حسن روحانی و محمد جواد ظریف با پیروزی دموکرات ها به گونه ای برخورد کردند که انگار مردم امریکا بخاطر جمهوری اسلامی ایران بوده که به بایدن رای دادند. آنها از پیروزی جو بایدن چنان استقبال کردند که آمدن او را فرصتی برای لغو تحریم ها تعبیر میکنند.
مذاکره برای «چگونگی بازگشت به برجام» موضوعی است که از هم اکنون محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت روحانی قولش را به کمپین بایدن داده است. ظریف در مصاحبه با روزنامه ایران در تاریخ 28 آبان ماه تلویحا اذعان کرد که این نظر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی هم هست، که به محض بازگشت دولت آمریکا به برجام، ایران هم به تعهدات هسته ای خود در قالب برجام بازخواهد گشت. آما آیا این بازگشت دوجانبه به معنای لغو تحریم هاست؟
سناریوهای احتمالی و محتمل ترین آن
اکنون توپ در زمین بایدن است، هر حرکت او پاسخ های متفاوتی دریافت خواهد کرد. نگاهی خواهم داشت به سناریوهای آینده و محتمل ترین سناریو را شرح میدهم.
سناریو یک: بایدن بدون پیش شرط به برجام بازگردد، و طی برنامه ای تعلیق و سپس کاهش تحریم ها را آغاز کند. ایران در مقابل به تعهدات برجامی بازگردد و بعد از لغو تمامی تحریم ها، برای گفتگو در موضوعات مورد اختلافی چون برنامه موشکی ، سیاست منطقه ی و حقوق بشر اعلام آمادگی کند. به نظر میرسد احتمال رخداد این سناریو اگر نگوییم غیرممکن ولی بسیار ضعیف است.
سناریو دوم: بایدن شروطی برای بازگشت به برجام تعیین میکند. ایران پیش شرط مذاکره را رد می کند. بایدن به برجام برنمیگردد و وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور تحت فشار تحریم ها به مرحله فروپاشی می رسد. احتمال رخداد این سناریو هم ضعیف است. تعیین پیش شرط برای بازگشت به برجام همان سیاستی است که پیشتر ترامپ درباره ایران به کار برده بود و پاسخ مقتضی نگرفت.
سناریو سوم: بایدن بدون پیش شرط به برجام بازمیگرد، تحریم نفتی ایران را تعلیق میکند. در ایران دولتی تندرو برسرکار میآید که مذاکره با آمریکا را مذاکره با شیطان میخواند. ایران ورود به دور جدید مذاکرات را رد میکند و آنرا مشروط به لغو همه تحریم ها میکند. مذاکرات به بن بست میرسد.
سناریو اول بعید است چون لغو «همه تحریم ها» قبل از دستیابی به توافقی جدید در حوزه های مورد اختلاف، از نگاه آمریکا ممکن نیست. از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران هم به سختی حاضر است درباره برنامه موشکی یا حوزه نفوذ اش در منطقه که «محور مقاومت» میخواند، با آمریکا وارد مذاکره شود. عدم موافقت ایران منجر به توقف روند کاهش تحریم ها خواهد شد. در نتیجه ایران متهم به حمایت مالی از گروههای تروریستی شده و تحریم های ضدتروریستی علیه ایران با اجماع جامعه جهانی باقی مانده یا تشدید میشود. در این صورت ایران به شرایط بین سالها 94 تا 97 بازخواهد گشت، نفت میفروشد ولی همچنان سرمایه گذاران خارجی با تردید و تامل به ایران نزدیک خواهند شد. رخداد این سناریو ممکن ولی ضعیف است.
سناریو سوم هم ضعیف است چون اصولا جمهوری اسلامی، حکومتی فرصت طلب است، اگر عزم بایدن برای لغو تحریم ها جدی باشد، ایران پیشنهاد مذاکره را رد نمیکند. ضمن اینکه به لحاظ تبلیغاتی جمهوری اسلامی موفقیتش را در بازگشت آمریکا به برجام چنان بزرگ جلوه میدهد و آنرا نتیجه «مقاومت» میخواند و جشن پیروزی خواهد گرفت.
محتمل ترین سناریو
سناریو چهارم که به باور نگارنده، میتواند محتمل ترین گزینه باشد این است: بایدن بدون پیش شرط به برجام باز میگردد. دولت حسن روحانی هم در مقابل موافقت میکند که فورا به تعهدات برجامی اش برگردد. دولتی اصول گرا تن به مذاکره مجدد با گروه 5+1 در قالب برجام خواهد داد و نه مذاکره مستقیم با آمریکا. تحریم های نفتی و بانکی در یک فرایند تدریجی و چهارساله کاهش می یابد اما تحریم های ضدتروریستی و حقوق بشری باقی خواهند ماند.
از آنجا که برجام هیچ مکانیزم و دستورالعمل روشنی برای فرایند بازگشت به توافق ندارد، پس قاعدتا گروه 5+ 1 بایستی دوباره به گفتگو بنشینند و درباره چگونگی بازگشت آمریکا به برجام تصمیم گیری کنند. احتمالا یک توافق مبنی بر توقف موقت فعالیتهای هستهای ایران، اجرای کامل و دوجانبه تعهدات برجام از سوی آمریکا و ایران در دستورکار قرار خواهد گرفت.
اختلاف اینجاست که ایران خواستار لغو بخشی از تحریم ها قبل از مذاکره مجدد است. اگر ایران بر این شرط اصرار داشته باشد ممکن است روند بازگشت به برجام از سوی دولت بایدن با دشواری و تاخیر مواجه شود.
بایدن گفته که مطمئن خواهد شد که تحریم های آمریکا مزاحمتی برای مقابله ایران با کرونا ایجاد نکند، این قاعدتا به معنای دسترسی ایران به ارزهای صادراتی اش و بهره برداری از کانال اینستکس خواهد بود. اما اینکه جمهوری اسلامی ایران انتظار داشته باشد که بایدن به محض ورود به کاخ سفید تحریم ها علیه ایران را تعلیق یا حتی کاهش دهد، به رویابافی شبیه تر است.
ایالات متحده آمریکا به واسطه تحریم ها، اهرم فشار سنگینی روی ایران دارد، دولت بایدن اگرچه با روش ترامپ مبنی بر فشارحدااکثری موافق نبوده و نیست اما در مقام رئیس جمهور آمریکا چنین چماقی را از دست نمی دهد، هرچند که برخلاف سلفش هویج هایی هم در سبد دارد.
آنچه که احتمالا دولت بایدن برای نشان دادن حسن نیت به ایران عرضه خواهد کرد:
1- صدور معافیت و اجازه دسترسی ایران به درآمدهای خارجی اش و ارزهای بلوکه شده در بانک های کره جنوبی، عراق، امارات و …است.
2- همکاری با اتحادیه اروپا برای گسترش فعالیت کانال مالی اینستکس و برداشتن تحریم از روی محمد جواد ظریف و تیم اصلی مذاکره کننده ایران از جمله اقدامات عملی دولت بایدن برای جلب توجه ایران خواهد بود.
3- صدور مجدد معافیت به برخی کشورها برای خرید محدود نفت ایران از دیگر برنامه های بایدن در پنج ماهه نخست ریاست جمهوری اش خواهد بود که طبیعتا مورد استقبال چین، کره جنوبی و ژاپن قرار خواهد گرفت.
این هویج ها در کنار بازگشت به برجام؛ اگر تا قبل از انتخابات 1400 نهایی شود، اصلاح طلبان برگ ورود به عرصه رقابت در انتخابات خواهند داشت. «امید به لغو تحریم ها» و «مذاکره بی قید و شرط» اهرمی است که اصلاح طلبان از آن استفاده خواهد کرد. اما مشکل اینجاست که با کارت «امید» دو بار نمیشود بازی را بُرد و این احتمال که دولتی اصول گرا زمام امور را دست بگیرد، محتمل تر است. اما جای نگرانی نیست چون وقتی رهبر جمهوری اسلامی و کلیت حاکمیت به این تصمیم برای مذاکره با آمریکا برسند، فرقی نمیکند چه کسی نقش اتللو را بازی کند.
پیش بینی میشود که در صورت رخداد سناریوی «بازگشت به برجام» همچنان کاهش تحریم های آمریکا در یک فرایند چهارساله و تدریجی رخ دهد و اینگونه نیست که لغو تحریم های ترامپ یکباره یا حتی در سال اول آمدن بایدن اتفاق افتد.
تردیدی نیست که دولت بایدن اختلافات دیگر با ایران را هم روی میز خواهد گذاشت و جمهوری اسلامی یا باید از سیاست های عمومی و اعلانی اش در منطقه کوتاه بیاد و با هدف منافع ملی و توسعه کشور به یک توافق کامل با آمریکا تن دهد یا اینکه تضادها و تعارض منافع همچنان ادامه خواهد داشت و در یک چرخه ی طولانی مقاومت/مذاکره اسیر خواهیم ماند.
به نظر میرسد ایران سیاست تنش زدایی در منطقه را با این پیام به رهبران عرب که «منطقه را در درون خودمان اداره کنیم» پی گرفته است. حل و فصل مساله یمن یک کارت مهم ایران است و امضای پروتکل های عدم تعرض دوجانبه و چندجانبه با کشورهای منطقه از دیگر موضوعاتی است که جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد دهنده آن است.
اسرائیل همزمان یارگیری اش در محور جنوب خلیج فارس را کامل خواهد کرد. کویت، عربستان، امارات و عمان چهار کشوری هستند که در صورت برقراری رابطه سیاسی و اقتصادی با اسرائیل یک محور همگرایی علیه ایران را در منطقه شکل میدهند. اسرائیل سالهاست که این نقشه را در سردارد و دولت ترامپ فقط به این همگرایی سرعت بخشید و بایدن هم قرار نیست تاثیری برآن داشته باشد. ما چه بخواهیم و چه نه این محور به وجود آمده است و جمهوری اسلامی ایران ناگزیر خواهد بود اسرائیل را به عنوان واقعیت منطقه بپذیرد.
خودتحریمی بلایی بزرگتر از تحریم های آمریکا
بیش از 40 میلیارد دلار منابع مالی حاصل از صادرات ایران در بانک های کشورهای مختلف بلوکه شده است. اخیرا گزارشی از میزان بدهی این کشورها در روزنامه دولتی ایران منتشر شد که براساس آن، چین 20 میلیارد دلار، هند 7 میلیارد دلار، کره جنوبی 5.8 میلیارد دلار، عراق 5 میلیارد دلار و ژاپن 1.5 میلیارد دلار به ایران بدهی دارند. البته کشورهای اروپایی مانند ایتالیا هم در ادامه این فهرست قرار میگیرند.
آزادشدن این پولها میتواند در کاهش قیمت ارز و در نتیجه کاهش قیمتها در داخل موثر باشد، ضمن اینکه انگیزه تجار برای مراودات بازرگانی با همسایگان و سایر کشورهای دوست را افزایش میدهد. اما صدور مجوز از سوی آمریکا ضرورتا به معنای دسترسی نقدی ایران به پولهایش نیست. خودتحریمی به دلیل عدم تصویب لوایح ضدپولشویی، همچنان مانع بزرگی برای ایران خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران اگر بخواهد پول دریافت کند چاره ای نخواهد داشت جز پیوستن به اف.ای.تی.اف وگرنه مجبور به تهاتر کالا خواهد بود.
اگر ایران لوایح ضد پولشویی را تصویب کند همچنان فرایند خارج شدن ایران از لیست سیاه زمانبر خواهد بود.
اگر معافیت آمریکا برای دسترسی ایران به درآمدهای ارزی اش صادر شود ولی ایران همچنان اف.ای.تی.اف را نپذیرد، به برخی راههای جایگزین فکر میکند از جمله تهاتر کالا ، جایگزینی طلا به جای پول، و سرمایه گذاری در پروژه های توسعه در کشورهایی چون عراق و سوریه، اما مشکل اینجاست که سودحاصل از چنین سرمایه گذاری هایی هم به مردم ایران نمیرسد و صرفا در خدمت بسط نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه عمل خواهد کرد.
چالش جریان تحول خواه با مساله مذاکره با آمریکا
مواجهه ی جمهوری خواهان و تحول خواهان -که بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند-با مساله مذاکره با آمریکا وقتی چالش برانگیز میشود که در آستانه انتخابات 1400 قرار بگیریم.
به تازگی فعالان سیاسی این طیف طی بیانیه ای جمهوری اسلامی را به مذاکره بی قید و شرط با آمریکا فراخواندند چون بیش از آنکه براندازی رژیم تحت هرشرایطی را مبنای اندیشه و عمل قرار دهند؛ هدف را «منافع ملی» و «توسعه پایدار ایران» میدانند. با چنین رویکردی، این فعالان سیاسی نمیتوانند با گزینه ی تحریم و فشار به ملت ایران موافقت و همراهی داشته باشند. تحولخواهان به تجربه دانسته اند که تحریم های حداکثری جز فقیرتر شدن مردم، کوچک ساختن طبقه متوسطه و توجیه حکومت برای انزوای بیشتر تحت عنوان «مقاومت»؛ تاثیر ملموسی بر جنبش دموکراسی خواهی در ایران نخواهد داشت.
از نگاه این فعالان سیاسی «یک مذاکره مستقیم، شفاف و بی قید وشرط بین دو کشور آخرین فرصت برای سامان دادن به سیاست خارجی ایران در جهت دوری جستن از تنش آفرینی و نزدیکی و تعامل با دیگر کشورهای دنیا است.» تااینجای بحث، احتمالا طیف متنوعی از مردم در داخل و خارج از ایران با این فعالان سیاسی (جمهوری خواه و تحول خواه) همراهی دارند.
چالش از انجا شروع میشود که دوگانه «مقاومت-مذاکره» دوباره به انتخابات ریاست جمهوری در ایران گره میخورد. دولت بایدن از 20 ژانویه کارش را آغاز میکند و در فوریه «مساله ایران» روی میز دولت جدید قرار میگیرد. این احتمال جدی است که از همان ماه فوریه ، توافق هایی برای چگونگی بازگشت آمریکا به برجام انجام شود و طرفین خواستها و انتظارات شان را روی میز قرار دهند ولی قاعدتا «ورود به مذاکره رسمی» به دولت بعدی در ایران موکول خواهد شد.
تاریخ دوباره تکرار میشود. مساله مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا در سرفصل بحث های انتخاباتی قرار میگیرد. چهره هایی از اصلاح طلبان وارد صحنه میشوند و با شعارهای «مذاکره» و «فرصت لغو تحریم ها» بسیج نیرو میکنند. در این مقطع زمانی، جریان اپوزیسیون و به ویژه جمهوری خواه و تحول خواهان در دوگانه ی «مشارکت یا تحریم انتخابات» قرار میگیرند.
قرار گرفتن در هر سوی این دو گزینه، تبعاتی برای جریان اپوزیسیون خواهد داشت. برای رهایی از این برزخ، لازم است این جریان سیاسی یک نقشه راه روشن و کلی ترسیم کند. در این «نقشه راه» بایستی بداند که «چه میخواهد» و نه اینکه صرفا «چه نمیخواهد».
اصلاح ساختاری نظام سیاسی در ایران یک ضرورت مورد اجماع در میان تحول خواهان است. اما اختلاف آنجاست که اکثریت معتقدیم اصلاح نظام جمهوری اسلامی ایران به لحاظ ساختاری با روش انتخاباتی غیرممکن است. پس دعوت مردم به مشارکت در انتخابات، با این چالش مواجه میشود که آیا تن دادن به انتخابات حداقلی و غیررقابتی در جمهوری اسلامی به بهانه لغو تحریم میتواند به جنبش دموکراسی خواهی در ایران کمک کند؟ آیا تجربه مشارکت در انتخابات 91 و 96 تجربه موفقی ارزیابی میشود؟
به باور نگارنده، آمدن بایدن اگرچه به اپوزیسیون برای فشار حقوق بشری بر جمهوری اسلامی، توان و مشروعیت بیشتری خواهد داد اما در آستانه ی انتخابات 1400 ما را به برزخی میکشاند که باید از هم اکنون به راه خروجش بیاندیشیم.