بحث در باره اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری جمهوری اسلامی به یک نقطه عزیمت و مبنای راهبردی برای تفکیک نیروهای سیاسی و خط مشی ها و رویکردهای مختلف و متنوع آنان تبدیل شده است.
این پرسش دوگانه در ابتدا ساده می نماید و آنچه باقی میماند جمعبندی دو دهه تجربه عملکرد اصلاح طلبی و اصلاح طلبان از یکسو و برخورد هسته سخت قدرت از سوی دیگر است. اما به راستی و از منظری راهبردی و بنا به تجارب کشورهای مختلف جهان، این پرسش به همان سادگی است که در ظاهر و در ابتدای امر می نماید؟
برای اینکه بار سنگین منازعات جاری بین نیروهای سیاسی مختلف کنونی فعال در عرصه سیاسی ایران را از یک بحث نظری و آکادمیک راهبردی دور کنیم اجازه میخواهیم بحث را از حوزه ایران خارج کنیم و به صورت عام مطرح سازیم: «اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری حکومتها». آوردن واژه «حکومتها» در این پرسش بدنبال بررسی این پرسش از منظری عام و تاریخی و جهانی است و نه الزاما و صرفا معطوف به ایران.
به عبارت دیگر و به صورت کلان و فارغ از مصادیق مشخص آن (در ایران یا دیگر کشورها)، می خواهیم واکاوی کنیم که آیا پرسش از «اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری حکومتها» به طور مطلق و انتزاعی قابل بررسی و پاسخگویی است و یا باید به طور مشخص و انضمامی بدان پرداخت؟ پاسخ به این پرسش تابع «موازنه قوا» بین حکومت و میزان قدرت و توان جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی است و نمی توان یک رفتار واحد و مشخص از سوی حکومت (و مردم) را در همه شرایط و در همه حالات موازنه قدرت بین حکومت و مردم متصور دانست و یا فارغ از «موازنه قوا» بین بالا و پایین هسته سخت قدرت و ذات و ماهیت بعضی قدرتها اصلاح ناپذیر (و یا اصلاح پذیر) است؟ آیا پاسخ به این پرسش به تغییر و تحولات و شکاف های درون ساختار قدرت (و از آنجا به نحوه مراوده اش با قدرت مردم و جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی) نیز مرتبط است و یا امری است که بنا به مبانی بنیادین هر نظام قدرتی می توان در باره آن داوری ای عام نمود؟
این یک بررسی و پرسش راهبردی است که که به خروجی های مختلف و خط مشی ها و رویکردهای گوناگون می انجامد. روشن نبودن و به نظم و سامان نرسیدن این بحث و واکاوی راهبردی به اغتشاش فکری و عدم مفاهمه و بدفهمی نیروهای مختلف سیاسی از رویکردهای یکدیگر منجر می شود.
مرتبط و متصل دانستن (یا ندانستن) اصلاح پذیری (و اصلاح ناپذیری) حکومت ها با مسئله «موازنه قوا» در عینیت و عمل سیاسی به سه خروجی مختلف خواهد انجامد: اصلاح طلبی، سرنگونی طلبی و تحول خواهی(این سه گانه موضوع مورد بررسی درمیهن شماره 22 بود). فارغ از درست یا نادرست بودن هر یک از این رویکردها اما در مرحله اول مفاهمه هر رویکرد و عدم ساده سازی و ادغام و متصل و متهم سازی یک رویکرد به یکی از رویکردهای متفاوت و رقیب دیگر، مانع درک و دریافت و تحلیل درست نیروها و موضع و موقف سیاسی آنها از یکدیگر و تنظیم رابطه شان با هم خواهد شد.
عدم دقت و تامل در بررسی دیالکتیک و رابطه (احیانا متغیر) بین قدرت حکومت از یکسو و قدرت جامعه و جنبشهای درونی آن از سوی دیگر شاید به ساده سازی و جزمیت در تحلیل و بالطبع تجویزهای سیاسی بیانجامد.
براساس این نیاز راهبردی برای واکاوی این پرسش به ظاهر ساده اما در متن و بطن خویش پیچیده و حساس است که شورای دبیران نشریه میهن در ششمین سال فعالیت خود تصمیم گرفت موضوع شماره سی و سوم میهن را به بررسی
«اصلاح پذیری یا اصلاح ناپذیری حکومتها»
اختصاص دهد تا این پرسش مشخص بررسی شود که آیا در شرایطی که جامعه مدنی و جنبشهای مختلف (کارگری، زنان، معلمان، دانشجویان، حقوق بگیران مختلف، بیکاران، مطالبه گران قومی و …) و یا کنشگری اعتراضی در عرصه خیابان، اعتصابات گوناگون، مقاومت و نافرمانی مدنی و… در مقیاسی کوچک و ضعیف قرار دارد و یا در شرایطی که همین پویشها و کنشها و جنبشها در مقایسی گسترده و قوی و سراسری در جریان باشد برخورد و مواجهه حکومت ها ثابت و یکسان خواهد بود و یا تغییر خواهد کرد؟ همچنین؛ ثابت یا متغیر دانستن کنش بین قدرت حکومت و قدرت مردم، چه تاثیری بر خروجی راهبردی و خط مشی سیاسی و احیانا شعارهای راهبردی هر جریان و گرایش سیاسی خواهد گذاشت؟
شورای دبیران نشریه میهن
جواد اکبرین، رضا علیجانی، علی کشتگر و محسن یلفانی