ایران در آستانه انقلاب “زن، زندگی، آزادی”

farhang-jahanpor-فرهنگ-جهانپوردر چند ماه گذشته سخنان زیادی در مورد اعتراضات سراسری در ایران به رهبری زنان در پی درگذشت غم انگیز مهسا امینی با شعار قدرتمند و زیبای “زن، زندگی و آزادی” بیان شده است. به جای پرداختن به برخی از نکاتی که برای همه ما کاملاً شناخته شده است، می خواهم به برخی از کلیات بپردازم.

در تاریخ طولانی ایران فراز و نشیب های زیادی وجود داشته است. برخی از آن تغییرات بسیار مهم و دوران ساز بوده است. مانند تأسیس سلسله مادها، تأسیس امپراتوری هخامنشیان، حمله اسکندر، اشکانیان، ساسانیان، حمله اعراب و تأسیس اسلام، حمله مغول و تأسیس شاهنشاهی صفوی. در تاریخ اخیر ایران، انقلاب مشروطه دوران جدیدی را برای پایان دادن به حکومت مطلقه و حرکت به سوی نظام دموکراتیک آغاز کرد. اما نهضت مشروطه با وجود فداکاری های فراوان به همه اهداف خود نرسید. جنگ های جهانی اول و دوم و دخالت قدرت های خارجی آن جنبش را خنثی کرد. بعدها، تأسیس خاندان پهلوی، اگرچه منجر به اصلاحات و مدرنیزه شدن ایران شد، خلع رضاشاه توسط انگلیسی ها، کودتای 1953 و تردید شاه فقید در مورد سلطنت کردن به جای حکومت کردن،  ازحرکت به سوی استقلال واقعی و دموکراسی جلوگیری کرد.

انقلاب 1357 با شعار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی آغاز شد، و خیلی ها تصور می کردند که انقلاب  ادامه جنبش مشروطه خواهد بود، اما خیلی زود بیشتر مردم متوجه شدند که فریب خورده اند. انقلاب نه تنها آزادی سیاسی را تثبیت نکرد، بلکه مردم را از بسیاری از آزادی های اجتماعی که در آن زمان از آن برخوردار بودند محروم کرد. به جای برقراری دموکراسی، رژیم اسلامی یکی از خشن‌ترین، خودسرترین، واپس‌گراترین و مستبدترین رژیم‌های تاریخ معاصر ایران را تأسیس کرد.به نظر من، ایران در آستانه تحولات مهم و دوران ساز دیگری است. سوال این است که آیا این بار هم این جنبش سراسری به دلیل خشونت، جاه طلبی بیش از حد، بی صبری و فقدان برنامه مشخص شکست خواهد خورد یا اینکه این بار دوران جدیدی از توسعه و دموکراسی را در ایران باز خواهد کرد؟ ضرب المثل خوبی در انگلیسی هست که می گوید نباید ایده آل را دشمن بهترین ها کرد. به عبارت دیگر، گاهی به امید دستیابی به کمال، می‌توانیم در دستیابی به بهترین چیزی که در دسترس است شکست بخوریم.

انقلاب  الهام‌بخش دیگر گروه‌های ضدغربی و اسلام‌گرا در خاورمیانه و فراتر از آن بود و آغازگر دوره‌ای از ظهور اسلام سیاسی بود. اما اعتراضات سراسری که پس از درگذشت مهسا امینی 22 ساله در بازداشت موسوم به گشت ارشاد ایران در 25 شهریور 1391 به اتهام عدم رعایت حجاب ادامه یافته است، پایه های رژیم آخوندی را بی اندازه متزلزل کرده است.

تفاوت اعتراضات کنونی با اعتراضات قبلی این است که قیام جدید  عمدتاً توسط زنان با شعار زیبا و  قدرتمند «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد که به زودی مورد حمایت بخش بزرگی از مردم قرار گرفت. این قیام به تمام نقاط کشور سرایت کرد و علیرغم خشونت های گسترده دولتی، ماه ها ادامه یافته است.

دوام جمهوری اسلامی که توانسته طوفان های زیادی را پشت سر بگذارد بر 6 عامل استوار است:
1. رژیم برخی از عناصر مشروعیت دموکراتیک را حفظ کرد، به این معنا که در حالی که خود را اسلامی می‌نامید، یک جمهوری با برخی ارگان‌های منتخب مانند مجلس یا مجلس و رئیس‌جمهور نیز بود.2. ماهیت مذهبی انقلاب از حمایت تعداد زیادی از مردم متدین، از جمله دستگاه قدرتمند مذهبی برخوردار بود.3. برنامه ‌های اقتصادی پوپولیستی رژیم و توجه بیشتر به طبقات پایین و مناطق روستایی، در مقابل سیاست ‌های حامی شهری و نخبگان محور شاه، حمایت طبقات فقیرتر را که اکثریت جامعه را تشکیل می ‌دهند، جلب کرد.4.  تجربه وحشتناک جنگ های حمایت شده توسط ایالات متحده در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن، بسیاری از ایرانیان را متقاعد کرد که به جای فرو بردن کشور در هرج و مرج، به شیطانی که می شناختند بچسبند.5. جایگزین واحد و قابل دوام چه در داخل و چه در میان ایرانیان خارج از کشور  وجود نداشت.6- توسل به خشونت گسترده و شدید برای سرکوب هر نوع مخالفت, حتی مخالفت مسالمت آمیز.در سال های اخیر، عملاً تمام مزایای فوق معکوس شده است…

تحلیل دلایل شکست جمهوری اسلامی مهم است. دوام جمهوری اسلامی که توانسته طوفان های زیادی را پشت سر بگذارد بر 6 عامل استوار است:

1. رژیم برخی از عناصر مشروعیت دموکراتیک را حفظ کرد، به این معنا که در حالی که خود را اسلامی می‌نامید، یک جمهوری با برخی ارگان‌های منتخب مانند مجلس یا مجلس و رئیس‌جمهور نیز بود.2. ماهیت مذهبی انقلاب از حمایت تعداد زیادی از مردم متدین، از جمله دستگاه قدرتمند مذهبی برخوردار بود.3. برنامه ‌های اقتصادی پوپولیستی رژیم و توجه بیشتر به طبقات پایین و مناطق روستایی، در مقابل سیاست ‌های حامی شهری و نخبگان محور شاه، حمایت طبقات فقیرتر را که اکثریت جامعه را تشکیل می ‌دهند، جلب کرد.4.  تجربه وحشتناک جنگ های حمایت شده توسط ایالات متحده در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن، بسیاری از ایرانیان را متقاعد کرد که به جای فرو بردن کشور در هرج و مرج، به شیطانی که می شناختند بچسبند.5. جایگزین واحد و قابل دوام چه در داخل و چه در میان ایرانیان خارج از کشور  وجود نداشت.6- توسل به خشونت گسترده و شدید برای سرکوب هر نوع مخالفت, حتی مخالفت مسالمت آمیز. در سال های اخیر، عملاً تمام مزایای فوق معکوس شده است.ادعاهای دموکراتیک رژیم در انتخابات مجلس گذشته و ریاست جمهوری به طور جدی تضعیف شده است. شورای نگهبان در آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی در 21 بهمن 1399 تقریباً تمامی نامزدهای اصلاح طلب و میانه رو رد صلاحیت کرد. در نتیجه، محافظه کاران اکثریت قریب به اتفاق کرسی ها را به دست آوردند.اوضاع در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 1390 بدتر بود. شورای نگهبان پس از رد صلاحیت تمامی نامزدهای برجسته اصلاح طلب و میانه رو، فقط تایید صلاحیت هفت نامزد شامل ابراهیم رئیسی، نامزد منتخب آقای  خامنه ای، را اعلام کرد و آقای رئیسی  برنده اعلام شد.به این ترتیب خامنه ‌ای و شورای نگهبان با دستکاری در انتخابات سعی کردند تیمی همگن داشته باشند. آنها به این امر دست یافته اند زیرا اکنون محافظه کاران قوه مجریه، مقننه و قضائیه را کنترل می کنند.ولی همه اینها گسست های جدی در کشور و حتی در داخل دستگاه مذهبی ایجاد کرده است. حداقل هفت آیت الله پیشرو استفاده از زور بیش از حد علیه معترضان را محکوم کرده و از رژیم فاصله گرفته اند.از جمله آیت‌الله اسدالله بیات زنجانی، «رفتارهای» مسبب درگذشت «تأسف ‌بار» امینی را «غیرقانونی، غیرمنطقی و نامشروع» توصیف کرد. وی هشدار داد که استفاده از زور توسط نیروهای دولتی هیچگاه به گسترش و تثبیت ارزش های الهی و انسانی در هیچ جامعه ای منجر نشده است. او در یک فتوا گفت که همه مسلمانان موظف هستند “در برابر عوامل لباس شخصی که با اسلحه یا چاقو به معترضان حمله می کنند” دفاع کنند.سیدحسن خمینی، نوه آیت ‌الله روح ‌الله خمینی که در کنار اصلاح‌ طلبان قرار گرفته است، از قوه قضائیه خواست تا «فوری» با «مقصران» مرگ امینی برخورد کند. او گفت که دولت “بهتر است شروع به گوش دادن به مردم کند.”مخالفت با آیت ‌الله خامنه ‌ای به اعضای خانواده خودش هم کشیده شده است. بدری حسینی خامنه‌ای، خواهر رهبر و همسر یک روحانی برجسته، در نامه ‌ای سرگشاده در اوایل آذرماه نوشت: “رژیم جمهوری اسلامی خمینی و علی خامنه‌ ای چیزی جز رنج و ظلم برای ایران و ایرانیان به ارمغان نیاورده است.” او با شجاعت تاکید کرد: “امیدوارم به زودی شاهد پیروزی مردم و سرنگونی این ظلم حاکم بر ایران باشم.”این سطح از انتقاد تعداد زیادی از آیت الله های برجسته و نزدیکان خمینی و خامنه ای بی سابقه بوده است و نشان می دهد که بسیاری از اعضای سلسله مراتب مذهبی کشتی در حال غرق شدن را ترک می کنند. این علاوه بر اظهارات تند حسن روحانی رئیس جمهور سابق، علی لاریجانی رئیس سابق مجلس، و جواد ظریف وزیر سابق امور خارجه در محکومیت توسل به زور علیه معترضان است. در این میان دیدگاه های دو تن از اعضای اردوگاه اصلاح طلبان خودنمایی می کند.نخست وزیر سابق میرحسین موسوی در نامه ای سرگشاده خواستار قانون اساسی جدید برای جایگزینی قانون اساسی فعلی شد. پیشنهادات او عبارت بودند از:یک: برگزاری رفراندوم آزاد و «سالم» درباره لزوم ایجاد تغییرات در قانون اساسی فعلی یا تدوین قانون اساسی جدید.دو: در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل «مجلس مؤسسان» مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخابات آزاد و عادلانه.سه: برگزاری رفراند وم در مورد متن مصوب آن مجلس به منظور ایجاد نظام مبتنی بر حاکمیت قانون برخاسته از اراده مردم که با رعایت اصول حقوق بشری و کرامت انسانی نیز باشد.اینها پیشنهادات انقلابی است. آنها خواهان برچیده شدن کامل جمهوری اسلامی و استقرار یک نظام جدید بر اساس خواست مردم هستند. پیشنهادات موسوی حمایت زیادی را در داخل کشور و در میان ایرانیان خارج از کشور  را جلب کرده است.در 5 فوریه 2023، یک روز پس از انتشار نامه سرگشاده موسوی، محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، بیانیه ای صادر کرد که در آن تلاش کرد تا خواسته های موسوی را تعدیل کند. خاتمی خواستار اصلاحات به جای سرنگونی جمهوری اسلامی شد.خاتمی در بیانیه طولانی خود 15 پیشنهاد را مطرح کرد از جمله:انتخابات آزاد و رقابتیبهبود روند قضاییآزادی زندانیان سیاسی و زندانیان خانگیرفع محدودیت های رسانه ایمبارزه با فساد دولتیبازنگری در نقش و ترکیب مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظامکاهش نقش ارتش در سیاست و اقتصادسیاست خارجی مبتنی بر گفتگو و نه انزواطلبی چه ایرانیان پیشنهادات خاتمی و چه موسوی را بپذیرند یا اقدامات رادیکال تری اتخاذ کنند، به جرات می توان گفت که بازگشت به وضعیت قبل از مرگ مهسا امینی امکان پذیر نیست. ایرانیان پس از تجربه 44 سال گذشته، چهره واقعی دیکتاتوری مذهبی را دیده و تشنه آزادی و دموکراسی هستند.به جای بحث در مورد پیشنهادات اعضای مختلف رژیم ما باید بر اهمیت منشور سازمان ملل که مورد قبول تمامی کشورهای جهان از جمله ایران قرار گرفته است که از آزادی، صلح و برابری صحبت می کند تأکید کنیم. ایران و سایر کشورهای دیکتاتوری یا باید مطابق منشور عمل کنند یا سازمان ملل را ترک کنند. دیگر مقررات مهم آن منشور عبارتند از:

احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی

آزادی تشکل

آزادی بیان و عقیده

دسترسی به قدرت و اعمال آن مطابق با حاکمیت قانون

برگزاری انتخابات دوره ای آزاد و منصفانه با رای عمومی و رای مخفی به عنوان بیان اراده مردم

سیستم کثرت گرا از احزاب و سازمان های سیاسیتفکیک قوااستقلال قوه قضائیهشفافیت و پاسخگویی در مدیریت دولتیرسانه های آزاد، مستقل و متکثر تغییرات در ایران باید توسط خود ایرانی ها و با حمایت اخلاقی دیگر کشورها و سازمان های بین المللی شکل بگیرد. غرب می تواند با تاکید بر اینکه هر تغییری منجر به یک رژیم تحمیلی از خارج نمی شود، به جنبش دموکراتیک ایران کمک کند. با عدم مداخله در امور داخلی ایران، غرب می تواند به ایرانیان کمک کند تا کارهای لازم را برای خود انجام دهند و اولین دولت واقعاً دموکراتیک در خاورمیانه را جایگزین یک رژیم ورشکسته و فاسد کنند.پیشنهاد من به رهبران رژیم این است که فرصت را برای تغییر مسالمت آمیز فراهم کنند. ادامه رژیم فعلی در بلند مدت یا حتی میان مدت غیرممکن است. تنها انتخابی که آنها دارند این است که یا به زور از قدرت خارج شوند که برای آنها و ایران گران تمام می شود یا تسلیم خواسته های عمومی شوند و اجازه دهند تغییرات مسالمت آمیز رخ دهد. اگر گزینه دوم را انتخاب کنند، به خود و ایرانیان صبور و مظلوم لطف بزرگی خواهند کرد. اگر آنها به موقع اقدام کنند می توانند از سرنوشت صدام یا قذافی در امان بمانند. آنها باید کمی فروتنی بیاموزند و دلهای سخت خود را نرم کنند. به قول مولانااز بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ

سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش

تغییرات در ایران باید توسط خود ایرانی ها و با حمایت اخلاقی دیگر کشورها و سازمان های بین المللی شکل بگیرد. غرب می تواند با تاکید بر اینکه هر تغییری منجر به یک رژیم تحمیلی از خارج نمی شود، به جنبش دموکراتیک ایران کمک کند. با عدم مداخله در امور داخلی ایران، غرب می تواند به ایرانیان کمک کند تا کارهای لازم را برای خود انجام دهند و اولین دولت واقعاً دموکراتیک در خاورمیانه را جایگزین یک رژیم ورشکسته و فاسد کنند.

انتخاب با آنهاست حاکمان کنونی انتخابی ندارند که در برابر انقلاب قریب الوقوع مقاومت کنند، اما این انتخاب را دارند که این دوره گذار را برای خود و همه ایرانیان و حتی کل منطقه آسان کنند. سوتیترها:انقلاب 1357 با شعار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی آغاز شد، و خیلی ها تصور می کردند که انقلاب  ادامه جنبش مشروطه خواهد بود، اما خیلی زود بیشتر مردم متوجه شدند که فریب خورده اند. انقلاب نه تنها آزادی سیاسی را تثبیت نکرد، بلکه مردم را از بسیاری از آزادی های اجتماعی که در آن زمان از آن برخوردار بودند محروم کرد. به جای برقراری دموکراسی، رژیم اسلامی یکی از خشن‌ترین، خودسرترین، واپس‌گراترین و مستبدترین رژیم‌های تاریخ معاصر ایران را تأسیس کرد.

به نظر من، ایران در آستانه تحولات مهم و دوران ساز دیگری است. سوال این است که آیا این بار هم این جنبش سراسری به دلیل خشونت، جاه طلبی بیش از حد، بی صبری و فقدان برنامه مشخص شکست خواهد خورد یا اینکه این بار دوران جدیدی از توسعه و دموکراسی را در ایران باز خواهد کرد؟

دوام جمهوری اسلامی که توانسته طوفان های زیادی را پشت سر بگذارد بر 6 عامل استوار است:

1. رژیم برخی از عناصر مشروعیت دموکراتیک را حفظ کرد، به این معنا که در حالی که خود را اسلامی می‌نامید، یک جمهوری با برخی ارگان‌های منتخب مانند مجلس یا مجلس و رئیس‌جمهور نیز بود.2. ماهیت مذهبی انقلاب از حمایت تعداد زیادی از مردم متدین، از جمله دستگاه قدرتمند مذهبی برخوردار بود.3. برنامه ‌های اقتصادی پوپولیستی رژیم و توجه بیشتر به طبقات پایین و مناطق روستایی، در مقابل سیاست ‌های حامی شهری و نخبگان محور شاه، حمایت طبقات فقیرتر را که اکثریت جامعه را تشکیل می ‌دهند، جلب کرد.4.  تجربه وحشتناک جنگ های حمایت شده توسط ایالات متحده در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن، بسیاری از ایرانیان را متقاعد کرد که به جای فرو بردن کشور در هرج و مرج، به شیطانی که می شناختند بچسبند.5. جایگزین واحد و قابل دوام چه در داخل و چه در میان ایرانیان خارج از کشور  وجود نداشت.6- توسل به خشونت گسترده و شدید برای سرکوب هر نوع مخالفت, حتی مخالفت مسالمت آمیز.در سال های اخیر، عملاً تمام مزایای فوق معکوس شده است… خامنه ‌ای و شورای نگهبان با دستکاری در انتخابات سعی کردند تیمی همگن داشته باشند. آنها به این امر دست یافته اند زیرا اکنون محافظه کاران قوه مجریه، مقننه و قضائیه را کنترل می کنند. ولی همه اینها گسست های جدی در کشور و حتی در داخل دستگاه مذهبی ایجاد کرده است. حداقل هفت آیت الله پیشرو استفاده از زور بیش از حد علیه معترضان را محکوم کرده و از رژیم فاصله گرفته اند. در این میان دیدگاه های دو تن از اعضای اردوگاه اصلاح طلبان خودنمایی می کند:نخست وزیر سابق میرحسین موسوی در نامه ای سرگشاده خواستار قانون اساسی جدید برای جایگزینی قانون اساسی فعلی شد…یک روز پس از انتشار نامه سرگشاده موسوی، محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، بیانیه ای صادر کرد که در آن تلاش کرد تا خواسته های موسوی را تعدیل کند. خاتمی خواستار اصلاحات به جای سرنگونی جمهوری اسلامی شد. خاتمی در بیانیه طولانی خود 15 پیشنهاد را مطرح کرد… چه ایرانیان پیشنهادات خاتمی و چه موسوی را بپذیرند یا اقدامات رادیکال تری اتخاذ کنند، به جرات می توان گفت که بازگشت به وضعیت قبل از مرگ مهسا امینی امکان پذیر نیست. ایرانیان پس از تجربه 44 سال گذشته، چهره واقعی دیکتاتوری مذهبی را دیده و تشنه آزادی و دموکراسی هستند. به جای بحث در مورد پیشنهادات اعضای مختلف رژیم ما باید بر اهمیت منشور سازمان ملل که مورد قبول تمامی کشورهای جهان از جمله ایران قرار گرفته است که از آزادی، صلح و برابری صحبت می کند تأکید کنیم. ایران و سایر کشورهای دیکتاتوری یا باید مطابق منشور عمل کنند یا سازمان ملل را ترک کنند. تغییرات در ایران باید توسط خود ایرانی ها و با حمایت اخلاقی دیگر کشورها و سازمان های بین المللی شکل بگیرد. غرب می تواند با تاکید بر اینکه هر تغییری منجر به یک رژیم تحمیلی از خارج نمی شود، به جنبش دموکراتیک ایران کمک کند. با عدم مداخله در امور داخلی ایران، غرب می تواند به ایرانیان کمک کند تا کارهای لازم را برای خود انجام دهند و اولین دولت واقعاً دموکراتیک در خاورمیانه را جایگزین یک رژیم ورشکسته و فاسد کنند. پیشنهاد من به رهبران رژیم این است که فرصت را برای تغییر مسالمت آمیز فراهم کنند. ادامه رژیم فعلی در بلند مدت یا حتی میان مدت غیرممکن است. تنها انتخابی که آنها دارند این است که یا به زور از قدرت خارج شوند که برای آنها و ایران گران تمام می شود یا تسلیم خواسته های عمومی شوند و اجازه دهند تغییرات مسالمت آمیز رخ دهد. اگر گزینه دوم را انتخاب کنند، به خود و ایرانیان صبور و مظلوم لطف بزرگی خواهند کرد. اگر آنها به موقع اقدام کنند می توانند از سرنوشت صدام یا قذافی در امان بمانند. آنها باید کمی فروتنی بیاموزند و دلهای سخت خود را نرم کنند. انتخاب با آنهاست حاکمان کنونی انتخابی ندارند که در برابر انقلاب قریب الوقوع مقاومت کنند، اما این انتخاب را دارند که این دوره گذار را برای خود و همه ایرانیان و حتی کل منطقه آسان کنند.