اعتراضات خیابانی می دانند و می گویند وقتی مردم به خیابان می آیند و در کنار هم قرار می گیرند، دست به خشونت می زنند. ولی واقعیت این است که این معترضین نیستند که به خشونت روی می آورند. این حاکمیت است که به خشونت متوسل می شود. سعید مدنی در رابطه با این موضوع می گوید: “من در کتاب “آتش خاموش” فکت‌هایی را که در این زمینه وجود دارد، آورده‌ام و نشان داده‌ام که معترضان، بویژه معترضان آبان ۹۸، اساسا خشونت‌پرهیز بودند. یعنی اگر فقط سرکوب همه‌جانبۀ آبان ۹۸ را مورد توجه قرار دهیم، سرکوبی که ابعاد و شدت آن هر روز بیش از پیش روشن می‌شود، واکنش مردم معترض به چنین سرکوبی می‌تواند یک خشونت بنیان‌برانداز باشد. ولی مردمی که در آبان ۹۸ در خیابان‌ها و مناطق حاشیۀ شهرها بودند، واکنش‌های بسیار آرامی نشان دادند و در آبان ۹۸ وقایعی مثل غارت و آتش زدن، جز در موارد بسیار کمی، که از تعداد انگشتان دست فراتر نمی‌رود، وجود نداشته. حتی شواهدی ارائه شده مبنی بر اینکه بسیاری از موارد تخریب توسط خود نیروهای سرکوب انجام شده است.” (از مقاله: حضور مردم در خیابان ها، اجتناب ناپذیر است ـ مندرج در سایت کلمه). او در پاسخ به اصلاح طلبان نوشته است: “سئوال این است که وقتی مردم به خیابان نمی‌آیند و ساختار تبعیض‌آمیز موجود تداوم می‌یابد، آیا خشونتی اعمال نمی‌شود و هزینه‌های گزافی پرداخت نمی‌شود؟ اصلاح‌طلبان ظاهرا به این واقعیت توجه نمی‌کنند که وضع موجود سرشار از خشونت است. همین الان خشونتی ساختاری بر کل جامعۀ ایران اعمال می‌شود.” (همان منبع).

جمهوری اسلامی با بالا بردن هزینه خیابان، مردم را از حضور در خیابان ها می ترساند. ارگان های سرکوب رژیم با حکم فرمان تیر علی خامنه ای در آبان ۹۸، صدها تن از معترضین را با شلیک تیر کشتند و هزینه فوق العاده سنگینی را بر مردم تحمیل کردند. اما سرکوب گسترده رژیم، نتواست به اعتراضات خیابانی نقطه پایان بگذارد. بعد از گذشت دوسال از خیزش اّبان ماه ۹۸، امسال ما شاهد دو برآمد اعتراضی چشمگیر در خوزستان و اصفهان بودیم . در کنار این دو برآمد، کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و حتی کارمندان قوه قضائیه بدون واهمه از سرکوب حکومت به خیابان ها آمدند و مطالبات خود را بیان کردند. حضور گسترده گروه های مختلف اجتماعی در خیابان، از هزینه خیابان کاسته و دست و بال رژیم را برای سرکوب خونین بسته است. این، یک موفقیت بزرگ برای جنبش های اجتماعی و خیزش های خیابانی است.

برخی فعالین سیاسی دعوت به خیابان را در مسیر سوریه ای شدن کشور قلمداد می کنند. اما ما به عینه دیدیم که معترضین در جریان جنبش سبز، خیزش دی ماه ۹۶، آبان ۹۸، اعتراضات خوزستان و اصفهان و نیز در اعتراضات صنفی در مقابل خشونت حکومت با مدارا رفتار کردند. مردم با دست خالی به میدان آمدند. سلاح دست سرکوب گران بود. رفتار مدنی مردم اجازه نمی دهد که اعتراضات در خیابان، مسیر سوریه ای شدن را بپیماید.

جایگاه خیابان

“میشل فوکو در توصیف چگونگی تبدیل خیابان به عرصۀ فعالیت سیاسی در چارچوب استفادۀ آگاهانه از عرصۀ خیابان به رابطۀ فضا و قدرت اشاره می کند و می گوید آنچه که بستر خیابان را در بعد سیاسی فعال و حائز اهمیت می کند استفادۀ فعالانه و مشارکت گرایانه از فضاهای عمومی است. عرصه ای که در حالت عادی در حوزۀ قدرت حکومت و تحت کنترل آن هاست. چرا که حکومت قواعد و مقررات این عرصه را تنظیم و نظم آنرا برقرار می کند و از استفاده کنندگان از این فضاهای عمومی انتظار دارد به شکلی منفعلانه و مطابق با قوانین موضوعۀ حکومت در آن رفتار کنند. از این رو هرگونه استفادۀ فعالانه و مشارکت جویانه از این شریان سیاسی در تعارض با قدرت حاکم، تبلیغات ایدئولوژیک را که به صورت کاذب رضایت اکثریت را القا می کند به چالش می کشد.” (“جمع بندی یک جنبش ناتمام” نوشته سعید رضوی فقیه و جواد سلیمانی).

در کشور ما مدت ها است که نگاه گروه های اجتماعی به خیابان از یک فضای فیزیکی فراتر رفته و به دریافت های سیاسی و اجتماعی از آن رسیده است. به بیان دیگر، بین خیابان و سیاست پیوند ناگسستنی شکل گرفته است.

جمهوری اسلامی فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی منتقد و مخالف و سازمان یابی گروه های مختلف اجتماعی را بر نمی تابد. این حکومت جامعه توده وار می خواهد. در شرایطی که نارضایتی به اوج رسیده، گروه هائی از جامعه از جمله تهیدستان و طبقه متوسط فرودست به خیابان ها میآیند، همدیگر را در خیابان می یابند، به نیروی خود پی می برند، در کنار هم قرار می گیرند، از تنهائی بیرون می آیند، احساس قدرت می کنند، ترسشان فرو می ریزد و فریاد می زنند: “نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم.”

انقلابیون صندوق را نفی می کنند، به خیابان نقش مطلق می بخشند و از کاربرد قهر در مقابل قهر حکومت ابائی ندارند. انقلابیون اعتراضات خیابانی را تنها در خدمت سرنگونی حکومت می خواهند نه در دست یابی مردم به مطالبات خود، بهبود زندگی شان و تغییر در ساختارهای اجتماعی و سازمان یابی گروه های اجتماعی.

خیابان در استراتژی گذار از استبداد به دموکراسی جایگاه ویژه دارد. در مبارزه با استبداد حاکم، جایگزینی برای خیابان  وجود ندارد. نه فضای مجازی و نه صندوق های رای نمی توانند جایگزین آن شوند. در عین حالی که هر کدام از آن ها نقش بس مهمی در این روند دارند. تجربه گذر به دموکراسی در تعدادی از کشورها موید این امر است. در برخی کشورها، خیابان صندوق رای را بر حکومت دیکتاتور تحمیل کرده و آن را به عقب نشینی و پذیرش حق رای مردم وادار ساخته است. در انقلاب های کلاسیک، اصقلاب ها، بهار عربی، جریان برچیده شدن دیوار برلین و در خیلی از تحولات سیاسی دموکراتیک، خیابان نقش تعیین کننده داشت.

هر کنش خیابانی لزومأ با هدف گذار از جمهوری اسلامی صورت نمی گیرد. گروه های مختلف اجتماعی ـ کارگران، معلمان، بازنشستگان، کشاورزان و … ـ برای طرح مطالبات خود و یا اعتراض به سیاست ها و عملکرد حکومت به خیابان می آیند. ولی سرکوب اعتراضات خیابانی توسط رژیم، به اعتراضات خصلت رادیکال می بخشد و شعارها بلافاصله متوجه علی خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی می شود. خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ و اعتراضات مردم خوزستان و اصفهان، این واقعیت را نشان داد.

در کشورهای دموکراتیک، اعتراضات خیابانی خصلت براندازی ندارد. ولی در رژیم های مستبد که راه های اعتراضات مردم مسدود و نارضایتی ها انباشته شده، حضور مردم در خیابان ها و میادین می تواند به طغیان علیه حکومت فراروید و به فروپاشی ان بیانجامد. در انقلاب بهمن و در بهار عربی در تونس و مصر چنین روندی پیش رفت و به سقوط حکومت ها منتهی شد.

“در دنیای امروز “خیابان” به مثابه “قلب سیاست” و چونان “شریان اصلی حیات سیاسی و عرصۀ عمومی” جایگاه انکار‌ناپذیری در تعیین معادلات قدرت و موازنۀ قوا در هر جامعه دارد و هر سیاستمدار و جریان سیاسی که مستقیم یا غیر مستقیم پشتوانۀ حضور انبوه و ملموس توده‌های مردم را در خیابان نداشته باشد صرفا به رویاپردازی و خودخرسندسازی سیاسی مشغول است.” (به نقل از کتاب “جمع بندی یک جنبش ناتمام” نوشته سعید رضوی فقیه و جواد سلیمانی).

تحول طلبان و خیابان

نگاه تحول طلبان با اصلاح طلبان و انقلابیون نسبت به خیابان متفاوت است. خط قرمز اصلاح طلبان از جمله اصلاح طلبان ساختارگرا، خیابان است. ان ها صندوق محورند و تحولات سیاسی کشور را تنها در صندوق جستجو می کنند. با وجود اینکه اصلاح طلبان بخوبی آگاهند که حکومت راه تغییر از کانال صندوق را بسته است، اما به هیچوجه حاضر نیستند مردم را به خیابان دعوت کنند. در جنبش سبز، خیابان به اصلاح طلبان تحمیل شد و بخشی از آن ها مجبور شدند که هزینه خیابان را بپردازند. آنچه  مشخص است اصلاح طلبان نه در دوره جنبش سبز پیشقدم در دعوت از مردم به حضور در خیابان ها بودند و نه امروز جایگاه شایسته به خیابان در مبازرات گروه های اجتماعی قائل هستند. آن ها، خشونت حکومت را دستآویز امتناع از پذیرش نقش خیابان در مبارزات اجتماعی قرار می دهند و از آن فاصله می گیرند.

انقلابیون صندوق را نفی می کنند، به خیابان نقش مطلق می بخشند و از کاربرد قهر در مقابل قهر حکومت ابائی ندارند. انقلابیون اعتراضات خیابانی را تنها در خدمت سرنگونی حکومت می خواهند نه در دست یابی مردم به مطالبات خود، بهبود زندگی شان و تغییر در ساختارهای اجتماعی و سازمان یابی گروه های اجتماعی.

تحول طلبان صندوق محور نیستند و نگرش مطلق به آن ندارند. صندوق رای برای آن ها زمانی مطرح است که امکان تغییر با رای مردم وجود داشته باشد و انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شود. تحول طلبان کنش خیابانی را یک حق می دانند، هم چنانچه اعتصاب، نافرمانی مدنی، دسترسی به شبکه های اجتماعی و انتخابات آزاد حق مردم است. از دید آن ها خیابان شریان سپهر سیاسی است که هم در خدمت گروه های اجتماعی برای طرح و دستیابی به خواسته هایشان و اعتراض به سیاست ها و عملکرد حکومت قرار دارد و هم زمینه ساز گذار از جمهوری اسلامی است. کنش خیابانی هم می تواند حکومت را عقب بنشاند تا به مطالبات گروه ها و جنبش های اجتماعی تن دهد و هم شرایط را برای گذار از استبداد به دموکراسی را فراهم سازد.

خیابان در استراتژی تحول طلبی، در برآمد جنبش های اجتماعی و خیزش های خیابانی و در گذار از استبداد به دموکراسی نقش بی بدیلی دارد. همراهی کنش های خیابانی با اعتصابات عمومی و سراسری و نافرمانی، می تواند توازن قوا را تغییر دهد، حکومت را به عقب نشینی وادار سازد، به تقویت جامعه در مقابل حکومت بیانجامد و سرانجام قدرت حاکم را به زانو در آورد.


منابع

۱. آتش خاموش ـ سعید مدنی

۲. “جمع بندی یک جنبش ناتمام” نوشته سعید رضوی فقیه و جواد سلیمانی