سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی چه هست و چه می‌خواهد؟

bazrbpor farzane فرزانه بذرپوردر موضوع سیاست هسته ای در جمهوری اسلامی ایران حداقل چهار رهیافت وجود دارد که حکومت در دوره های مختلف به یکی از این رویکردها نزدیک شده است. اما نمیتوان یک رهیافت مسلط و قطعی درباره سیاست هسته ای ایران یافت؛ چون به نظر میرسد برنامه هسته ای ایران بیش از آنکه هدف باشد، ابزاری است برای تضمین بقای حکومت.

ملاک تشخیص رهیافت غالب در یک دوره زمانی، سمت گیری علی خامنه ای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران، نسبت به آن رهیافت است. در این مقاله چهار رویکرد سیاست هسته ای ج.ا.ا را تعریف میکنیم و نسبت آنها به اندیشه و گفتار آقای خامنه ای را نشان میدهیم.

رهیافت اول : تناظر نظامی شرط بقا

رهیافت نخست، که هسته ایدئولوژیک و رادیکال حکومت از آن دفاع میکند، به دنبال ساخت بمب هسته ای است. این رهیافت در این بیت خلاصه میشود که «برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی  /  که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است.»

« واعدوالهم ما استطعتم من قوه» تئوری قرآنی این رهیافت است که بر آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم نقش بسته است.

در تئوری های روابط بین الملل هم military isomorphism «هم ریختگی یا تناظر نظامی» از عناصر قدرت کشورها محسوب میشود. به این معنا که وقتی در منطقه، کشور یا کشورهای بمب هسته ای دارند، ایران هم برای دستیابی به سلاح هسته ای تلاش کند. براساس این رهیافت عضویت در کلوپ کشورهای دارای سلاح هسته ای، تضمین کننده بقای جمهوری اسلامی است.

ساخت سلاح هسته ای —- > عضویت در کلوپ هسته ای ها—– > بازدارندگی هسته ای —— > استراتژی بقا

به نظر میرسد آقای خامنه ای به لحاظ اعتقادی از مدافعان پنهان این رهیافت است. هرچند در اعلان عمومی مخالف آن است. علی خامنه ای  با اصل قرآنی این رهیافت موافقت و همراهی دارد اما به لحاظ فقهی وقتی  از او درباره ساخت بمب هسته ای استفتا شد، 21 آذر 1389 فتوا داد که ساخت، نگهداری و استفاده از بمب هسته ای و دیگر سلاح های کشتارجمعی بر طبق مبانی دینی، خلاف شرع و حرام است. تاکنون بارها مقامات جمهوری اسلامی به این فتوای «حرمت ساخت و استفاده از سلاح کشتار جمعی» در مذاکرات با غرب استناد کردند که صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را اثبات کنند.

اما این حکم فقهی در زمان دفاع بلااثر است. نگاهی به بحث دفاع مشروع از دیدگاه فقهای شیعه نشان میدهد که اگر نفس، عرض و ناموس مسلمانان در خطر باشد، حق دفاع در برابر هرگونه تجاوز فعلی یا خطر قریب الوقوع مشروع است.  ‏‏فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ‏‏پس هر کس ستم به شما کرد، به همان گونه که بر شما ستم می کند، بر او ستم روا دارید،) این مبنای دفاع مشروع در فقه شیعه است.

در زمان جنگ ایران و عراق، اقای خمینی مخالف شلیک موشک کور به شهرها بود. اما در میانه جنگ، سپاه پاسداران به دفعات موشک اسکات B به سمت شهرهای عراق شلیک کرد. موشک هایی که بی هدف  به مدرسه، کودکستان و بیمارستان های عراق اصابت میکرد. این حملات موشکی برخلاف فتوای آقای خمینی بود اما این استدلال مطرح شد که در مقابل صدام حسین راه دیگری برای دفاع وجود ندارد.

در شرایط امروز، جمهوری اسلامی اما دچار سردرگمی در سیاست هسته ای است و نمی‌داند کجا باید بایستد.  با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور، انباشت مطالبات، بحران مشروعیت و کارآمدی به گونه ای است که اختلاف درونی برسر اینکه کدام رهیافت بایستی در اولویت قرار بگیرد، تمرکز رهبر جمهوری اسلامی را بر یک رهیافت سخت کرده است.

فتوای علی خامنه ای درباره «منع ساخت و کاربرد سلاح هسته ای» زمانی است که جامعه مسلمین در حاشیه دفاع قرار نگیرد.  اما در شرایط اضطرار و دفاع مشروع، چطور؟  به نظر میرسد حفظ نظام اوجب واجبات خواهد بود!

رهیافت دوم : قدرت هسته ای به مثابه بازدارندگی

رویکرد دوم طرفداران بیشتری درون حاکمیت و میان اصول گرایان دارد. براساس این رهیافت، افزایش غنی سازی اورانیوم تا یک قدمی قابلیت ساخت بمب هسته ای میتواند بازدارندگی ایجاد کند. به این معنا که توان تهدید داشته باشیم بدون اعمال تهدید.

از این رهیافت، حکومت به دنبال ساخت یا استفاده از بمب هسته ای نیست اما میخواهد به دنیا نشان دهد که میتواند بسازد و توانایی هسته ای اش، اهرم بازدارندگی در مقابل تهدیدات باشد. همچنین قدرت هسته ای ایران بتواند اعتبار و احترام حکومت را در میان گروهها و جریانات محور مقاومت افزایش داده و به نوعی سیادت ام القری ایران را بپذیرند.

آقای خامنه ای علنا به این رهیافت نزدیکتر است. فتوای سال 1389 هم تاییدی است بر چنین رویکردی.

در راستای چنین رهیافتی، اصول گرایان مخالف مذاکره بر سر اصل برنامه هسته ای هستند. بارها این شعار را تکرار کردند که برنامه هسته ای را حق مسلم ایران میدانند. با شفافیت در برنامه هسته ای مخالفند، نظارت کامل  آژانس بین المللی انرژی اتمی را نمی پذیرند. مخفی کاری و ابهام سازی درباره توان هسته ای ایران را یک ضرورت برای بازدارندگی نظامی ایران میدانند.

در این رهیافت، برگزاری مذاکرات هسته ای با غرب، اولویت اصلی ایران نیست و به توافق برجام هم اعتنایی ندارد.

افزایش غنی سازی هسته ای تا 90 درصد—–> دستیابی به قدرت هسته ای—–> بازدارندگی نظامی—- > استراتژی بقا

رهیافت سوم: برنامه هسته ای اهرم بده بستان تجاری

رویکرد سوم که نیروهای میانه رو و بوروکرات جمهوری اسلامی ایران دنبال میکردند، تعامل به جای تقابل هست. آنها پیشنهاد میکنند که از ابزار برنامه هسته ای برای معامله با غرب استفاده کنیم. به جای تهدید نظامی و بازدارندگی هسته ای، روابط اقتصادی را افزایش داده و با جذب سرمایه گذاری خارجی و تکنولوژی، پیوند اقتصادی و تجاری با همسایگان و کشورهای غربی را گسترده کنیم که امنیت ما به مثابه امنیت سرمایه و تکنولوژی آنها باشد.

این رهیافت، موضوع پرونده هسته ای ایران را اهرم چانه زنی با غرب میداند برای لغو تحریم ها و بهره برداری از فرصت های اقتصادی. به این معنا که غنی سازی را تاجایی ادامه بدهیم که بتوانیم امتیاز اقتصادی و امنیتی بگیریم.

حفظ برنامه هسته ای—–> اهرم معامله و بده بستان تجاری—– > ایجاد وابستگی و پیوند اقتصادی—– > تضمین بقا

رهیافت چهارم: تنش زدایی و اعتمادسازی

رهیافت چهارم را نیروهای اصلاح طلب پیشنهاد میکردند این بود که با توقف کامل برنامه هسته ای و همکاری نزدیک با آژانس بین المللی انرژی اتمی، اعتمادسازی کنیم. در مسیر تنش زدایی در روابط با همسایگان اقدام کرده تا جمهوری اسلامی از یک تهدید منطقه ای و بین المللی به یک بازیگر صلح جو تبدیل شود.بدین ترتیب  حفظ صلح و امنیت منطقه ای تضمین کننده بقای حکومت هم خواهد بود.

توقف کامل برنامه هسته ای—–> شفافیت پذیری و اعتماد سازی—– > حفظ صلح و امنیت منطقه ای—– > تضمین بقا

بیت رهبری محور رهیافت ها

در هر مقطعی، پیشبرد آین رهیافت ها منوط به تصویب رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است. رهبر و بیت تصمیم میگیرند که کدام رهیافت باید پیش برود. آقای خامنه ای از آغاز برنامه هسته ای ایران، از یک رهیافت دور و به یک رهیافت نزدیک شده است و در عین حال هیچکدام از این رهیافت ها را هم حذف نکرده است. در نمودار زیر دوری و نزدیکی رهبر جمهوری اسلامی به هرکدام از رهیافت ها ترسیم شده است.

photo_2021-12-19_17-18-21

سیاست امروز هسته ای: سردرگمی رهیافت ها

آنچه جمهوری اسلامی ایران میخواهد یک وضعیت بلاتکلیف  و پرابهام در پرونده هسته ای است. ایران در میانه کش و قوس مذاکرات، وقت میخرد تا قدرت هسته ای اش را افزایش بدهد. با شفافیت در برنامه هسته ای اش مخالفت میکند. جمهوری اسلامی برایش مهم است در موضوعات مرتبط به توانایی و قدرت نفوذش در منطقه  «ابهام سازی» کند. جمهوری اسلامی ایران، دانسته این تصور را در دنیا ایجاد میکند که هر چه اشرار در منطقه و جهان هست میتواند تحت الحمایه جمهوری اسلامی قرار گیرد و وانمود میکند این توان را دارد که این گروههای تروریستی یا اشرار دنیا را تغذیه مالی یا تسلیحاتی کند.  این بزرگنمایی قدرت نفوذش را به عنوان یک اهرم فشار همیشه استفاده کرده است.

در شرایط امروز، جمهوری اسلامی اما دچار سردرگمی در سیاست هسته ای است و نمی‌داند کجا باید بایستد.  با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور، انباشت مطالبات، بحران مشروعیت و کارآمدی به گونه ای است که اختلاف درونی برسر اینکه کدام رهیافت بایستی در اولویت قرار بگیرد، تمرکز رهبر جمهوری اسلامی را بر یک رهیافت سخت کرده است.

حاکمیت گیج شده است چون در شرایط فعلی تعریف معینی از دشمن را هم  نمی تواند روبه روی خود قرار دهد.

آنچه که امروز حاکمیت در مذاکره پیرامون برنامه هسته ای خود به اجماع رسیده است حول یک جمله میگذرد: «لغو همه تحریم هایی که در دوران ترامپ وضع شده است» . این مطالبه، تنها حربه ای است که میتوانند هم از غرب امتیاز گرفتند و هم اجماعی در داخل ایجاد کنند.

اگر امریکا موافقت کند، باید از این الف تا ی برود! یعنی به ایران اجازه غنی سازی بدهد، حق ایران برای دنبال کردن برنامه هسته ای اش را به رسمیت بشناسد. تا در نهایت بتواند برای موضوعات دیگر، امتیاز جدید بدهد تا به توافق برسند.

به نظر میرسد چنین چشم اندازی از مذاکرات، هرگز مورد موافقت آمریکا قرار نخواهد گرفت. در نتیجه پرونده هسته ای ایران در هاله ی از ابهام باقی می ماند.

ابهام و بلاتکلیفی، استراتژی بقا

آنچه جمهوری اسلامی ایران میخواهد یک وضعیت بلاتکلیف  و پرابهام در پرونده هسته ای است. ایران در میانه کش و قوس مذاکرات، وقت میخرد تا قدرت هسته ای اش را افزایش بدهد. با شفافیت در برنامه هسته ای اش مخالفت میکند. پیوسته به دنبال کاهش نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بر برنامه هسته ای است. در آخرین بازدید رئیس آژانس بین المللی اتمی، گفته شد دوربین های نظارتی آژانس به دلیل حمله اسرائیل به تاسیسات نطنز ازبین رفته است. اما حاضر نشدند که دوربین های جدیدی هم کارگذاری شود.

یک «حقیقت» تهدید داریم و یک «تصور» تهدید. «حقیقت تهدید» مثال تفنگی است که میدانید پر است با شش گلوله که مستقیم روبه روی شما نشانه رفته اند، این حقیقت تهدید است. اما گاهی تفنگی خالی به سمت نشانه گرفته اند یا حداقل شما نمیدانید ایا اصلا گلوله ای دارد یا نه؟! وجود این تهدید در هاله ای از ابهام است، میشود «تصور تهدید».

جمهوری اسلامی برایش مهم است در موضوعات مرتبط به توانایی و قدرت نفوذش در منطقه  «ابهام سازی» کند. جمهوری اسلامی ایران، دانسته این تصور را در دنیا ایجاد میکند که هر چه اشرار در منطقه و جهان هست میتواند تحت الحمایه جمهوری اسلامی قرار گیرد و وانمود میکند این توان را دارد که این گروههای تروریستی یا اشرار دنیا را تغذیه مالی یا تسلیحاتی کند.  این بزرگنمایی قدرت نفوذش را به عنوان یک اهرم فشار همیشه استفاده کرده است.

هدف جمهوری اسلامی ایجاد یک عملیات فریب است تا طرف مقابل نتواند ارزیابی درست از توان واقعی نظام در منطقه داشته باشد. حتی اطلاعات هدایت شده از طریق منابع اش در حزب الله لبنان به موساد و اف.بی آی از ان طریق به دولت اسرائیل مخابره میشود که ایران قوی است.

این رویکرد حکومت به مخفی کاری و ابهام سازی را؛ در عدم پذیرش اف.ای.تی.اف و کنوانسیون های شفافیت مالی و مبارزه با پولشویی هم میبینیم.

جمهوری اسلامی در ابهام زاده شده و در ابهام بزرگ شده و در ابهام زندگی میکند. بنابراین «رشد و باقی ماندن در ابهام»، یکی از عناصر بازدارندگی و استراتژی بقای جمهوری اسلامی محسوب میشود که از برنامه هسته ی تا پیوستن به کنوانسیون های بین المللی، ملاک تصمیم و عمل بوده است.