آستانه ۳۷ (تازه‌های ادبیات فارسی)

fgsdfg6h54hjkدر این شماره به معرفی یک مجموعه مقالات و یک ترجمه در بازار کتاب و ادبیات ایران می‌پردازیم:

برگ‌هایی از کارنامه دولت جنگ (مجموعه مقالات)

نشر روزنه

«به‌خوبی آگاهی داریم که انتشار این کتاب تنها یک گام در راستای شناخت کارنامه دولت در آن مقطع حیاتی و سرنوشت‌ساز تاریخ کشورمان به شمار می‌آید؛ اما امیدواریم مطالعه آن انگیزه‌ای شود برای پژوهشگران و نیز اولیای امور عرصه دفاع تا گام‌های پربارتری بردارند و هم‌وطنان خود را در شناخت این بخش مهم از هویت تاریخی خود یاری دهند»

از مقدمه به قلم: علیرضا حسینی بهشتی و عباس ملکی

این کتاب مجموعه‌ای از تحلیل‌های صاحبنظران است درباره نقش دولت میرحسین موسوی در دوران جنگ تحمیلی و به گفته گردآ‌ورندگانش تلاش کرده‌اند تا با استناد به نظریه « تقصیر و مسئولیت» آیریس ماریون یانگ در اثر او با عنوان «مسئولیت در قبال عدالت» و نیز نظریه «تنفر و تقصیر» مارتا نوسبام اثری انتقادی تحلیلی در حوزه کم پژوهش و مغفول افتاده دولت جنگ پدید آورند که به دنبال تحلیل تاریخی عبرت آموز و نه برپایی محکمه محکومیت ساز و بر پایه مسئولیت جمعی در آن دوران سرنوشت ساز و نه اتکای فردی و مقصر یاب باشد و تا جایی که می‌شود از حب و بغض شخصی خالی و متکی بر تحلیل تاریخی سودمند و گره گشا و درس آموز برای نسل امروز باشد که مخاطب اصلی این اثر با اهمیت است.

مقدمه کتاب می‌گوید آنچه در باب تاریخ جنگ تحمیلی و کارنامه افراد و ارگان‌هایی که در آن مشارکت کردند، غالب است، نگرش «تاریخ به‌مثابۀ محکمه» بر «تاریخ به‌مثابۀ عبرت» است از این رو، تلاش گردآورندگان و نویسندگان مجموعه مقالات کتاب حاضر این بوده است که تا آنجا که ممکن بوده، از نگرش اول دوری کرده و به نگرش دوم نزدیک شوند.

کتاب برگ‌هایی از کارنامه دولت جنگ از چند بخش تشکیل شده است؛ بخش نخست به مقالاتی اختصاص دارد که پژوهشگرانی با بهره‌گیری از چارچوب‌ها و رهیافت‌های نظری و علمی گوناگون برای انتشار در این مجموعه نوشته‌اند.

مقاله حسین علایی با عنوان «بررسی نقش دولت دفاع مقدس در جنگ تحمیلی» در پی پاسخ به این پرسش است که دولت دفاع مقدس در چه حوزه‌هایی و چگونه از جبهه‌ها و رزمندگان پشتیبانی می‌کرده است. اهمیت بررسی این موضوع در این است که بدون در نظر گرفتن تلاش‌ها و فعالیت‌های دولت در دوران جنگ، تصور بیرون راندن ارتش متجاوز از خاک ایران و حفظ تمامیت ارضی کشور غیرواقع‌بینانه است.

عباس ملکی مقاله خود در حوزه سیاست خارجی را با عنوان «سیاست خارجی آخرین نخست‌وزیر ایران: ۱۳۶۰-۱۳۶۸» به رشته تحریر درآورده است. وی با اشاره به تجربه‌های عملی و بنیان‌های نظری سیاست خارجی ایران پساانقلاب، سیاست خارجی مهندس موسوی را با اتکا به هشت مشخصه توضیح داده و سیاست خارجی جمهوری اسلامی را منعکس‌کننده شخصیت، عظمت، عزت و هویت نظام برآمده از انقلاب اسلامی، مخالف با هرگونه سلطه‌گری که در قانون اساسی نیز بدان تصریح شده است، دارای موضع انتقادی و درعین‌حال کاربردی نسبت به سازمان‌های بین‌المللی، توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و موقعیت ژئواکونومیک و تنوع فرهنگی ایران به‌مثابه فرصت به‌جای تهدید برای امنیت ملی، توجه به عنصر مهم دین‌باوری در سطح ملی و تأثیر آن بر سیاست‌گذاری‌ها و وفاداری هم‌زمان سیاست خارجی به اسلام، انقلاب و ایران دانسته است.

شهروز شریعتی و مسعود غفاری در مقاله «اقتصاد سیاسی منازعه در جنگ ایران و عراق»، تلاش کرده‌اند ضمن بررسی خسارات مادی حاصل از این جنگ برای دو کشور ایران و عراق، مواضع عربستان سعودی و ایالات متحده را در تلاش برای تداوم این درگیری از منظر اقتصاد سیاسی ارزیابی کنند. آنها نشان داده اند که این جنگ در کوتاه‌مدت منجر به آسیب جدی به زیرساخت‌های دو کشوری شد که کنترل یک‌پنجم نفت دنیا را در اختیار داشتند و در میان‌مدت نیز هر دو کشور را از اقتصاد سیاسی بین‌الملل منزوی کرد.

فرشاد مؤمنی در مقاله خود با عنوان «دولت دفاع مقدس به‌مثابۀ یک دولت توسعه‌گرای تمام‌عیار» به بررسی کارنامه دولت میرحسین موسوی از منظر میزان پایبندی یا پایبندنبودن به معیارهای توسعه پرداخته است. وی ضمن برشمردن این معیارها که شامل لگام زدن به مصرف افسارگسیخته، افزایش هرچه بیش‌تر هزینه فرصت مفت‌خوارگی و طراحی برنامه‌های توسعه‌گرای حمایت از صنایع کارخانه‌ای منتخب است، با استناد به آمار و اطلاعات مربوطه به تجزیه‌وتحلیل عملکرد آن دولت پرداخته است.

سیدغلامحسین حسنتاش در یادداشت خود با عنوان «صنعت نفت در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران» ضمن بیان اهمیت نقش این صنعت در اقتصاد ایران و حملات پیاپی هوایی به تأسیسات نفتی، به تشریح موفقیت‌های چشمگیری که با همت و تلاش بی‌وقفه کارکنان و کارگران صنایع نفت و پتروشیمی رقم خورد می‌پردازد. به تاکید حسنتاش، دوران جنگ تجربیات بزرگی را به همراه داشت که مهم‌ترین آن شناخت مدیریت بحران در عمل و آزمون آن در شرایط بحرانی بود که به پشتوانه آن در بدترین شرایط، حتی یک ‌روز صادرات نفت خام متوقف نشد و با تلاشی خارق‌العاده همواره حداقل انرژی لازم کشور و سوخت ناوگان جنگی و مدنی کشور تأمین شد.

کتاب برگ‌هایی از کارنامه دولت جنگ (مجموعه مقالات) از  نشر روزنه مجموعه‌ای از تحلیل‌های صاحبنظران است درباره نقش دولت میرحسین موسوی در دوران جنگ تحمیلی و به گفته گردآ‌ورندگانش تلاش کرده‌اند تا با استناد به نظریه « تقصیر و مسئولیت» آیریس ماریون یانگ در اثر او با عنوان «مسئولیت در قبال عدالت» و نیز نظریه «تنفر و تقصیر» مارتا نوسبام اثری انتقادی تحلیلی در حوزه کم پژوهش و مغفول افتاده دولت جنگ پدید آورند که به دنبال تحلیل تاریخی عبرت آموز و نه برپایی محکمه محکومیت ساز و بر پایه مسئولیت جمعی در آن دوران سرنوشت ساز و نه اتکای فردی و مقصر یاب باشد و تا جایی که می‌شود از حب و بغض شخصی خالی و متکی بر تحلیل تاریخی سودمند و گره گشا و درس آموز برای نسل امروز باشد که مخاطب اصلی این اثر با اهمیت است.

قربان بهزادیان‌نژاد مقاله خود با عنوان «دستاوردهای دولت میرحسین موسوی در حوزه سلامت»، را با تمرکز بر سه موضوع سامان داده است؛ نخست دربارۀ جایگاه سازمان‌های ارائه‌دهنده خدمات بهداشتی-درمانی در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب بحث می‌کند؛ سپس نگاهی گذرا به سال‌های ۶۱-۱۳۵۷ داشته که در حقیقت دوره‌های بی‌ثباتی و تغییرات پیاپی بوده؛ و بالاخره در تلاش است ضمن ارائه برخی از شاخص‌ها به‌عنوان نمونه، مروری کوتاه بر روندهای کیفی این دوره داشته باشد.

مقاله بعدی از محسن ایزدخواه است که ذیل عنوان «رویکردهای دولت به سازمان تأمین اجتماعی در دوران هشت سال دفاع مقدس» می‌کوشد با تبیین جایگاه سازمان تأمین اجتماعی به توجه و مسئولیت‌های دولت پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران هشت ساله دفاع مقدس بپردازد. وی با تبیین هشت شاخص کلیدی یعنی روند تعداد بیمه‌شدگان، روند تحولات کمی در تعداد مستمری‌بگیران، برقراری بیمه بیکاری، ایجاد نهاد سرمایه‌گذاری در جهت حفظ ارزش ذخائر سازمان، وضعیت ذخائر و دارایی سازمان، تعمیق اعتماد بین کارگران و دولت و برقراری بیمه بیکاری نشان می دهد که در آن دوره دولت به‌رغم تمام کاستی‌ها و کمبود منابع و اولویت‌هایی که به تخصیص درآمدهای ملی به دفاع نظامی از کشور داده شده بود، از توجه به این مسئله حیاتی و اساسی غافل نبوده است.

سیدکاظم اکرمی در یادداشت خود با عنوان «دفاع مقدس و آموزش و پرورش» خدمات وزارتخانه تحت مدیریت خود را در زمینه ارائه خدمات آموزشی به رزمندگان حاضر در جبهه‌های نبرد شرح داده است. با توجه به اینکه بخش بزرگی از نیروهای رزمنده از گروه‌های سنی در حال آموزش بودند، ارائه چنین خدماتی، در طی بازه زمانی طولانی جنگ ضرورتی‌ اجتناب ناپذیر بود. تشکیل مجتمع‌های آموزشی رزمندگان در جبهه‌ها، تأمین کادر آموزشی، هماهنگی و توجیه فرماندهان یگان‌ها به‌منظور همکاری با مجتمع‌ها ازجمله تلاش‌های وزارت آموزش و پرورش در آن دوره به شمار می‌رود.

محسن علوی‌پور در مقاله «سینمای ایران در دولت دفاع مقدس» خاطرنشان می‌کند که عرصه فرهنگ و هنر ازجمله حوزه‌هایی بود که با توجه به نبود اتفاق‌نظر انقلابیون بر سر رویکردهای آیندۀ آن و همچنین فقدان اجماع شرعی و عرفی بر سر مصادیق بهنجار و نابهنجار، دچار سرگشتگی جدی شد که با توجه به خروج برخی از فعالان این عرصه‌ از کشور و کم‌تجربگی و کم‌دانشی بسیاری از انقلابیونی که جایگزین آن‌ها شده بودند، زمینه‌های رکود این عرصه فراهم آمد؛ اما وقوع جنگ تحمیلی از سوی دولت بعثی عراق و تجاوز به خاک کشور به شکوفایی انگیزه‌ها و استعدادهایی منجر شد که به‌سرعت توانستند با وجود کاستی‌ها و مشکلات رویکردهای بدیل و نوینی را در هنر ایرانی شکل بخشند. سینما ازجمله حوزه‌هایی بود که تبلور این استعدادها را به‌خوبی می‌شد در آن احساس کرد.

رضا امراللهی نیز در یادداشت خود به تلاش‌هایی که برای حفظ و گسترش سازمان انرژی اتمی در طول جنگ هشت‌ساله صورت گرفته اشاره می‌کند. این تلاش‌ها هم در مرکز اصلی سازمان در رآکتور تهران و مرکز تابش گاما در آن، هم در شرق اصفهان که بزرگ‌ترین مجتمع فناوری هسته‌ای کشور به شمار می‌رفت و هم در نیروگاه نیمه‌تمام بوشهر با کمک متخصصان ایرانی انجام گرفت که بخش درخشانی از کارنامه دولت جنگ را تشکیل می‌دهد.

در آغاز کتاب می‌خوانیم:

«درست است که این روزها دیگر کم‌تر کسی هست که درباره بحرانی شمردن وضعیت نظام سیاسی و کشور ایران سخن نگوید یا نگفته باشد، اما معمولاً برای توضیح اینکه چرا به چنین وضعیتی دچار شده‌ایم، به‌گونه‌ای به تاریخ گذشته‌مان مراجعه می‌کنیم که گویی می‌خواهیم با یافتن مقصر یا مقصران، بار مسئولیت جمعی تاریخی را که هر یک از ما کم یا زیاد در قبال شکل‌گیری وضعیت کنونی داشته‌ایم از دوش خود برداریم و بر دوش دیگری یا دیگران بیندازیم و پس از آن با وجدانی آرام در خارج از گودِ شهروندی فعال سکنی گزینیم! صدالبته، بار مسئولیت کسی که قدرت بیش‌تری در تعیین سرنوشت کشور داشته و دارد سنگین‌تر است، اما آیندگان حق خواهند داشت یکایک ما را هم در شکل‌گیری سرنوشتمان سهیم و شریک بدانند. پس واکاوی تاریخ گذشته‌های دور و نزدیک ایران‌زمین با چه رویکردی می‌تواند برای ما ساکنان این سرزمین اهورایی مفید باشد؟ بازخوانی تاریخ به‌منظور ارزیابی کارنامه گذشته‌مان، یافتن نقاط مثبت و منفی و درس گرفتن از آن برای آینده: «گذشته چراغ راه آینده» یا آنچه در فرهنگ ملی و دینی ما با عنوان «عبرت‌آموزی» از گذشته شناخته شده است.»

کتاب در ۳۲۴ صفحه منتشر شده و با پیوست‌هایی شامل عکس و سند، پایان می‌یابد.▪️

محشر صغرا

رمان محشر صغرا یکی از مهم‌ترین آثار ادبی لهستان در بیست‌وپنج سال گذشته است. خواننده در همان حال که با راوی داستان همراه می‌شود این فرصت را می‌یابد که از پیشینه‌ی لهستان نیز تکه‌هایی را کنار هم بگذارد و در نهایت تصویری نه‌چندان خوشایند از لهستان تحت سلطه‌ی تمامیت‌خواهی، بوروکراسی و پروپاگاندا و زندگی در مرز نابودی مردمانش تصویری به دست دهد. این اثر تصویری پادآرمانشهری از لهستان پیش از دوره ی دموکراسی در حدود سال ۱۹۷۹ را به دست می دهد که توسط یک نویسنده ی مخالف که از دوران اوج خودش فاصله گرفته، روایت می شود. او نوشتن را رها نموده بود چرا که اعتقاد داشت، نوشتن در بحبوحه ی آشوب های ناپایدار شهر و کشورش، بی هدف بوده و خدمتی به مردم ارائه نمی کند. آیا او نهایتا به عنوان آخرین اقدام اعتراضی علیه این ساختار نامتناسب قدرت، دست به خودسوزی خواهد زد و تا ابد در جنبش کوبنده ی خود باقی خواهد ماند؟ کتاب بیش از این که پاسخ به این سوال باشد، درباره ماهیت عمل اعتراضی است. به این معنی که آیا حرکت معترضانه به ویژه در شکل هنری آن و از طریق کلمات، آیا دارای قدرتی هست و اگر هست چطور و در چه راهی می توان از آن استفاده کرد.

تادئوش کونویتسکی

فروغ پوریاوری

نشر ثالث

«من امروز که اینجا ایستاده ام، به یقین می‌گویم همه‌ی آن چه که ساخته‌ایم، اینک به دست ویرانی است. چرا که دجال بر زمین نازل شده است. من کابوس او را دیده‌ام؛ او با من سخن گفته است. دجال اینک خود را در میان همه‌ی شما و من تقسیم کرده است. دیگر منتظر دجال نباشید. او همین حالا، میان شما و من است؛ روی زمین!»

«محشر صغرا» واقعیت تلخ کشورهای درگیر با حکومت‌های کمونیستی را نشان می‌دهد. تادئوش کونویتسکی (۲۲ ژوئن ۱۹۲۶ – ۷ ژانویه ۲۰۱۵) نویسنده و کارگردان فیلم اهل لهستان و عضو فرهنگستان زبان لهستانی است. تادئوش کونویتسکی در رمان «محشر صغرا» درست مانند اثر دیگر خود، مجتمع لهستانی، آخرالزمان کوچکی را به تصویر می‌کشد که راوی و شخصیتی به نام کنویکی ستاره‌ی آن است؛ کسی که از او خواسته شده تا طی اقدامی اعتراضی عصر همان روز خود را مقابل حزب کمونیست در ورشو به آتش بکشد. او بی‌آنکه بداند آیا قادر خواهد بود از این خودسوزی جان سالم به در ببرد یا خیر، قرار را می‌پذیرد.

ورشو در آستانهٔ زمستانی تلخ. در ایامی که مقاومت در برابر رژیم پراکنده است و بی‌حاصل می‌نماید، دو رفیق قدیمی و مخالف رژیم به سراغ تادئوش کونویتسکی، شخصیت اصلی و راوی این رمان درخشان، می‌روند و به او پیشنهاد می‌کنند که، به منظور ابراز مخالفت با آن هرج‌ومرج توتالیتری، خودش را جلوی ساختمان حزب کمونیست – این ساختمان زشت و هولناک، این هدیهٔ مردم روسیه، نماد سرکوب در لهستان – آتش بزند.

کونویتسکی در باقیماندهٔ آن روز و بقیهٔ صفحات کتاب، دبهٔ بنزین در دست، در ورشویی پرسه می‌زند که هم فراواقعی و هم بیش از حد واقعی است. برخوردها و کندوکاوهای او در بارهٔ فداکاری‌اش او را به تأمل در بارهٔ سرنوشت خود و کشور محاصره‌شدهٔ به ستوه آمـده‌اش وامـی‌دارد. این اثر بیشتر جنبه‌ی سیاسی-اجتماعی دارد تا بعد روان‌شناختی.

هم خود کنویکی و هم اوری‌من، ترکیبی از نویسنده و یکی از شخصیت‌های کتاب، طعم پیامد‌های ایدئولوژی‌ها و بوروکراسی‌ها‌یی که آن‌ها را تا مرز جنون کشانده می‌چشند و یک‌بار دیگر در تاریخ بشر، فردی به‌جای آنکه از خود در راه رسیدن به اهداف سودمند و والاتری بگذرد، برای بقای خود تلاش می‌کند.

رمان محشر صغرا یکی از مهم‌ترین آثار ادبی لهستان در بیست‌وپنج سال گذشته است. خواننده در همان حال که با راوی داستان همراه می‌شود این فرصت را می‌یابد که از پیشینه‌ی لهستان نیز تکه‌هایی را کنار هم بگذارد و در نهایت تصویری نه‌چندان خوشایند از لهستان تحت سلطه‌ی تمامیت‌خواهی، بوروکراسی و پروپاگاندا و زندگی در مرز نابودی مردمانش تصویری به دست دهد.

این اثر تصویری پادآرمانشهری از لهستان پیش از دوره ی دموکراسی در حدود سال ۱۹۷۹ را به دست می دهد که توسط یک نویسنده ی مخالف که از دوران اوج خودش فاصله گرفته، روایت می شود. او نوشتن را رها نموده بود چرا که اعتقاد داشت، نوشتن در بحبوحه ی آشوب های ناپایدار شهر و کشورش، بی هدف بوده و خدمتی به مردم ارائه نمی کند. آیا او نهایتا به عنوان آخرین اقدام اعتراضی علیه این ساختار نامتناسب قدرت، دست به خودسوزی خواهد زد و تا ابد در جنبش کوبنده ی خود باقی خواهد ماند؟ “محشر صغرا” بیش از این که پاسخ به این سوال باشد، درباره ماهیت عمل اعتراضی است. به این معنی که آیا حرکت معترضانه به ویژه در شکل هنری آن و از طریق کلمات، آیا دارای قدرتی هست و اگر هست چطور و در چه راهی می توان از آن استفاده کرد.

نشر ثالث ناشر این ترجمه است و مترجمش فروغ پوریاوری است که در ترجمه آثار نویسندگان موسوم به اروپای شرقی، نامی آشناست.

«اینک پایان دنیا. پایان دنیا نزدیک است، دارد فرا می‌رسد. شاید هم دنیای خودم است که آرام آرام به آخر می‌رسد. پایان دنیای شخصی من. اما پیش از آن که دنیایم خرد و خراب شود، به اتم‌ها تجزیه و به هیچ بدل شود، واپسین فرسنگ جلجتایم در انتظارم است. آخرین دور این ماراتن همان چند پله بالا یا پایین نردبان که بی‌معناست. در ساعت دلگیری که آغازگر روزهای پاییز است، از خواب بیدار شدم. دراز به دراز روی تختم افتادم و به پنجره مالامال ابرهای بارانی نگاه کردم. اما راستش، آسمان پنجره‌ام را فقط پاره ابری بزرگ پوشانده بود که به فرشی تاخورده می‌مانست. ساعت مرور زندگی و رسیدگی به حساب‌های روزانه بود. آن قدیم‌ها مردم نیمه شب‌ها قبل از خواب خوش شبانه به حساب‌هایشان رسیدگی می‌کردند، اما حالا صبح‌ها با صدای قلب‌های رو به موت از خواب می‌پرند و سراسیمه می‌شوند».