ویروس کرونا و نقد دین و دینداری در سایه حکومت اسلامی

dfghg456uu saed peivandi سعید پیوندیهمه گیر شدن ویروس کرونا و خسارات انسانی و اقتصادی عظیم ناشی از این پاندمی بحث پیرامون کارکرد و معنای دین، رابطه آن با علم و نیز موضوع “عدل الهی” و “شر” را بار دیگر به موضوعات جدلی در بسیاری از کشورهای دنیا تبدیل کرد. این بحث ها در جریان اپیدمی ها، جنگ ها ورویدادهای هولناک باردیگر از کتاب ها و کتابخانه ها به درون جامعه می آیند و فرصتی بوجود می آورند برای بازاندیشی پیرامون باورها، ایدئولوژی ها و چیزهایی که پیش از آن شاید کمتر درباره آنها چند و چون می شد.

نماد این بحث ها در روزهای پر از اضطراب قرنطینه شاید عکس پرستاری باشد بروی دیوار یک بیمارستان که نمایندگان سه دین یکتاپرست که به او خیره شده اند را به سکوت فرا می خواند. این تصویر بدون شرح و پرمعنا در بسیاری از کشورهای دنیا دست بدست می گردد.

بحث مربوط به دین و خدا در رابطه با بیماری جهان گیر کرونا در همه کشور دامنه و شدت یکسانی ندارد. اگر در حکومت های سکولار و یا کشورهایی که به ادیان آسمانی باور ندارند موضوع مذهب و نهاد مذهبی تا حدودی در مقایسه با بحث های دیگری که به ابعاد علمی، پزشکی، اجتماعی و یا اقتصادی می پردازند  در حاشیه قرار گرفته، در برخی کشورهای مسلمان نشین و یا اسرائیل و یا در میان گروه های مذهبی موضوع بیماری همه گیر و دین به گونه ای گسترده تر مطرح شده و شبکه های اجتماعی و رسانه ها فراوان به این بحث پرداخته اند.

دین حداکثری بر سکوی اتهام

ایران از جمله کشورهایی است که در آن بخاطر حضور یک حکومت دینی و یک دین حداکثری مداخله جو در عرصه عمومی بحث های فراوانی پیرامون رابطه باورهای دین با خرافات و علم و یا موضوع دین، خدا و امر شر به میان آمده است.

بازخوانی آنچه در شبکه های اجتماعی و رسانه ها به میان کشیده می شوند نشان می دهد که ما با سه مقوله بحث و برخورد در افکار عمومی و جامعه سروکار داریم. بحث های انتقادی عام بویژه در رابطه با باورهای خرافی، روحانیون و کارکرد یک حکومت دینی که خواهان دخالت آمرانه در همه امور جامعه است، رابطه علم با دین در دنیای امروز و سرانجام موضوع شر و عدل الهی و نوع برخورد الهیات اسلامی با ویرانی های ناشی از پدیده های طبیعی. دامنه و واکنش به این سه نوع بحث در جامعه به یک اندازه نیست. اگر بحث اول و دوم بگونه ای بسیار وسیع در شبکه های اجتماعی مطرح است بحث سوم با همه اهمیتش در دایره کوچک تری و بیشتر در میان کنشگران اجتماعی، نخبگان، دانشگاهیان و رسانه های آنها مطرح می شود. 

کرونا، خرافات و باورهای مذهبی

ما با سه مقوله بحث و برخورد در افکار عمومی و جامعه سروکار داریم. بحث های انتقادی عام بویژه در رابطه با الف- باورهای خرافی، روحانیون و کارکرد یک حکومت دینی که خواهان دخالت آمرانه در همه امور جامعه است، ب- رابطه علم با دین در دنیای امروز و سرانجام پ-موضوع شر و عدل الهی و نوع برخورد الهیات اسلامی با ویرانی های ناشی از پدیده های طبیعی. اگر بحث اول و دوم بگونه ای بسیار وسیع در شبکه های اجتماعی مطرح است بحث سوم با همه اهمیتش در دایره کوچک تری و بیشتر در میان کنشگران اجتماعی، نخبگان، دانشگاهیان و رسانه های آنها مطرح می شود.

شروع کرونا از قم، شهر بسیار مذهبی شیعه با جایگاه نمادین پرمعنا، و نوع واکنش برخی روحانیون با این پدیده شاید در واکنش انفجاری جامعه در برخورد با دین و حکومت دینی و روحانیون نقش مهمی  بازی کرد. شبکه های مجازی در ایران در زمان کوتاهی پر شد از پرسش ها، نکات جدی و انتقادی و گاه طنزآلود و تلخ پیرامون باورهای دینی، روحانیون، روایات یا اماکن مذهبی. گویا ویروس کرونا فرصتی را به جامعه سرخورده و عصبانی داده تا پاسخ کسانی را بدهد که در شرایط عادی بگونه ای یکسویه همه تربیون ها را در اختیار دارند و آنچه را که می خواهند از رسانه های سراسری و در نظام آموزشی به مردم تحمیل می کنند بدون آن کسی بتواند در مقام پاسخگویی برآید.

مطالب طنز گونه مربوط به روحانیونی که “زیارت عاشورا”، سوره حمد، آیت الکرسی و این یا آن نماز و دعا، خوردن “تربت امام حسین” را راه حل مبارزه با ویروس کرونا قلمداد می کردند و می کنند پرشمارند. کسی در تلگرام نوشت که “نماز جمعه ای که در طول چهل سال برای همه دنیا آرزوی مرگ می کرد از ترس مرگ تعطیل شد” و یا متن خبر چند سال پیش مربوط به امضای تفاهم نامه رئیس سازمان مدیریت بحران کشور با حوزه های علمیه برای کاهش بلایای طبیعی بسرعت بازنشر شدند. “حلال” شدن استفاده از الکل برای ضدعفونی کردن اماکن عمومی و یا مراکز مذهبی، بازگشایی کارخانه های تولید الکل و یا کنار گذاشتن آداب دینی برای دفن کسانی که بر اثر بیماری جان باخته اند هم موضوع بحث های فراوانی در شبکه های اجتماعی و حتا در میان دینداران متعصب است.

وضعیت شهرهایی مانند قم و مشهد، اماکن و مراسم مذهبی که به محلی برای گسترش بیماری همه گیر تبدیل شدند هم دستاویز بسیاری از بحث های مجازی و رسانه ای شده است. خبرها، تصاویر و ویدئوهای مربوط به فرار روحانیون از شهر قم که می بایست بر اساس روایات “هنگام نزول بلا” به آن پناه برد دست به دست می چرخد و کاربری با طنز به روایت مذهبی ” بهشت دارای هشت در است و سه در از این هشت در به سوی قم باز می‌شود” اشاره می کند. اگر بخشی از مردم تا کنون بر پایه باورهای دینی برای درمان بیماری دست بدامان اماکن مذهبی می شدند این روزها همه چیز گویا وارونه شده و برای بیمار نشدن باید از رفتن به چنین جاهایی خودداری کرد.

همان گونه که در بسیاری از نوشته ها وگفته ها در شبکه های اجتماعی هم دیده می شود تجربه تلخ شیوع ویروس کرونا نشان می دهد که برخلاف ادعای مسئولین و بسیاری از روحانیون، دینی بودن حکومت، مقدس بودن یک مکان بر پایه باورهای دینی هیچ تاثیری بروی گسترش یک بیماری همه گیر ندارند و همان اتفاقی که در چین با رهبری حزب کمونیست، در کره جنوبی بی باور به خدای آسمانی، در فرانسه لائیک، ایتالیا و اسپانیای کاتولیک و یا در امریکای ترامپ می افتد در ایران با حکومت شیعه هم به وقوع می پیوندد. سرنوشت بی خدا و بودایی، کاتولیک، پروتستان و یهودی، شیعه و سنی در برابر کرونا نه به باورهای آنها که به نوع برخورد با نکات ایمنی، علم و عقلانیت گره خورده است. همزمان نکته ها و بحث ها پیرامون گفتمان دینی رسمی حاکم در ایران که در آن خوانش سنتی، کاسبی از دین و توجه به مناسک دست بالا را دارد در عمل نوعی شکاف برداشتن ایدئولوژی است که دین را در خدمت قدرت سیاسی قرار داده است.

کرونا و رابطه پر تنش دین و علم

بیماری کرونا یکی دیگر از تنش های مهم جامعه ایران که به رابطه پرچالش دین با علم در جمهوری اسلامی مربوط می شود را از حاشیه به مرکز جامعه پرتاب کرد. مقاومت بخش هایی از روحانیت و سپاه برای جلوگیری از قرنطینه قم وتعطیل نشدن مراکز و مراسم مذهبی و یا به میدان آمدن طرفداران “طب اسلامی” زمینه را برای بازطرح گسترده این بحث در ایران فراهم کردند.

آیت‌الله سعیدی امام جمعه‌ی قم در دفاع از قرنطینه نکردن قم و اماکن دینی گفته است که ما این حرم مقدس را دارالشفا می‌دانیم. دارالشفا یعنی مردم بیان اینجا از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند. بنابراین باید اینجا باز باشه. باید با قوت مردم بیایند. البته ما احتیاط رو هم شرط می‌دانیم. مسائل بهداشتی رو هم رعایت بکنیم”  (الف، 8 اسفند 1398).  با آنکه بخشی از روحانیون بلند پایه برای دفاع از علم و دانش زمینی به میدان آمدند ولی در جامعه نگران و ملتهب، تقابل علم جدید و دین بار دیگر به یک موضوع جدی بحث تبدیل شد. جدل بر سر طب اسلامی، قرنطینه کردن اماکن دینی، تعطیلی نماز جمعه و مراسم دینی و یا ادعای ساختن دستگاه ویروس یاب توسط دانشگاه بقیه الله و بسیج و بسیاری از مسائل مشابه مواردی هستند که  رابطه پرتنش نگاه سنتی به دین و برخورد علمی را بطور گسترده مطرح کردند.

بحث رابطه علم با دین و باورها و اصول آن در ایران از سال های پیش از مشروطیت و ورود مدرنیته آغاز شد و به نظر می رسید با توسعه آموزش جدید این تنش و جدل تاریخی به گذشته تعلق دارد. تاسیس یک حکومت دینی و تلاش برای “اسلامی کردن” دانشگاه و علم این رابطه پر تنش را بار دیگر در دستور کار جامعه قرار داد.

بحث رابطه علم با دین و باورها و اصول آن در ایران از سال های پیش از مشروطیت و ورود مدرنیته آغاز شد و به نظر می رسید با توسعه آموزش جدید این تنش و جدل تاریخی به گذشته تعلق دارد. تاسیس یک حکومت دینی و تلاش برای “اسلامی کردن” دانشگاه و علم این رابطه پر تنش را بار دیگر در دستور کار جامعه قرار داد. پیش از انقلاب 1357 کسانی مانند آل‌آحمد با طرح موضوع علم بومی و نقد دانشگاه و علم “غربی” و یا بازرگان و یدالله سحابی که در پی پیدا کردن فلسفه علمی برای احکام دینی بودند بحث علم و دین را در چهارچوب جدید به میان کشیدند. انقلاب فرهنگی سال 1359 نوعی بازگشت بود به یک تنش تاریخی و باور توهم گونه به سازگاری اصول دینی و علم. این سمتگیری که به بخشی از ایدئولوژی حکومت جمهوری اسلامی هم تبدیل شد بر خلاف ظاهر علم پسند آن تقلیلی بود و تنش میان علم و دین را به موضوع دائمی جامعه تبدیل کرد.

در ایدئولوژی سازگاری میان علم و دین هر جا که علم چیزی خلاف خوانش رسمی دین حاکم  بگوید یا کنار گذاشته می شود و یا با سانسور به حاشیه می رود. در حکومت دینی فقط علمی پذیرفتنی است که در برابر گفتمان رسمی و کسانی که قدرت را در دست دارند قرار نگیرد چرا که علم سازگار با دین باید در خدمت مشروعیت بخشیدن به حکومت باشد و عاملی برای مشروعیت زدایی از آن تبدیل نشود.

همین روایت پیرامون رونق خرافات و شبه علم وجود دارد و میدان دادن به مدعیان “طب اسلامی” “طب سنتی”، “طب النبی”، “طب الصادق”، “طب الرضا” و یا آئین و رفتارهای دینی خرافی بخشی از این تنش دایمی میان علم و غیرعلم است. سخنان نقادانه رسول جعفریان (استاد تاریخ) در انجمن اندیشه و قلم (26 فروردین 1399) درباره رابطه علم و دین و یا دین غربی و دین اسلامی و بازتاب آن در شبکه های اجتماعی نمونه ای از عطش امروزی جامعه برای طرح چنین بحث های سنجشگرانه ای است.

بیماری همه گیر کرونا برخی از باورهای خرافی و ایدئولوژیک حکومت را به چالش می کشد. اینجا دعوا فقط بر سر رابطه دین ناب با علم و تنش میان آنها نیست. تنش اصلی میان دین و ایدئولوژی حکومتی و علم است و چیزی که در این میانه موضوع دعواست رابطه قدرت در وجه واقعی و نمادین آن است.

کرونا و موضوع شر در الهیات شیعی

عرصه سوم بحث به موضوع فلسفی-دینی شر و رابطه آن با خدا و عدل الهی مربوط می شود که بیماری کرونا زمینه ساز طرح آن در فضای عمومی و آکادمیک یا در رسانه های فارسی زبان شده است. ریشه آغازین این بحث اساسی فلسفی-دینی به برهان شر و یا پارادکس (ناسازه) شر که به اپیکور فیلسوف یونانی نسبت داده می شود بازمی گردد. بر اساس این برهان اگر خدا قادر، دانا و خیرخواه مطلق باشد شر وجود ندارد. اگر در دنیا شر وجود دارد دلیل نبودن خدای مطلق، دانا و خیرخواه هم هست.

داوید هیوم فیلسوف تجربه گرای اسکاتلندی (1711-1776) این بحث را در دوران مدرن و در رابطه با نقد مذهب و تفکیک علم با باورهای دینی پی می گیرد. تئودیسه هم مفهومی است که لایبنیتز(1646-1716)  فیلسوف آلمانی مطرح می کند برای پاسخ دادن به موضوع وجود شر در رابطه با عدل الهی و خیرخواه و قادر مطلق بودن خدا. نسل کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم سبب رونق دوباره این بحث در میان بسیاری از دینداران و اندیشمندان یهودی شد که بخاطر رخداد هولناک هولوکوست برای مردمی که بر اساس متون مقدس نزد خدا “قوم برگزیده” به شمار می رفتند در عدل و توانایی او دچار شک و تردید جدی شده بودند.

در ایران بحث‌های اللهیاتی که به موضوع شر می پردازند چندان پرشمار نیستند. در گذشته نزدیک کسانی مانند جعفر سبحانی و مطهری به موضوع شر اشاره کرده اند و بیشتر از منطق دینی و به عنوان امر سلبی به توجیه آن از دیدگاه سنتی اسلام پرداخته اند. همه ما بارها از دینداران و روحانیون شنیده ایم که شر طبیعی (زلزله، سیل…) “مصلحت الهی”، هشدار یا “عذاب الهی” هستند در واکنش به گناهان بشری یا فرصتی برای آزمون جامعه و مردم.

عرصه سوم بحث به موضوع فلسفی-دینی شر و رابطه آن با خدا و عدل الهی مربوط می شود که بیماری کرونا زمینه ساز طرح آن در فضای عمومی و آکادمیک یا در رسانه های فارسی زبان شده است. ریشه آغازین این بحث اساسی فلسفی-دینی به برهان شر و یا پارادکس (ناسازه) شر که به اپیکور فیلسوف یونانی نسبت داده می شود بازمی گردد. بر اساس این برهان اگر خدا قادر، دانا و خیرخواه مطلق باشد شر وجود ندارد. اگر در دنیا شر وجود دارد دلیل نبودن خدای مطلق، دانا و خیرخواه هم هست.

در میان اندیشمندان خدا باور معاصر آرش نراقی هم کم و بیش در همین چهارچوب می ماند و “شر مقدماتی را شرط ضروری یک چیز برتر” تلقی می کند (درآمدی بر مسئله شر، متن پیاده شده مجموعه سخنرانی های آرش نراقی، صدانت). ملکیان با بازگو کردن روایت های شناخته شده بیشتر بر پرسش ها، تردیدها و ابهامات خود پیرامون شر و عدل الهی تکیه می کند (گفتگو با مصطفی ملکیان پیرامون مسئله شر، صدانت، 1396).  یاسر میردامادی پرسش چرایی فقر بحث در حوزه شر در اسلام در مقایسه با ادیان دیگر را پیش می کشد و به سخن وینسنت کورنل استاد مطالعات اسلامی دانشگاه اِموری آمریکا در این مورد اشاره می کند. کورنل (2007) بر این باور است است که “جهان اسلام در لاک هویّتی فرورفته است و از این رو دست به ایده‌آل‌سازی هویّتی اسلام در برابر دیگری غربی زده است. این ایده‌آل‌سازی موجب شده است که جای چندانی برای تأمّل و بازنگری در الهیّات اسلامی در مواجهه با چالش‌های فکری و عملی معاصر باقی نمانَد” (نقل از میردامادی، «مسأله شرّ» اسلامی، آبان 1398، زمانه).

اگر به مورد ایران بازگردیم بحث های محدود موجود بیشتر انتزاعی هستند و کمتر با تجربه های مشخص جامعه ما مانند حوادث طبیعی و یا خشونت سیاسی پیوند می خورند. برای مثال در سال های گذشته خشونت ها و تنش های خونین در کشورهای مسلمان نشین و ظهور گروه هایی مانند طالبان، القاعده و یا داعش زمینه مهمی بود برای پرداختن به بحث “شر اخلاقی”. اما به نظر می رسد برخوردهای خونین میان خود مسلمانان یا علیه دیگران که به نام دین صورت گرفت و مصداق واقعی “شر اخلاقی” بود نتوانستند به خمیر مایه این بحث تبدیل شوند. مثال دیگر تجربه حکومت اسلامی و بی کفایتی و فساد گسترده اخلاقی و اقتصادی آن در ایران است که می توانست به عنوان نمونه شراخلاقی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

اینبار اما به نظر می رسد همه گیر شده ویروس کرونا پرونده این بحث اساسی قدیمی و ناتمام را دوباره گشوده است. دو مصاحبه طولانی عبدالکریم سروش (“خدا” به هر دردی نمی‌خورد، زیتون، اسفند 1398) و محسن کدیور (خدا “وجودی قانون‌مند” است، زیتون، فروردین 1399) و چند واکنش و مقاله در ایران و خارج از کشور (یوسفی اشکوری، محمدعلی عبداللهی، محمد رضایی، احسان ابراهیمی، عبدالبشیر فکرت‌بخشی…) از جمله برخوردها با شر طبیعی و توجیه مذهبی آن هستند. بازخوانی این نوشته ها و گفته ها نشان از تفاوت ها و واگرایی های چشمگیر دارد و کمبود چشمگیر نکات و نظریه های نوآورانه و خلاق در مقایسه با آنچه که پیشتر نوشته شده است. این شکاف را حتا در میان کسانی که به نواندیش دینی معروف شده اند هم می توان مشاهده کرد. کسی مانند محسن کدیور با وجود طرح نظریات روشن پیرامون خرافات، فقه اسلامی و یا تفاوت علم و باورهای دینی هنوز با واژه گان گفتمان سنتی به سراغ موضوعی مانند سکولاریسم می رود و وجود شر را بخشی از “اراده ناگزیر” الهی قلمداد می کند.

نکته مثبت در برخی بحث ها تلاش برای پائین آوردن انتظار از خدا و عدل اوست و طرح دین حداقلی و دین فروتنی که بجای حکومت و ادعای نمایندگی حقیقت مطلق باید بیشتر در خدمت پالایش روحی و معنویت خصوصی افراد باشد. وجود پرسش، تردید و ابهام در بحث ها هم می تواند نشان از برخورد سنجشگرانه و همراه با فروتنی به برهان های سنتی باشد. پاسخ هایی که از ایران به این بحث ها داده شده هم بیشتر بازتولید سترون گفتمان سنتی توسط کسانی است که در جانبداری از خوانش محافظه کارانه از دین و یا دین حکومتی به میدان آمده اند. اما همزمان بازتاب آنچه که بدون واهمه و سانسور در خارج از کشور گفته می شود در ایران و شکل گرفتن یک جدل فکری نشان از اهمیت پرداختن گسترده به این بحث های کلیدی در محافل مذهبی و دانشگاهی و در رسانه های آزاد دارد. 

جنبش فرهنگی نقد دین و حکومت دینی؟

نکته مثبت در برخی بحث ها تلاش برای پائین آوردن انتظار از خدا و عدل اوست و طرح دین حداقلی و دین فروتنی که بجای حکومت و ادعای نمایندگی حقیقت مطلق باید بیشتر در خدمت پالایش روحی و معنویت خصوصی افراد باشد. پاسخ هایی که از ایران به این بحث ها داده شده هم بیشتر بازتولید سترون گفتمان سنتی توسط کسانی است که در جانبداری از خوانش محافظه کارانه از دین و یا دین حکومتی به میدان آمده اند. اما همزمان بازتاب آنچه که بدون واهمه و سانسور در خارج از کشور گفته می شود در ایران و شکل گرفتن یک جدل فکری نشان از اهمیت پرداختن گسترده به این بحث های کلیدی در محافل مذهبی و دانشگاهی و در رسانه های آزاد دارد.

پرسش اساسی در این میان این است که آیا عرصه‌های گوناگون بحث پیرامون دین و کارکردهای آن، از نکات و تناقضات ساده تا چون و چرا کردن فلسفی در موضوع شر و شرور زمینه یک پویایی فکری جدید در جامعه ای که حکومت اسلامی شب و روز مشغول شستشوی مغزی بچه و پیر و جوان است فراهم می آورد؟ آیا این بحث ها می توانند جامعه ایران را بسوی یک بازاندیشی و تحول فرهنگی دگرگون ساز بویژه در رابطه با دین و دینداری سوق دهند؟ آیا می توان از این بحث ها پلی زد به فضیلت جدایی دین از حکومت، دمکراسی و دین حداقلی و مطالبه مهم بازگشت روحانیون و دین به مساجد و مدارس دینی و پافروکشیدن در گلیم خویش؟

کسانی در این میان بسیار خوشبین‌اند و حتا از رنسانس ایرانی سخن به میان می آورند و دیگرانی هم به دگرگونی ژرف در رابطه جامعه با دین اشاره می کنند. محسن رنانی “رنسانس در ایران را بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا” می داند چرا که از نظر او “رنسانس اروپا جدایی دین از سیاست  بود و در رنسانس ایران جدایی ایمان از شریعت اتفاق افتاده که خیلی جلوتر از سکولاریسم اروپا است” (سخنرانی در دانشگاه تربیت مدرس، 16 اسفند 1398). انصاف نیوز از “بحران الاهیاتی” سخن می گوید (19 اسفند 1398). در این نوشته ها گاه به نقش بیماری های واگیر مانند طاعون در اروپا در شتاب بخشیدن به روندهای سکولار شدن و شکل گیری هوشیاری جمعی جدید پیرامون کلیسا و رهبران روحانی اشاره می شود.

بیماری های همه گیر و حوادث طبیعی ناگوار در ایران قرن نوزدهم و وبیستم همه وجود داشته ولی به شکل گیری رنسانس فکری منجر نشده است. در ایران کنونی ما با هیولای دولتی دینی سروکار داریم که همه ابزار تبلیغاتی و فرهنگی را در جهت تاثیر بر افکار عمومی و فرهنگ بسیج کرده است. بدون نقد و بازگشت سنجشگرانه و صریح آنچه که در ایران در سایه دین حکومتی آسیب دیده است و بردن این بحث به درون جامعه، دانشگاه، رسانه ها و شبکه های اجتماعی جنبش فرهنگی مورد نظر بوجود نخواهد آمد. پویایی و ژرفای این بحث ها همچنین بستگی به این دارد که که تا اندازه منولوگ و بحث درون دینی رایج کنونی جای خود را به دیالوگ و مشارکت اندیشمندان سایر ادیان و نیز دانشگاهیان و روشنفکران سکولار و ناباوران به دین دهد.