نتیجه انتخابات در ایالات متحده از آنجا که به روی بسیاری از روابط بینالمللی تاثیر مستقیم و غیرمستقیم دارد یکی از جذابترین موضوعات برای رسانههای سراسر جهان محسوب میشود. انتخابات سال ۲۰۱۶ البته جذابیت ها و جنجال های خاص خود را در طول برگزاری کمپینهای انتخاباتی داشت و نتیجه آن هم دنیا را به نوعی با شگفتی روبرو ساخت.
در نگاهی کلی مطبوعات اروپا همین شوک را به شکلهای گوناگون نشان دادند، رسانههایی که بسیاری از آنها همچنان از شوک خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بیرون نیامده بودند.
وبسایت خبری Die Tageszeitung در آلمان همین موضوع را تیتر خبر پیروزی ترامپ قرار داد و آنرا «برکسیت ۲» عنوان کرد. روزنامه فرانکفورتر آلگماینه نیز با عنوان «یک کینه جو در کاخ سفید» به استقبال پیروزی ترامپ رفت.
روزنامه محافظه کار فیگارو در فرانسه نیز با نگاهی دیگر به اختلافات پیش آمده در جریان مبارزات انتخاباتی اشاره کرد و آمریکا را «کشوری که نیازمند اتحاد دوباره» دانست. در مقالهای که بعدها در همین روزنامه منتشر شد این محافظه کاری دیده نشد و در مطلبی ترامپ را با عنوان «از یک دلقک تا رئیس جمهور» معرفی میکند.
روزنامه اقتصادی له زاکو نیز با تیتر «چهره جدید آمریکا» نتیجه انتخابات را پیروزی یک «نژادپرست، عوامگرا، مردسالار، متکبر و غیرقابل پیشبینی» میداند که «نمیتوان گفت کدام شخصیت او وحشتناکتر است». روزنامه لیبراسیون نیز ترامپ را «روانی آمریکایی» خطاب کرد.
روزنامه محافظه کار Rzeczpospolita در لهستان نیز به سریال محبوب «تاج و تخت» اشاره کرده و نوشته است: «زمستان در راه است و شما هیچ کمکی برای مقابله با آن نمیتوانید کنید. ما در جهانی کاملا غیرقابل پیشبینی از خواب بیدار شدهایم که در آن تجارت هیچ اطمینانی ندارد».
اما رسانههای روسیه رویکردی متفاوت به پیروزی دونالد ترامپ داشتند. شبکه دولتی راشا۱ انتخاب ترامپ را «یک احساس واقعی» توصیف کرد. خبرنگار این شبکه در واشنگتن در گزارش خود گفت: «این یک زلزله سیاسی در آمریکا و جهان و یک اتفاق تاریخی است».
جهانی متفاوت در مقابل رئیس جمهوری متفاوت
در خاورمیانه اما موضوع کمی متفاوت بود، برخی از روزنامهها و سایتها پیش از اعلام رسمی نتایج انتخابات، پیروزی دونالد ترامپ را به اطلاع خوانندگان خود رسانده بودند.
روزنامه مصری الیوم السابع پیروزی ترامپ را «معجزه» دانست و روزنامه اماراتی الاتحاد درست زمانیکه نتایج انتخابات به صورت برابر در حال اعلام بود انتخاب ترامپ را «زمین لرزه سیاسی» عنوان کرد. تحلیلگر تلویزیون المیادین نیز با اشاره به تغییر سیاستهای ایالات متحده آمریکا در منطقه خاورمیانه و به طور مشخص در عراق، سوریه و لیبی تاکید داشت که «نمیتوان از هم اکنون گفت این تغییر سیاست به بهتر شدن یا بدتر شدن اوضاع خواهد انجامید».
در چین هم روزنامه «کیوشی» (پرچم قرمز) که از سوی کمیته مرکزی حزب کمونیست چین منتشر میشود در تحلیل خود بعد از پیروزی ترامپ آورده است که «آیا رویای آمریکایی میتواند برای مدتی طولانی به یک بیماری بدل شود؟». در ادامه این تحلیل آمده است: «سیستم سیاسی آمریکا که بزرگترین افتخار آن وجود ثبات بود حالا در مقابل رفتارهای شنیع سیاستمداران بیکفایت خود ناتوان نشان داده است». البته برخی از رسانههای داخلی این کشور نیز بر اساس نتیجه حاصل شده در انتخابات آمریکا به توجیه سیستم تک حزبی موجود در چین پرداختهاند.
بریتانیا از شوکی به شوک دیگر
روزنامههای بریتانیا نیز با نوعی شوک و البته تاسف نتیجه انتخابات را پیگیری کردند. روزنامههایی که بیشتر آنها همچنان در صفحات داخلی خود به تحلیل رای رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا میپردازند.
«دیلی میرور» یکی از روزنامههای مخالف برکسیت بود با تیتر «چه کردید؟» تصویری گریان و تخریب شده از مجسمه آزادی را روی صفحه اول خود منتشر کرد. اما روزنامههایی همچون «دیلی میل» و «دیلی تلگراف» که از مخالفان اصلی ماندن بریتانیا در اتحادیه بودند از انتخاب مردم آمریکا نیز استقبال کردند. دیلی میل انتخاب ترامپ را مستقیم به رای مردم بریتانیا مربوط و آنها را «حرکت پر هیجان انسانی در دو سوی اقیانوس اطلس» تحلیل کرد. دیلی تلگراف با تیتری پر هیجان تر از سایر رسانهها این انتخاب را «انقلاب آمریکایی ترامپ» دانست. دیلی اکپرس دیگر روزنامه حامی برکسیت نیز پیروزی ترامپ را انتخابی مفید برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا دانست و تاکید کرد «ما حالا میتوانیم توافق بهتری با رئیس جمهوری جدید آمریکا به عنوان یک متحد کلیدی داشته باشیم».
روزنامههای گاردین، تایمز مالی و ایندیپندنت البته با تیترهایی کاملا بیطرف بیشتر به سمت دوران سردرگمی و روزگار پر علامت ترامپ حرکت کردند. گاردین با تیتر «حالا دنیا در انتظار خواهد بود» و ایندیپندنت نیز با اشاره به «دو قطبی شدن جامعه، تظاهرات خیابانی، شوک وارد شده به بازارهای ملی» انتخاب «یک میلیاردر و سوپر استار تلویزیونی برای رهبری جهان آزاد» را بخشی از «امپراطوری ترامپ» عنوان کرد. روزنامه تایمز و تایمز مالی نیز با نگاهی کاملا محافظه کارانه تنها به انتشار خبر پیروزی ترامپ پرداختند و در تیترهای صفحه نخست خود موضعگیری مشخصی را ارائه نکرند.
زنگ آمریکایی برای خطر اروپایی
اما باید گفت همانطور که نویسنده روزنامه لیبراسیون در فرانسه به صراحت ترامپ را یک «نژادپرست، دروغگو، سکسیت، مبتذل و نفرت برانگیز» توصیف کرده است اما خود تاکید دارد که او حالا با رای نیمی از رای دهندگان در آمریکا رهبری قدرتمندترین کشور جهان را بدست گرفته است. این نیمی از مردم جایی اهمیت پیدا میکند که روزنامه دیلی میل چاپ انگلیس به آن اشاره دارد و فاصله گرفتن مردم از نظر نخبگان سیاسی- اقتصادی در کشورهای گوناگون است. جایی که بسیاری از چهرههای آمریکایی و حتی جهانی به حمایت از هیلاری کلینتون برخاستند اما رای نهایی نشان داد که شعارهای ترامپ برای کسب و کار بهتر در «آمریکایی که به دنبال بزرگ شدن دوباره است» بیشتر جذابیت داشت. نویسنده روزنامه لااستامپا چاپ ایتالیا نیز به نوعی همین رای مردم علیه طبقه نخبگان را تحلیل کرده و در پایان مطلبی که به این موضوع اختصاص داده بود مینویسد: «مردم انقلابی به درهای ما میکوبند».
البته باید گفت روزنامههای اروپایی بخصوص در فرانسه دو موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ را با حساسیت بیشتری پیگیری کردند. نویسنده روزنامه لوموند این دو انتخاب را «خطری جدی» دانست که نشان میدهد «هر اتفاقی ممکن است حتی قدرت گرفتن یک حزب تندروی دست راستی [در فرانسه]».
در آلمان نیز که احتمال قدرت گرفتن راستهای افراطی در انتخابات پارلمانی وجود دارد برخی از روزنامههای این کشور «انتخاب یک دلقک خطرناک» را «زنگ خطری» برای همه دانستند. روزنامه اشپیگل چاپ آلمان یکی از آنهایی بود که باور دارد «عوامگرایی پیروز شده در آمریکا حالا روبروی یک آزمون تاریخی قرار گرفته است. اینجا تنها یک امید وجود دارد که سیستم سیاسی بتواند به اندازهای قوی باشد تا مقابل توهمات رئیس جمهوری جدید از قدرت مطلق خود بایستد البته که هیچ تضمینی در این مورد وجود ندارد».
شاید خلاصه آنچه در بالا به آن اشاره شد بتواند درست همان دوقطبی به وجود آمده در جامعه آمریکا را نشان دهد. بخشی از جامعه که سالها به دنبال یک ثبات نسبی در جوامع سیاسی بوده و حتی با تغییر دولتها تلاش کرده تا کمترین تکانهها به جامعه وارد شود و بخشی دیگر که اتفاقا از همین روند ابراز نارضایتی میکند و با رای اعتراضی خود دست به انتخابهایی میزند که بسیاری را شگفت زده کرده است.
ضد ساختاری با پاسخهای عوامانه
در واقع باید گفت بخش بزرگی از مردم به دنبال ضد ساختارها هستند؛ کسانیکه از بیرون سیستمها آمده و نسبت به وضعیت موجود انتقاداتی را مطرح میکنند. نتیجه چندین انتخابات در اروپا و در آخرین مورد آن در آمریکا این موضوع را به روشنی تایید میکند. نکته آنجاست که این گروه ضد ساختار حالا یک روند مشخص چپ یا راست ندارد و در هر کشوری بنا به ساختار موجود یک ضد ساختار یکتا تعریف میشود. از اسپانیا و ایتالیا تا فرانسه و آلمان همه و همه درگیر این موضوع هستند.
انتخاب ترامپ برای راستهای اروپایی که ضد ساختار اتحادیه اروپا هستند اما خبر خوبی بود، آنها پس از اعلام رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا با این نتیجه یک دوپینگ سیاسی کردند و حالا منتظر نتیجه انتخابات در فرانسه و آلمان هستند. با اینکه اطریش در انتخابات خود سرانجام امکان قدرت گرفتن یک نیروی راست ضد اتحادیه اروپا را نداد اما چنین جوامع دوقطبی در آینده نزدیک شاهد تحولاتی مانند لهستان و حتی بریتانیا خواهند بود.
شاید مجموعه این اتفاقات را در کتاب «نظام سیاسی و زوال سیاسی» نوشته فرانسیس فوکویاما مشاهده کرد. او در این کتاب (که در سال ۲۰۱۴ انتشار یافت) بر این باور است که «آمریکا داری دولتیست که بیش از ۲۰۰ سال سابقه دارد و مقبولیت دموکراسی در آن ریشهدار است. اما این دولت خوب کار نمیکند و مشکلات موجود در آن شاید به این واقعیت برمیگردد که خیلی نهادینه شده است». او در ادامه تاکید دارد «نهادهای دولتی که قرار است در خدمت اهداف عمومی باشند به تسخیر منافع خصوصی قدرتمندان درآمده و آرام آرام عرف و قوانین را هم تسخیر میکنند». فوکویاما بعد از پیروزی ترامپ در تحلیلی که در روزنامه فایننشیال تایمز به چاپ رساند تاکید دارد که «این نشان میدهد هنوز دموکراسی آمریکایی کار میکند […] اما سیستم فرسوده موجود تنها با یک شوک قابل ترمیم است. انتخاب ترامپ این شوک را وارد کرد اما از آنجاکه پاسخهای او یک پاسخ عوامگرایانه است درست مانند آنچه در ایتالیا با روی کار آمدن برلوسکنی شاهد آن بودیم امکان اصلاح را گرفته و بعد به یک تراژدی واقعی بدل میشود».
عوامگرایی ایرانی در آمریکا
اگر بخواهیم کمی موضوع را ایرانیتر بررسی کنیم باید همین نگاه را با انتخاب محمود احمدینژاد مقایسه کنیم. همانطور که مقالهای که روزنامه تلگراف پیش از انتخابات منتشر کرده بود و ترامپ را بر اساس نگاهش در مناظرههای درون حزبی و مقابل هیلاری کلینتون با رفتار احمدینژاد مقابل موسوی و کروبی مقایسه کرده بود. البته رابرت تیت نویسنده این مقاله بنا به قلدری و میزان قدرت ترامپ را بدتر از احمدینژاد معرفی کرد. کمی بعد از آن روزنامه گاردین در تحلیلی دیگر با عنوان «ترامپ، احمدینژاد آمریکایی» به سیاستهای احتمالی او میپردازد؛ «عقبنشینی از تعهدات بینالمللی و دادن فضای بازی به پوتین، انزوای پادشاهی سعودی که میتواند موجب شادی رژیم ایران شود، صحبت از مذاکره مجدد بر سر برنامه اتمی ایران که بیشتر به نظر یک امر تبلیغی باشد و همچنین بریدن سر دولت اسلامی (داعش)» از جمله این تغییرات خواهد بود. اما نویسنده روزنامه گاردین بر اساس سیاستهای حذفی دونالد ترامپ او را نمونهای از احمدی نژاد در آمریکا میداند. این نگاه در خود آمریکا هم وجود داشت به نحوی که ایشان طارور در روزنامه واشنگتن پست با اشاره به اینکه «ترامپ میتواند یک پوتین باشد و در نگاهی دیگر حتی یک اردوغان. اما او بیش از هرچیزی شبیه برلوسکونی است و البته باید گفت از لحاظ عوام گرایی دقیقا چیزی شبیه محمود احمدی نژاد». این نویسنده بر اساس رفتارهای مشابه ترامپ و احمدینژاد بر این باور است که مجموعه رفتارهای ترامپ میتواند به انزوای آمریکا در جهان بیانجامد.
مایکل آکسورثی در روزنامه گاردین بر این باور است که سیاست خارجی ترامپ بیش از هرچیز در گرو مشاوران او خواهد بود. البته او به جان بولتن که تنها یک هفته پیش از دستیابی به توافق اتمی میان ایران و قدرتهای جهانی بر این باور بود که «تنها راه توقف ایران برای دستیابی به سلاح اتمی بمباران آنهاست» و همچنین ژنرال مایکل فلین که در یک برنامه تلویزیونی حتی نام رهبر جمهوری اسلامی را به درستی نمیداند و خواهان عذر خواهی آیتالله خمینی میشود، اشاره میکند. اشاره نویسنده روزنامه گاردین در واقع بخشی از جریان اصلی علامت سئوالهای بزرگی است که در ماههای آینده بسیاری با آن روبرو خواهند شد. همان علامت سئوالهایی که پیش از انتخابات جوابی نداشت و حالا با قدرت گرفتن ترامپ هنوز هم پاسخی ندارند.
جزیره سرگردانی و سئوالهای بیجواب
اینجاست که میتوان سردرگمی روزنامههای جهان در تحلیل شرایط پیش روی ایالات متحده آمریکا و جهان را مشاهده کرد. اما همین موضوع در روزهای بعد از پیروزی ترامپ مورد سئوال بسیاری قرار گرفت که «چگونه روزنامه نگاران نتوانستند این موج به وجود آمده در جامعه آمریکا را مشاهده کنند؟».
بریان استلتر از مجریان مشهور تلویزیون سی.ان.ان. در این مورد میگوید: «روزنامه نگاران این موج را نادیده نگرفتند آنها فقط گسترهی آنرا به درستی ارزیابی نکرده بودند. نباید تمام تقصیر را هم به گردن نظرسنجیها انداخت و باید برای بررسی درستتر این اتفاق عوامل دیگر را هم در نظر گرفت. این انتخاب در واقع صدای بخشهای روستایی بود و برای روزنامه نگارانی که در ساحل [مناطق شهری] نشستهاند شنیدن این صدا سخت بود. پنجشنبه [همزمان با اعلام نتایج انتخابات] یک بیدارباش برای رسانههایی بود که به صورت سراسری اخبار را منتشر میکنند تا بدانند که به اندازه کافی در پوشش خبری سه بخش طبقات اقتصادی، نابرابریها و نژادها موفقیت نداشتند».
سردرگمی روزنامه و رسانههای جهانی در پیش و پس از پیروزی دونالد ترامپ را میتوان از زاویهای دیگر نیز بررسی کرد. پروفسور اندی الکساندر استاد دانشگاه اوهایو و از نمایندگان سابق روزنامه واشنگتن پست با تاکید بر اینکه «روزنامه نگاران شهر نشین به اندازه کافی از واقعیتهای بخشهای مرکزی کشور اطلاع ندارند» به دو موضوع رسانههای اجتماعی و خبرهای دروغ نیز اشاره میکند. او بر این باور است که «با وجود رسانههای اجتماعی، رسانهها سنتی به عنوان دروازهبانان خبرها کنار گذاشته شده و مردم به صورت مستقیم خود به دنبال موضوعاتی هستند که برای شان اهمیت دارد. اما همین حذف واسطه خطر انتشار و گسترش خبرهای جعلی مانند آنچه این دوره در فیسبوک شاهد آن بودیم را تشدید میکند. این خبرها برای کسانیکه سواد خبری ندارند تبدیل به یک باور میشود».
توماس رایت، کارشناس سیاست خارجی در موسسه بروکینگز در واکنشی نسبت به نتیجه این انتخابات بر این باور است که «این مهمترین انتخابات در هر نقطه از جهان پس از انتخابات ۱۹۳۲ [و به قدرت رسیدن آدولف هیلتر] است». او در این زمینه ادامه داده است: «هیچ انتخاباتی تا به حال این ظرفیت را نداشته است تا به طور کامل بتواند نظم جهانی، اقتصاد بین المللی و جغرافیای سیاسی جهان را واژگون سازد».
او در مصاحبه با مجله آتلانتیک سه حوزه اصلی چالش برانگیز حوزه سیاست خارجی دولت ترامپ را مقابله با متحدان سنتی ایالات متحده آمریکا، مخالفت با توافقنامه تجارت آزاد و همچنین همکاری با نیروهای تمامیتخواه عنوان میکند.
پاسداری از ارزشها
شاید بسیاری خود را برای دنیایی با یک رئیس جمهوری ناشناس آماده کرده باشند اما روزنامهنگاران در این میان هنوز او به کاخ سفید نرفته با یک شوک بزرگ روبرو شدند. او در اولین نشست خبری خود پس از پیروزی در انتخابات در مقابل چشم تمام خبرنگاران حاضر نشد به سوال خبرنگار سی.ان.ان. پاسخ دهد و با «دروغ گو» خطاب کردن آنها به خبرنگار این رسانه به صراحت گفت «ساکت باش». نکته دردآور شاید آنجا بود که تعدادی از افراد حاضر در این نشست برای این اقدام دونالد ترامپ دست هم زدند.
با این حال باید گفت رئیس جمهوری که حالا کاخ سفید برای او خانهای کوچکتر از قصر شخصیاش به حساب میآید سکان رهبری قدرتمندترین کشور جهان را بدست گرفته است اما حاضر نیست به رسانهای که منتقد او بود پاسخگو باشد. شاید در نگاه نخست این اتفاق در برابر تمام چالشهایی که او برای جهان درست خواهد کرد هیچ باشد اما پاسخگویی در مقابل رسانهها اولین درس دموکراسی است که حالا در پایتخت مدعی دموکراسی زیر پا گذاشته میشود. این به آن معنی خواهد بود که شاید جدا از روابط سیاسی- اقتصادی جهان باید شاهد تغییر برخی ارزشها در ساختار ایالات متحده آمریکا هم باشیم.