از امنیت منفی و سلبی تا امنیت مثبت و ایجابی

Husseinifard-1-2 حبیب حسینی فر habib hoseini far«قدرت نفوذ ایران از محور ایران، عراق و سوریه تا مدیترانه رسیده و این سومین بار است که قدرت نفوذ ایران تا مدیترانه گسترده شده است. خط دفاعی ما دیگر شلمچه نیست، مرز دفاعی ما جنوب لبنان با اسراییل است و عمق دفاع استراتژیک ما تا کنار مدیترانه و بالای سر اسرائیل رسیده است. نگرانی غربی‌ها از توسعه نفوذ قدرت ایران از خلیج فارس تا مدیترانه است.”

این سخن سردار رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران و مشاور عالی آیت‌الله خامنه‌ای به خوبی درک و دریافت مسلط جناح قدرتمند حاکم در صحنه سیاسی ایران را بازتاب می‌دهد.

همین ارزیابی و درک و دریافت در سخنان خود آیت‌آلله خامنه‌ای هم گهگاه بازتاب یافته است:

«استکبار می داند که دلهای مردم در بسیاری از کشورهای اسلامی از شمال آفریقا تا شرق آسیا، با جمهوری اسلامی ایران است. و این کشورها، عمق سیاسی و استراتژیک ایران اسلامی محسوب می‌شوند.»

آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی‌های دیگر آمریکای لاتین را هم جزء عمق استراتژیک ایران به حساب آورده است.

امنیت ملی  و حضور «زیر گوش دشمن»

نفوذ یا ایجاد عمق استراتژیک، یا می‌تواند در حوزه تمدنی یک کشور و بر بستر مشترکات تاریخی و فرهنگی شکل بگیرد، مثلا مزیتی که ایران در مناسباتش با افغانستان و تاجیکستان و نیز عراق و بحرین و لبنان دارد. یا رابطه آلمان با کشورهای آلمانی‌زبان اروپا مثل اتریش و سوئیس.

یا می‌تواند درکنار یا بدون قدرت سخت، بر قدرت نرم، از جمله مولفه‌های اقتصادی، فناوری و علمی و حضور فعال در بازار و فعل و انفعالات اقتصادی در کشورهای همسایه و نیز بر ساخت و صدور تولیدات فرهنگی تاثیرگذار، سوار شود. مثل آنچه که در مناسبات مثلا آلمان با جهان و به خصوص اتحادیه اروپا برقرار است یا بعضا در رابطه‌ غیرنظامی و امنیتی آمریکا با بسیاری از کشورهای جهان.

نفوذ و عمق استراتژیک همچنین می‌تواند صرفا بر اشتراکاتی ضعیف ولی بر مولفه‌های قوی امنیتی و نظامی سلبی و منفی سوار شود و دشمنان و خطرات ظاهرا واحدی را نشانه رود، آن گونه که مثلا در مناسبات کنونی فعلی میان ایران و سوریه حاکم است. دو کشور را دشمنی با عراق صدام حسین در کنار هم قرار داد، بعد این دشمنی بیش از پیش متوجه اسرائیل و حمایت مشترک از حزب‌الله شد و در حال حاضر هم بر تدوام بقای حکومت بشار اسد متمرکز است.

همان گونه که از نقل‌ قول‌های بالا از مقام‌های ایران می‌توان دریافت تعمیم نفوذ و ساختن عمق استراتژیک از نظر  آنها عمدتا به معنای تامین حضور در زیر گوش «دشمن» است و در وجه عمده هم، جنبه سلبی دارد. این دشمنان  تا حدود یک دهه پیش عمدتا آمریکا و به خصوص اسرائیل تعریف می‌شدند، و حالا عربستان سعودی را هم شامل می‌شود.

نوار نفوذ ایران و «عمق استراتژیکی» که از عراق شروع می‌شود و به ساحل لبنان در دریای مدیترانه می‌رسد عمدتا در خدمت همین راهبرد سلبی و مبتنی بر مهار قدرت مانور «دشمنان» و در صورت امکان نابودی آنها است (“بالای سر اسرائیل”) و در عین حال ، در حال حاضر به صحنه جنگ نیابتی ایران و عربستان هم بدل شده است.

در واقع عمق استراتژیک کنونی مورد اشاره رهبران ایران در وجه عمده بر مولفه‌های امنیتی و نظامی و سلبی استوار و در آن نبردی تا حد حذف کامل  نفوذ و بعضا موجودیت طرف مقابل در جریان است.

شماری از رهبران ایران بارها تاکید کرده‌اند که اگر این عمق استراتژیک وجود نمی‌داشت «دشمنان» (اسرائیل و آمریکا) تا حالا قصد خود برای حمله به ایران را عملی کرده بودند. این سخن به این نکته پاسخ نمی‌دهد که این دشمنان چرا دشمن شده‌اند و قصد حمله به ایران و نقض امنیت آن را داشته‌اند. آیا مثلا شعار نابودی اسرائیل و تاکید بر خشونت و سلاح در دفاع از حقوق فلسطینی‌ها تا چه حد در این جهت‌گیری «دشمنان» سهم داشته است؟ و اصولا حساسیت‌برانگیزی برنامه هسته‌ای ایران که بحرانی ده ساله را برای این کشور و توسعه آن رغم زد تا چه حد به همین درک و دریافت سلبی از «نفوذ» و «عمق‌ استراتژیک» مربوط است.

آسیب‌های عمق استراتژیک ایران

آیت‌الله خامنه‌ای در برخی سخنرانی‌های خود آمریکای لاتین را هم جزء عمق استراتژیک ایران به حساب آورده است.
شماری از رهبران ایران بارها تاکید کرده‌اند که اگر این عمق استراتژیک وجود نمی‌داشت «دشمنان» (اسرائیل و آمریکا) تا حالا قصد خود برای حمله به ایران را عملی کرده بودند. این سخن به این نکته پاسخ نمی‌دهد که این دشمنان چرا دشمن شده‌اند ؟  آیا مثلا شعار نابودی اسرائیل و تاکید بر خشونت و سلاح در دفاع از حقوق فلسطینی‌ها تا چه حد در این جهت‌گیری «دشمنان» سهم داشته است؟ و اصولا حساسیت‌برانگیزی برنامه هسته‌ای ایران که بحرانی ده ساله را برای این کشور و توسعه آن رغم زد تا چه حد به همین درک و دریافت سلبی از «نفوذ» و «عمق‌ استراتژیک» مربوط است.

یکی از آسیب‌های این درک از عمق  استراتژیک که قسما به تامین امنیت ملی مربوط می‌شود وابسته بودن بند ناف آن برای مثال به  ماندن یا نماندن رژیم سوریه است. حذف رژیم سوریه یا متکثرشدن آن در شرایطی که ایران همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد اسد گذاشته و با سایر نیروهای اجتماعی و سیاسی اپوزیسیون متعادل سوریه فاقد ارتباط است، عملا به معنای از دست‌رفتن پلی است که به حمایت‌های  ایران از حزب‌الله لبنان هم سروسامان می‌داد و در عین حال حفاظی هم برای موجودیت دولت بحران‌زده بغداد بود که زیر تازیانه واگرایی کردها و سنی‌هاست. این واگرایی شدت بگیرد نیز در «عمق استراتژیک» و امنیت ملی ایران که گهگاه در تهران به حضور نظامی در حلب و دمشق پیوند زده می‌شود گسست و حفره‌ای جدی ایجاد می‌کند.

از طرفی، این عمق استراتژیک به دلیل غلظت مولفه‌های نظامی و امنیتی در آن و جنگ‌های نیابتی که در آن جریان دارد کمتر میدانی برای حضور و نفوذ نرم ایران، از جمله به لحاظ اقتصادی ایجاد کرده‌ است.

رشد و توسعه اقتصادی ایران از جمله به دلیل مناقشات منطقه‌ای و عمده‌بودن قدرت سخت در معادلات مربوط به امنیت ملی (ایجاد عمق استراتژیک سلبی علیه «دشمنان»، برنامه بحث‌انگیز هسته‌ای و …) در ۳۷ سال گذشته ضربه‌ خورده و پیشرفت لازم را نداشته است. این ضعف اقتصادی، هم تهدیدی برای امنیت ملی ایران بوده و هم مانع از آن شده که ایران در مناطقی که عمق استراتژیک خود می‌نامد حضور اقتصادی فعالی داشته باشد و با قدرت نرم بیش از پیش این حوزه را به سود امنیت و اقتصاد خود تسخیر کند.

این در حالی است که مثلا در مقام مقایسه، برای ترکیه تا پیش از تحولات بعد از بهار عربی، این قدرت نرم (اقتصاد) بوده است که حرف اول را در مناسباتش با منطقه  زده و نفوذ و عمق استراتژیک برای آن تامین کرده است. به ویژه در آسیای میانه و قفقاز که ایران نزدیکی جغرافیایی و بعضا فرهنگی بیشتری با آنها داشته اندکی پس از سقوط شوروی به گسترش نفوذ اقتصادی خود پرداخته است. فعالیت ترکیه هم همزمان با ایران شروع شده است. اما عملا ترکیه برنده این رقابت بوده و به لحاظ سیاسی هم تاثیرات گسترده‌تری در این کشورها دارد.

ایران ۲۵ سال پس از فروپاشی شوروی هنوز یک مرکز تجاری در هیچ کدام از پایتخت های آسیای میانه و قفقاز ندارد و اصولا قدرت اقتصادی ایران از جهت‌گیری صادراتی و افزایش توان رقابت با سایر رقبای منطقه‌ای بازایستاده است. فشارها و لابی‌گیرهای موثر قدرت‌هایی که ایران خود را در تخاصم با آنها می‌بینند (آمریکا و اسرائیل)  نیز در این عدم موفقیت برای حضور نرم در کل منطقه سهمی عمده داشته است.

مورد آلمان و نقشی که اقتصاد در تامین نفوذ و تاثیر آن در اتحادیه اروپا و جهان بازی می‌کند، نمونه‌ای قابل تامل است.

آلمان نه قدرت اتمی است و در قیاس با فرانسه و بریتانیا هم قدرت نظامی مطرحی نیست. ولی با اقتصاد خود هم حرف اول را در اتحادیه اروپا می‌زند و هم جزء سه صادرکننده اصلی کالا در دنیاست. نفوذ آلمان در حوزه دور و نزدیک خود عمدتا با قدرت و ظرفیت‌های اقتصادی و فناوری آن و قدرت مانورش در این بازارها تامین می‌شود.

امکاناتی که عاطل مانده‌اند

موقعیت ژئوپلتیکی منحصر به فرد ایران که به واسطه آن با ۱۵ کشور منطقه در چهار جهت جغرافیایی همسایه و هم‌مرز است موجب شده که هم ظرفیتی برای تبدیل شدن به چهارراه مواصلاتی غرب به شرق و شمال به جنوب باشد و هم با کل  امکانات دیگرش از جمله منابع و مواد خام و سرمایه‌های انسانی‌اش جذابیت‌های ویژه‌ای برای سرمایه‌های خارجی و پیشرفت اقتصادی در کل منطقه داشته باشد و از این راه اهرم‌هایی قوی در رابطه با تامین امنیت ملی خود ایجاد کند.

صرفنظر از این که هنوز هم در سطح کلان درک و دریافت واحدی از امنیت و منافع ملی در سطوح مختلف حاکمیت ایران وجود ندارد و در عرصه دیپلماسی و رفتار با جهان و منطقه نگاه‌ها و رویکردهای بعضا متفاوتی را می‌توان رصد کرد (تفاوت میان مواضع و دیدگاه‌های وزارت‌ خارجه با نهادهای نظامی و امنیتی یا در سطح کلی‌تر دولت با رهبری نظام)، این نیز هست که در حد همان تحقق سند چشم‌انداز ایران سال ۱۴۰۴ هم که سند راهنمای حکومت برای پیشرفت ایران و تامین منافع ملی و امنیت آن است نیز، کشور به شدت لنگ می‌زند.

۹ سال مانده به پایان دوره این سند، ایران در بسیاری از عرصه‌ها به دلیل مناقشات منطقه‌ای و بین‌المللی و رویکردها و تاکیدات امنیتی و نظامی در تامین امنیت ملی خویش، به حداقل‌ها هم دست نیافته است.

سند می‌‌گوید که «اجرای این چشم‌انداز از سال ۱۳۸۴ و در قالب چهار برنامه توسعه ۵ ساله باید ایرانی امن و مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه‌جانبه و پیوستگی مردم و حکومت» بسازد.

شکاف دولت- ملت عامل شکنندگی و تهدید امنیت ملی

توسعه اقتصادی ایران از جمله به دلیل عمده‌بودن قدرت سخت در معادلات مربوط به امنیت ملی (ایجاد عمق استراتژیک سلبی علیه «دشمنان»، برنامه بحث‌انگیز هسته‌ای و …) در ۳۷ سال گذشته ضربه‌ خورده است. این ضعف اقتصادی، هم تهدیدی برای امنیت ملی ایران بوده و هم مانع از آن شده که ایران در مناطقی که عمق استراتژیک خود می‌نامد حضور اقتصادی فعالی داشته باشد و با قدرت نرم بیش از پیش این حوزه را به سود امنیت و اقتصاد خود تسخیر کند.

پیوستگی مردم و حکومت که رکن اصلی تامین امنیت ملی است همچنان به دلیل ساختار معیوب سیاسی ایران و عدم تامین مشارکت واقعی و بدون تبعیض و فیلتر مردم در سرنوشت خویش با اختلال مواجه است. این واگرایی گهگاه کند می‌شود، ولی کمتر به سوی انسجام و همگرایی و تامین مقبولیت و مشروعیت بیشتر حکومت سیر می‌کند. نتیجتا امنیت ملی هم در معرض  شکنندگی‌ها و تهدیدهای معینی است.

بر طبق سند ۱۴۰۴ همچنین باید ایران در این سال«  به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه‌ی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرم‌افزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و اشتغال کامل» برسد.

رشد اقتصادی لازم برای رسیدن به این هدف که به نوعی با بحث امنیت ملی هم بی‌ارتباط نیست، باید ۵ تا ۸ درصد در سال باشد.اما این رشد از قبل تحریم‌ها و سوءمدیریت و فساد اقتصادی حالا چندین سال است که حول و حوش صفر می‌چرخد. چنین هدفی بدون داشتن رابطه‌ای فعال و پویا با جهان و تعامل سازنده با جهان هم مقدور نیست.

تعامل سازنده با جهان به سود تامین امنیت ملی که سند یادشده هم بر آن تاکید دارد  نمی تواند  در چارچوب جهت‌گیری های سلبی یا گفتمان امنیت منفی به سامان برسد و تنها با سمتگیری به سوی گفتمان امنیت مثبت و ایجابی در منطقه و جهان قابل تحقق است.