ایران و جنوب آسیا: فرصت ها و چالش‌ها

fateme-aman فاطمه اماندر این مطلب تلاش خواهم کرد به تاثیر تحریم های اقتصادی غرب و به ویژه آمریکا بر حضور فزاینده ایران در منطقه جنوب آسیا بپردازم. در این زمینه به ویژه بر سیاست های دولت دونالد ترامپ و تغییراتی که در دوره ریاست جمهوری او ایجاد شد اشاره خواهم کرد.  رفع احتمالی این تحریم ها از سوی دولت آینده آمریکا تا چه حد می تواند برای ایران فرصت ایجاد کند و کدام چالش ها باقی خواهند ماند؟

جنوب آسیا منطقه ای پر تنش با پتانسیل زیاد، هم برای تشدید تهدیدات امنیت منطقه ای و جهانی و هم برای فراهم کردن شکوفایی اقتصاد منطقه‌ ای است. ایران با موقعیت جغرافیایی ویژه خود که خلیج فارس، آسیای مرکزی و جنوب آسیا را به هم پیوند می دهد،  می تواند یک بازیکن کلیدی در جنوب آسیا باشد . با وجود اختلافات بسیار با همسایگان شرقی خود، ایران موفق به حضوری تا حد زیادی مسالمت آمیز در منطقه شده است. اعمال دهه ها تحریم های بین المللی علیه ایران، اعمال مجدد آنها پس از خروج ایالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، اعمال کمپین فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ بر ایران، ممکن است اکنون ایران را به طور دائم به سمت شرق رانده باشند.

چالش های موجود برای ایران در جنوب آسیا

ایران در رابطه با شرکای خود در جنوب آسیا با چالش های جدی مواجه است که موضوع آب های فرامرزی، قاچاق مواد مخدر، و ناآرامی های قومی جزو آنهاست. محدودیت هایی که آمریکا در تجارت و سرمایه گذاری در ایران اعمال کرد، بر روابط اقتصادی ایران با کشورهای جنوب آسیا تاثیر بسیاری گذاشت. یکی از چالش های بزرگ، با خروج آمریکا از برجام و به انزوا راندن ایران،  تحریم های ثانویه  بر کشور های طرف معامله با ایران و یا ارائه مشوق به شرکت هائی بود که از معامله با ایران خودداری می کردند.  البته رقابت های سیاسی داخلی ایران نیز به متزلزل کردن شرکای اقتصادی ایران کمک کرد که در نتیجه آن توانایی رقابت منطقه ای ایران محدود شد.

جنوب آسیا در همه این سال ها برای ایران که با تحریم های گسترده بین المللی بر سر برنامه هسته ای خود رو به رو شده بود، به یک پناهگاه تبدیل شد. نباید از نظر دور نگاه داشت که کشورهای جنوب آسیا از نبودِ گزینه برای ایران در مقاطع خاصی بهره بردند اما در نهایت نیز از منابعی که ایران می توانست به آسانی در اختیار آنها بگذارد محروم شدند.  در این رابطه می توان به خط لوله گاز ایران و پاکستان موسوم به خط لوله صلح، که قرار بود گاز ایران را با بهای مناسب در اختیار پاکستان بگذارد و پاسخی جدی به نیاز فزاینده پاکستان به انرژی بود، اشاره کرد. نمونه دیگر نقش پر رنگ هند در پروژه چابهار است که بر اثر کمپین فشار حداکثری به خاموشی گراییده است.

سهم راهبردی ایران در افغانستان

وضعیت وخیم امروز افغانستان نشاندهنده پیچیدگی منطقه جنوب آسیا و نیاز به یافتن راه حل های منطقه ای، نه موضعی/محلی، برای غلبه بر چالش هاست.  ایران یکی از فعال ترین بازیگران صحنه افغانستان است و برای بالا بردن قدرت نرم خود در این کشور سرمایه گذاری گسترده ای کرده است. ایران حضور مداوم خود را در افغانستان حفظ کرده و تنها کوتاه زمانی در دوره حکومت طالبان از این حضور محروم شد. [حتی در آن دوره نیز وزارت امور خارجه ایران در یک نقطه در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، ایده آغاز روابط با رژیم طالبان را مورد بحث قرار داد و استدلال کرد که صرف نظر از ماهیت رژیم، ایران نیاز به سطحی از روابط با همسایه اش دارد.]

وقایع یازدهم سپتامبر2001 این ایده را غیرضروری کرد و ایران بیشترین بهره را از حمله آمریکا به افغانستان و سقوط طالبان برد. ایران در پی سقوط طالبان به همکاری های امنیتی و اطلاعاتی با آمریکا و نیروهای ائتلاف پرداخت. از جمله تلاش قابل توجهی برای گرد هم آوردن جنگسالاران که رقیب یکدیگر بودند، قبل و در جریان کنفرانس بن در اواخر سال 2001به عمل آورد.  به گفته جیمز دوبینز – نماینده آمریکا در کنفرانس بن، همکاری ایران و کمک های اساسی تهران در تشکیل اولین دولت پس از طالبان حیاتی بود. ایران حتی پس از آن که جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا ایران را به همراه عراق و کره شمالی «محور شرارت» خواند، به همکاری با نیروهای آمریکایی در افغانستان ادامه داد. [ در این رهگذر ایران پیشنهاد کمک به ایالات متحده برای آموزش نیروهای ارتش جدید افغانستان داد که بیدرنگ از سوی دولت بوش رد شد.]

در این مطلب تلاش خواهم کرد به تاثیر تحریم های اقتصادی غرب و به ویژه آمریکا بر حضور فزاینده ایران در منطقه جنوب آسیا بپردازم. در این زمینه به ویژه بر سیاست های دولت دونالد ترامپ و تغییراتی که در دوره ریاست جمهوری او ایجاد شد اشاره خواهم کرد.  رفع احتمالی این تحریم ها از سوی دولت آینده آمریکا تا چه حد می تواند برای ایران فرصت ایجاد کند و کدام چالش ها باقی خواهند ماند؟

ادامه حضور آمریکا در افغانستان دولت ایران را همزمان هم به خاطر سقوط طالبان”سپاسگزار”  آمریکا می کرد و هم به این نگرانی دامن می زد که ممکن است هدف بعدی آمریکا باشد.  رفتار ایران در افغانستان به گونه ای بود که نیروهای آمریکایی را در حدی تضعیف کند [تا توان حمله به ایران را نداشته باشند] و در عین حال حکومت افغانستان نیز در حدی تضعیف نشود که طالبان به قدرت بازگردند.  باقی بازیگران مهم در افغانستان، از جمله پاکستان و عربستان سعودی، هدف مشترک آمریکا و ایران (برای جلوگیری از قدرت گرفتن طالبان یا دیگر گروه های افراطی سنی) در افغانستان را دنبال نمی کردند.

پس از آمریکا، ایران بیشترین سرمایه گذاری سیاسی و اقتصادی را در افغانستان داشته است. قدرت نرم ایران در میان برخی از بخش های جامعه افغانستان غیرقابل انکار است. با این حال ایران و آمریکا به عنوان دو بازیکن بزرگ و با نفوذ در افغانستان فرصت بزرگی را برای همکاری از دست دادند. ایران همواره بازگشت طالبان به قدرت را مگر از طریق یک روند سیاسی حل منازعه، فاجعه بار تلقی کرده است. همین نکته شاید توضیحی برای تلاش های اخیر ایران در برقرار کردن تماس و ایجاد دیالوگ با طالبان باشد.

ایران و افغانستان

موضوع آب –  یکی از اختلاف های دیرینه میان ایران و افغانستان، که رو به وخامت دارد، اختلاف بر سر آب های فرامرزی هریرود و هیرمند است. تلاش هایی برای حل این موضوع صورت گرفته اما تا کنون نتیجه چشم گیری نداشته است.

قاچاق مواد مخدر- ایران مسیر ترانزیتی عمده برای قاچاق تریاک و هروئین به ارزش بیش از سی میلیارد دلار از افغانستان است که هر سال از راه ایران به اروپای غربی منتقل می شود. در ایران میلیون ها نفر به مواد مخدر معتاد هستند و اعتیاد به معضل اجتماعی شماره یک این کشور تبدیل شده است.

ایران و شیعیان افغانستان – ایران ممکن است در ایجاد “حوزه نفوذ ایدئولوژیک” در افغانستان موفق بوده باشد و شاید سیاست های ایران در تبدیل بخش عمده ای از جمعیت مورد تبعیض شیعه در افغانستان به یک نیروی بزرگ سیاسی موثر بوده، اما نظام حکومتی ایران در میان شیعیان افغانستان چندان محبوب نیست و تصور موجود از ارتباط هزاره های افغانستان و ایران برایشان سودمند نبوده است. این موضوع به ویژه برای هزاره های روشنفکری که مایل نیستند به عنوان نیروی نیابتی ایران نگریسته شوند، صادق است.

افغانستان، قربانی خصومت ایران و آمریکا

ایران و آمریکا فرصت بزرگی را برای همکاری در افغانستان از دست دادند. با این حال، بسته به جهت سیاست های دولت جدید آمریکا در قبال ایران، هنوز زمینه هایی برای همکاری های بالقوه وجود دارد که به نفع افغانستان و ثبات منطقه ای خواهد بود. یکی از این عرصه ها موضوع اختلاف ایران و افغانستان بر سر آب است.  آمریکا 70 سال پیش به ایران و افغانستان کمک کرد تا بر سر به اشتراک گذاشتن آب هلمند به توافق برسند. [در سال 1951 کمیسیون سه نفره دلتای رودخانه هلمند که در سال 1948 در واشینگتن برای بررسی این موضوع تشکیل شد، ارزیابی و یافته های خود را ارائه و در جهت حل اختلاف تلاش کرد.]

اکنون منطقه از پیامدهای تغییرات اقلیم آسیب بسیار دیده است. کمک های آمریکا، یا دست کم پایان دادن به تلاش های آمریکا برای جلوگیری از حمایت نهادهای بین المللی و موسسه های جهانی محیط زیست، ممکن است بتواند از بعضی ضایعات بازگشت ناپذیرجلوگیری کند. آمریکا همچنین می تواند از تلاش های منطقه ای و بین المللی برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر حمایت کند. از همه مهمتر، آمریکا می تواند تحریم ها و محدودیت های مالی را که مانع از پروژه های اقتصادی سودمند برای کل منطقه می شود، کاهش دهد.

ایران و پاکستان

جنوب آسیا در همه این سال ها برای ایران که با تحریم های گسترده بین المللی بر سر برنامه هسته ای خود رو به رو شده بود، به یک پناهگاه تبدیل شد. نباید از نظر دور نگاه داشت که کشورهای جنوب آسیا از نبودِ گزینه برای ایران در مقاطع خاصی بهره بردند اما در نهایت نیز از منابعی که ایران می توانست به آسانی در اختیار آنها بگذارد محروم شدند.  در این رابطه می توان به خط لوله گاز ایران و پاکستان موسوم به خط لوله صلح، که قرار بود گاز ایران را با بهای مناسب در اختیار پاکستان بگذارد و پاسخی جدی به نیاز فزاینده پاکستان به انرژی بود، اشاره کرد. نمونه دیگر نقش پر رنگ هند در پروژه چابهار است که بر اثر کمپین فشار حداکثری به خاموشی گراییده است.

شاید رابطه هیچ دو کشور دیگری در جنوب آسیا به اندازه ایران و پاکستان در این حد تحت تأثیر سیاست های آمریکا نبوده است.

ایران و پاکستان مناطق مختلفی را به عنوان نگرانی امنیتی به حساب می آورند: برای ایران این منطقه خلیج فارس است و برای پاکستان مناطق مرزی با هند و افغانستان.  اما برای ایران مرز مشترک با افغانستان و پاکستان اهمیت ژئوپلیتیک و اقتصادی دارد که می تواند پیوندی بین جنوب آسیا و خلیج فارس محسوب شود. قابل توجه است که روابط ایران و پاکستان در طول دوران جنگ سرد و حتی پس از انقلاب اسلامی در ایران نسبتاً پایدار مانده است. عدم حمایت ایران از شیعیان پاکستان، با وجود سرکوب خشونت آمیز آنها توسط گروه های شبه نظامی سنی در پاراچنار، با انتقاد شدید برخی از چهره های بلند پایه شیعه از جمله آیت الله صافی گلپایگانی رو به رو شد، اما جمهوری اسلامی، به رغم ایدئولوژی شیعه-محور خود، از دخالت در این امر خودداری کرد.

چندین نقطه اختلاف جدی میان ایران و پاکستان وجود دارد. یکی از آنها، حمایت پاکستان از رژیم طالبان بود در حالی که ایران از اتحاد شمال زیر رهبری احمد شاه مسعود حمایت می کرد. افغانستان ایده آل پاکستان، کشوری است که در آن یک حکومت نزدیک با پاکستان بر سر کار بیاید و قدرت و دامنه نفوذ هند نیز محدود باشد.  افغانستان ایده آل ایران کشوری است که ایران در آن نفوذ همه جانبه دارد، مرزهای مشترک آن امن، و دایره نفوذ رقبای عرب ایران در آن محدود است. از نقاط پر تنش میان ایران و پاکستان می توان به کشته شدن صادق گنجی، رایزن فرهنگی ایران در شهر لاهور پاکستان در سال 1990 اشاره کرد. جالب اینجاست که انتقال فناوری هسته ای پاکستان به ایران در دهه 1990 در همین دوره تیرگی در روابط ایران و پاکستان صورت گرفت. شبکه عبدالقدیر خان در مصاحبه ای در سال 2009 ادعا کرد که او و برخی از مقامات ارشد پاکستانی به امید ساختن یک بلوک قوی در منطقه برای مقابله با فشارهای بین المللی و خنثی کردن قدرت اسرائیل، به ایران در توسعه برنامه هسته ای اش کمک کردند.

پروژه “خط لوله صلح” فرصت از دست رفته برای همکاری

خط لوله گاز صلح در سال 1995 به عنوان راهی برای وصل کردن کشورهای رقیب در جنوب آسیا پیشنهاد شد. این خط لوله از میدان گازی پارس جنوبی در عسلویه در استان جنوبی بوشهر ایران آغاز می شود، از سیستان- بلوچستان می گذرد و ( در صورت ادامه کار) تا خضدار در استان بلوچستان پاکستان ادامه می یافت. از خضدار نیز قرار بود این خط لوله از طریق مولتان با یک شاخه اضافه به بندر کراچی پاکستان برسد.  مشارکت پاکستان در این پروژه با موانع زیادی به ویژه تحریم ها و اعمال محدودیت های آمریکا در سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز ایران مواجه شد.  پس از بالا و پایین های بسیار، تکمیل خط لوله ای که می توانست راه حل نیازهای فزاینده انرژی پاکستان باشد، متوقف شد.

با وجود بسیاری از این چالش ها، رویکرد اساسی ایران نسبت به پاکستان از زمان انقلاب 1357 تغییر چشمگیری نکرده است. یکی از مهم ترین دلایلی که ایران به رابطه معقول با پاکستان نیاز دارد روابط تاریخی بلوچ های ایرانی و برادران قومی آنها در پاکستان است. بلوچستان، در دو سوی مرز، بی ثبات و مستعد شورش و تنش است. به همین دلیل ایران هرگز کارت قومی داخل پاکستان را بازی نکرده است زیرا می داند که می تواند به ضد خود تبدیل شود. با این حال حکومت شیعه-محور ایران و تبعیض های همه جانبه علیه  اقلیت های مذهبی از دلایل اصلی تنش های فزاینده در بلوچستان است که اکثریت سنی دارد.  البته  نقش بازیگران خارج از منطقه جنوب آسیا در ایجاد ناآرامی و گسترش دامنه عمل گروه های شبه نظامی در بلوچستان را نباید از نظر دور داشت.

ایران و هند

موقعیت جغرافیایی ایران از نظر اهمیت استراتژیک و اقتصادی منحصر به فرد است. ایران پلی است که جنوب آسیا، خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای میانه، و اروپا را به هم وصل می کند. این نکته برای گسترش حضور هند در آسیای میانه بسیار مهم است.

تا پیش از اعمال تحریم های کمرشکن و کمپین فشار حداکثری ایالات متحده علیه ایران، هند دومین شریک تجاری بزرگ ایران پس از چین بود. گسترش این رابطه به این علت که هند وارد کننده نفت و ایران یکی از بزرگترین تولید کنندگان آن بود، سرعت گرفت. اما تجارت با هند و چین در دوره تحریم ها، ایران را، که به سیستم بانکی بین المللی دسترسی محدودی داشت، در موضع کاملا ضعیفی قرار داد. هر گونه معامله ای برای ایران بسیار پر هزینه تمام شد و برای هند (و چین) بسیار پر سود.

پس از آغاز برجام

ایران و آمریکا فرصت بزرگی را برای همکاری در افغانستان از دست دادند. با این حال، بسته به جهت سیاست های دولت جدید آمریکا در قبال ایران، هنوز زمینه هایی برای همکاری های بالقوه وجود دارد که به نفع افغانستان و ثبات منطقه ای خواهد بود. یکی از این عرصه ها موضوع اختلاف ایران و افغانستان بر سر آب است. آمریکا همچنین می تواند از تلاش های منطقه ای و بین المللی برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر حمایت کند. از همه مهمتر، آمریکا می تواند تحریم ها و محدودیت های مالی را که مانع از پروژه های اقتصادی سودمند برای کل منطقه می شود، کاهش دهد.

ایران و هند در سال 2003 بر سر توسعه چابهار توافق کردند، اما این پروژه به دلیل تحریم های به رهبری آمریکا بر ایران با سرعت مناسبی پیش نرفت. پس از کاهش تحریم ها بر اثر برجام، پیشرفت در این پروژه بالقوه 20 میلیارد دلاری شتاب گرفت، و در ماه مه 2016 ایران، هند و افغانستان توافقنامه سه جانبه ای را برای توسعه بندر چابهار امضا کردند که بر اساس آن بندر چابهار می توانست راهرو متصل کننده خلیج فارس، جنوب آسیا و آسیای مرکزی باشد. چابهار می تواند وابستگی افغانستان [محروم از دسترسی به دریا] را به پاکستان به طور قابل توجهی کاهش دهد. تجارت مستقیم هند و افغانستان و هند و آسیای مرکزی از طریق جاده زرنگ-دلارام که توسط هند ساخته شده نیز تسهیل می یافت. اما با اعمال تحریم های کمرشکن دولت ترامپ، این پروژه به طور چشمگیری به کندی گرایید و تقریبا متوقف شد.

هند و رقبای ایران

هند همواره مجبور بوده میان رابطه خود با ایران و رقیبان عرب ایران توازن برقرار کند. عربستان سعودی تامین کننده اولیه نفت هند است. بیش از هفت میلیون شهروند هند در کشورهای شورای همکاری خلیج فارس زندگی می کنند که از قِبل آنها سالانه میلیاردها دلار به اقتصاد هند سرازیر می شود. تقریباً همه کشورهای  حوزه  خلیج فارس خریدار محصولات کشاورزی هند هستند و رابطه تجاری آنها با هند بیش از دو برابر تجارت هند و اروپا است.

یکی از چالش هایی که هند با آن رو به روست و برای غلبه بر آن به تعامل با عربستان سعودی نیاز دارد، فرقه گرایی مذهبی است. هند نزدیک به 140 میلیون مسلمان دارد. در سال های اخیر هند نظاره گر افزایش وهابیسم در میان جمعیت اهل سنت خود، که احتمالا از سوی سعودی ها تامین مالی می شود، بوده است.

هند  همچنین شریک تجاری بزرگ ایالات متحده است. روابط هند و اسرائیل از زمان عادی شدن در سال 1992، به طور قابل ملاحظه ای گسترش یافته است. اسرائیل بزرگترین تامین کننده تسلیحات هند است و همچنین آموزش های نظامی گسترده ای ارائه می دهد.

همه این ها مسائل عمده ای هستند که می توانند تأثیر منفی بر همکاری های اقتصادی هند و ایران از جمله پروژه چابهار داشته باشند. اما هیچ کدام از این ها، نتوانست مانند سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ بر ایران، هند و ایران را از هم دور کند. تحریم های این دوره، به ویژه تحریم های ثانویه، باعث فاصله بیشتر هند از ایران شد که در نهایت ایران را به سمت اتحاد نزدیک تر با روسیه و چین سوق داد. [در مورد روابط ایران و چین، توافق 400 میلیارد دلاری اعلام شده اخیر گواه نفوذ رو به رشد چین در ایران و پیوند های قوی، اما بعضا خفه کننده، این دو کشور در دهه های آینده است. پیوند با چین و تلاش برای به انزوا راندن ایران از سوی آمریکا، نسبت مستقیم داشت.]

نتیجه

نزدیک به دو دهه از وقایع یازدهم سپتامبر سال 2001 و اشغال افغانستان توسط نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا می گذرد.  ایالات متحده نه تنها نتوانست پیروز این جنگ باشد، بلکه اکنون با فراخواندن نیروهای خود از افغانستان به گونه ای که بسیاری آن را «غیر مسئولانه» تلقی می کنند، ممکن است خلئی ایجاد کند که توسط گروه های شبه نظامی پر شود. گسترش ایدئولوژی وهابی در جنوب آسیا و قدرت گرفتن گروه هایی مانند داعش در منطقه مانند بمب ساعتی است.

جنوب آسیا یک مجموعه پیچیده سیاسی است که گرفتار انواع چالش های طبیعی، قومی و مذهبی است.  برنامه های توسعه اقتصادی با شرکای متعدد می توانند امنیت منطقه را بهبود بخشند. توافق هسته ای و حذف برخی موانع مرتبط با تحریم ها در توسعه تجاری و اقتصادی ایران می توانست به نوبه خود امنیت منطقه را افزایش دهد.  در این راستا اگر ایران می توانست نقش اقتصادی بزرگتر و مثبتی ایفا کند، ممکن بود امنیت بیشتری نیز برای منطقه جنوب آسیا به ارمغان بیاورد.