با سرکارآمدن دولت محافظت گرای(Protectionist) آقای ترامپ در آمریکا، موج جدیدی از تنش بین واشنگتن و تهران آغاز شده است. این افزایش تنش اگرچه به بهانه آزمایش جدید موشکی سپاه آغازشد، اما ازچند روز قبل از آن درمحافل واشنگتن مطرح بود که کاخ سفید می خواهد تنش بین دوکشور را بالا ببرد. درواقع باید گفت این سیاست از زمان انتخابات آمریکا در اظهارات آقای ترامپ و مشاوران نزدیک او دیده می شد و با ورود این تیم به کاخ سفید در هفته دوم کاراین گروه، آغازشد.
چرا تنش ؟
برای درک بهتر چرایی این تنش جدید باید ابتدا نگاهی انداخت به مهرههای کلیدی کابینه آقای ترامپ. شخص آقای ترامپ بنا به اظهار کسانی که از نزدیک با او کارکرده اند فردی به شدت متزلزل و غیرمتعادل است که عقیده و تصمیمش ممکن است به سرعت عوض شود. خودرا بسیار بزرگ میبیند و به نوعی مشکل روانی هم دارد، اما دریک نکته همگان مشترک هستند و آن این که آدمی است که خیلی خوب میداند چگونه جنجال درست کند و درواقع تحریک کردن (Agitation) را بسیار خوب بلد است. در مدیریت تجاری هم با همین روش خود را مطرح کرده و از دست مردم پول گرفته است، اگرچه با هشت بار اعلام ورشکستگی، عملا دربسیاری مواقع پول بانکها و مردم را خورده است. او اکنون همین روش را به سیاست کشانده است.
اما ماجرای کابینه او با شخصیت خودش تفاوت می کند. وزیر دفاع او آقای ماتیس که سابقه شرکت درجنگهای اول و دوم عراق و افغانستان و فرماندهی مشترک ارتش آمریکا در خاورمیانه و آسیای میانه و شرق آفریقا را درکارنامه خود دارد، معتقد است که جمهوری اسلامی ایران اصلیترین تهدید برای ثبات خاورمیانه است. جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی بزرگ تر از القاعده و داعش برای آمریکا و متحدانش میداند. ماتیس درواشنگتن ژنرالی بسیار خوشنام و فردی است که به تحصیلکردگی و باسوادی معروف است. مشاورامنیت ملی او آقای فلین هم سابقه حضور درمنطقه خاورمیانه و آشنایی با منطقه را دارد. او به عنوان مسئول اطلاعات وزارت دفاع درجریان بسیاری از کارهای نیروی قدس سپاه و جمهوری اسلامی در منطقه بوده است.
آقای پمپئو رئیس سیا(CIA) سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا هم اگرچه از کنگره آمریکا به دستگاه اجرایی آمده، اما سوابق نظامی دارد و در کمیته اطلاعات مجلس بوده است. این افراد کلیدی در شورای امنیت ملی آمریکا، اگرچه در پارهای از دیدگاهها با یکدیگر اختلاف دارند، اما برسریک نکته مشترک هستند و آن دشمنی با جمهوری اسلامی ایران و تروریستی دانستن حکومت تهران است. البته عضو مهم دیگر این شورا یعنی آقای تیلرسون، وزیر خارجه از پشت میز مدیرعاملی شرکت نفتی اکسون به عالم سیاست آمده و اصولا مواضع سیاسی او ازجمله درمورد ایران، ناروشن است.
این ترکیب مهرههای کلیدی کابینه آقای ترامپ اولین عامل در افزایش تنش با جمهوری اسلامی ایران است.
دلایل دیگری راهم می شود برشمرد. ازجمله جامعه یهودیان آمریکا که در زمان آقای اوباما، به شدت از سیاستهای او نسبت به ایران ناراضی بودند و اکنون با این کابینه احساس راحتی بیشتری می کنند. به حرکت درآمدن قدرت نرم اسرائیل که آقای نتانیاهو به صراحت از کوشش خودش برای ایجاد اتحاد جهانی علیه تهدید جمهوری اسلامی به رهبری آمریکا و انگلیس صحبت کرده است. به این لیست باید فشار عربستان و کشورهای متحد و نزدیک به سعودیها مثل امارات و بحرین راهم اضافه کرد.
چه اتفاقی میافتد؟
آقای ترامپ و اعضای مهم کابینه همگی از منتقدین جدی قرارداد هستهای کشورهای ۵+۱ با ایران(برجام) هستند، اما همان طور که آقای ماتیس گفته، پاره کردن این قرارداد نه ممکن است و نه مطلوب. آقای ترامپ هم که درمبارزات انتخاباتیاش از پاره کردن این قرارداد صحبت کرده بود، به بازخوانی این قرارداد و نظارت سختتربرآن رضایت داده است.
این دولت جدید آمریکا از منتقدین وضعیت حقوق بشر درایران هم هستند، اما فشار خون خود آقای ترامپ و بقیه اعضای کابینه به پافشاری بر مسئله نقض حقوق بشر درایران یا هرجای دیگر دنیا نمی خورد. بنابراین ازموضوعات مورد اختلاف میماند مسئله تروریسم، دخالت ایران درکشوهای منطقه و تجهیزات نظامی ایران به خصوص آزمایشهای موشکی. درراس این امور مسئله نیروی قدس سپاه به عنوان سازمان تروریستی قراردارد که ژنرالهای کابینه آقای ترامپ خوب میدانند که سپاه در منطقه چه کرده است و سپاهیها وفرمانده آنان، آقای خامنهای هم خوب میدانند که چه کردهاند و ضمنا میدانند که این ژنرالها هم از کارهای آنان با خبرند.
بنابراین به احتمال زیاد خیلی زود ستون اصلی تنش بین دوکشور برمحور حضور سپاه درمنطقه بنا خواهد شد، یعنی حضور دریمن، عراق، افغانستان و سوریه. دراین میان حضور درسوریه پیچیدگی بیشتری دارد. روسیه دراین میدان حضور دارد، ترکیه و عربستان هم هستند و جنگ با داعش و تروریستهای اسلامی هم بخش دیگری است که برپیچیدگی اوضاع سوریه میافزاید. اما در عراق و افغانستان که آمریکا حضور داشته و دارد ماجرا فرق میکند و همین طور دریمن که متحدین آمریکا در سمت مقابل ایران قرار دارند. شاید دراین بین، یمن زودتر از بقیه نقاط به موضوع تنش بین تهران و واشنگتن منجر شود.
آیا جنگ می شود؟
بروز یک جنگ تمام عیار بین آمریکا و ایران دور از ذهن است. نه درواشنگتن برنامهای برای مشارکت در یک جنگ دیگر درخاورمیانه وجود دارد و نه در تهران چنین خواستهای را میتوان دید. به خصوص این که آقای خامنهای و فرماندهان سپاه، علیرغم شاخ و شانه کشیدنهای ظاهری و به اصطلاح دوی علی گلابی آمدنها، نشان دادهاند که درمسئله نظامی افراد واقع گرایی هستند و خیلی خوب میدانند که توازن نظامی با آمریکا و کشورهای منطقه ندارند و هرگاه کار به مرز خطرناکی میرسد، معمولا کوتاه میآیند و سعی میکنند از حرارت دشمنیها بکاهند. البته وقتی درمنطقه پرآشوبی مثل خاورمیانه و خلیج فارس تنشها بالا باشد، ممکن است گاهی یک اشتباه به آتش جنگی ناخواسته دامن بزند. فعلا امکان جنگ تمام عیار باقصد ونقشه قبلی منتفی است، اما امکان چند کار مقطعی و درواقع ضرب شست نشان دادن از سوی آمریکا وجود دارد.
چه اتفاقی خواهد افتاد؟
افزایش تنش بین دوکشور دراولین قدمها خودش را به شکل افزایش تحریم علیه ایران نشان میدهد. در همین روزها چند طرح برای تحریم سپاه و رهبری ایران در کنگره آمریکا دردست بررسی است. احتمال تصویب این طرحها بسیارزیاد است. تصویبی که برخلاف دوره اوباما، با موافقت هردوطرف راهرو، یعنی نمایندگان هردوحزب دمکرات و جمهوریخواه اتفاق میافتد و کاخ سفید هم آن را وتو نخواهد کرد. جنگ تبلیغاتی ازسوی واشنگتن افزایش مییابد و با تغییراتی که در صدای آمریکا قرار است صورت بگیرد، جهتگیری این رسانه به سمت تندتر شدن نسبت به جمهوری اسلامی خواهد رفت.
کشورهای منطقه به خصوص اسرائیل و عربستان، فشاربر آمریکا را برای بیرون راندن سپاه از منطقه به خصوص یمن تشدید خواهند کرد. محتمل است که پیمانهای نظامی ویژهای دراین خصوص امضاء شود و یا آمریکا فعال تر با ائتلاف به رهبری عربستان همکاری کند. اگر در ایران مخالفتهای مردمی مثل جنبش سبز اتفاق بیفتد، این بار سیاست کاخ سفید مثل دوره آقای اوباما نخواهد بود وحداقل درحرف دستگاههای مختلف دولت آمریکا به نوعی از حرکت مردم ایران پشتیبانی خواهند کرد.
جمهوری اسلامی ایران چه خواهد کرد؟
تا این جای کار، جمهوری اسلامی ایران با یک آزمایش موشکی، عملا دست به امتحان آقای ترامپ زده که حاصل آن هم واکنش تند و تحریم ۲۵ شخصیت حقوقی و حقیقی ایرانی و غیرایرانی دیگر مرتبط با برنامه موشکی ایران بوده است. اما آقای خامنهای و مقامات ارشد سپاه و حکومت او سکوت کردهاند و ترجیح میدهند چیزی نگویند. گفته میشود که آقای خامنهای از روحانی خواسته که به مسکو برود و گفته ازدست تنها کسی که کاری برمیاید پوتین است. درمحافل سپاهی به شوخی اورا برادر پوتین میخوانند و موضوع دوستی و پشتیبانی او از آقای ترامپ و دخالتش درانتخابات آمریکا تبدیل به یکی از جنجالیترین سوژههای رسانههای آمریکایی شده است.
پوتین خود درگیر تحریمهای گسترده آمریکا و اروپا در ماجرای دخالتش دراوکراین است و اولویت اول او رفع تحریمهای خودش است. نگارنده با توجه به وضعیت آمریکا و جوی که دراین کشور از زمان جنگ سرد وجود دارد، بسیار بعید میداند که آقای ترامپ بتواند روسیه را از دشمن اصلی آمریکا به دوستی متحد تبدیل کند، اگرچه این دوحریف سالها باهم شطرنج بازی کردهاند وخیلی خوب بلدند که مهرههای خود را چگونه حرکت بدهند یا قربانی کنند. اگرچه روسیه در ایران دست بالایی دارد و از بیت رهبری تا سپاه، از تاسیسات هستهای تا دستگاههای اطلاعاتی ایران درهمه جا حضور دارد و یک عقبه هم دراجتماع از طرفداران شوروی سابق برای خود سازماندهی کرده است و از نفوذ بالایی هم برخورداراست، اما باید دید که با کارت ایران که به این سادگیها هم آن را ازدست نمیدهد، با آمریکا چگونه بازی خواهد کرد. به قول دوستی که می گفت این هارت و پورتهای آقای ترامپ درمورد چین با توجه به حجم بالای تجاری بین دوکشور و قدرت مانور چین برسر بدهیهای آمریکا به جایی نمیرسد، با مکزیک و کانادا هم جز جنجال چیزی نیست و واقعیت تجاری خیلی زود به آقای ترامپ نشان میدهد که باید باهمسایگانش درآمریکای شمالی زندگی کند. با روسیه هم که حریف کهنه کار است و دوطرف خیلی خوب بلدند باهم کنار بیایند. بنابراین آخرش ترامپ میماند و ایران که نه درواشنگتن و درمیان دوحزب آمریکا حامی دارد و نه در اروپا و نه درهیچ کجای دیگر دنیا.
محسن سازگارا
بهمن ۱۳۹۵