این یادداشت ابتدا در نظر داشت همکاری اپوزیسیون با دولت های خارجی را به طور مصداقی بررسی کند اما این امر نیازمند تحلیل رفتار، گفتار و خط مشی هر یک از گروههای اپوزیسیون و ارتباطات خارجی شان در یک دهه گذشته بود. فارغ از اینکه دسترسی به اطلاعات صحیح دشوار است و بازار شایعات و تبلیغات اغلب داغ تر از واقعیت موجود است، نگارنده از ورود مصداقی به این بحث صرف نظر کرده و مسئله «دریافت پول از دولت های خارجی با هدف براندازی» را به طور نظری و مفهومی نقد و تحلیل کرده است.
قراین و شواهد حاکی از آنست که آغاز حرکت تغییر دهنده نظام فعلی در ایران از درون کشور خواهد بود اما عوامل بیرونی بر چگونگی و سرعت رخداد آن تاثیر دارند. از جمله عوامل بیرونی، نقش اپوزیسیون و مداخله ی دولت های خارجی با هدف تسریع و تقویت خیزش های درونی است.
اپوزیسیون؛ مجموعه افراد عضو یک تشکل یا گروه است که خواهان تغییر نظام سیاسی موجود در یک کشور هستند و این هدف را از طریق مسالمت آمیز یا خشونت آمیز دنبال می کنند.
به طور کلی اپوزیسیون بودن شرایطی دارد: تجهیز کافی نیرو، داشتن پایگاه اجتماعی و داشتن تمرکز کافی برای رسیدن به هدف؛ اگر گروهی چنین شاخصه هایی را داشت، می توان آن را اپوزیسیون نامید.
ممکن است با این تعریف مصداق یابی اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران دشوار به نظر برسد. با این وجود ما دو رویکرد کلی به مقوله اپوزیسیون را مطرح می کنیم: 1) گروه های متشکل مخالف نظام ج.ا.ا 2) فعالان سیاسی مخالف نظام در خارج از کشور
در اپوزیسیون نامیدن گروه اول تردیدی نیست. گروه های مجاهدین خلق و سلطنت طلبان را می توان از جمله این گروهها دانست که از دهه شصت تا کنون پیوسته هدف براندازی نظام را دنبال کردند و با تجهیز نیرو در داخل و خارج از کشور، در مقاطعی از پایگاه اجتماعی نیز بهره مند بوده اند. این گروهها اپوزیسیون سنتی جمهوری اسلامی خوانده میشوند.
اما دسته دوم معطوف به چهره های برجسته مخالف نظام جمهوری اسلامی است که خواهان براندازی یا تغییر ساختاری حکومت هستند. این افراد؛ فعالان سیاسی، روشنفکران سکولار یا فعالان مدنی هستند که اغلب در دو دهه اخیر و به دنبال شکست پروژه اصلاح طلبی از ایران خارج شدند و به دلیل خطر اعدام، زندان های طویل المدت و محرومیت اجتماعی، ناگزیر به زندگی در تبعید شده اند.
این افراد اغلب به شکل مستقل و با نوشتن مقاله، ایراد سخنرانی یا حضور در میتینگ های سیاسی ، مخالفت شان را با نظام فعلی ایران، نشان داده اند. راه اندازی وبسایت های خبری، رادیو و تلویزیون خصوصی از جمله فعالیت های مشترک این افراد در مقاطعی از دوران تبعیدشان بوده است.
فعالان سیاسی مخالف نظام در خارج از کشور؛ اگرچه خواهان تغییر نظام سیاسی ایران هستند اما اغلب عضو فعال یک گروه متشکلِ برانداز نیستند. آنها انقلابیون سابق یا فراریان رژیم گذشته هستند که به دلیل گرایش سیاسی یا باور مذهبی شان از سوی حکومت جمهوری اسلامی، محکوم یا طرد شدند.
برخی از این افراد، اعضای سابق احزاب و گروههای چپ در ایران بوده اند که به دنبال انهدام گروه متبوعشان و اعدام و زندانی شدن اعضای حزب، مجبور به فرار از ایران شدند. این افراد به نیت بازسازی سازمانی از ایران خارج شدند اما بعد از جنگ ایران-عراق و تثبیت رژیم جمهوری اسلامی، به تدریج پراکنده شده و هر یک به گوشه ای مهاجرت کردند. اکنون این افراد بدون هویت سازمانی و به طور مستقل فعالیت دارند.
فعالان سیاسی مخالف ج.ا.ا، در چهل سالگی انقلاب اسلامی؛ بیشتر نیروهای پراکنده ای هستند که بدون خط گیری مشخص سازمانی به صورت فردی نسبت به تحولات داخلی ایران موضع گیری می کنند.
بیانیه های سیاسی دیگر نه با امضای حزب یا گروه سیاسی بلکه با امضای افراد منتشر می شود. وقتی از اپوزیسیون برانداز صحبت می کنیم منظور ما این افراد نیستند.
سوالات مجله میهن این است که آیا این فعالان سیاسی می توانند از تربیون رسانه های خارجی برای تشویق مردم به قیام عمومی یا تغییر استفاده کنند؟ آیا گرفتن پول از دولتهای خارجی برای فعالان سیاسی مذموم است؟ آیا کار در رسانه های خارجی به معنای وابستگی است؟
برای پاسخ به این سوالات نخست باید بین افراد و گروه ها تفکیک قایل شد.
اگر این افراد (مخالفان سیاسی ج.ا.ا) به دلیل سابقه ی کار روزنامه نگاری یا نگارش یادداشت های سیاسی، اکنون برای گذران معیشت در تبعید، جذب رسانه های فعال در خارج از کشور بشوند، دیگر نمی توانند مستقل از خواست مدیران آن رسانه هاعمل کنند. این افراد دیگر نه با عنوان فعال سیاسی بلکه با هویت رسانه ای جدیدشان شناخته می شوند. حال چنانچه در استخدام رسمی رسانه ای هستند که بودجه ی آن از سوی یک دولت خارجی تامین می شود، مستقل نبوده ودیگر نمی توان به آنها فعال سیاسی یا مدنی اطلاق کرد، بلکه اکنون روزنامه نگار، تحلیلگر یا خبرنگار رسانه متبوعشان هستند. روزنامه نگار ، مجری یا نویسنده تلویزیون ها و رادیوهای فارسی زبان خارجی، نه فعال سیاسی بلکه کارمند یک سرویس خبری وابسته به یک دولت یا موسسه ی خارجی هستند و آنچه می نویسند، تحلیل یا پردازش می کنند در راستای تمایلات و خط مشی صاحبان رسانه است.
البته این نکته نیز حائز اهمیت است که افزایش حضور و فعالیت چهره های ملی گرا و معتدل در یک رسانه، خواه ناخواه بر روند تنظیم و تحلیل اخبار و جهت گیری مدیران آن رسانه تاثیرگذار است ولی این امر نمی تواند توجیه گر یا موید کار یک فعال سیاسی برای یک دولت خارجی باشد.
جمهوری اسلامی ایران از معدود نظام های سیاسی ست که شاید صدها تلویزیون، رادیو، روزنامه، مجله، وبسایت و پادکست خبری و سیاسی در خارج از کشور علیه آن برنامه تولید کرده اند و در طول این سالها اغلب این رسانه های تصویری و شنیداری با حمایت و بودجه دولت های خارجی به حیات خود ادامه داده اند. آمریکا، اسرائیل، انگلستان، فرانسه و اخیرا عربستان تامین کننده مالی این شبکه ها بودند. اما برخلاف باور عمومی؛ هدف این دولت های خارجی نه براندازی نظام جمهوری اسلامی بلکه صرفا تضعیف حکومت ایران، برجسته کردن شکست ها و اشتباهات دولت از طریق رسانه ها بوده است. با این تفسیر، به نظر می رسد تاکنون امید اپوزیسیون به رسانه های خارجی برای هدف براندازی، نتیجه ای در برنداشته است.
از سوی دیگر گروههای متشکل و شناسنامه دار که خواهان تغییر یا براندازی نظام سیاسی ایران هستند در نفی جمهوری اسلامی موضع مشترک دارند ولی این نفی مشترک دلیل بر اثبات مشترک نیست. یعنی اگرچه همه با جمهوری اسلامی مخالفند ولی درباره جایگزین آن، اختلاف دیدگاه جدی دارند. به نظر می رسد نیروهای اپوزیسیون، گروههای پراکنده با علایق و انگیزه های متفاوت و اغلب متنافر هستند که تصور تجمیع این نیروها در مقابل نظام بسیار کم رنگ است. تا وقتی که همپوشانی قوا بین نیروهای اپوزیسبون رخ ندهد، هدف براندازی نظام، همچنان دور از دسترس است و در صورت اقدام عملیاتی، به راحتی سرکوب می شوند.
نقش اپوزیسون فعلی در تحولات آتی ایران چیست؟
در راستای استقلال نیروهای سیاسی گفته می شود که اپوزیسیون، باید ظرفیتهای داخلی را در جهت تغییر و براندازی رژیم به کار گیرد. سوال این است که آیا می تواند؟ اگر بله؛ پایگاه مالی و پشتوانه ی اقتصادی اپوزیسیون در داخل کجاست؟
در ماههای نخست بعد از جنبش سبز کمک های مالی برای راه اندازی رسانه ی مستقل جنبش سبز، با نام تلویزیون «رسا» صورت گرفت. اما تفاوت این بود که هدف تلویزیون رسا، براندازی رژیم یا تغییر نظام سیاسی نبود بلکه تحت شرایط حوادث بعد از انتخابات سال 88، بازتاب اخبار زندانیان سیاسی و بیانات رهبران جنبش سبز در شرایط سکوت خبری کشور را در دستورکار قرار داد.
با این وجود حکومت تحمل همین فعالیت رسانه ای منتقدانه را نداشت و با بستن تمام مجراهای کمک مالی و بازداشت افراد، هزینه ی سیاسی حمایت مالی از تلویزیون رسا را آنچنان بالا برد که عملا کانال های مالی این رسانه از داخل کشور مسدود شد.
با این حال نیاز به رسانه مستقلی در خارج از کشور که وظیفه ی بازتاب اخبار زندانیان سیاسی فارغ از گرایش یا باور مذهبی و سیاسی شان را داشته باشد، حس می شد.
چنین نگرشی نیازمند هویتی سکولار در اطلاع رسانی بود؛ موضوعی که نمی توانست توسط برخی حامیان جنبش سبز که همچنان خود را در چهارچوب نظام اسلامی معتقد و ملتزم به ولایت فقیه تعریف می کردند، تحمل شود. پس تلویزیون رسا به رغم اینکه با بودجه ی کاملا ایرانی و با پشتوانه مالی از داخل کشور راه اندازی و اداره می شد با گذشت دو سال، تعطیل شد، چون اولا خطرات زیادی حامیان مالی اش را تهدید می کرد و ثانیا در تعریف هویت و مسئولیتش با برخی محدودیت ها مواجه بود و نمی توانست تنوع فکری- اعتقادی جنبش اعتراضی موسوم به جنبش سبز را بازتاب دهد و بی طرفی در اطلاع رسانی و خبر را رعایت کند.
تلویزیون رسا، اولین و آخرین تجربه ی اپوزیسیون برای داشتن رسانه ی تصویری مستقل در خارج از کشور بود. این شد که سوالی در محافل سیاسی مطرح شد که آیا اپوزیسیون می تواند از ظرفیت های دولتهای خارجی در جهت تغییر رژیم استفاده کند؟ دیدگاه غالب در میان فعالان سیاسی و مدنی نسبت به کمک خارجی منفی بود.
استدلال هم این بود که ایرانی ها اصولا بیگانه ستیز هستند و سابقه ی تاریخی نشان می دهد که نظر مردم ایران نسبت به گروههایی که وابستگی آشکار خارجی داشته اند، مثبت نبوده است.
گروههای اپوزیسیونی مثل فعالان ملی- مذهبی خارج از کشور، جبهه ملی یا اتحاد جمهوی خواهان ایران با همین استدلال اغلب پیشنهادات کمک مالی دولتهای غربی را رد کردند یا تلاشی برای گرفتن بودجه نداشتند.
از سویی پشتوانه ی مالی از داخل کشور به دلیل خطراتش و البته اختلاف در موضع گیری ها برای این جریانات منتفی شد. وقتی نه از داخل می شد پول گرفت و نه چشم امیدی به دولت های خارجی داشت؛ عملا فعالیت این دسته از تشکل های سیاسی به انتشار بیانیه، مصاحبه و نوشتن مقاله در وبسایت های خودی محدود شد.
از آنجا که دشواری های مهاجرت و سختی های معیشت؛ فرصت پرداختن به علایق سیاسی را برای بسیاری از این فعالان محدود می کند، عملا مبارزه سیاسی از یک برنامه هدفمند تشکیلاتی به یک سرگرمی یا دغدغه ی فردی تبدیل می شود. طبیعتا انتظار تشکیلاتی به تدریج کاهش یافته و میتینگ های سیاسی منظم به گعده های دوستانه در کافی شاپ ها تقلیل می یابد.
اما اگر فرض بگیریم اپوزیسیون بخواهد از ظرفیتهای دولتهای خارجی بهره بگیرد، دو روش آشکار و پنهان وجود دارد. در شکل آشکار، این احتمال وجود دارد که تشکل سیاسی با پشتوانه خارجی، پایگاه مردمی اش را از دست بدهد یا دچار ریزش هواداران شود. نمونه اش نشست مجاهدین خلق با شاهزاده عربستان و چهره های تندرو آمریکایی که واکنش منفی بسیاری در میان مردم داشت و رژیم توانست به همین بهانه، تبلیغات گسترده ای را علیه سازمان مجاهدین، سامان دهد.
جلسات مشترک رضا پهلوی با مقامات عربستان و شایعاتی مبنی بر دریافت کمک مالی از این کشور نیز بر میزان محبوبیت شاهزاده تاثیر بدی گذاشت.
با وجود اثرات تخریبی حمایت خارجی بر محبوبیت مردمی، گروههای اپوزیسیون، گاه این دیدگاه ماکیاولیستی که هدف، وسیله را توجیه می کند را بر ملاحظات اخلاقی و استقلال طلبانه ترجیح می دهند.
اهمیت پیشبرد برنامه های سیاسی، راه اندازی رسانه و شکل دهی کمپین های مبارزاتی علیه رژیم این تلقی را میان رهبران برخی تشکل ها تقویت می کند تا گذشته از تبعات منفی، باید از ظرفیت های مالی و رسانه ای دولت های خارجی بهره برداری کرد بلکه با تجمیع نیروها براندازی نظام، محقق شود.
همکاری اپوزیسیون با دولتهای خارجی را می توان در چهار طیف، دسته بندی کرد:
عامل و سرسپرده: مجاهدین خلق در عملیات مرصاد، عامل دولت متخاصم (عراق) بود.
دیکته گرفتن یا سرمشق گرفتن از دول بیگانه: تغییرات مدیریتی در رسانه صدای آمریکا با هر تغییر رئیس جمهور، نشانه ای از فرمان برداری کامل این رسانه از منویات دولت آمریکاست.
پوشش و تحلیل اخباری که دولت خارجی می خواهد: مصداق اینگونه همکاری در چگونگی پوشش برخی اخبار خاص به چشم می خورد و می توان ردپای اینگونه پوشش خبری را در هر رسانه ای به شکل جداگانه تحلیل و تفسیر کرد.
گرفتن خط معین سیاسی: هم سویی رسانه ای و تصویرسازی معین از وقایع به منظور اعمال جهت گیری سیاسی معین. مثلا در بحران منطقه ای، دولتهای خارجی و رسانه های غربی همزمان یک موج خبری را تولید میکنند و اپوزیسیون نیز صرف نظر واقعیت ماجرا یا تحلیل درون سازمانی، آن موج خبری معین را دنبال میکند.
آیا اپوزیسیون اخلاقا مجاز به بهره برداری از امکانات بیرونی برای تحولات درونی هست یا خیر؟ پاسخ خیر است اما راه دیگری هم وجود ندارد، لذا هرچند اخلاقی نیست ولی اغلب گروهها و فعالان سیاسی، ناچار به بهره برداری از آن هستند.
چه فرقی هست بین آنچه گروههای اپوزیسیون در دوران پهلوی انجام می دادند با عملکرد اپوزیسیون جمهوری اسلامی؟
گفته می شود که گروههای مخالف شاه چه گرایش مارکسیستی و چه گرایش های اسلامی، نه تنها از دولتهای خارجی کمک مالی می گرفتند بلکه از سوی آنها آموزش نظامی و عملیاتی دیده و اسلحه دریافت می کردند. چرا همکاری اپوزیسیون شاه، آنچنان که امروز هست، مذموم و غیراخلاقی نبود؟
شاید بهترین پاسخ به این سوال این است که اخلاص عمل و ایمان به مبارزه در میان انقلابیون سابق چنان آشکار بود که اگر کسانی آموزش نظامی می دیدند به سرعت وارد میادین نبرد با رژیم شاه شده و حتی کشته می شدند.
برخورد مسلحانه با رژیم شاه و مبارزه، نه یک ایده روشنفکری بلکه یک عملیات در صحنه بود. خوب یا بد، اپوزیسیون جمهوری اسلامی به دنبال اقدمات چریکی یا مسلحانه برای سرنگونی رژیم نیست و اگر هم بخواهد نیز چنین توان اجرایی و عملیاتی را در داخل نمی بیند.
پس فعالیت اپوزیسیون به بهره برداری های اقتصادی و نشستن در کافی شاپ ها به جای جبهه ی نبرد، تقلیل پیدا کرده و در چنین شکلی نمی توان برآورد یکسانی از همکاری اپوزیسیون ایران با دولتهای خارجی در گذشته با امروزداشت.
امید است که اپوزیسیون از حالت «شغل بودن» خارج شده و گرایش بیشتری به ماهیت یک «جبهه دارای برنامه» برای تامین منافع ملت ایران تبدیل شود و این را بپذیرد که مقصود تنها رفتن نیست بلکه رسیدن هم هست.
اپوزیسیون می تواند نقش کاتالیزور را برای خیزش ها و تحولات داخل کشور ایفا کند. وظیفه ی اپوزیسیون، روشنگری و آگاهی رسانی درباره وضعیت مطلوب است و مردم را از خطراتی که نظام سعی در پنهان کردن آنها دارد، آگاه کند.
آپوزیسیون کنونی ایران، یک اپوزیسیون شکلی (صوری) است چون نه ارتش معین و نه مانفیست مشخصی دارد. ضمنا آلترناتیو معینی را هم رشد نداده و توافقی درباره نظام جایگزین وجود ندارد.
بدین ترتیب بهتر است که اپوزیسیون با تکیه بر ظرفیت های داخلی و سازمان دهی تشکل های داخلی، تلاش برای تامین مالی از درون کشور بکند تا اولا به سرسپردگی و وابستگی متهم نشود، ثانیا بتواند به طور روزافزون در جهت فراگیر کردن جبهه ی اپوزیسیون داخلی تلاش کرده و از درون یارگیری کند.