جمهوریت‌خواه نه جمهوری‌خواه

qsdf654qsdf اسماعیل نوری اعلا esmail noori alaآقایان گرامی گرداننده نشریه وزین «میهن»

با تشکر از اینکه نظرات مرا در مورد پرسش های ششگانهء خود جویا شده اید؛ اجازه می خواهم تا بجای پرداختن و پاسخگوئی مستقیم به پرسش های شما، بعنوان سخنگوی جنبش سکولار دموکراسی ایران و رئیس شورای مدیریت مهستان آن، و نیز عضو مؤسس حزب سکولار دموکرات ایران و مشاور شورای مرکزی آن، مقدمه ای را تقدیم تان کنم که شاید نیاز به پاسخگوئی به پرسش هاتان را به حداقل فرو کاهد:

الف: از نظر من، اقدام ظاهر الصلاح شما در فراهم آوردن زمینه ای برای ایجاد «جبههء جمهوریخواهان» ایران، در این موقعیت که اکثریت کنشگران سیاسی داخل کشور بر مسائل عمده تری انگشت نهاده و خواست خود برای رسیدگی به آنها را در شعارهاشان منعکس ساخته اند، مثلاً استقرار حکومتی سکولار دموکرات بجای حکومتی مذهبی – ایدئولوژیک، احتمالاً بیشتر به تشدید دو دستگی در میان مبارزان علیه حکومت اشغالگر اسلامی مسلط بر ایران می آید و می تواند، در نهایت، نتیجه ای جز ایجاد شکست در صفوف مبارزان و تقویت رژیم خونریز اسلامی نداشته باشد.

ب: ما سکولار دموکرات ها، چه منسجم شده در مهستان جنبش و چه دارای عضویت حزب جمهوریخواه سکولار دموکراسی ایرانیان، به این نتیجه رسیده ایم که پیدایش هیچ حکومت سکولار دموکراتی بدون پرداختن به امر «جمهوریت» (و نه لزوماً «جمهوری») ممکن نیست و اگر «جمهوریت رژیم آینده» تضمین شود دیگر نمی توان نگران آن بود که رژیم به دست آمده دارای نام «جمهوری» خواهد بود یا نه.

پ: از نظر ما، «جمهوریت» مفهومی معادل «مالکیت ملت» بر کشور و دستگاه های مدیریتی آن است که بر اصل تفکیک قوا، زمانمند بودن دورهء خدمت منتخبین ملت، و قابل عزل بودن و پاسخگو بودن تمام آنان به دست می آید؛ یعنی اموری که مطابق مفاد یک قانون اساسی سکولار و دموکرات، «حاکمیت ملت (یا ملی)» را ممکن می سازد.

ت: در جهان کنونی انواع حکومت های جمهوری و پادشاهی را داریم که بر اساس اینگونه قوانین اساسی شکل گرفته اند. در واقع اگر بجای آغاز کردن بحث از «نام رژیم» و سپس کوشش برای رسیدن به «ساختار رژیم»، طرز نگاه خود را جابجا کرده و نخست از «ساختار رژیم» آغازیده و پس از حصول اطمینان به وجود کارآمد «جمهوریت»، به «نام رژیم» برسیم، مقصودمان کلاً برآورده شده است.

ث: بنا بر این، ما سکولار دموکرات های متشکل شده در جنبش و حزب، معتقدیم که نخست باید  ابتنای قانون اساسی رژیم آینده بر اصول «جمهوریت» باشد و نه «نام رژیم». این قانون باید، قبل از هر کار دیگر، و بدون توجه به «نام رژیم»، به همه پرسی گذاشته شود و در آن پیش بینی گردد که ملت، در یک همه پرسی دوم، در موارد زیر تصمیم گیری خواهد نمود:

  1. رژیم تک ریاستی خواهد بود یا دو ریاستی؟
  2. در صورت انتخاب گزینهء تک ریاستی نام این رژیم چه خواهد بود: جمهوری یا پادشاهی؟ (توضیح اینکه ساختار جمهوریتی رژیم باید پیشاپیش انتخابی و زمانمند بودن این گزینه را تضمین کرده باشد).
  3. در صورت انتخاب گزینهء دو ریاستی (یک رئیس تشریفاتی و یک رئیس اجرائی) نام این سمت ها چه خواهد بود: «رئیس جمهور و صدر اعظم» یا «پادشاه و نخست وزیر» و نظایر اینها.

در همهء این موارد سه گانه، قانون اساسی پیشاپیش به تصویب رسیده از جانب ملت، وظایف این سمت ها را به دقت و تفکیک روشن ساخته است.

ما سکولار دموکرات ها، چه منسجم شده در مهستان جنبش و چه دارای عضویت حزب جمهوریخواه سکولار دموکراسی ایرانیان، به این نتیجه رسیده ایم که پیدایش هیچ حکومت سکولار دموکراتی بدون پرداختن به امر «جمهوریت» (و نه لزوماً «جمهوری») ممکن نیست و اگر «جمهوریت رژیم آینده» تضمین شود دیگر نمی توان نگران آن بود که رژیم به دست آمده دارای نام «جمهوری» خواهد بود یا نه.

مجموعاً پیشنهادات ما در موارد فوق الذکر بصورت سندی به نام «میثاق ملی برای جلوگیری از بازتولید استبداد» در مهستان جنبش تصویب و سپس منتشر شده است. به شما گرامیان پیشنهاد می کنم که این سند، و دیگر اسناد مربوطه، را در «این سایت» مطالعه کنند.

بله، من به شخصه، و حزب سکولار دموکراتیک ایرانیان بالاخص، خود را «جمهوریخواه» می دانیم اما ریاست جمهوری ایران را منصبی تشریفاتی می خواهیم؛ منصبی که حق دخالت در امور مدیریتی مملکت و داشتن فرماندهی کل قوا را نداشته باشد. در عین حال معتقدیم که اگر ملت ایران نام رئیس تشریفاتی مملکت را، که بر اساس قانون مصوب شان برگزیده شده، «پادشاه» بخواند ما با این تصمیم مخالفتی نداریم. در واقع، با توجه به شرایطی که توضیح دادم، ترجمه واژهء President هم می تواند یا واژهء پادشاه باشد و یا رئیس حمهور. فراموش نکنیم اسم ها و ترجمه ها همه اموری قراردادی هستند.

ما، پس از تصویب قانون اساسی جمهوریتی، پادشاهی پارلمانی را که در آن پادشاه منصبی تشریفاتی، بی اختیار، انتخابی و نه موروثی و نه مادام العمر باشد، معادل ریاست جمهور تشریفاتی می دانیم. در این سیستم، ریاست واقعی و غیر تشریفاتی کشور بر عهدهء صدر اعظم و یا نخست وزیر خواهد بود. اما آنچه خط قرمز ما محسوب می شود عبارت است از بازگشت استبداد، چه بصورت سلطنت و چه به صورت جمهوری.

من، بر اساس این مفروضات، کاملاً با ایجاد ائتلافی گسترده از شخصیت ها و گروه های جمهوریخواه موافقم اما اصرار در رد امکان برقراری یک «پادشاهی پارلمانی و تشریفاتی» را در دستور کار چنین ائتلافی نمی بینم و اعتقاد دارم که، بر اساس «جمهوریت سکولار دموکرات هر دو گزینه»، می توان در عین به حداقل رساندن اختلافات با اردوگاه پادشاهی خواهی، برانداختن رژیم کنونی را با ساختن یک آلترناتیو سکولار و دموکرات «جمهوریت خواه» (و نه «جمهوریخواه») ممکن ساخت. بهر حال، پس از تصویب قانون اساسی مربوط به جمهوریت رژیم در یک همه پرسی، وجود اتحادیه جمهوریخواهان می تواند به هنگام برقراری همه پرسی دوم برای تعیین نام رژیم مفید باشد.

حال، بر اساس این ملاحظات، می کوشم پاسخ هائی را به پرسش های شش گانهء شما تقدیم کنم:

پرسش یک- آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجهء مشخصی برسد طیف گستردهء جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک «جبهه فراگیر» دارند یا وضعیت کنونی هم می‌تواند نتیجه را تأمین ‌کند و «نرسیدن به نتیجهء مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟

شما در این پرسش «نتیجهء مطلوب» تان را شرح نداده اید اما به نظر می رسد که نظرتان به برقراری یک جمهوری است و تصورتان هم این است که «جمهوری غیر دینی» پاسخ نیازهای ما است. حال آنکه در خاورمیانه تاکنون جمهوری سکولاری که در عین حال دموکرات هم باشد بوجود نیامده و گزینهء شما هم می تواند به همین نتیجه بیانجامد. فکر جبهه درست کردن عالی است اما بر محور «جمهوریت خواهی» که پادشاهی خواهان هم نسبت به آن اعلام موافقت کرده اند.

پرسش دو- اگر وجود یک جبههء فراگیر را ضروری می‌دانید نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبهه‌ای چگونه می بینید؟

چنین جبهه ای می تواند با تمهیدات مختلفی تشکیل شود. فکر می کنم پرسش شما بصورتی تلویحی مشکل اصلی را در مورد نحوهء مدیریت جبهه می داند. اما، مثلاً، اگر هر گروه سیاسی به ازاء هر ده عضوی که بتواند معرفی کند سه عضو در چنین جبهه ای نماینده داشته باشد تفاوت تعداد آراء منفردین و گروه ها ملحوظ خواهد بود.

پرسش سه- موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟

اصرار بر «جمهوری خواهی» (آن هم بدون نشان دادن حدودش) و اهمیت منفردین. همچنین نامعلوم بودن چگونگی تشکیل این جبهه (مؤسسان، تدارکات، اعلام موجودیت، و غیره)

پرسش چهار- پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟

من پیشنهادات خود را در بالا ذکر کرده ام.

پرسش پنج- اهداف، راهبرد، تاکتیک‌ها  و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟

مهمترین هدف کسب اعتماد از مردم ایران و اثبات داشتن مأموریت از جانب آنها است. استراتژی (یا راهبرد) را هم باید عبور از اصلاح طلبی و اصرار بر لزوم انخلال حکومت فعلی و لغو کامل قانون اساسی آن قرار داد. تاکتیک ها را شرایط هر مرحله از مبارزه تعیین خواهند کرد.

ما، پس از تصویب قانون اساسی جمهوریتی، پادشاهی پارلمانی را که در آن پادشاه منصبی تشریفاتی، بی اختیار، انتخابی و نه موروثی و نه مادام العمر باشد، معادل ریاست جمهور تشریفاتی می دانیم. در این سیستم، ریاست واقعی و غیر تشریفاتی کشور بر عهدهء صدر اعظم و یا نخست وزیر خواهد بود. اما آنچه خط قرمز ما محسوب می شود عبارت است از بازگشت استبداد، چه بصورت سلطنت و چه به صورت جمهوری.

پرسش شش- نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟

تعامل و ارتباط جمهوریخواهانی که در یک جبهه گرد آمده باشند در موارد مختلف اشکال مختلفی بخود می گیرد و لازم است در هر مورد موارد لازم در آئین نامه ای شفاف مطرخ شوند که حوزه هائی همچون آنچه می آید را در بر گیرند:

– افراد، گروه ها، احزاب (با آرمان ها و گرایشات مختلف) در داخل کشور که با همین امر در خارج کشور تفاوت اجرائی و ماهوی خواهد داشت.

حال اگر کل اپوزیسیون مخالف حکومت اسلامی را در نظر بگیریم به نظرم می رسد که اگر اصرار بر جمهوریخواهی باشد امکان تعامل با «نیروهای دیگر» بسیار اندک خواهد بود؛ حال آنکه اصل قرار دادن «جمهوریت خواهی» و تقدم دادن به همه پرسی برای قانون اسای جدید بر همه پرسی برای تعیین نوع حکومت خیلی از نیروهای دموکراسی‌خواه سکولار را بخود جذب خواهد کرد.